محتشمی؛ مرد همیشه حاضر مراسم دانشجویی دهه 60 و 70
علی باقری
رئیس دفتر سیاسی حزب توسعه ملی ایران اسلامی
عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در دهه ۶۰ و ۷۰
[ منتشر شده در ویژهنامهی حضور، بهمناسبت چهلمین روز درگذشت حجت الاسلام والمسلمین سید علی اکبر محتشمی پور ]
خاطره اول:
نیمه دوم سال 70 بود و دفتر تحکیم وحدت، مانند هر سال خود را آماده برگزاری مراسم 13 آبان میکرد. تا آن زمان، راهپیمایی و مراسم گرامیداشت 13 آبان، شاید تنها مراسم مناسبتی و ملی در کشور بود، که برگزاری عمومی آن، توسط مجموعهای غیر از شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی انجام میشد. دانشجویان دفتر تحکیم وحدت در برگزاری مراسم این روز، فراتر از یادآوری مناسبت مذکور و موضوع مبارزه با آمریکا، گرامیداشت 13 آبان را به نمادی از شعارها و اهداف آن روز جریان اسلامی-دانشجویی، از جمله مطالبات عدالت خواهانه و آزادی خواهانه تبدیل کرده بودند. طبیعی بود که این رویه، به مذاق دولت مستقر و دست اندر کاران برگزاری مراسم و راهپیماییهای عمومی کشور، خوش نمیآمد و پس از تلاش ناکامی که در سال قبل از آن برای در اختیار گرفتن برگزاری مراسم 13 ابان معمول داشته بودند، این بار عزم خود را جزم کرده بودند که به هر شکل، اختیار مراسم رسمی 13 آبان را از دانشجویان عضو دفتر تحکیم وحدت بگیرند و خود برگزار کننده مراسم رسمی و عمومی آن روز باشند.
از یک ماه مانده به روز مراسم، دو طرف، کار خود را بطور موازی آغاز کردند. ما در دفتر تحکیم، در انتخاب سخنران، به سراغ رییس وقت مجلس، آیت الله کروبی رفتیم و موافقت ایشان را جلب کردیم و مراتب را در اطلاعیههایمان اعلام کردیم. شورای هماهنگی تبلیغات که احساس میکرد رودست خورده است و نمیتواند با سخنرانی رییس مجلس در مراسم دانشجویی مخالفت کند و این اتفاق، مانعی برای رسیدن به هدفشان شده است، به سراغ آقای کروبی رفتند تا وی را متقاعد کنند که سخنرانی در مراسم دولتی را بپذیرد که ایشان با این دلیل که پیشتر به دانشجویان قول داده است، پذیرش دعوت شورا را منوط به یکی شدن دو مراسم کرد و به این ترتیب محترمانه درخواست آنان را رد کرد. کشاکش بین طرفین مدعی برگزاری مراسم ادامه یافت تا اینکه عملاً منجر به برگزاری دو راهپیمایی مجزا در صبح و بعدازظهر شد. صبح، مراسم حکومتی با استفاده از تعطیل کردن مدارس و برخی ادارات و همچنین حضور دانش آموزان و کارمندان و سربازهای نیروهای نظامی برگزار شد و سخنرانش نیز شیخ حسن روحانی، دبیر وقت شورایعالی امنیت ملی بود. مراسم بعدازظهر اما با حضور هزاران نفر از دانشجویان دانشگاههای تهران و سایر اقشار مردم، با شکوه تمام برگزار شد. پس از پایان راهپیمایی در مقابل سفارتخانه سابق آمریکا در تهران بود که متوجه شدیم، سخنران مراسم که با پذیرش سخنرانی در مراسم ما، کمک شایانی به امکان مقاومت دربرابر فشارهای وارده کرده بود، لابد براثر تشدید فشارها و برخی مصلحت سنجیها که ما دانشجویان آن دوره، زیاد از آن سر درنمیآوردیم و برایمان قابل قبول نبود، در مراسم حضور نخواهد یافت. در لحظه باید تصمیم میگرفتیم و مشکل پیش آمده را چاره میکردیم، در مشورت سرپایی انجام شده، تمامی نگاهها ناخودآگاه به یک سمت معطوف شد؛ سیدعلی اکبر محتشمیپور
خوب به خاطر دارم، مرحوم محتشمی در جمع شماری از نمایندگان وقت مجلس که در راهپیمایی حاضر بودند، روبروی جمعیت، پشت به دیوار سفارت ایستاده بود. به سراغش رفتیم و مشکل پیش آمده را بازگو کردیم و با خجالت تمام از وی خواستیم، بپذیرد و سخنران راهپیمایی شود. با لبخند و حجب همیشگی که در صورت داشت، بلادرنگ پذیرفت و چند دقیقه بعد، بدون آمادگی قبلی، بعنوان سخنران مراسم، در پشت تریبون قرار داشت و سخنرانی جانانه و شورانگیزی را ارائه کرد که تو گویی از قبل سخنران مراسم، خودش بوده است.
خاطره دوم:
دو سال بعد، در نیمه سال 72 باز هم به 13 آبان نزدیک میشدیم. اما اینبار، بعضی چیزها نسبت به دو سال قبل تغییر کرده بود. برای ما در دفتر تحکیم وحدت، شاید مهمترین تغییرات مربوط به تغییر اجباری وزرای علوم و کشور، در کابینه دوم آقایهاشمی میشد که با فشار مجلس چهارمی که با شعار “مخالفهاشمی دشمن پیغمبر است” روی کار آمده بود، به رییس جمهور وقت تحمیل شده بود. دیگر چند ماهی بود که نه دکتر معین، وزیر علوم بود و نه شیخ عبدالله نوری، وزیر کشور. جناح چپ خط امامی، غریبتر و بی پناهتر از همیشه بود. مجمع روحانیون مبارز بعد از انتخابات مجلس چهارم، فعالیتهای خود را متوقف کرده بود، آقای خاتمی از وزارت ارشاد و آقای کروبی از بنیاد شهید استعفا داده و اکثر نیروهای چپ خط امامی، منزوی و خانه نشین شده بودند. بچههای دفتر تحکیم وحدت، مصمم بودند در چنین شرایط سخت و غریبانهای، پرچمدار و نویدبخش حیات این جریان سیاسی باشند؛ با برگزاری راهپیمایی نمادین 13 آبان. پیش از این طی دو سال متوالی، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، صبح 13 ابان راهپیمایی حکومتی برگزار کرده بود و دفتر تحکیم وحدت، بعدازظهرش راهپیمایی دانشجویی- مردمی با چاشنی شعارهای عدالتخواهانه و آزادیخواهانه. اما سال 72 ظاهراً تصمیم گرفته شده بود که به هر قیمتی شده، اجازه برگزاری راهپیمایی جداگانه داده نشود. با سختی و تحت فشار فراوان، مقدمات راهپیمایی فراهم شد و در حالی که وزارت کشور هنوز مجوز برگزاری راهپیمایی دانشجویی را صادر نکرده بود، برای انتخاب سخنران، در آن شرایط سخت و مبهم، باز هم همه توجهها به سوی یک گزینه بود؛ آقای محتشمی. با وی تماس گرفتم. با شوخی وخنده پرسید حالا مجوز میدن؟ با دلهره و ترس عدم قبول دعوتمان گفتم: هنوز ندادهاند. اما میدن. مگه میشه ندن؟ محکم گفت: چه ساعتی مقابل سفارت باشم؟
روز قبل از مراسم، وزیر کشور با صدور مجوز برگزاری راهپیمایی از دانشگاه تهران به سمت سفارتخانه سابق آمریکا مخالفت کرد. باز هم زمان لزوم تصمیمگیری سریع و اضطراری، و تصمیم گرفته شد؛ “به قانون تمکین میکنیم و برای راهپیمایی داخل خیابان نمیشویم اما بعد از دقایقی راهپیمایی در داخل دانشگاه، مراسمی را که قرار بود مقابل سفارت سابق آمریکا برگزار شود، در محوطه سر در اصلی دانشگاه تهران که به لحاظ حقوقی، جزء دانشگاه حساب میشد اما مردم عادی هم امکان پیوستن به مراسم و رویت آن را داشتند، برگزار میکنیم”. باید پیام امید و زنده بودن این جریان سیاسی به گوش همه میرسید. اما خب باید به سخنران مراسم خبر میدادیم که راهپیمایی لغو شده است. آقای محتشمی قرار بود در مقابل سفارتخانه به ما بپیوندد و آنجا سخنرانی کند. با ایشان تماس گرفتم. در حالی که تلاش میکردم، خشمم را از اتفاق پیش آمده مخفی کنم، با شرمندگی ماجرا را گفتم و پوزش خواستم. گفت: خب حالا برنامهتان چیه؟ تصمیم را گفتم. با صلابت تمام گفت: من هم میام جلوی دانشگاه.
روز مراسم، در حالی که دانشجویان خشمگین، در داخل دانشگاه مشغول راهپیمایی بودند، او را به همراه چند روحانی خط امامی دیگر، مشاهده کردند که در کنارشان قرار گرفته بود و با آنان شعار میداد. دقایقی بعد، علی اکبر محتشمیپور، یار دیرین امام، وزیر کشور اسبق و نماینده سابق مجلس، پشت وانتی در برابر سردر دانشگاه تهران، سخنان خود را با آیه ۴۱ سوره عنکبوت آغاز کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم. مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کمَثَلِ الْعَنْکبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیوتِ لَبَیتُ الْعَنْکبُوتِ لَوْ کانُوا یعْلَمُونَ.
هنوز طنین صدای پرصلابتش در گوشم هست که در حضور نیروهای انتظامی و امنیتی پرشماری که تجمع دانشجویان را احاطه کرده بودند، در محکومیت عدم صدور مجوز برای راهپیمایی دانشجویان با شجاعت میگفت: “امروز برای این حرکتی که یک وزیر و یا یک دولت برخلاف تمام مصالح اصولی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی انجام داده است، به طور طبیعی یا باید وزیر استعفا کند و یا باید دولت استیضاح شود.”
و ما دانشجویان بیپناه و آرمانخواه آن روز، از فرط احساس قدرت و غرور عمل به تکلیف، در کنار وی سر به آسمان میسائیدیم.
انتهای پیام