توضیح علیرضا قزوه دربارهی حکم محکومیت منتشر شده [+پاسخ دهباشی]
علیرضا قزوه، شاعر سیاسی اصولگرا، به جزای نقدی بدل از شلاق به جرم افترا و نشر اکاذیب محکوم شد.
به گزارش انصاف نیوز، «حسین دهباشى» با انتشار تصاویر حکم دادگاه تجدید نظر، نوشت: «در بلبشوی سال ۸۸، آقای قزوه در صداوسیما، اتهامات تندی در مورد برخی شاعران طرح کرد. حالا محکوم شده به جزای نقدی بدل از شلاق، به جرم افترا و نشر اکاذیب».
در تصاویر منتشر شده، وی از سوی شعبه 31 دادگاه تجدیدنظر استان تهران، به پرداخت 400 هزار تومان محگوم شده است.
توضیحات آقای قزوه
علی رضا قزوه دقایقی پس از انتشار خبر، در توضیحات ارسالی به انصاف نیوز درباره ی این خبر نوشت:
قاضی پرونده امضای هر پنج نفر را خواسته وگرنه اعلام کرده که ۴۰۰ هزار تومان بپردازم، خانواده استاد مشفق کاشانی وکالت از برادرشان دارند و بنا شده که ظرف دو روز آینده امضای هر پنج نفرشان به دادگاه فرستاده شود. آن وقت پرونده تمام خواهد شد و بنده از یک شخص فضول به نام آقای حسین دهباشی که انگار تنها هنرش همین فضولی هاست به دادگاه شکایت خواهم کرد.
این پرونده قبلا دو بار به دادگاه رفته و هر دو بار برائت صادر شده و ماه گذشته دوستان شاعرم در خانه شاعران در دیداری که با هم داشتیم رضایت دادند که پرونده مختومه شود و نامه شان نیز موجود است. تنها به دلیل حضور فرزند روانشاد استاد مشفق در خارج کشور یکی از ورثه نبوده که نامه را امضا کند و ظرف چند روز آینده خانواده استاد مشفق کاشانی وکالت از برادرشان دارند و رضایت همه افراد خانواده شان به دادگاه اعلام خواهد شد.
شما هم که هر خبری را با ذوق زدگی و به خاطر مواضع سیاسی تان که صدر درصد باید ضد من باشد منتشر نفرمایید، لااقل بپرسید از خانم دکتر راکعی یا سهیل محمودی یا خانواده استاد مشفق که پرونده صلح شده و بنده اصلا برای دفاع به محکمه نرفتم. این جریمه هم به خاطر نیاوردن امضای هر پنج ورثه بوده و من نخواستم مزاحمت برای خانواده محترم استاد فراهم کنم. حالا که خودشان رای را دیدند شنبه دارند می روند رضایت همه را بدهند، چون فکر می کردند امضای سه نفر کفایت می کند.
با تشکر. علی رضا قزوه.
توضیح تکمیلی، ساعاتی بعد:
بنده انصاف نيوز را پس از سرچ گوگل پيدا كردم و الحق و الانصاف كه خبرگزاري بی انصافی ست و حتي بديهي ترين مطالب را هم درك نمي كند و همه را با عينك سياسي و حزبي خودش مي بيند بنده لقبم در ادبيات معاصر ايران شاعر انقلاب و شاعر آييني و شاعر دفاع مقدس و شاعر اجتماعي و اعتراض است نه شاعر سياسي از نوع سياست هاي دستمالي شده اي كه در مرام شماست ، بنده دو بار در دادگاه شركت كردم هر. دو بار دادگاه به نفع من حكم صادر كرد بار سوم هم كه دوستان خودشان آمدند گفتند صلح و رضايت من هم قبول كردم حالا دو تا وكيل خانه شاعران لابد ديدند در دو دادگاه قبلي نتوانستند كار مثبتي انجام بدهند با اين شيوه عمروعاصي كه امضاي سه نفر از ورثه استاد مشفق به جاي پنج نفر سعي كرده اند همين اشكال شكلي در پرونده را منجر به محكوميت من تلقي كنند كه كور خوانده اند و شما هم كور خوانده ايد اتفاقا من اگر صلح را پذيرفتم به اصرار استاد روانشاد مشفق كاشاني بود و خانواده اش هم بسيار مشتاق صلح بودند و قاضي هم به من و وكيلم اعلام نكرده كه امضاي هر پنج ورثه مشفق نياز است و اين حكم هم قطعي نبوده و با امضاي دو نفر بعدي هيچ جريمه اي پرداخت نخواهد شد و اصل اتهام رفع مي شود مي ماند شكايت من از فضول اول و ثم الثاني و ثم الثالث.
من اگر از دست شماها عصباني و ناراحتم شيوه ي سو استفاده تان و دعواي اصولگرا و اصلاح طلب و اين بازي هاي مزخرف و بچگانه است اين پرونده اصلا چه ربطي به دعواهاي فتنه ٨٨ دارد؟ شما كه در جريان ماجراي ما نبوديد و من هم نمي خواهم آتش يك دعواي خوابيده را شعله ور كنم و اصلا هم دوست ندارم دوباره رودر روي دوستان قديم شاعرم قرار بگيرم براي همين هم دو حكم دادگاه قبلي را منتشر نكردم چون جوانمردي نبود و مي خواستم اين آتش فتنه بخوابد و بعد صلح هم كه ديگر ماجرا تمام شد و من اصلا به دادگاه دعوت نشدم و وكيل من و وكيلان خانه شاعران رفتند برگه صلح را ارائه دادند حالا قاضي گفته رضايت مرحوم مشفق به خاطر عدم حضور همه ورثه يا امضاي همه آنها مخدوش است و اين كجايش با شانتاژهاي خبري شما همخواني دارد آقاي ح دهباشي و آقاي بي انصاف نيوز. حقا كه شما نان تان در همين هياهوها و نام تان در اين فضولي هاست و هيزم آتشي هستيد كه شيطان و نفسانيت شعله ورش كرده بدا به شما كه كمترين بويي از حقيقت و انصاف و جوانمردي نبرده ايد.
پاسخ حسین دهباشی
آقای «حسین دهباشی» نیز در پاسخ به اظهارات آقای قزوه در متنی کوتاه که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
«جناب قزوه اگر نگاهی به رای دادگاه بیندازند، ملاحظه میکنند که قطعی است و جای چانه و گذشت ندارد. در باب شکایت هم چه خوب، اما به چه اتهامی؟ مستحضر باشند که حکم مذکور از طرف یکی از فرهیختگان شاکی در اختیار نگارنده قرار گرفته که اتفاقا از رضایت خود نادم اند. دو دیگر آنکه گویا دو واژه ادب و ادیب از یک ریشه اند لاجرم با دیدن کلمه فضولی و خطوط حضرت قزوه، معلوم میشود که ایشان ادیب هم نیست از همان ریشه!»
پاسخ قزوه به دهباشی
پس از انتشار پاسخ آقای دهباشی، آقای قزوه نیز در کامنتی زیر همین خبر به وی پاسخ داد:
«آقاي دهباشي اولا كه اگر احدي از شكات پشيمان بودند و راضي نبودند چرا امضا كردند و همين امضا سبب شد كه بنده براي دفاع از حرف خود به دادگاه نروم پس اگر نفاقي باشد از من نيست بلكه كار ايشان است. ضمن آن كه من از جناب محمودي شنيدم كه كار ايشان و ساعد باقري و سركار خانم راكعي هم نبوده و آقاي اعلا هم بعيد است چنين كاري كرده باشد. خانواده استاد هم كه صد در صد نيستند. مي ماند وكلا و فضول هايي كه ريشه شان يا از فضل است يا از فضله و كارشان بر مصداق نفاق انداختن است و نفقه گرفتن. ضمنا برادر عزيز، شما به من ريشه هاي ادب را نشان نده، بگرد دنبال ريشه هاي فضولي و راه هاي رسيدن به خدا…»
پاسخ جدید دهباشی
ببینید حضرت قزوه، نگارنده یا به تعبیر مرقومه تان، برادرعزیزتان هست یا به استناد باقی کلماتِ درشت و نادرست تان، نه برادرتان است و نه عزیزش میبینید، حالا این تناقض را بگذاریم به حساب نسیان یا نفاق؟ خودتان بفرمائید. دو دیگر آنکه عرض شد حکم عدلیه نظام معزز و مقدس جمهوری اسلامی در صدر و ذیل صراحت دارد بر نهایی و قطعی بودن حکم و محکومیت شما به نشراکاذیب و افترا. لاجرم سواد آدم بیادعایی چون صاحب این قلم اینجوری میفهمد که ولو باوجود رضایت شاکیان و با وجود جریمه ناچیز بدل از شلاق برای حضرتتان، از منظر قانون این کشور اسلامی، شما عمدا دروغ گفتهاید و ما بچه مسلمانها یاد گرفتهایم که دروغگو دشمن خدا است. طبعا از دشمن خدا نیز انتظاری جز این نیست بهجای آنکه در برابر عدل ساکت شده و سر در گریبان خود کرده و نادم شود، به برادر عزیز و مسلمانی که نمیشناسد تهمتهایی بزند به مصداق کافر و قیاس همه به کیش خود!
راستی، یکی دو نکته یادم رفت! برای خود شربت ریخته و خودخوانده حضرت تان را شاعر انقلاب و اهل بیت نامیدهاید، خدا نکند! شمایی که فضولی و فضل و فضله را هم ریشه کردهاید، آخر چه نسبتی دارید با خداوندگاران ادب، ائمه اطهار و شهدای به خون خفته انقلاب اخلاقی اسلامی؟ نهایت آنکه، کار سختی نیست جستجو در اینترنت، از سن شما شاید گذشته اما، نام نگارنده را اگر پرسوجو نمایید در کنار نشانی سایتی که به آن معترض شده اید، کمترین اشتراکی به لحاظ سیاسی می یابید. اینجانب کماکان بچه رزمنده و مفتخر به نام نامی روایت فتح بوده و است، عوضی گرفتهاید اخوی! نیتخوانی نادرست نکنید، بزرگوار!
پاسخ جدید قزوه:
انتهای پیامدوست عزيز رزمنده روايت فتح به همان آقا مرتضي آويني كه شعر كجايند مردان بي ادعاي اين حقير را انتخاب كرد و شد تيتراژ آن برنامه قسم كه كار شما اصلا اخلاقي و انساني نبوده و نيست از هم زدن اين آش سيرابي نه چيزي عايد دنياي شما مي شود نه آخرت تان فقط مرا وادار مي كنيد به بازخواني حكايتي دور و دراز كه نه براي نفع شخصي و دنيوي ام بلكه از روي وظيفه حرفهايي زدم و در برابر دادگاه هم از خود دفاع كردم و تبرئه شدم در دادگاه دوم رييس دادگاه به وكيلان آنها با تندي صحبت كرد و گفت تهمت هايي كه شماها زده ايد كه خيلي بيشتر است تازه من در مطبوعات در خصوص جمله اي كه بد تعبير شده بود عذرخواهي هم كرده بودم و مي ماند صلح نامه و ماجرايي كه شيوه ي عمروعاصي اتخاذ شده و شما هم متاسفانه خواسته يا ناخواسته شده ايد همكار معاويه و عمروعاص. اين شيوه ها اصلا شيوه ي شيعه مرتضي علي نيست من خودم درس قضاوت خوانده ام و قاضي بوده ام پيش قاضي معلق بازي نكن اين جريمه به خاطر عدم امضاي همه ورثه مشفق است و لاغير و خود خانواده استاد مشفق مي روند امضاي بقيه اعضا را مي برند آن وقت اگر هم كسي بگويد من صلح نمي كنم پرونده با حضور وكلا پيگيري مي شود و بنده هم آن قدر دليل و برهان دارم كه ثابت كنم در اين پرونده حقم برائت است چنان كه در دو دادگاه قبل چنين شد و اين دادگاه آخر مثلا صلح كردند و اين كار شما و كسي كه بر طبل اين نامردي كوفته اصلا مصداق صلح نيست حيله ي عمروعاصي ست. حرف آخر حكايت شما همان حكايت ملاست كه كسي به او گفت ملا فلان جا عروسي است گفت به ما چه گفت صداي عروسي از خانه ي توست گفت تو را چه.
قاضی پرونده امضای هر پنج نفر را خواسته وگرنه اعلام کرده که 400 هزار تومان بپردازم خانواده استاد مشفق کاشانی وکالت از برادرشان دارند و بنا شده که ظرف دو روز آینده امضای هر پنج نفرشان به دادگاه فرستاده شود. آن وقت پرونده تمام خواهد شد و بنده از یک شخص فضول به نام آقای حسین دهباشی که انگار تنها هنرش همین فضولی هاست به دادگاه شکایت خواهم کرد. با تشکر. علی رضا قزوه
این پرونده قبلا دو بار به دادگاه رفته و هر دو بار برائت صادر شده و ماه گذشته دوستان شاعرم در خانه شاعران در دیداری که با هم داشتیم رضایت دادند که پرونده مختومه شود و نامه شان نیز موجود است تنها به دلیل حضور فرزند روانشاد استاد مشفق در خارج کشور یکی از ورثه نبوده که نامه را امضا کند و ظرف چند روز آینده خانواده استاد مشفق کاشانی وکالت از برادرشان دارند و رضایت همه افراد خانواده شان به دادگاه اعلام خواهد شد.
اولاً : كاش اسم شاكى يا شكات را نيز نقل ميكرديد. ثانياً: چرا فقط عزيزان اصولگرا به جريمه محكوم مى شوند ؟ هرچى حبس و تبعيده مخصوص اصلاح طلبهاست ! البته عيبى نداره بقول داش مشتى ها زندان مال مرده !
شما هم که هر خبری را با ذوق زدگی و به خاطر مواضع سیاسی تان که صدر درصد باید ضد من باشد منتشر نفرمایید لااقل بپرسید از خانم دکتر راکعی یا سهیل محمودی یا خانواده استاد مشفق که پرونده صلح شده و بنده اصلا برای دفاع به محکمه نرفتم. این جریمه هم به خاطر نیاوردن امضای هر پنج ورثه بوده و من نخواستم مزاحمت برای خانواده محترم استاد فراهم کنم حالا که خودشان رای را دیدند شنبه دارند می روند رضایت همه را بدهند چون فکر می کردند امضای سه نفر کفایت می کند.
از عدالتى كه بيدريغ نصيب همه ميشود چرا نبايد ذوق زده شد ؟!
پس موضوع افترا درست بوده كه دنبال گرفتن رضايت است.
بنده انصاف نيوز را پس از سرچ گوگل پيدا كردم و الحق و الانصاف كه خبرگزاري بي انصافي ست و حتي بديهي ترين مطالب را هم درك نمي كند و همه را با عينك سياسي و حزبي خودش مي بيند بنده لقبم در ادبيات معاصر ايران شاعر انقلاب و شاعر آييني و شاعر دفاع مقدس و شاعر اجتماعي و اعتراض است نه شاعر سياسي از نوع سياست هاي دستمالي شده اي كه در مرام شماست ، بنده دو بار در دادگاه شركت كردم هر. دو بار دادگاه به نفع من حكم صادر كرد بار سوم هم كه دوستان خودشان آمدند گفتند صلح و رضايت من هم قبول كردم حالا دو تا وكيل خانه شاعران لابد ديدند در دو دادگاه قبلي نتوانستند كار مثبتي انجام بدهند با اين شيوه عمروعاصي كه امضاي سه نفر از ورثه استاد مشفق به جاي پنج نفر سعي كرده اند همين اشكال شكلي در پرونده را منجر به محكوميت من تلقي كنند كه كور خوانده اند و شما هم كور خوانده ايد اتفاقا من اگر صلح را پذيرفتم به اصرار استاد روانشاد مشفق كاشاني بود و خانواده اش هم بسيار مشتاق صلح بودند و قاضي هم به من و وكيلم اعلام نكرده كه امضاي هر پنج ورثه مشفق نياز است و اين حكم هم قطعي نبوده و با امضاي دو نفر بعدي هيچ جريمه اي پرداخت نخواهد شد و اصل اتهام رفع مي شود مي ماند شكايت من از فضول اول و ثم الثاني و ثم الثالث
من اگر از دست شماها عصباني و ناراحتم شيوه ي سو استفاده تان و دعواي اصولگرا و اصلاح طلب و اين بازي هاي مزخرف و بچگانه است اين پرونده اصلا چه ربطي به دعواهاي فتنه ٨٨ دارد؟ شما كه در جريان ماجراي ما نبوديد و من هم نمي خواهم آتش يك دعواي خوابيده را شعله ور كنم و اصلا هم دوست ندارم دوباره رودر روي دوستان قديم شاعرم قرار بگيرم براي همين هم دو حكم دادگاه قبلي را منتشر نكردم چون جوانمردي نبود و مي خواستم اين آتش فتنه بخوابد و بعد صلح هم كه ديگر ماجرا تمام شد و من اصلا به دادگاه دعوت نشدم و وكيل من و وكيلان خانه شاعران رفتند برگه صلح را ارائه دادند حالا قاضي گفته رضايت مرحوم مشفق به خاطر عدم حضور همه ورثه يا امضاي همه آنها مخدوش است و اين كجايش با شانتاژهاي خبري شما همخواني دارد آقاي ح دهباشي و آقاي بي انصاف نيوز. حقا كه شما نان تان در همين هياهوها و نام تان در اين فضولي هاست و هيزم آتشي هستيد كه شيطان و نفسانيت شعله ورش كرده بدا به شما كه كمترين بويي از حقيقت و انصاف و جوانمردي نبرده ايد
آهاى بى انصاف نيوزيها ! چرا پاسخ شاعر انقلاب را نميديد ؟! مگه نمى بينيد پنج بار با شما مكاتبه كرده ؟ عارتون مياد جوابشو بديد ؟ چرا سكوت ، نكنه خيال ميكنيد سكوتتون از سر حكمت يا جوانمرديه ؟! كور خونديد ! ايشالا استاد در قبال سكوت زشت و بى شرمانه شما تصميم مناسبى / انقلابى يا قانونى / اتّخاذ خواهد كرد ، من به نيابت از ايشون و محض احتياط به شما عرض ميكنم ؛ عجالتاً خاك بر سرتون !
در مورد مرامتون هم اگر همينطور باشه كه استاد گفته – اگرچه ايشون حيا كرده و جوانمردانه از كنار قضيه گذشته – واقعاً خجالت آوره ! من به جاى شما يكى دو بار مردم و زنده شدم ، از اين ببعد هم خجالت ميكشم دوباره بيام سراغتون ، اما خودتون چى ؟ چطور غيرتتون اجازه داد از چيزهاى دست كارى شده استفاده كنيد ؟ خجالت نكشيديد، شرم نكرديد ؟! خدا هدايتتون كنه، در مورد القاب هم فكر ميكنم حق با ايشون باشه ، آخه چرا رعايت نميكنيد ناسلامتى ادعاى اصلاح طلبى داريد ! مى مرديد اگه القاب ايشون رو كه يكى دو خط هم بيشتر نيست در كنار اسم شريفشون مياورديد ؟ اصلاً شايد دو خط هم نشه ببينيد : شاعر انقلاب، شاعر آئينى، شاعر دفاع مقدس، شاعر اجتماعى و اعتراض ، اگه تكراريهاشو حذف كنيم ميشه : شاعر انقلاب، آئينى، دفاع مقدس، اجتماعى و اعتراض، حالا اگه كلمه دكتر هم قبلش اضافه كنيد محترمانه تره ! در مورد ساير عيوبتان هم با تأسى از جناب قزوه شاعر محترم آئينى، انقلاب، دفاع مقدس، اعتراض، روانى ،اجتماعى حياء كرده و چيزى نميگم اما در باره حكم دادگاه هم لازمه چند نكته به شما گوشزد بشه ؛ اول اينكه: وقتى شاعر انقلاب، آئينى، و و و و ميگه دوبار در دادگاه بدوى تبرئه شده كاملاً درست ميگه ، من ميتونم شهادت بدم كه دروغ در ذات ايشون نيست ! حالا فراموش كرده بگه چطور پرونده پس از صدور حكم تبرئه / دو بار / سر از دادگاه تجديد نظر درآورده ؟ چيز مهمى نيست ! چون احتمالش هست اصلاح طلبها عليهش توطئه كرده باشند ! هيچ ميدونستيد اين شاعر عزيز – با شش لقب – خودش تحصيل كرده علوم قضائيه ؟! خب اينطور آدمى با دريائى از معلومات ادبى و شش لقب بينظير متوجه هست كه چى ميگه ،وقتى ميگه من دادگاه نرفتم و خود شكات منو مجبور به صلح كردند ؛ بيخود كه نميگه بنده خدا ، بايد ديد اين شعراى شاكى چه گندى زدن كه مجبور شدن بخاطر صلح به ايشون التماس كنند ؟! چون ميدونيد اين جماعت معمولاً اهل بخ…. خدا منو ببخشه ، اصلاً ول كن ، اما در مورد مخدوش بودن رضايت نامه هم فكر ميكنم استاد ناخواسته – مديونيد اگه فكر بد بكنيد – سهو القلم كرده چون من از اهل فن شنيدم ، خودم خبر ندارم بقول معروف العهده على الراوى ! زمانى قضات محترم اين كلمه رو استعمال ميكنند كه سند ارائه شده / در مانحن فيه ، رضايت نامه / از نظر متنى يا امضائى دچار حذف و اضافه ! شده باشه و سندى كه يكى از شكات امضاش نكرده باشه نميگن مخدوش، ميگن اين سند كفايت نميكنه، يا ناقصه يا … بگذريم، اجازه بديد در انتها بهجتى كه با خوندن نامه چهارم يا پنجم استاد بهم دست داد با شما بى انصافها تقسيم كنم ، واقعاً حال كردم وقتى دكتر گفت من انصاف نيوز را پس از سرچ گوگل پيدا كردم ! انصافاً خيلى مزه كرد ! انگار ايشون در زمينه فكاهيات هم قلم تنومندى داره ! در هر صورت خدا نگهدارش ، كاش ميدونستم استاد چرا اين مطلب رو در ايميل اولش مطرح نكرد ؟!
آقاي دهباشي اولا كه اگر احدي از شكات پشيمان بودند و راضي نبودند چرا امضا كردند و همين امضا سبب شد كه بنده براي دفاع از حرف خود به دادگاه نروم پس اگر نفاقي باشد از من نيست بلكه كار ايشان است ضمن آن كه من از جناب محمودي شنيدم كه كار ايشان و ساعد باقري و سركار خانم راكعي هم نبوده و آقاي اعلا هم بعيد است چنين كاري كرده باشد خانواده استاد هم كه صد در صد نيستند مي ماند وكلا و فضول هايي كه ريشه شان يا از فضل است يا از فضله و كارشان بر مصداق نفاق انداختن است و نفقه گرفتن ضمنا برادر عزيز شما به من ريشه هاي ادب را نشان نده بگرد دنبال ريشه هاي فضولي و راه هاي رسيدن به خدا…
تو متن بالا گفته اصلاً دادگاه نرفته ولى اينجا ميكه دو جلسه رفته
بعضی ها ذاتا و خانوادتا دروغگو هستند و همه را دروغگو می پندارند .بالاخره دروغگویی یک جا یقه دروغگو را می گیرد.در ضمن اصطلاح دروغگو حافظه ندارد را بارها شنیده ایم
دوست عزيز رزمنده روايت فتح به همان آقا مرتضي آويني كه شعر كجايند مردان بي ادعاي اين حقير را انتخاب كرد و شد تيتراژ آن برنامه قسم كه كار شما اصلا اخلاقي و انساني نبوده و نيست از هم زدن اين آش سيرابي نه چيزي عايد دنياي شما مي شود نه آخرت تان فقط مرا وادار مي كنيد به بازخواني حكايتي دور و دراز كه نه براي نفع شخصي و دنيوي ام بلكه از روي وظيفه حرفهايي زدم و در برابر دادگاه هم از خود دفاع كردم و تبرئه شدم در دادگاه دوم رييس دادگاه به وكيلان آنها با تندي صحبت كرد و گفت تهمت هايي كه شماها زده ايد كه خيلي بيشتر است تازه من در مطبوعات در خصوص جمله اي كه بد تعبير شده بود عذرخواهي هم كرده بودم و مي ماند صلح نامه و ماجرايي كه شيوه ي عمروعاصي اتخاذ شده و شما هم متاسفانه خواسته يا ناخواسته شده ايد همكار معاويه و عمروعاص. اين شيوه ها اصلا شيوه ي شيعه مرتضي علي نيست من خودم درس قضاوت خوانده ام و قاضي بوده ام پيش قاضي معلق بازي نكن اين جريمه به خاطر عدم امضاي همه ورثه مشفق است و لاغير و خود خانواده استاد مشفق مي روند امضاي بقيه اعضا را مي برند آن وقت اگر هم كسي بگويد من صلح نمي كنم پرونده با حضور وكلا پيگيري مي شود و بنده هم آن قدر دليل و برهان دارم كه ثابت كنم در اين پرونده حقم برائت است چنان كه در دو دادگاه قبل چنين شد و اين دادگاه آخر مثلا صلح كردند و اين كار شما و كسي كه بر طبل اين نامردي كوفته اصلا مصداق صلح نيست حيله ي عمروعاصي ست. حرف آخر حكايت شما همان حكايت ملاست كه كسي به او گفت ملا فلان جا عروسي است گفت به ما چه گفت صداي عروسي از خانه ي توست گفت تو را چه.
ادب وشعور از کلماتش جاری وساریست .
اين دوستمون چقدر شبيه اون موجوده (حاجي حسين رو ميگم)! بقول ان مديري که پير و مراد مديران بود ، زاپاس الحاجي حسينه!