خرید تور تابستان

علوم انسانی اسلامی آری یا نه؟

«م. زارعی»، مخاطب انصاف نیوز، در یادداشت ارسالی درباره‌ی سخنان اخیر دکتر داوری اردکانی و امکان اسلامی کردن علوم انسانی نوشت:

چند روز پیش دکتر داوری استاد برجسته فلسفه اعلام کردند که علوم اسلامی انسانی به نتیجه نمی‌رسد سخنی که از سال‌ها پیش منتقد فکری ایشان دکتر سروش مطرح کرده‌اند وجالب است که دو متفکر که به نوعی منتقد یکدیگر هستند درباره موضوع مهمی اشتراک نظر دارند ایده اسلامی کردن علوم انسانی موضوعی است که نهادهای رسمی در حوزه ودانشگاه تقریباً از اول انقلاب به دنبال آن هستند وگویا در عمل کمتر توفیق یافته‌اند و اما آیا اسلامی کردن علوم انسانی ممکن است؟ یعنی می‌توان از روانشناسی اسلامی یا جامعه شناسی اسلامی ونظایر آن سخن گفت؟ واگر امکان دارد چرا در این چند دهه به نتیجه عملی نرسیده است؟

درپاسخ به چند نکته باید توجه کنیم:

۱- از آنجا که اسلام از انسان تعریف خاص خود را دارد واز آنجا که گستره مباحث اسلامی چه در قرآن و روایات وچه در منابع فرهنگ مسلمانان مثل مثنوی و شفا و اسفار و سایر کتب فیلسوفان و عارفان مسلمان شامل موضوعات مرتبط با مباحث علوم انسانی در شاخه‌های مختلف می‌شود می‌توان از امکان اسلامی بودن یا اسلامی شدن علوم انسانی سخن گفت.

۲-ایده علوم انسانی اسلامی را نباید با عقیده علوم انسانی ایدئولوژیک یکی دانست اولی هم ممکن است و هم سابقه تاریخی دارد و دومی به فرض امکان مفید نیست و به نظر می‌رسد یکی از علت‌هایی که در این سالها علوم انسانی اسلامی تحقق نیافته همین است که متولیان کار به جای اسلامی سازی علوم انسانی به دنبال ایدئولوژیک کردن علوم انسانی بوده‌اند که نتیجه چندانی نداشته است.

۳- باتوجه به تاریخ فرهنگی ایران، امکان اسلامی شدن علوم انسانی جدید هست همان طور که مسلمانان به‌ویژه اندیشمندان ایرانی فلسفه را از یونان گرفتند اما در طی زمان آن را وجهه اسلامی بخشیدند وما امروز می‌توانیم از فلسفه‌ای متفاوت با نام فلسفه اسلامی یاد کنیم بنابراین درباره علوم انسانی جدید نیز این امر ممکن است والبته شرایطی دارد.

۴-به نظر می‌رسد از جمله دلایل شکست پروژه اسلامی سازی علوم انسانی بازگشت به این دارد که برخی علومی که از آنها به عنوان علوم اسلامی یاد می‌کنیم و این‌ها باید کمک و تدارک لازم را در این باره داشته باشند، مثل فقه اسلامی و کلام اسلامی، به معنای دقیق چندان اسلامی نیستند چراکه با منابع اصیل اسلامی مثل قرآن و نهج البلاغه پیوند لازم را ندارند واز آن منابع تغذیه نمی‌شوند لذا برای تحقق اسلامی شدن علوم انسانی ابتدا باید علوم شناخته شده با نام اسلامیT خود اسلامی شوند و بعد با همراهی پشتیبانی آنها به اسلامی شدن علوم انسانی اندیشید.

۵- و نکته پایانی اینکه اسلامی شدن علوم انسانی با دستور و بخش نامه و تعیین کمیته خاص امکان پذیر نیست؛ بلکه امری است که می‌تواند به تدریج و با همت متفکران و اندیشمندان و دخالت همه سلایق فکری و در یک بحث گسترده و آ زاد و با تکیه بر تجربه تاریخی و استفاده از منابع فلسفی و عرفانی فرهنگ و تاریخ اسلام که در این زمینه سخن گفته‌اند مثل مثنوی مولوی و کتب ملاصدرا و ابن سینا و مهم‌تر از همه با تکیه بر متون دینی چون قرآن و نهج البلاغه به این هدف دست یافت و در این زمینه ایده‌ها و مفهوم سازی‌های متفکرانی چون دکتر شریعتی که از قرآن اخذ شده والبته محتاج نقد پالایش است نمونه مهمی در پیش روی ماست که جنبه عملی یافته است که به عنوان اولین حرکت‌ها در زمینه اسلامی سازی علوم انسانی می‌توان آن را قلمداد نمود و برخلاف سخن مشهوری که گفته می‌شود شریعتی دین را ایدئولوژیک می‌کرد، شریعتی درواقع به نوعی دنبال همان نگاه اسلامی و قرآنی به علوم انسانی حداقل در رشته خود جامعه شناسی بود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا