راه حل بینابین! | احمد زیدآبادی
«احمد زیدآبادی» دریادداشتی تلگرامی دربارهی طرح صلح پیشنهادی آمریکا برای مسالهی فلسطین نوشت:
فرض کنیم جارد کوشنر، جیسون گرینبلات و دیوید فریدمن مثل دیگر آدمیان از میزانی «عقل» بهرهمند باشند؛ در این صورت، طرح صلح پیشنهادی آنها برای مشکل فلسطین چه ویژگیهایی خواهد داشت؟
البته میدانم پست مدرنها چنان بلایی بر سر عقل آوردهاند که به سختی میتوان مفهومی بینالاذهانی از آن به دست داد و یا اساساً اعتباری عام برای آن قائل شد! ولی با این همه، اگر در اینجا منظورمان از عقلِ کوشنر و اعضای تیمش، جلب رضایت نسبی طرفهای درگیر مناقشه به منظور احتمال موفقیت طرح مورد نظرشان باشد؛ به گمانم مشکل آن دسته از «هموطنان ضد امپریالیست مقیم ایالات متحدهی آمریکا» که مرا به عاقل فرض کردن هیات حاکمهی آمریکا متهم میکنند، تا حدودی حل شود!
از این رو، پرسش بالا را میتوان بدین ترتیب صورتبندی کرد که طرح صلح آمریکا باید واجد چه مختصاتی باشد که با رد قاطع طرفهای درگیر مناقشه روبرو نشود و از شانسی هر چند حداقلی برای موفقیت برخوردار باشد؟
برای آنکه پیشاپیش متهم به ورود به بحثهای صرفاً ذهنی نشوم، در همین جا تأکید میکنم که آن دسته از مقامهای بلندپایهی آمریکا که تاکنون از مفاد طرح صلح خاورمیانه سخنی گفتهاند؛ همگی بر دو نکته انگشت گذاشتهاند. نخست اینکه طرحشان مورد نارضایتی فلسطینیها قرار نخواهد گرفت و دوم اینکه، طرح دربردارندهی خواستههای کامل هیچکدام از دو طرف نیست و سبب عشق یا نفرتشان به آن نخواهد شد. بنابراین، میتوان گفت که طرح صلح آمریکایی طرحی بینابینی است. اما همهی دودها در دنیای سیاست از گور همین «بینابین» بلند میشود! بنابراین، ابتدا باید روشن کرد که بینابین دقیقاً بین کدام دو چیز است؟
در این میان، طرف فلسطینی موضعی صریح و روشن دارد: تأسیس کشور فلسطینی در مرزهای پیش از جنگ ژوئن 1967 با پایتختی بیت المقدس شرقی، بدین صورت که تمام شهرکهای یهودی نشین از کرانهی باختری برچیده شود و ارتش اسرائیل به حضور خود در هر نقطه از این سرزمین برای همیشه پایان دهد. در عین حال، راه حل عادلانهای هم برای مشکل آوارگان از راه گفتگو پیدا شود. منظور از راه حل عادلانه ظاهراً بازگشت بخشی از آوارگان فلسطینی بخصوص آوارگان مقیم لبنان به اسرائیل است؛ اما عدد و رقمی در این مورد ذکر نشده است.
در مقابل، از اسرائیل صدای واحدی در مورد مختصات راه حل مشکل فلسطین به گوش نمیرسد. در واقع هر حزبی به فراخور حال خود، در این مورد موضع خاص خود را دارد به طوری که طیفی از افراطیترین تا میانهروترین مواضع را شامل میشود. برای نمونه حزب «بیت یهودی» به رهبری «نفتالی بنت» خواهان الحاق 60 درصد خاک کرانهی باختری به اسرائیل و دادن خودمختاری به فلسطینیها در شهرها و روستاهای پراکنده و جدا از هم بدون هرگونه حق تابعیت است. یعنی یک نظام آپارتاید رسمی شبیه آنچه در آفریقای جنوبی حاکم بود و تحت فشار داخلی و خارجی منقرض شد. در مقابل، حزب «مرتض» و جنبش «صلح اکنون» است که راه حل مشکل را تن دادن اسرائیل به کشوری مستقل برای فلسطینیها با همان مشخصات مورد نظر دولت خودگردان فلسطین میدانند. سایر احزاب اسرائیلی در بین اینها قرار میگیرند؛ بدین صورت که احزاب راستگرا به موضع حزب خانهی یهودی نزدیکترند و احزاب چپ یا میانه به حزب مرتض و جنبش صلح اکنون.
حال باید دید که دولت ترامپ، موضع کدامیک از احزاب اسرائیلی را موضع اسرائیل تلقی میکند که میخواهد بین آن با موضع فلسطینیها حد وسط یا حالت بینابین برقرار کند؟
به نظرم آمریکا به برآیند نظر احزاب اسرائیلی نظر دارد؛ برآیندی که شاید بتوان آن را در مواضع حزب میانهی «آیندهای هست» به رهبری «لائیر لپید» خلاصه کرد.
لائیر لپید که ادعای نخست وزیری آیندهی اسرائیل را دارد از تشکیل کشور مستقل فلسطینی در کرانهی باختری و نوار غزه حمایت میکند اما مشروط به اینکه بخش اعظم شهرکهای یهودی نشین نزدیک خط سبز به اسرائیل ضمیمه شود؛ حق بازگشت آوارگان به پرداخت غرامت به آنان تقلیل یابد و مرزهای شرقی کرانهی باختری و به عبارتی دره یا غور اردن تحت کنترل ارتش اسرائیل باقی بماند.
به نظرم طرح صلح آمریکایی چیزی بین دیدگاه حزب لپید و موضع دولت خودگردان فلسطین باشد؛ در غیر این صورت، هیچ شانسی برای موفقیت نخواهد داشت. حال باید دید وضع بینابین این دو دیدگاه دقیقاً چه چیزی میتواند باشد. این بماند برای بعد.
انتهای پیام