آقای وثوقی لطفا برنگردید!
«کیوان کثیریان»، منتقد سینما در روزنامهی اعتماد نوشت:
چه کاریاست آخر؟ بهروز وثوقی در ۸۱ سالگی بیاید ایران؟ بعد از ۴۱ سال بیاید که فیلم بازی کند؟ کجا بازی کند؟ در چه فیلمی؟ «نقش نگار ۲»؟ با تضمین کی؟ اینجا کسی حتی زورش به رفع فیلتر یک پیامرسان نمیرسد، آن وقت توقع دارید تضمین بدهند برای امنیت بهروز وثوقی؟
بهروز وثوقی برگردد و اتفاق بدی بیفتد، من و شما جواب میدهیم؟ با دوخط نوشته فلان روزنامه چه میکنید که از قول مردم حرف میزند و میخواهد وثوقی را محاکمه کند؟!
چکار دارید به او. باباجان سخت یا آسان او بیش از نیمی از عمرش را در غربت زندگی کرده است، ولی احتمالا آقای خودش بوده و کسی به حرمتش و جایگاهش تعرض نکرده، از همان راه دور هم عزیز بوده و دل خیلیها برایش تپیده است.
حالا برگردد که فلان روزنامه با دو سطر مطلب، کل ماجرا را ببرد روی هوا؟ عزیز من فلانجا و بهمان روزنامه، رک و راست به عالم و آدم و دولت و برجام و همه چیز بدوبیراه میگویند، کسی هم نمیگوید بالای چشمشان ابروست. حالا اینها از ورود و بازی بهروز وثوقی میگذرند؟ چرا بیخود و بیجهت کسی را سیبل کنیم و به دردسر بیندازیم؟ مگر حبیب خدا بیامرز با در باغ سبز مسئولان برنگشت؟
نتیجهاش چه شد؟ به سرنوشت فرهاد نگاه کنید؟ یا مثلا انوشیروان روحانی مرتب دارد در تالار وحدت کنسرت میدهد؟ اصلا اینها به کنار، خود ما مگر مردم پیگیری هستیم؟ فراموشکاریم و بس. خیلیها که زمانی روی دوشمان بودند الان کجای کارند؟ بهروز وثوقی از خیلیها عزیزتر نیست که حالا شوربختانه به فراموشخانه ذهن ما پیوستهاند.
اصلا نگاه کنید به سرنوشت بازیگران مهم و محبوب آنسالها. کدامشان عاقبت به خیر شدند؟
دارند میگویند هرچیزی که کسی را یاد گذشته بیندازد باید منکوب شود؟ نمیشنوید؟ حالا چه جنازه مکشوف باشد چه یک بنای تاریخی و چه یک بازیگر قدیمی. همین که حالا تئاتر شهر داریم و موزه هنرهای معاصر داریم و برج آزادی و بنای پاسارگاد تخریب نشده و ورزشگاه آزادی برقرار است باید خدا را شکر کنیم. حالا بگذریم از این که برخی بازیگران خیلی ها را یاد خیلی صحنه ها می انداختند که نباید میانداختند ولی ممنوع نشدند و شانس بزرگشان این بود که محبوبیت و مقبولیت امثال وثوقی را نداشتند. یا شاید هم تصمیمگیران پس از انقلاب، خودشان هم بیشتر، فیلمهای بهروز و فردین و ناصر و فروزان و ایرن را میدیدند و بقیه را نه!
بله. حق رجعت یک ایرانی به موطنش به جای خود محفوظ، ولی بگذارید هنرمندان محبوب ما با فرمون خان و امیرکبیر در قله بمانند، نه آنکه در کهنسالی با یک سکانس، به یک بازیگر پیر و معمولی بدل شوند و از بازگشتشان به پرده سینما خیلیها خبردار هم نشوند. بگذارید عزت و ابهت این یکی لااقل حفظ شود. کارنامه سعید راد را بعد از بازگشتش ببینید. نگذارید بهروز هم به این بازی کشانده شود. ببرندش تلویزیون و مصاحبه اش را پخش نکنند تا خوار و خفیف شود. نگذارید اسم و عکسش را برای همان یک نقش و یک سکانس هم از تبلیغات و سردر سینماها حذف کنند. نگذارید چهار روز دیگر اسم فیلم و سینما و پرده سینما که میآید، دائم بغض کند.
بهروز وثوفی که مثل بقیه نیست. یکی بیشتر نیست. مهم ترین بازیگر تاریخ سینمای ماست. دهها شاهنقش دارد. بگذارید با سوتهدلان و داش آکل و گوزنها بماند، بگذارید با تنگسیر و فرار از تله و رضاموتوری بماند، با قیصر و طوقی و همسفر و کندو و …
«نقشنگار ۲» نه دردی از وثوقی دوا میکند نه علاقهمندانش را راضی نگه میدارد. میخواهد برگردد به میهنش؟ قدمش روی چشم. سرزمین خودش است. همه از دیدنش خوشحال میشوند. همه. ولی اگر خودش قید بازی را بزند احتمالا علاقهمندان راستینش راضیترند. به هزار دلیل. با کمال بدبختی باید گفت متاسفانه با شرایط امروزین و همچنین مدیریت سینمای ایران، وثوقی ۸۱ ساله برای فعالیت در سینمای ایران هیچ شانسی ندارد. این یک واقعیت تلخ، دلگیر و غمانگیز است.
آقای بهروز وثوقی! راست و حسینی ما از خودخواهیمان است که میخواهیم شما برگردید. آنقدر دوستتان داریم که میخواهیم باز از نزدیک ببینیمتان. میخواهیم همین دور و برِ خودمان باشید. شما اما بیشتر به خودتان فکر کنید. به عزت خودتان فکر کنید. فکر ما نباشید. ما همانها هستیم که گاه درباره همکاران شما از بغل دستیمان میپرسیم: عه! مگه زنده بود؟ و یا میپرسیم: عه! مگه ایران بود؟ ما اینطوری هستیم آقا. ما آنها که دورند را عزیزتر میداریم. اینجا کسی که بتواند مجوز حضور شما روی پرده را صادر کند وجود ندارد، اما کسی که بخواهد آزارتان دهد و فراموشتان کند تا دلتان بخواهد هست؛ فت و فراوان! از من میپرسید اصلا برنگردید آقای وثوقی.
انتهای پیام
مردم عزیز ما به ویژه هنرمندان ارجمندمان رفتارهای خاص و منحصر به فردی دارند.در دو قدمی دلشان هنرمندان تنها تری هستند که کسی نمیپرسد راستی عزت سینمای ایران ( انتطامی) کجاست.هیچکس برای فروزان و خیلی های دیگر که در ایران بودند نه طومار نوشت نه دلواپس بود.همین مردم برای اتش نشانها شمع روشن کردند و چه ها نکردند اما به فاصله چند هفته وقتی معدن چی ها زیر اوار جان باختند انگار نه انگار.اگر قضیه شو و خود نمایی باشد بله همه جوره هستند ام پای عمل که وسط باشد گرفتارند.چه وا ویلاها برای گور خوابها به راهانداختند ونهادها وارگانها را به باد اعتراض و شکایت گرفتند.اما عزیزان راه حل خیلی ساده است.از خیر یکی از قرار دادهای سنمایی بگذرید مشکل به سادگی حل میشود.کلاس بازیگری با شهریه های نجومی را جای نیاوران در همان محله گور خوابها برگزار کنید ودولت را شرمنده خودتان کنید.جای عکس و خبر سر کیسه ها را شل کنید و به درد نیازمندان چه هنرمند چه غیر هنرمند برسید.حرف و شعار نوشتن از همه ساخته س.مسولیت هایی از ایندست در همه جای دنیا بر عهده هنرمندان است.بهروز وثوقی به قدر کفایت سینه چاک دارد.به فکر تنها تر ها و نیازمندتر هاباشید.که البته خب چندان شوی موفقی نخواهد بود.چشم هارا باید شست…واقعییت ها را باید دید.