خرید تور نوروزی

حسن سبحانی: اقتصاد سیاسی ایران، مقصر بحران ارزی است

شفقنا نوشت: اقتصاد ایران فراز و نشیب های بسیاری را تجربه کرده، این اقتصاد روزی با جنگ و روز دیگر با اختلاس، فساد و ناکارآمدی مسئولان دست و پنجه نرم کرده و امروز صدایی از درون آن برمی خیزد که گویای مشکلاتی است که ۴۰ سال است تداوم دارد و بر چشم اندازها و برنامه ریزی های درست و واقع بیانه تأکید می کند.

دکتر حسن سبحانی، استاد اقتصاد دانشگاه تهران اگرچه موافق است که اقتصاد ایران با مشکلات بسیاری مواجه هست، اما اطلاق کلمه بحران به اقتصاد کشور را صحیح نمی داند و می گوید: اگرچه امروز گره های اقتصادی بیشتر شده ولی غیر قابل باز شدن نیست؛ هنوز جای امیدواری هست و می توان راه هایی برای برون رفت از شرایط موجود، ایجاد کرد.

او معتقد است: افرادی که در تیم اقتصادی دولت هستند عاملان سیاست های گذشته هستند و چون دقیقاً همان سیاست ها ما را به این نقطه که اکنون هستیم، رسانده؛ بدیهی است که اگر سیاست ها بخواهد باقی بماند تغییرات راهگشا نیست، ولی اگر سیاست ها را نمی پسندیم و می خواهیم تغییر دهیم بدیهی است که این اشخاص مردان سیاست های جدید نیستند بنابراین لازم است که تغییر کنند. به عبارت دیگر معتقدم برای بهبود اوضاع اقتصادی ایران باید سیاست ها و افراد هر دو تغییر کنند.

متن گفت وگوی خبرنگار شفقنا با دکتر سبحانی را می خوانید:

* با توجه به وضعیت اقتصادی حال حاضر ایران به نظر شما اگر تحلیلی از وضع موجود بخواهیم ارائه دهیم این وضعیت مرهون چه اقداماتی بوده است؟ چه سیاست های اشتباهی طی سال های گذشته اتخاذ شده و در مجموع چه مولفه های مهمی در پیش آمدن این وضع موثر بوده است؟

اقتصاد ایران دچار مشکلات بسیاری است، اما اطلاق کلمه بحران شاید برای اقتصاد زیاد باشد. می توان گفت اقتصاد ایران دچار مشکلاتی است که بسیاری از این مشکلات ریشه دار است و حل آن زمان می برد و با سختی مواجه است. ولی به اینکه نتوان اوضاع را کنترل کرد و اقتصاد ایران از دست رفته و به مرحله بحران رسیده، اعتقاد ندارم. این اقتصاد محصول کار دولت ها، مجالس و توده های مردمی است، که در طی ۳۰ سال گذشته روش های اقتصادی واحدی را در کشور پیاده کردند بنابراین می توان گفت که رابطه تنگاتنگی بین وضعیت موجود و نوع سیاست های اقتصادی ۳۰ سال گذشته وجود دارد چون در جای خود بارها گفته ام که سیاست های دولت های گذشته از نظر اقتصادی با یکدیگر تفاوتی نداشتند بنابراین اگر بخواهیم ریشه مشکلات حاد فعلی را بیابیم باید به ماهیت سیاست های اقتصادی که بعد از جنگ شروع شد و تا زمان حال ادامه دارد، توجه داشته باشیم. البته هر قدر از جنگ دور می شویم و به زمان حال می رسیم، هم اندازه و هم شدت و هم ابعاد این سیاست ها عمیق تر شده است. به عبارت دیگر در سال های بعد از جنگ چون سیاستگذاری تازه شروع شده بود به مثابه یک نهادی بود که تازه کاشته شده است و امروز پس از گذشت نزدیک به ۳۰ سال، آن نهال تبدیل به درختی شده که آثاری دارد و آن آثار همین شرایط فعلی ایران است.

* بسیاری معتقدند دولت در کنترل بازار ارز و وضعیت موجود بی تقصیر نیست و برخی خواهان برکناری یا استعفای وزرای اقتصادی دولت هستند. فکر می کنید اقتصاد ایران چه اندازه تحت تاثیر تصمیمات دولت منجر به بالا رفتن نرخ ارز شده است؟

عملاً بین ۵۰ تا ۶۰ درصد درآمد دولت و دولت ها از ارز ناشی از فروش نفت تأمین می شود بنابراین نفت و ارز آن نقش زیادی در بودجه دولت دارد. از سوی دیگر چون هزینه های دولت ها و اداره کشور در مواردی به جا و در مواردی بی رویه اضافه می شود سال به سال دولت به منابع بیشتری برای پوشش آن هزینه ها احتیاج دارد. این منابع، نفت، مالیات و درآمدهای دیگر است که نفت بین ۵۰ تا ۶۰ درصد درآمدها را تأمین می کند. راحت ترین و ساده ترین منبع برای تبدیل به ریال شدن، همین ارز نفتی است تا هزینه های روبه افزایش دولت را پوشش دهد به همین دلیل همه دولت ها انگیزه دارند ارز خود را گران تر بفروشند تا ریال بیشتری نصیب آنها شود و هزینه ها را تأمین کنند. این حالتی که از نظر دولت ها عقلایی،به حساب می آید قطعا به لحاظ منطقی قابل دفاع نیست. شما دولتی را نمی شناسید که اشتیاق به استفاده بیش از اندازه از ارز نفتی نداشته باشد. گاهی راه حل هایی انتخاب شد تا در حد امکان استفاده از ارز را برای دولت ها کم کنند مثلاً حساب ذخیره ارزی درست کردند یا در دهه بعد صندوق توسعه ملی درست کردند تا اینکه بخشی از این ارز را در این حساب یا صندوق بریزند و دولت کمتر بتواند استفاده کند، ولی همواره راه هایی جست وجو شد که از حساب ذخیره ارزی یا صندوق توسعه ملی برداشت شد . یعنی بی انضباطی کامل.

می خواهم بگویم که دولت ها برای پوشش هزینه های خود بسیار به پول نفت وابسته هستند بدیهی است که افزایش قیمت ارز به تأمین منابع لازم کمک می کند به عنوان مثال دولت می گوید که در خیابان فردوسی دلالان ارز را ۴ هزار تومان می فروشند چرا من ۳۵۰۰ بفروشم! بنابراین همیشه دولت ها با کمکی که از مشاوران اقتصادی خود می گیرند و متأسفانه آنها هم دولت ها را سوق می دهند به این سمت که قیمت ها را بالا ببرند تحت عنوان اینکه می خواهیم نرخ ارز را یکسان کنیم، شروع به افزایش قیمت ارز می کنند. گاهی موفق می شوند این افزایش را کنترل کنند و بسیاری از مواقع هم موفق نمی شوند و ممکن است که کنترل از اختیار آنها خارج شود مانند وضعیت فعلی که شاید تا حدودی از کنترل دولت خارج شده باشد. بنابراین من نه تنها دولت ها را در به هم ریختن بازار ارز مقصر می دانم بلکه معتقدم اقتصاد سیاسی ایران ایجاب می کند که دولت ها چنین عملکردی داشته باشند.

* اشاره کردید که یکی از معضلات فعلی اقتصاد ایران استفاده دولت ها از منابع نفتی و ارز برای تأمین درآمدهای خود است، دولت برای کسب درآمد باید تمرکز خود را از ارز به چه سمتی سوق دهند؟  

به هر حال کشور باید درآمد ناشی از ارز داشته باشد یا مالیات بگیرد یا درآمدهای دیگر. در کشور ما به خاطر شرایطی که از نظر سیاسی وارد آن شده، رکود یا کم رونقی در تولید وجود دارد لذا افراد تولیدی هم ندارند که از تولیدات آنها مالیات گرفته شود، برخی می گویند مالیات بگیریم ولی مالیات باید از درآمد ناشی از تولید باشد، وقتی تولید ضعیف است یا رشدی ندارد، چطور می توان از مردم مالیات دریافت کرد. به نظر می آید که دولت چون نمی تواند مالیات خود را اضافه کند تا جایی که امکان دارد باید هزینه های خود را کم کند.

* برای کنترل بحران ارزی چه باید کرد؟ آیا با تغییر تیم اقتصادی دولت اوضاع قابل کنترل خواهد شد؟

تغییر در تیم اقتصادی لازم است ولی کافی نیست. لازم است به این دلیل که، نتیجه کار این مجموعه قابل دفاع نیست یعنی همه دولتی ها می گویند اوضاع ما خوب نیست، ولی گفتن، صرفاً کافی نیست چون نمی توان کشور را روی اشخاص چرخاند، کشور را باید روی سیاست ها اداره کرد. من معتقدم باید سیاست های گذشته تغییر کند، اگر می خواهیم راهمان را تغییر دهیم و احتمالا تا ۱۰ سال آینده به جایی برسیم باید سیاست های اقتصادی کشور عوض  شود.

افرادی که در تیم اقتصادی دولت هستند عاملان سیاست های گذشته هستند و چون دقیقاً همان سیاست ها ما را به این نقطه که اکنون هستیم، رسانده؛ بدیهی است که اگر سیاست ها بخواهد باقی بماند تغییرات راهگشا نیست، ولی اگر سیاست ها را نمی پسندیم و می خواهیم تغییر دهیم بدیهی است که این اشخاص مردان سیاست های جدید نیستند بنابراین لازم است که تغییر کنند. به عبارت دیگر معتقدم برای بهبود اوضاع اقتصادی ایران باید سیاست ها و افراد هر دو تغییر کنند.

* نظر شما در مورد بازار ثانویه ارزی یا تک نرخی شدن ارز و آزاد اعلام کردن آن در شرایط موجود چیست؟

در حقیقت صحبت بین بدتر و بدترین است، نه اینکه فکر کنیم اوضاع خوب می شود. وقتی یک دولتی به دلایل مختلف اقتصادی و سیاسی میل دارد که ارز خود را گران تر بفروشد دست به کارهایی می زند تا زمینه ای فراهم شود و عده ای بگویند که دلار آمریکا ۱۰ هزار تومان شد؛ این مساله هیچ مبنای علمی ندارد. در حال حاضر شما حتی در کانال تلگرامی یک نفره می توانید به دروغ بنویسید که من امروز دلار به مبلغ ۹ هزار تومان خریدم و این خبر را برای چندین نفر بفرستید آنها برای دیگران می فرستند و شایعه می شود. چه کسی این خبرها و مبالغ را تأیید کرده؟ در یک اقتصاد ۸۰ میلیون نفری مانند ایران نباید به حرف ۱۰ یا ۲۰ و … که صحیح یا به غلط گفتند که ما فلان کالا را چقدر خریدیم، استناد کرد. متاسفانه  همان عده ذهنیت دولتی ها را تغییر می دهند و پس از آن دولت که عمدتا مایل است خود را فریب دهد به بهانه افزایش قیمت در بازار آزاد، قیمت دلار را افزایش می دهد چون منفعت او در این مساله است.

پس از این مرحله دولت به بهانه اینکه اوضاع نا به سامان است و نباید اینطور باشد، به چنین قیمتی از دلار رسمیت می دهد و مُهر قانونی می زند یعنی بازار ثانویه ارز درست می کند دقیقاً همان اقدامی که دولت دو ماه قبل انجام داد. دولت اعلام کرد دلار ۴۲۰۰ تومان نرخ قانونی است و غیر از این، هر چه باشد قاچاق محسوب می شود و با فروشندگان آن برخورد می کنیم. بعد از یک ماه دولت همان قیمتی را که اعلام کرده بود قاچاق است در بازار ثانویه ارز رسمیت بخشید همین مسایل نشان می دهد که همواره تمایل به افزایش قیمت ارز در دولت ها وجود دارد، آنگاه خواهید دید در آینده و در زمان بودجه ۱۳۹۸، دولت می گوید که نرخ آزاد ارز ۸ هزار تومان است و منِ دولت ۴۳۲۰ تومان می فروشم، پس اجازه دهید که نرخ ارز بالاتر برود!

بازار ثانویه یک حالت خالی از رعب و وحشت و ترس هست از این جهت که گفته نشود خریداران و فروشندگان قاچاق انجام می دهند، ولی نمی توان در مورد خوبی یا نفع آن صحبت کرد، چون خوبی و نفع آن برمی گردد به اصل کاری که موجب افزایش شده، بنابراین ما اوضاع را خراب کردیم و در این اوضاع پیچیده بین زد و بند و خرید و فروش در کوچه ها یا در بازار رسمی، دومی را انتخاب کرده ایم. انتخاب دوم منشأ بسیاری از مشکلات هست و به واسطه تصمیمات اشتباه به وجود آمده است.

* برخی وجود دست های پنهان و نهادهای موازی دولت در ایجاد وضعیت اقتصادی فعلی را بی تاثیر نمی دانند. با نظر این گروه موافقید؟ این افراد و نهادها دقیقاً چه هدفی را دنبال می کنند و خطر عملکرد آنها برای اقتصاد ایران تا چه میزان جدی است؟

در اقتصاد بزرگی مانند ایران نمی توان گفت هیچ سوء استفاده گری یا دست پنهانی وجود ندارد، ولی من بیشتر اینها را جزء منویات سیاسی و فعالیت های جناحی می فهمم. لازم نیست که دنبال دست های پنهان بگردیم دولت که بیش از ۶۰ درصد ارز کشور را در اختیار دارد خودش یک انحصارگر بزرگ است و کسانی که ارز غیر نفتی از جمله پتروشیمی را به دست می آورند تا حد زیادی شناخته شده هستند بنابراین دست پنهان کجاست؟ اگر منظور از دست پنهان چند نفری است که گاهی پلیس و نماینده مجلسی اعلام می کند، نمی توان بر این اساس راجع به اقتصاد صحبت کرد، اگر دولتی که کشور بزرگی را اداره می کند از عهده چند ده نفری که آرامش اقتصاد کشور را بر هم می زنند و حتی خرید و فروش های بزرگ می کنند، برنیاید، نشانه ضعف دولت است؛ «چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند»

من نمی گویم که دست های پنهانی در اقتصاد ایران وجود ندارد، ولی بسیاری ضعفشان را پشت سر همین حرف های مبهمی که نه می توان آن را دید و نه می توان ثابت کرد، پنهان می کنند. متأسفانه ما جامعه «می گویند، می گویندها» هستیم به عبارت دیگر جامعه ما به جای اینکه استدلالی باشد ، وقتی حرفی شایعه می شود از پخش این شایعه ها اجتناب نمی کنند لذا کسانی که باید جوابگو باشند پشت سر این حرف ها پنهان می شوند. من نمی گویم که سوء استفاده های اقتصادی در کشور صفر است، اما ما از یک دولت صحبت می کنیم، دولتی که یک مملکت وسیعی را اداره می کند، مگر می شود چند ده نفر هر چقدر هم که قدرت داشته باشند، همه اوضاع را به هم بزنند و دولت از عهده آنها بر نیاید؛ اگر دولت این چنین بگوید، ضعف خود را اثبات کرده است.

* زمانی که نرخ ارز روز به روز افزایش پیدا می کرد، گفته شد عده ای هدفمند اقدام به خرید ارز کردند تا از این طریق پول را از کشور خارج کنند، پس از آن گفته شد همین افراد به سوی بازار طلا آمدند و با خرید طلا قصد دارند هم قیمت را افزایش دهند و هم پول از کشور خارج کنند. برای وضعیت امروز اقتصادی ایران چنین تحلیل هایی منطقی و کارشناسانه است؟

این دست از مسایلی که گفته می شود، توجیه نیست بلکه گزارشی از اتفاقی است که رخ داده است یعنی وقتی دیده شود که تقاضا برای ارز کم و برای خرید طلا بیشتر می شود، می توان گزارش کرد اتفاقی که به آن اشاره کردید در حال رخ دادن است؛ ولی نمی توان منویّات خوانی کرد و به این مساله رسید که این افراد با چه هدفی طلا و ارز می خرند؛ اما آنچه مسلم است این است که عده ای که کاملاً منافع فردی خود را می بینند، در غفلت نظام اقتصادی کشور صاحب درآمدهای باد آورده و کلان شده اند که عمدتاً هم از ربای بانکی گیرشان آمده و امروز به دنبال کسب منافع بیشتر و انجام مبادلاتی مانند طلا، ارز و مسکن هستند که ارزش آن ها مدام بالا می رود .. ممکن هم هست که طلا و دلار بخرند و اگر بتوانند از کشور خارج کنند، این تحلیل اقتصادی نیست بلکه واقعیتی است که وجود دارد و راهکار از آن به دست نمی آید، فقط به ما علامت می دهد که شرایط اگر تغییر می کند به این خاطر است که چنین فعالیت هایی در آن رخ می دهد.

* در صورتی که ایران از برجام خارج شود چه تبعاتی متوجه اقتصاد ایران خواهد شد؟ در صورت کاهش صادرات نفت ایران و عدم خرید نفت کشورمان توسط کمپانی های بین المللی آیا ایران قادر خواهد بود فشارهای اقتصادی را تحمل کند؟ و راه حل آن چه خواهد بود؟

قطعاً وضعیت اقتصادی بدتر خواهد شد. به هر حال ما اگر نتوانیم نفت صادر کنیم درآمد ناشی از نفت را نداریم که با آن دولت را اداره کنیم. این امر بدین معناست که اداره  پرسنل دولت خدمات بهداشتی، درمانی، آموزشی، حمل و نقل، عمرانی و اشتغال با چالش مواجه می شود؛ در هر صورت به هر نسبتی که نتوانیم نفت خود را بفروشیم و پول آن را استفاده کنیم دولت به درد سر می افتد و به تبع آن کشور هم لطمه می بیند دراین تردیدی نیست، مساله مهم این است که باید کاری کنند تا این لطمات کم و کمتر باشد.

* اساساً چه اندازه به آینده وضعیت اقتصادی ایران می توان خوشبین بود؟ در صورت چه اقدامات فوری وضعیت اقتصاد ایران بهبود خواهد یافت؟

سوال بسیار سختی است. این موضوع ابعاد مختلفی دارد و واقعاً به تنهایی نمی توان به این سوال پاسخ داد. من تنها اشاره ای می کنم.

اقتصاد عبارت است از فعالیت مردمی که در یک جغرافیا زندگی می کنند به علاوه فعالیت دولتی که آنها را اداره می کند و رابطه متقابل مردم با دولت و دولت با مردم از جهت تسهیل امر اقتصاد. یک اقتصاد وقتی رشد می کند و هر سال ثروت بیشتری تولید می کند بدین معناست که مردم در آن جامعه بیشتر کار و تلاش و زحمت کشیده اند و وقتی می گویند رشد اقتصادی کم بوده، برخلاف آنچه که عده ای انگشت نشانشان به دولت می رود، در واقع اینطور نیست، دولت هایی که هوشیار باشند می توانند به مردم بگویند اینکه رشد اقتصادی ما پایین است یعنی همه ما امسال کمتر تولید کردیم، چون در رشد اقتصادی فعالیت و کار و کوشش مردم یک جامعه در نظر گرفته می شود البته دولت ها نقش دارند در اینکه مردم به دنبال کار و کوشش بروند و کار و کوششان سهولت داشته باشند، موانع را از سر راهشان بردارند و هر قدر دولت این کار را نکند، مردم می توانند بگویند که ما برای حرکت و تلاش کردن با زحمت مواجه هستیم لذا هم دولت و هم مردم در رشد اقتصادی نقش دارند و به نظر من نقش مردم بیشتر است. هر چند که گره گشایی از سوی دولت است لذا اگر ملتی می خواهد لااقل در این شرایط نجات پیدا کند، نباید به عملکرد دولت و مجلس نگاه کند قاعدتاً باید بگوید که من هم باید حرکت کنم، اینکه متوقع و منتظر باشیم مدام دیگران حرکت کنند درست نیست، ملت باید بسیار کار کنند ولی متاسفانه ما کم کار هستیم. من اگر بخواهم حرف احساسی بزنم باید بگویم که دولت و مجلس باید چه کار کنند، کار کردن آنها کافی نیست، مردم باید کار کنند، جامعه باید به درآمد متناسب با کار عادت کند و خو بگیرد، نه اینکه با کار کم، در یک زمان کم، بازدهی بسیار داشته باشد. به عنوان مثال منِ استاد دانشگاه که ۴۰ تا ۴۵ سال است که درس می دهم و درآمدی دارم، این درآمد من اگرمتناسب با کارم هست، آنگاه یک نفر بخواهد خرید و فروشی کند و در یک ماه درآمدش به اندازه ۲۰ سال حقوق یک دانشگاهی باشد، بدیهی است که متناسب با تلاشش نیست و بدیهی است که دیگر به دنبال تولید و کار نمی رود چون کارِ مولد این همه درآمد ندارد. به هر حال می خواهم بگویم که مردم باید کار کنند و دولت ها هم باید منافع باندهای قدرت را آشفته و منهدم کنند. مثلا یک گروهی که همیشه در اقتصاد ایران از ناحیه بالا رفتن قیمت ارز منفعت داشته و اکنون هم منفعت دارد، عمده تاجران و صادر کنندگان هستند، هر چه قیمت بالاتر رود، ارزی که از بیرون می گیرند را، گران تر می فروشند. آنها منفعت دارند و همیشه هم دست اندرکار هستند که قیمت ها افزایش یابد و عوامل آنها هم در دولت ها و قسمت های دیگر رخنه کرده اند و کاری می کنند که دولت ها به دنبال آنها می دوند، مثلاً دولت ها افتخار می کنند که با بخش خصوصی غیر مولد ایران صبحانه کاری بخورند یا عکس یادگاری بگیرند. من طرفدار بخش خصوصی هستم، ولی بخش خصوصیِ مولد، بخشی است که در مزرعه و کارخانه تولید کند،

ابتدا تولید کند و سپس صادر کند. این موارد در بهبود اوضاع اقتصاد ایران نقش دارند و به نظر من بلند پروازانه نیست و می توان اوضاع را اصلاح کرد منتها دولت باید منفعت جامعه را با منفعت گروه های ویژه متفاوت بداند و منافع جامعه را فدای منافع آنها نکند. در هر حال ما سال های سال از کار و تولید دور شدیم، بخش خصوصی ما با اینکه هوشمند است، ولی کار تولیدی نکرده و بیشتر کارِ غیر مولد  کرده است، بارزترین کاری که کرده این است که بانکداری نموده و بالای ۲۰ تا ۲۵ درصد سود پول می گیرد یا بیمه داری کرده است. به نظر من سیاست های اقتصادی هم باید تغییر کند. اینها مسایلی است که ریل ما را تغییر می دهد و ما را در جاده ای می اندازد که به تدریج و در طی چند سال به یک آرامشی برسیم و بعد تصمیم بگیریم که چطور شتاب بگیریم، من بسیار اصرار دارم که بازگشت به خودمان داشته باشیم، فهم دنیا را داشته باشیم، کارگزاران دولتی ما باید دنیا را بشناسند، همه کسانی که توسعه پیدا کردند زحمت کشیدند و کار کردند، نمی توان به خاطر چند ایرادی که هست کار و کوشش را نادیده گرفت. باید دنیا را شناخت و دید که چطور کار می کنند. ، زمانی بود که فروشندگان ژاپنی از دولت می خواستند که لایحه ای تصویب کند مبنی بر اینکه شرکت ها کمتر کار کنند تا کارکنانشان فرصت کنند از فروشگاه ها کالا بخرند. این مسایل در دین هم به شدت مورد تأکید است، بنابراین فکر می کنم که باید سیاست ها و افراد تغییر کنند و این افراد هم شامل دولت و هم شامل توده مردم می شود.

* دیدگاه کلی شما در مورد فسادها و رانت های اقتصادی در ایران چیست؟ چه اندازه این فسادها سیستماتیک و چه اندازه ناشی از عدم قانون گذاری های صحیح است؟

به نظر من بخشی از فساد ناشی از قانونگذاری ها و سیاستگذاری های غلط هست که مبارزه با این نوع از فساد بسیار سخت است به خاطر اینکه کسی که مرتکب شده می گوید که من قانون را اجرا کرده ام. نکته ای که وجود دارد این است که فساد برای اینکه به وجود بیاید، از یک منشأیی که آن منشأ هم از فساد صحبت کند، به وجود نمی آید، ممکن است که از یک مقوله ظاهراً خوبی هم به وجود بیاید. به عنوان مثال ممکن است که شما بگویید از یک سیاست اقتصادی دفاع می کنم که آن سیاست اقتصادی قیمت ها را افزایش و مصرف مردم را کاهش می دهد، ولی اگر این افزایش قیمت در کالاها و زمان های مختلف باشد و منجر شود که تورم در جامعه ریشه بدواند وقتی چنین تورم بالایی در جامعه نهادینه شد، وجود تورم شکاف طبقاتی درست می کند، فقرا را فقیرتر و اغنیا را قوی تر می کند. جامعه شناسان می گویند جامعه ای که دچار شکاف طبقاتی شود، زمینه فساد در آن جامعه به وجود می آید به عنوان مثال جامعه شناسی مثل رابرت مرتون توضیح می دهد که فساد در شکاف و شُوک اقتصادی به وجود می آید.

امروز منشأ فسادی که اکنون در کشور شاهد هستیم را برنمی گردانند به آن قانونگزاری هائی که می خواستند قیمت ها اصلاح شود، ولی چون سیاست شتابان قانون گذاری ها غلط بود و قیمت های در حال افزایش به همه چیز سرایت کرد در گذر زمان منجر به فساد شد لیکن امروز  شخص باهوش می خواهد که منشأ آن را قانون به ظاهر خوب بداند. این رخداد در مورد ما رخ داده است البته در موارد دیگر هم هست، جامعه شناسان می گویند هر زمان شُوک اقتصادی وارد شود، جامعه آماده فساد می شود مگر اینکه دو مقوله وجود داشته باشد، مقوله اول اینکه دین در بین مردم قوی باشد که مردم از نظر درونی کنترل شوند و به سمت فساد نروند، دیگر اینکه پلیس و نیروی انتظامی آنقدر قوی باشند که افراد بدانند اگر فساد کنند، دیده می شوند. اما اگر دین در میان مردم ضعیف شود و از کنترل درونی و نیروی بیرونی مانند پلیس، قوه قضاییه و امنیت کاری بر نیاید و آنها نتوانند فاسد را بگیرند، افراد احساس می کنند که احتمال دستگیر شدن آنها بسیار کمتر است، یعنی ضعف مبانی دینی و ضعف مبانی بیرونی باعث می شود که حتماً فساد جلوه کند چیزی که در جامعه ما فراوان می بینید؛

در پایان یادآور می شوم که با اینکه در تمام ۳۰ سالی که از آن صحبت کردم و سیاست های آن غلط بوده و من جزو منتقدان این سیاست ها بودم و اکنون هم اعقتادم این است که مشکلات موجود معطوف به این سیاست هاست، اما از اصلاح امور نا امید نیستم، نه به لحاظ تبلیغاتی بلکه به خاطر اینکه اقتصاد ایران یک اقتصاد بسیار بزرگی است، برای هر کالایی که شما در نظر بگیرید، ده ها میلیون تقاضا کننده وجود دارد، مثلاً شما کارخانه کفش را در نظر بگیرید، مردم ایران هر دو سال هم که بخواهند یک جفت کفش بخرند، ۴۰ میلیون تقاضا برای کفش است بنابراین تقاضا وجود دارد. ایران یک سرزمین بزرگی است و امکانات وسیعی دارد و می تواند کار و تولید کند، درست است در میان نیروی انسانی که داریم هستند کسانی که تحصیلات بسیار بالایی دارند، ولی نمی توانند مسایل را حلاجی و حل کنند، ولی هوشمندی داریم و می توانیم مشکلاتمان را کم کنیم و به آرامش برسانیم و سپس اوج بگیریم البته اگر ۲۰ سال قبل شروع می کردیم، مشکلات کمتر بود؛ امروز گره ها بیشتر شده ولی غیر قابل باز شدن نیست لذا معتقدم قدرت ملی آنقدر هست که مشکلاتش را در طی زمان حل کند و نباید شرایط موجود یا شرایط سخت تر از موجود که ممکن است در ماه های آینده رخ دهد ما را از حل شدن مسایل نا امید کند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا