خرید تور نوروزی

«کشور نیازمند بازنگری در سیاست خارجی است»

دیپلمات پیشکسوت کشورمان، تشکیل ناتوی عربی و راهبرد کشور در قبال آن را برای خبرآنلاین تحلیل و بررسی کرده است. محب‌علی می‌گوید: نیاز است که یک تغییر بازنگری در استراتژی منطقه‌ای و جهانی ایران صورت بگیرد.

خبرآنلاین نوشت: پرونده قدیمی ائتلاف نظامی اعراب بار دیگر در کانون توجه محافل کارشناسان نظامی و رسانه های خبری قرار گرفته است، این مساله در حالی مطرح می شود که درگیری ها در الحدیده یمن خصوصا باب المندب بیشتر شده تا جایی که این بار نفتکش‌ها هدف حملات یمنی ها علیه ائتلاف نظامی سعودی قرار گرفته اند. این صف آرایی نظامی علنا برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران تشکیل شده است، آن هم در شرایطی که ایران در وضعیت تخاصمی جدی با آمریکاست و با تحریم های تازه دست و پنجه نرم می کند، برای بررسی این موضوع و راهبرد ایران در قبال این مسئله، با قاسم محب‌علی مدیرکل اسبق خاورمیانه وازرت خارجه کشومان گفت‌وگو کرده‌ایم که از نظر می‌گذرانید:

تشکیل ناتوی عربی به چه معناست؟ تحلیل شما از این اتحاد نظامی چیست؟

ناتوی عربی اصطلاح درستی نیست، ناتو اختصار  سازمان پیمان  آتلانتیک شمالی است. اگر بگوییم یک ائتلاف نظامی عربی و آمریکایی، صحیح تر و دقیق تر است. کشورهایی که در این ائتلاف شرکت دارند، دارای پیمان نظامی مشترک دو جانبه با امریکا هستند. از جمله اردن، مصر، عربستان، امارات، کویت، بحرین، قطر و عمان همگی موافقت نامه های نظامی با آمریکا امضا کرده اند و امریکا در این کشورها پایگاه نظامی دارد به اضافه اسرائیل که متحد استراتژیک و ایدئولوژیک آمریکا در منطقه خاورمیانه است.

در این طرح کشورها به اضافه امریکا و ناتو یک ائتلاف فراگیر را در وهله اول مقابل ایران تشکیل می دهند که عرب ها بیشتر به آن علاقمند هستند و بعد ائتلاف فراگیرتری مقابل روسیه و قدرت بزرگ آینده جهان یعنی چین شکل  می دهند.

این امر از استراتژی امنیت ملی جدید آمریکا سرچشمه می گیرد که روسیه و چین را به عنوان تهدیدات بزرگ، ایران و کره شمالی را دولت های تهدید امیز برای صلح و امنیت و منافع آمریکا متحدان آن تلقی کرده است. به علاوه گروههای تروریستی یا افراطی رادیکال اسلامی، داعش و القاعده را تهدیدات غیر دولتی اعلام می کند که همگی منهای کره شمالی در این منطقه قرار دارند.

استراتژی جدید آمریکا بر پایه چه سیاستی نوشته شده است و چه طور اعمال می شود؟

چیزی شبیه سیاست مهار است که در دوران جنگ سرد شکل گرفت که با پیمان ناتو از اروپا شروع می شد، بعد سنتو که ایران، ترکیه و پاکستان بودند، سیتو که در شرق اسیا تا جنوب شرقی اسیا استمرار پیدا می کرد.

با توجه به وضعیت ژئوپولیتیک فعلی، الان ناتو در غرب است و این پیمان در میانه شکل می گیرد. هند، ژاپن و آمریکا هم دارای پیمان دفاعی مشترک هستند. طبیعی است که با وجود آ.س.آن که دارای همکاری نظامی با آمریکا است می توانیم بگویم که دیواره ای سراسری از امریکای شمالی تا شرق دور علیه قدرت هایی که با امریکا رقیب یا متخاصم هستند شکل می گیرد. حلقه وسط ان همین ائتلاف نظامی عرب ها می شود که البته تا کنون مقامات آمریکا به صورت رسمی درباره آن چیزی نگفته اند تنها در رسانه های خبری مطرح شده است. البته  در لایحه اختیارات دفاع ملی آمریکا به نوعی به آن  تحت عنوان تقویت قوای دفاعی و ساختارها دسته جمعی نظامی شورای همکاری خلیج فارس برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران در ماموریت های وزارت دفاع آمریکا گنجانیده شده است.

باتوجه به بحران قطر و اختلافاتی که میان اعراب در رابطه با این کشور ایجاد شد، آیا باز هم ممکن است این ائتلاف راه به جایی ببرد؟ به این معنا که آنها در این ائتلاف متحد باشند فارغ از اختلافاتی که با این کشور کوچک عربی دارند.

تحقق این مساله برای امریکایی ها مشکل است که بتوانند اعراب را در یک جمع متحد نگه دارند. به صورت جداگانه با امریکا هم پیمان نظامی هستند ولی در جمع، سیاست آنها متفاوت می شود. مگر اینکه در یک شرایط خاص امنیتی- نظامی مثل مساله حمله عراق به کویت و در پی آن اشغال این کشور، در این صورت آنها مجبور هستند در کنار هم قرار بگیرند. یا در شرایط جدید و اتفاقات در قبال ایران، مثلا درگیری در خلیج فارس که باعث شود آنها اتحادی علیه ایران تشکیل دهند، اما مقابل آن ممکن است کشوری هم مانند عمان باشد که با آن همراهی نکند. به عنوان مثال عمان با اینکه همپیمان نظامی امریکا است بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در المسیره در عمان است، اما رابطه خوب خود را با کشور ما حفظ کرده است کما اینکه در مساله یمن هم بی طرف است.

در مساله قطر با عربستان، بحرین و امارات مشکلاتی دارند. در کنار اینها کویت سیاست متفاوتی را دنبال می کند. مصر هم با اینکه با  اعضای شورای همکاری خلیج فارس همپیمانی دارد اما سعی می کند از ورود در دعواهای سیاسی منطقه ای اجتناب کند.  لذا اعراب خودشان به تنهایی قادر نیستند به یک سیاست مشترک برسند. انها به سرعت دچار تفرقه می شوند، چراکه مشکل بزرگ انها این است که همه شان می خواهند هم سطح و یا رهبر باشند و قادر به تقسیم کار و نقش بین خودشان نیستند و در نتیجه در هنگام عمل با هم اختلاف پیدا میکنند. این وضعیت باعث می شود شکاف شکل بگیرد، اما یک تهدید بزرگ مثل آن چیزی که در اشغال کویت رخ داد اگر بار دیگر در خلیج فارس شکل بگیرد، ممکن است تحت تاثیر آن و برای رفع تهدید موقتا کنار بیایند.

تشکیل این ائتلاف ارتباطی با معامله قرن دارد؟

در وضعیتی که شکل گرفته تهدید بزرگ اعراب و اسرائیل، ایران است به معنای تهدید مشترک، طبیعتا اگر اینها حتی اگر روابط علنی و یا به اصطلاح رسمی نداشته باشند به دلیل وجود تهدید مشترک در کنار یکدیگر قرار می گیرند.

متاسفانه سیاست جمهوری اسلامی نتوانست این ترکیب را جبران کند و همزمان با مساوی کردن تهدید علیه عربستان، خلیج فارس و اسرائیل باعث شد که انها هم منافع بشوند در نتیجه بتوانند به اصطلاح از تهدید مشترک صحبت کنند، این مساله همزمان شد با تخاصمی که بین ایران و آمریکا وجود دارد و باعث شد که  یک ائتلاف نا نوشته با اسرائیل، آمریکا، کشورهای خلیج فارس و مصر را علیه جمهوری اسلامی شکل دهد.

در ارتباط با قضیه فلسطین و  تلاش دولت ترامپ برای نوعی فیصله دادن به آن بایستی توجه داشته باشیم هر چه دامنه بحران بین ایران و اعراب شدت پیشتری پیدا کند زمینه تحقق پیشبرد سیاست مزبور بیشتر می شود و موقعیت اعراب و یا ایران و متحدین آن بیشتر تضعیف می شود و بر عکس اگر دامنه های بحران بین ایران و اعراب کاهش یابد دامنه های بحران در سوی افزایش خواهد یافت و طرف های فلسطینی و عربی و از موضع قوی تری در قبال اسراییل و آمریکا برخوردار خواهند شد. لذا تبدیل جمهوری اسلامی ایران به تهدید اصلی اعراب طبعا در چارچوب سیاست دولت ترامپ برای  فیصله دادن قضیه  مطابق با منافع اسراییل خواهد بود.

با توجه به شرایط اقتصادی و سیاسی ایران و خروج آمریکا از برجام، با این شرایط در مقابل این ائتلاف ایران چه راهبردی را باید در پیش بگیرد؟ آیا باید با عرب ها خصوصا سعودی و امارات وارد گفتگو شویم و باب مذاکره و روابط دیپلماتیک را هموار کنیم؟ یا اینکه راه صلح از یمن می گذرد؟

برای گذر از این وضعیت و ممانعت از تحقق استراتژیک تشکیل اتحادیه ها ائتلاف های نظامی علیه ایران، کشور ما نیازمند بازنگری در سیاست خارجی خویش است. تهدیدات و چالش های موجود را دسته بندی و اولویت بندی و سپس با هدف گذاری برای حل و فصل و یا مقابله با هر کدام آن ها زمان بندی و مراحل مختلفی را تعریف نماید. نیازی نیست حتما همزمان هم قدرت هایی که فکر میکند تهدید کننده منافع و امنیت ایران هستند در یک طبقه و یک سبد قرار دهد.

عاقلانه نیست با همه آنها وارد منازعه شد. به تقویت مناسبات با دول کوچکتر اقدام نمود. مناسبات ایران و آمریکا نیازمند معالجه فوری و حداقل تنشج زدای می باشد. در هر حال ایران و کشور های خلیج فارس و خصوصا عربستان سعودی کشور های همسایه و در نهایت باید با پذیرش واقعیت ها، منافع و حفظ امنیت متقابل یکدیگر در کنار هم زندگی کنند. یمن همسایه عربستان است. اگر چه بخشی از اقوام یمنی دوستان جمهوری اسلامی هستند و این پیوند ریشه های تاریخی  ومذهبی دارد اما یمن هم همسایه عربستان بوده و علاوه برداشتن طولانی ترین مرز مشترک با عربستان جوامع و قبایل یمنی دارای پیوند های مستحکم تاریخی، فرهنگی، مذهبی با عربستان بوده است.

یمن نمی تواند کشوری باشد که  تهدیدکننده امنیت و ثبات و تمامیت ارضی  تلقی گردد. سیاستی سازنده است که کشور فقیر یمن را ضمن حفظ استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی به  همسایه ای دوست و برادر با عربستان و کشور های عرب همسایه و خلیج فارس تبدیل کرده و در سایه آن یمن روی آرامش دیده و مردم  از فلاکت جنگ، آوارگی، فقر و گرسنگی نجات یافته، گام در مسیر رشد و توسعه گذارده و برای این امر حتما به کمک کشور ثروتمند عرب نیازمند می باشد، چرا که یمن به عنوان فقیرترین کشور عرب و منطقه فی الواقع فاقد منابع ملی لازم برای رشد و توسعه است.

ادامه جنگ صرفا به نفع جنگ سالاران و مافیای جهانی فروش و قاچاق  اسلحه می باشد و چاره ساز رفع مصائب مردم نخواهد بود. برای عربستان هم جز هزینه و بی اعتباری فایده دیگری در برنخواهد داشت. لذامناسب است به جای تشویق به جنگ و موشک پراکنی تلاش کرد که طرف های درگیر در میادین نظامی، اختلافتشان را پشت میز های مذاکره و از طرف دیپلماتیک با هم حل و فصل نمایند. اگر جمهوری اسلامی ایران امکانی برای تحقق این امر در اختیار دارد حتما منافع ملی  ایران اقتضا می کند که این امکان را در خدمت صلح و آرامش در یمن بکار گیرد. البته  مسایل فیمابین ایران و عربستان تنها به یمن منحصر نمی شود. رهبران دو کشور در نهایت  ضرورت دارد از طرق دیپلماتیک به همه آنها بپردازند تا منطقه روی آرامش و ثبات به خود دیده و راه سوء استفاده قدرت های ثالث بسته شود.

با توجه به اینکه رئیس جمهور دکتر روحانی در سخنرانی اخیر خود به این مساله اشاره کردند، تحلیل شما چیست؟ 

اشاره آقای رئیس جمهوری به بهبود رابطه با این کشورها می تواند به عنوان پیامی سازنده و مفید از سوی طرف های مقابل دریافت شود. البته این آرزوی نیک ضرورت دارد عاری از تهیدیداتی مانند تهدید امنیت خلیج فارس و دیگر آبراه های منطقه باشد تا صورت پارادوکسیکال به خود نگیرد. اختلافات ما با دولت باید در مسیری جدا گانه از مناسبات با همسایگان بلافصل ما دیده شده و تحت پیگرد و برای حل وفصل آنها اقدام نمود. درگیر امنیت کشورهای کوچکتر و آسیب پذیر منطقه پیش از آن که یاری کننده در امر پیشبرد سیاست خارجی ایران باشد، مستمسک مناسبی را برای پیشبرد استراتژی تشکیل اتحاد منطقه ای علیه جمهوری اسلامی ایران فراهم کرده و در سطح منطقه ای، اسراییل سود فراوانی از آن عاید سیاست ایران هراسی خود خواهد کرد.

پیشنهاد شما چیست؟

طبیعی است که جبهه اول این ائتلاف مهار ایران است. نیاز است که یک تغییر بازنگری در استراتژی منطقه ای و جهانی ایران صورت بگیرد.
اول؛ این‌که همانطور که اشاره کردم ایران باید تخاصمی که همزمان با اعراب  و اسرائیل ایجاد کرده است را حل کند.
به این توجه کند که منافع ملی ایران اقتضا نمی کند که همزمان، دو دشمن را در یک سطح قرار دهد در حالی که اعراب دشمن استراتژیک و همسایه ما هستند و نباید ما با انها وارد منازعه جدی شویم.این منازعه باعث سو استفاده اسرائیل و حضور امریکا در منطقه شده است.
دوم؛ در مورد سیاست ایران در قبال مسائل کلی است. وقتی ما در قبال یک طرف بزرگ مثل آمریکا سیاست یک طرفه اتخاذ میکنیم و وارد مخاصمه می شویم، طبیعتا بازیگران دیگر از این شرایط سوء استفاده می کنند.

لذا برای تعادل این وضعیت، با اروپا روابطمان را گسترش دهیم و همین طور با سایر کشورها روابط بین المللی خود را هموار کنیم. نه به این صورت که با یک طرف مثل روسیه اتحاد داشته باشیم، با طرف دیگر مناقشه! در این صورت ما چون سرزمین واسطه قرار می گیریم (مثل جنگ سرد، وضعیت کشورهای اروپای شرقی که سرزمین منازعه شد) هر طرفی که در آن سرزمین حضور دارد، طرف مقابل ان جا را بی ثبات می کند. نزدیکی ایران با روسیه نشان می دهد که در این وضعیت امریکا و اروپا علاقه ای به ثبات و امنیت ایران ندارند. چون انها روسیه را تهدید مشترک می دانند.

لذا ایران باید به سیاست اول انقلاب (نه شرقی نه غربی) بازگردد. با پایبندی به آن شعار همکاری سازنده و سیاست همه جانبه را جامعه جهانی اتخاذ کند، نه سیاست یک طرفه را، چون این سیاست هزینه های بالایی دارد. طرف مخاصمه ما قدرتمند است و حتی قدرت های دیگر مانند روسیه، چین و کشورهای اروپایی از این وضعیت استفاده می کنند و از یکدیگر امتیاز می گیرند، در این وضعیت، قدرت های کوچکتری مثل عربستان و اسرائیل برای ضربه زدن به ایران بهره برداری می کنند.  تا وقتی ایران این سیاست را بازنگری نکرده باید انتظار چنین وضعیتی داشته باشیم.

این به مفهوم درستی سیاست های آمریکا نیست، بلکه ما باید با توجه به واقعیت شرایط بین المللی تصمیم بگیریم و در نظام قدرت بین المللی با توجه به شرایط سیاست خودمان را تنظیم کنیم. تا وقتی چنین راهبردی را اتخاذ نکردیم، هزینه های امریکا را باید بپردازیم.

با توجه به همین تحلیل از اوضاع فعلی، در کل پیش بینی شما از منازعات بین ایران  و عرب ها چیست؟ فکر می کنید این منازعه تا کجا پیش خواهد رفت؟

در هر حال باید توجه داشته باشیم که مشکلات جمهوری اسلامی ایران و دول عرب منطقه با سایر وجوه و جنبه های حال حاضر سیاست خارجی کشور و مشکلات پیوستگی داشته و به عبارتی بهم گره خورده است. مناسبات ایران با آمریکا، مناسبات ایران با اروپا، روسیه و چین و همین طور سیاست های منطقه ای ایران و از جمله سیاست خاص و انعطاف ناپذیر جمهوری اسلامی ایران در قبال موجودیت اسراییل و قضایای مثل افراطی گری اسلامی مثل ظروف مرتبطه با هم در کنش و واکنش می باشند. باز کردن این رشته های بهم گره خورده به سادگی ممکن نیست و نیازمند تحولات در اراده ها و سیاست های همه اطراف  و بازیگران ذیمدخل می باشد.

ضرورت دارد ایران به سهم خود و در چارچوب مصالح و منافع ملت  و مردم ایران  سعی نماید در مسیر کاهش منازعات و رفع اختلافات گام بردارد. به نظر می رسد کلید این قضایا در مناسبات ایران و آمریکا نهفته باشد و با توجه به سیاست تازه امریکا پس از خروج از برجام و تبدیل آن به مناقشه‌ای آمریکایی-ایرانی و حذف دیگر بازیگران از جریان توافق سه سناریو  فراروی بحران مناسبات ایران و آمریکا  قابل پیش‌بینی است:

۱- ادامه وضع موجود تا سرانجامی نامعلوم و نامشخص که طبعا هزینه های عمدتا شهروندان ایرانی خواهند پرداخت. حامیان این وضع نمی توانند چشم انداز و زمان بندی مشخصی برای آن تبیین نمایند و لذا در هر مرحله ای می تواند به سناریوهای بعدی منتقل شود.

۲- تصمیم دو طرف به رفتن به پای میز مذاکره و تلاش برای رسیدن به یک مصالحه  از طرق دیپلماتیک که طبعا لازمه آن  تلطیف مواضع فعلی دو طرف می باشد. راه حلی که ممکن است زمان بر باشد اما حداقل باعث کاهش تنش ها و ایجاد آرامش در بازار کسب و کار ایران و افکار عمومی خواهد شد.

۳- وقوع درگیری خواسته و ناخواسته در اشکال محدود و کوتاه مدت بین ایران و آمریکا و یا فرسایشی و درازمدت بین مجموعه از متحدین آمریکا درمنطقه و با حمایت و پشتیانی آمریکا …  و در نهایت میز مذاکره دوجانبه و یا در یک چارچوب بین المللی منطقه ای …   طبعا هزینه ترین برای کشور ایران و منطقه   سناریو دوم خواهد بود .

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا