خرید تور تابستان

انتقاد وزیر میرحسین از تعدد دستگاه‌های مبارزه‌کننده با فساد

حسن عابدی جعفری، وزیر بازرگانی دولت میرحسین موسوی خطاب به حسن روحانی و افراد دست‌اندرکار دیگر می‌گوید که الان بهترین فرصت برای انجام کارهایی است که در شرایط عادی نمی‌توانستند انجام دهند.

او همچنین معتقد است که افرادی که صاحب دانش و تجربه هستند جایگاه لازم را در سیاست‌گذاری‌ها و تصمیم‌گیری‌های کشور ندارند.

عابدی جعفری در بخش دیگری از این گفت‌وگو به مواردی چون فسادی که این روزها کلیدواژه‌ی هر معضلی در کشور شده است و راهکارهای مبارزه با آن پرداخت. او یکی از راه‌های اصلاح را آن دسته از رسانه‌هایی می‌داند که گرفتار تضاد و تعارض منافع نیستند. همچنین در ادامه از جنگ رسانه‌ای صحبت می‌کند که در تلاش برای تشدید تفرقه است و معتقد است هر اقدامی که به اتحاد بیشتر جناح‌های موجود کشور کمک کند مبارک است و باید قدر دانسته شود.

بخش پایانی گفت‌و‌گوی انصاف نیوز با حسن عابدی جعفری، موسس نخستین سازمان مردم نهاد در زمینه‌ی مبارزه با فساد را در ادامه بخوانید:

 

دستگاه‌های نزدیک‌تر به خط مبارزه با فساد، آسیب‌پذیرترند

آقای دکتر! مردم نسبت به دستگاه‌ها بی اعتماد هستند و از طرفی دستگاه‌های نظارتی خود دچار فسادند؛ به نظر شما قدم اول برای اینکه این ساختارها اصلاح شود چیست؟

نکته‌ی اول اینکه در مورد دستگاه‌های نظارتی عرض کنم آمار بین المللی فساد نشان می‌دهد که هر دستگاهی که به خط مبارزه با فساد نزدیک‌تر باشد، نسبت به دستگاه‌های دیگر آسیب پذیریش بالاتر است.

مثل یک پرستار و دکتری است که می‌خواهد با بیماری‌های واگیردار مبارزه کند، او آسیب پذیرتر از همه است، اگر او را مراقبت نکنیم و ندانیم که آسیب‌پذیرتر است حتماً گرفتار می‌شویم.

فکر می‌کنید در دنیا کدام دستگاه‌هایی که خط مقدم فساد هستند بیشترین فساد را دارند؟ در درجه‌ی اول قوه‌ی قضاییه، نیروهای انتظامی و پلیس است و ادامه می‌یابد تا دستگاه‌هایی که گردش پولی زیادی دارند؛ یعنی فقط گردش پولی زیاد نیست که مایه‌ی فساد می‌شود بلکه اصل نزدیکی به خط فساد قبل از داشتن پول زیاد هم فساد می‌آورد.

میانگین دنیا نشان می‌دهد که قوه قضاییه از همه بیشتر گرفتار فساد است برای اینکه آنجا بیشتر با افراد فاسد سروکار دارد. افراد صالح که به قوه قضاییه مراجعه نمی‌کنند، بنابراین آنجا مراقبت‌ها باید شدیدتر باشد.

یعنی کسی را که در میدان مبارزه با وبا می‌فرستیم اگر قبلش آن را واکسینه نکرده باشیم مطمئن باشید که مبتلا به وبا می‌شود. بنابراین دستگاهایی که در حوزه‌ی مقابله با فساد هستند از همه آسیب پذیرترند.

اگر ما در مقابل فساد از قبل فکری نکنیم و آنها را واکسینه نکنیم، خودشان گرفتار می‌شوند و این موضوع مخصوص کشور ما نیست، میانگین بین‌المللی این را نشان می‌دهد؛ ما که نمی‌توانیم تجربیات دنیا را نادیده بگیریم و تافته‌ی جدا بافته باشیم.

نکته‌ی دوم این است که طرف مقابل شما که فساد است، بسیار بسیار هوشمندانه عمل می‌کند؛ اصلاً فکر نکنید که فساد یک موجود بی‌هوش است، بالعکس خیلی هوشمند است و تمام امکاناتی که فکر می‌کنید برای مبارزه با فساد در اختیار دارید بیشتر از آن را فاسدها علیه شما استفاده می‌کنند. ما باید بدانیم با یک موجود پیچیده و قوی و هوشمند سروکار داریم.

از طرفی الان ما گفتیم که با فساد مبارزه کردیم و این فساد را از بین بردیم، حالا برویم خانه بنشینیم و خیالمان راحت باشد؟ به هیچ وجه!

فساد می‌رود و مجهزتر از گذشته بازمی‌گردد، می‌رود از یک مسیر دیگر دور می زند و دوباره بازمی‌گردد؛ بنابراین یک مبارزه‌ی مستمر و پویا با فساد باید وجود داشته باشد.

بر حسب اینکه دشمن شما (یعنی فساد)، بسیار هوشمند است، بنابراین باید موجودیت این موجود را به رسمیت بشناسیم تا بتوانیم با آن مبارزه کنیم. مقام معظم رهبری تعبیر خیلی قشنگی به کار می‌برند؛ می‌گویند مثل اژدهای هفت سر است که اگر شما یک سر آن را قطع کردید تمام شدنی نیست، بنابراین مبارزه‌ی مستمر و هوشمند می‌طلبد.

برای این مبارزه باید در کشور طرح و برنامه‌ای داشته باشیم، صرف گفتن کفایت نمی‌کند، ساختارها را باید درست کنیم.

آقای دکتر ساختار که کم نداریم.

سازمان زیادی هم داریم، نمی‌خواهم بگویم کم داریم، همان چیزی که در مورد قانون گفتم: ما تراکم قانون داریم، درمورد سازمان‌های رسیدگی به فساد هم تراکم نهادی داریم.

ما مردم را به عنوان دکور نمی‌خواهیم

الان چند سازمان وجود دارد؟

آن‌گونه که یکی از تحقیقات دکتری گفته بود، چیزی حدود 13 یا 17 دستگاه رسیدگی کننده داریم؛ برخی از آنها را که قانون اساسی گفته است، مثل سازمان بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات که در سطح ملی هستند.

علاوه بر آن ما 13 تا 17 سازمان، طبق قوانین بعدی ایجاد کردیم؛ مثل سازمان حسابرسی یا مثل حراست‌ها و ذی‌حساب‌ها و غیره که باید رسیدگی کنند!

سؤال این است در زمین والیبال که باید 6 نفر بازی کنند اگر شما سی نفر در زمین گذاشتید چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا برنده می‌شوید؟ واضح است که می‌بازید. یعنی، اینکه تعداد دستگاه‌ها و تراکم قوانین ما بالا است معنیش این است که امکان مبارزه را از ما گرفته است نه اینکه به بهتر مبارزه کردن کمک کرده باشد!

تکثر دستگاه‌ها و دخالتشان در وظایف یکدیگر، در یک کیس واحد باعث می‌شود که چند دستگاه همزمان وارد می‌شود و هیچ کدام هم گزارش دیگری را قبول ندارد؛ خب این اتلاف سرمایه و نیرو است.

واقعیت دیگری هم که داریم می‌بینیم این است که بودجه‌ی نفرات هم اضافه می‌شود و حتی سازمان‌ها معترض هستند که بودجه و نفرات ما کم است، آن را اضافه کنید؛ از آن طرف میزان فساد هم هر روز اضافه می‌شود.

نمی‌شود شما مدام آن‌ها را تقویت کنید از آن طرف مشکلات هم تقویت شود این عقلانی نیست.

این قانون بازده نزولی اقتصاد است؛ شما یک متر مربع را با یک نفر چگونه می‌توانید بکُنید؟ حالا سریع‌تر می‌خواهید بکنید، دونفر را برای کندن در نظر می‌گیرید و یا برای سریع‌تر شدن سه نفر، از یک جایی به بعد تعداد زیاد افراد مزاحم کار هم می‌شوند و بازده شما پایین می‌آید؛ این قانون اقتصادی عیناً اینجا در مورد قوانین و سازمان‌های ناظر مصداق دارد و هیچ کس هم پاسخگو نیست!

شما یک مورد بیاورید که یک دستگاه نظارتی یا دستگاه‌های اجرایی گفته باشند من در زمینه‌ی وقوع فساد مقصر بودم، ترجیع‌بند همه‌ی این ارگان‌ها این است که ما قبلاً درباره‌ی فلان مشکل یا فلان فساد نامه نگاری کرده بودیم.

این حرف که «قبلاً نامه‌نگاری کرده بودیم» که کفایت نمی‌کند! شما چه کاره هستید پس؟ شما ایجاد شده‌اید که آن فساد نباشد ولی وقتی همچنان فساد هست تمامی این حرف‌ها توجیه است!

یک نکته در تکمیل این سؤال بگویم، ما مردم را به عنوان دکور نمی‌خواهیم، یعنی موقع انتخابات به سراغ آن‌ها برویم، از آن‌ها تعریف کنیم و بگوییم بیایید رأی بدهید آن‌ها هم بیایند رأی بدهند، دوباره 4 سال بعد به سراغ آنها برویم. مردم باید حضور و مشارکت فعال و آگاهانه در امور داشته باشند، یعنی هم مسوولان و هم مردم باید بخواهند و این کا را بکنند.

آگاهی بخشی به عهده‌ی ما است، اگر ما آگاهی بخشی را تعطیل کردیم و به مردم گفتیم همه چیز آرام است بروید در خانه‌هایتان بخوابید، بعد اگر مردم در بزنگاه‌های حساس به کمک نیامدند، نباید بگوییم چرا، خب سیاست‌های ما این شرایط بوجود آورده است.

در این شرایط هم باید مردم را آگاه کنیم و هم از آنها بخواهیم که حضور فعالانه داشته باشند و برای این حضور فعالانه حرف بزنند و ایده بدهند. تمام ایده‌های اصلی نهفته در این سرمایه‌ی عظیم انسانی است که در کشور داریم و این را باید فعال کنیم.

گاهی مردم ممکن است بگویند که ما رأی داده‌ایم بقیه‌ی راه را خوتان باید پیگیر باشید و ادامه دهید.

نه اینطور نیست، مردم در طول انقلاب ثابت کرده‌اند که هر وقت ما به آنها القا، انتقال و انعکاس دادیم که حضورتان لازم است همه جا با سر در میدان آمدند؛ این را دقت کنیم هر جا مردم آمدند مشکل ما حل شد، نمی‌دانم چرا از این تجربه درس نمی‌گیریم؟!

بنابراین مردم را تماشاچی تلقی نکنیم، مردم باید حضور و مشارکت فعالانه و آگاهانه داشته باشند، با حضور آنها این مشکل حل می‌شود، آن‌هم در این شرایط که ما بیش از هر زمانی نیازمند مشارکت فعال و آگاهانه‌ی مردم هستیم.

به شدت معترض هستم

مردم از میزان مفاسد و ناکارآمدی ناراضی هستند، مثلاً در دهه‌ی 60 مردم به یکدیگر و به جبهه‌ها کمک می‌کردند، اما در حال حاضر ساده زیستی امام را با حرمی که برای ایشان ساخته‌اند مقایسه کنید، این یک نماد است، آقا زاده‌ها را ببنید، البته ممکن است بگویید که فسادهای بیشتری هم وجود دارد اما این‌ها نماد هستند؛ نظر شما که یک زمانی هم رییس پژوهشکده امام خمینی (ره) بودید چیست؟

افرادی که صاحب دانش و تجربه هستند جایگاه لازم را در سیاست گذاری‌ها و تصمیم‌گیری‌ها ندارند؛ به محض اینکه یک سمتی به دست آوردیم فکر می‌کنیم دیگر بهترین ایده‌ها و نظرها را داریم، غرور جایگاه ما را می‌گیرد و فکر می‌کنیم نیازمند مشورت دیگران نیستیم.

الان در همه حوزه‌ها علم و حرف کارشناسی آن جایگاه لازمی را که باید داشته باشد، ندارد. ما الان چرا از جامعه شناس‌ها استفاده نمی‌کنیم؟ جامعه شناس‌ها دارند به ما تذکر می‌دهند که این شیوه‌ی ماشین سواری در خیابان‌ها، این شیوه‌ی زندگی تجملی و غیره بین شما و مردم شکاف ایجاد می‌کند؛ این یک واقعیت است. آنها دانش آن را دارند و از گذشته تا الان مرتب هم دارند تذکر می‌دهند، بنابراین حرف علمی و کارشناسی باید جایگاه خودش را پیدا کند.

من به این مورد که مجموعه‌ی دولت، قوه قضاییه و مجلس جایگاه ویژه‌‌ای برای حرف کارشناسی و بحث علمی قرار نمی‌دهند به شدت معترض هستم. چرا 40 اقتصاددان باید حرفشان را از طریق شما رسانه‌ها به دولت منتقل کنند، خود این حرف یعنی چی؟!

یعنی اگر شما حرف ما را می‌شنیدید و برای حرف ما اعتبار قائل بودید لازم نبود که عمومی اعلام کنیم که مردم بفهمند چه‌کار باید کرد؛ باید پیش‌تر آن‌ها را صدا می‌زدید و از آنها نظر و کمک می‌خواستید.

چرا ما در این زمینه احساس بی‌نیازی می‌کنیم؟! در حوزه‌ی اقتصاد، جامعه شناسی، در حوزه‌ی مدیریت و تصمیم‌گیری که به نظرم کلید همه‌ی قضایا در آن است و همچنین در حوزه‌های اجتماعی به اندازه‌ی کافی افراد تحصیل کرده، با تجربه‌ و دلسوز داریم، این‌ها کجا کار می‌کنند؟!

یک ترجیع‌بندی را من مدت‌هاست از مردم در جاهای مختلف می‌شنوم که می‌خواهم بر آن تاکید کنم، نگذاریم این‌گونه بشود که به ما بگویند که «گوش شنوا وجود ندارد» این خیلی بد است، این سمتی که به شما داده‌اند را همین مردم به شما اهدا کرده‌اند.

این چه قاعده‌ای است که ما برای خودمان درست کرده‌ایم؟!

ایراداتی بر افراد متخصص گرفته می‌شود که لباسش آن‌گونه که باید نیست یا مسایل خصوصی آن‌ها مطرح می‌شود..

شما اگر ماشینتان مشکلی پیدا کند و یک مکانیکی به شما معرفی کنند که آن ویژگی‌هایی که شما دنبالش هستید را نداشته باشد اما تخصصش را داشته باشد به طوریکه شما با اطمینان ماشینتان را در اختیارش قرار دهید و بدانید که به شما اجحاف نمی‌کند، قطعه‎ای از آن را دستکاری نمی‌کند و مورد اعتماد است، شما که نباید دنبال بقیه‌ی چیزهایش بگردید؛ جایگاه متخصص و کارشناس این است.

مگر یک پزشکی که برای درمان سراغ آن می‌رویم، دنبال سر و وضع آن می‌گردیم؟ دنبال این می‌گردیم که پزشک بتواند درد ما را درمان کند. این چه قاعده‌ای است که ما برای خودمان درست کرده‌ایم؟!

باید صادقانه بگوییم که کجاها را اشتباه کرده‌ایم

اما این موضوع در دهه‌ی 60 و ابتدای انقلاب اتفاق افتاد و این تفکر دنباله‌ی همان تفکر است.

من که نمی‌گویم ما بی‌اشتباه بوده‌ایم! شما برای یک‌سال حکومت، اداره‌ی مدرسه یا بیمارستان تصمیماتی می‌گیرید، معنایش این نیست که صد درصد آنها درست است؛ اینکه در مدیریت واضح است ما اگر 70_60 درصد تصمیماتمان درست باشد باید کلاهمان را بیندازیم بالا.

در نهایت اینکه ما نیاید فکر کنیم افرادی را که در جایگاهی می‌گذاریم معصوم هستند، کسی عصمت ندارد و مشمول اشتباه است.

بله! ما ممکن است اشتباهاتی هم ظرف این مدت کرده باشیم، باید صادقانه بگوییم که کجاها را اشتباه کرده‌ایم و بگوییم آن دیدگاه ما درست نبود و شرایط تغییر کرده است و آن دیدگاه برای آن شرایط بوده است و برای این شرایط باید دیدگاه تازه‌ای اعمال شود.

چطور باید کاری کرد که مدیران فعلی این موضوع را بپذیرند؟

به نظرم باید از رسانه‌ها بپرسید، ما که صدایمان به جایی نمی‌رود، بخواهیم صدایی هم بکنیم باید به سراغ شما بیاییم و بگوییم شما بلندگو شوید و این‌ها را منعکس کنید.

به نظرم یک پایگاه بسیار قوی برای اصلاح در شرایط فعلی، رسانه‌ها هستند؛ رسانه‌هایی که خودشان گرفتار تضاد و تعارض منافع نیستند.

به یکی از علما گفتند که در چاهی حیوانی افتاده و مردار شده است حکم آن چیست؟ پاک یا نجس است و آیا می‌توانیم آب آن را استفاده کنیم یا نمی‌توانیم، او تا صیح نشست و فکر کرد اما نتوانست فتوا دهد.

بعد متوجه شد که در خانه‌ی خودش چاهی دارد و فکر کرد اگر این اتفاق برای خودش اتفاق می‌افتاد تکلیف چاه شخصی‌اش چه می‌شد، صبح صدا زد که چاه خانه‌‌اش را پر کنند، این چاه منفعت شخصی است وقتی تعارض پیدا می‌کند با منفعت عمومی نمی‌شود تصمیم گرفت یا تصمیم غلط و جهت‌دار می‌شود، چاه را که پر کردند، نشست و فتوا داد و همه به آن فتوا عمل کردند.

ما در رسانه‌هایمان آن‌هایی که گرفتار تضاد و تعارض منافع نشده یا کم شده‌اند، (من عنوان فساد را به کار نمی‌برم)، و قدرت این را دارند که منافع عمومی را بر منافع شخصی خودشان ترجیح بدهند بلندگو شوند. البته ما محدودیت‌های رسانه‌ها را می‌فهمیم اما بالاخره یک رسالتی دارید که یک مجموعه را ایجاد کرده‌اید!

به نظرم الان آن پاشنه‌ی آشیل جدی قضیه رسانه‌ها هستند. یعنی رسانه‌ها باید بیایند وسط نقش خودشان را به اندازه‌ای که احساس وظیفه می‌کنند ایفا بکنند. بعد تعدادی از آنها با هم هماهنگ شوند برای انجام این کار و اگر خدایی ناکرده رسانه‌ای گرفتار این مساله شده است تکلیفش را خود رسانه‌ها روشن کنند که بتوانند این صدا را به مردم برسانند.

در غیر این صورت بله منِ رسانه دلم می‌خواهد که به سفر بروم، دلم می‌خواهد فلان وزارتخانه مرا تحویل بگیرد، دلم می‌خواهد فلان نماینده‌ی مجلس از من حمایت کند، خب این مصداق‌های نفع شخصی است همانطور که ما ایراد به دیگران می‌گیریم به خودمان هم باید بگیریم.

به نظرم الان آن بلندگویی که می‌تواند این مطالب را به مردم برساند و آن‌ها را آگاه و آماده کرده و مشارکتشان را جلب کند، نقاط ضعف و قوت و تصمیم خوب را بگوید که چه هست، رسانه است.

 

هر اقدامی که به اتحاد بیشتر جناح‌های موجود کشور کمک کند مبارک است

همانطور که اشاره کردید الان وضعیت طبیعی نیست، از طرفی افرادی که از حامیان دولت بوده‌اند دولت را نقد می‌کنند، به نظر شما می‌شود به آقای روحانی امید داشت یا از دست رفته است و نمی‌شود کاری کرد؟

من به گفته‌ی قبلی خودم برمی‌گردم، به آقای روحانی و هرکسی که دست‌اندرکار است می‌گویم که الان بهترین فرصت است تا خیلی از کارهایی که در شرایط عادی نمی‌توانستند انجام بدهند را انجام دهند؛ منتها شرطش این است که خودش این شرایط را تشخیص دهد یا اطلاع‌رسانی شود که وضعیت این‌گونه است.

ما در یک سال و چند ماه گذشته ممکن است گرفتاری‌هایی داشتیم که در آن شرایط قابل حل نبود اما الان قابل حل است. نکته‌ی بعدی اینکه در شرایط این‌چنینی معمولاً افزایش اتحاد و اعتماد است که به حل قضیه کمک می‌کند نه تشدید تفرقه. این تشدید تفرقه چیزی است که الان در رسانه‌ها روی آن کار می‌کنند و من این را خوب حس می‌کنم، چون شرایط گوناگونی را ظرف چهل سال گذشته تجربه کرده‌ام.

یک جنگ روانی کاملی اتفاق افتاده است که بعضی از ما هم ناخواسته تسلیم شده‌ایم و چه بسا داریم در این مسیر قلم و حرف می‌زنیم. الان شرایط اتحاد است من عرض می‌کنم هر اقدامی که به اتحاد بیشتر جناح‌های موجود کشور کمک کند مبارک است و باید قدر دانست.

ما آدم با تجربه کم نداریم؛ شما هر وزارتخانه‌ای که بروید و از هر راهروی آن رد شوید عکس‌های مختلفی آنجا زده‌اند که همگی مسوولان گذشته‌ی آنجا هستند که روی بعضی‌ها هم نوار سیاهی زده‌اند که یعنی به رحمت خدا رفته است.

الان بهترین زمان است که هر سازمانی آن مجموعه عکس‌ها را که آنجا زده است صدا بزند و از تجربه‌ی آنها استفاده کند. اینکه ما جوان‌گرایی کنبم یک حرف است و اینکه ما از تجربه‌ی افراد پیرمان استفاده کنیم صد حرف است.

حضرت علی (ع) می‌فرماید من موقع تصمیم‌گیری از افراد مسن مشورت می‌گیرم، بعد آن مشورت را به نظر جوانان می‌رسانم، یعنی تنها نظر یک قشر را نمی‌پرسم و به آن اکتفا نمی‌کنم، آن محافظه‌کاری‌هایی که معمولاً افراد مسن دارند جوانان ندارند، حاصل تضارب این‌ها مرا به تصمصم گیری می‌رساند.

بنابراین هر بار از یک طرف بام نیافتیم، نه بگوییم جوان‌گرایی که کل تجربه‌‌ی مسن‌ترها را از دست بدهیم و نه بگوییم تجربه‌گرایی محض بدون جوان‌گرایی که ایده‌های نو را از دست بدهیم.

من یک مثال پایانی بزنم، توفیق داشتم در مذاکرات بین المللی بازرگانی شرکت کنم و در مذاکره با یکی از کشورهای پیشرفته‌ مذاکره کنندگان آن‌ها در سه ردیف نشسته بودند، یک ردیف مدیرانی بودند که سرکار بودند و تصمیم‌گیری و مذاکره می‌کردند، ردیف دوم جوان‌هایی بودند که باید تجربه کسب می‌کردند و این میدان را یاد می‌گرفتند و در حین مذاکره تندتند یاداشت بر می‌داشتند که ببینند چه گذشت، از قبل هم با آنها کار کرده بودند که نکات مهم چه هست، ردیف سوم افراد پیر و مسن مثل من نشسته بودند که گاهی اوقات یک یادداشت کوچک به نفر مذاکره کننده می‌دادند که از صد کتاب برایش بهتر بود؛ بنابراین ارتباط بین سه نسل مدیریت در این صحنه‌ کاملاً برقرار بود.

الان بهترین موقعیت است که کشور چنین استفاده‌ای از سرمایه‌های انسانی‌اش را اجرایی کند

باید از آن افرادی که عکس‌های آنها را در هر وزارتخانه می‌بینیم که هر چند وقت یک بار به طور طبیعی مراسم تعزیه‌ی یکی از آنها برگزار می‌شود، استفاده بشود و اتاقی در اختیارشان قرار داده شده و با آن‌ها جلسه برگزار کنند، با آنها مشورت شود، این‌ها سرد و گرم دوره‌های مختلف را چشیده‌اند و هر کلمه‌ی آنها به اندازه‌ی چند کتاب می‌ارزد. از طرفی به افراد جدید هم نیاز است در کنار افراد باتجربه و مسن که تصمیم گیری می‌کنند، تجربه کسب کنند و  یاد بگیرند.

گاهی نیز تصمصم گیری‌ها به آنها منتقل شود و به آنها بگویند اگر شما جای ما بودید چگونه تصمیم می‌گرفتید.

آن تصمیم را به هیات مدیره انتقال دهند و نقاط ضعف و قدرت آن را بررسی کنند، بنابراین ما باید سه نسل را با هم پیوند بزنیم، در غیر این صورت شما شکاف نسلی دارید هم مسن‌ها شاکی هستند و هم جوانان. جوانان می‌گویند این همه ایده‌ی خوب داریم، چرا جوان‌گرایی نمی‌کنید، مسن‌ها هم می‌گویند این همه تجربه وجود دارد چرا استفاده نمی‌کنید.

اگر دست‌اندرکاران خودشان را مطلق ببینند و گرفتار غرور شوند دو دسته شاکی داخلی خواهند داشت و اصلاً اتحاد برقرار نمی‌شود.

آن عکس‌هایی هم که از مدیران باتجربه است و به آن اشاره کردم هم از طیف‌های گوناگون سیاسی هستند، همیشه که دولت دست یک جریان نبوده است؛ آن‌ها راباید دعوت کنند و از آنها مشورت بگیرند، جوان‌ها هم بیایند تجربه کسب کنند که بتوانند جایگزین شوند.

نباید جوان‌ها را بدون آموزش در استخر بیاندازیم. آن‌ها باید شنا را یاد گرفته باشند. من یقین دارم بحث کارشناسی بجای خودش می‌آید، اعتبار، تجربه و شجاعت جوانان و امکان یادگیری و آماده‌سازی برای موقعیت‌ها هم پدید می‌آید، امتحان کنید ببنید چقدر ایده‌های نو و جدی می‌آید.

چندی قبل در بحث تحریم‌ها از عزیزی که در زمینه‌ی حمل و نقل سال‌ها آشنایی داشت در یک جمعی دعوت کردیم، قبل از آن همه فکر می‌کردند همه چیز بن بست است ایشان که آمد صحبت کرد، سؤال و جواب شد معلوم شد که صدها راه وجود دارد، ورود به جلسه با یاس و خروج از آن با امیدواری بود، خب چرا از این سرمایه‌ها استفاده نمی‌کنیم؟!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا