سبب شورش جلیقه زردها چیست؟
«مرتضی مردیها» استاد دانشگاه علامه طباطبایی، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «سبب شورش جلیقه زردها چیست؟» نوشت:
نظرات متعدد است:
گرایش سیاسیای باخته که امیدی به پیشبرد عقایدش در چارچوب دمکراسی و برنده شدن در انتخابات ندارد.
کسانی که لیبیدوی سرریز کردهشان راه خروج خود را گم کرده است و نگهداشتنش هم سخت است.
رهگذرانی که نه از سیاست سر در میآورند نه از مبارزه، عجالتاً میبینند برای کمی رقص و دست امکان بدی نیست. برای رفع کرختی و کمی تنوع نافع است.
مجمع خشمگینانی که ترجیح میدهند تلافی بدبختی و بدشانسی خود را سر دولت درآورند. دولتی که هم منفور و بهدردنخور است و هم همۀ مشکلات را باید حل کند.
کسانی که حرفشان حساب نیست تا گوش شنوایی برای آن پیدا شود، پس راهی جز عربده زدن ندارند تا دیده و شنیده شوند.
کسانی که درآمدشان رضایتبخش نیست و خود را ناکام میبینند و وقتی فکر میکنند تقصیر کیست به ایننتیجه میرسند که لابد تقصیر آنهایی است که کامیاباند. نه مگر کاخی برپا نگردد مگر کوخی ویران شود؟
تبهکارانی که کار دیگری جز تباهی بلد نیستند و در غیاب این کارها هم لابد مرتکب جرمی میشدند و راهی زندان.
ممکن است هرکدام از این گروهها یا جمعی از آنها باشند ولی حالا که راه افتاده است رادیکالهای چپ، رادیکالهای راست، فمینیستهای رادیکال، محیطزیستیهای رادیکال، و خلاصه هر نوع رادیکالی بد نمیبینند که از این وضع استفاده کنند و برای خود پشتیبانی مردمی به رخ بکشند.
مثل ۲۰۰۷ نیویورک، بیتلها، پانکها، جماعت اجقوجق، خیابانخوابها، و قوم و قبیلههایی که از زندگی محترمانه و نرمال فراریاند.
واندالها و کسانی که زور توی بازوهایشان کپک زده و جز تخریب راهی برای برونشوی آن و مشاهدۀ هنر خود نمیشناسند.
کسانی که از یکنواختی خسته شدهاند و معتقدند دنیای دیگری مقدور است. فلک را سقف …
یادگاران ۱۷۸۹، بازماندگان ۶۸، انقلابیانی که میخواهند پرچم سنت فرانسوی مبارزه و شورش را در اهتزاز نگه دارند.
کسانی که داشتند آماده میشدند به عضویت داعش و القاعده درآیند ولی چون فعلاً عضوگیری آنها متوقف شده است دارند دستگرمی میکنند.
برخی هم معتقدند اینها البته تحلیلهای ایدئولوژیک و سادهسازانه است. تحلیل علمی و عمیق این است که اینها مردمانی نجیب و زحمتکش و فرهیختهاند که نظام سرمایهداری انقدر حقشان را خورده و زجز و شکنجهشان کرده و با دروغ و دغل در محرومیت واقعی و بینیازی ظاهری نگاهشان داشته که راهی برایشان نمانده جز اینکه از این راه صدای مظلومیت و حقانیت خود را از ورای تبلیغات دروغین نظام نئولیبرالی به گوش جهانیان برسانند، یا اگر هم خودشان مشکلی نداشتهاند، زبان گویا و شمشیرِ بُرانِ خلقهای مظلوم و مغفول شوند. آنها صدای خدا و صدای عدالت و کاشف حقایق عمیق ولی پنهاناند.
در این میان اما آیا حادثۀ تروریستی استراسبورگ نسبتی با قیام جلیقه زردها دارد؟
ممکن است کسانی بگویند هیچ نسبتی در کار نیست؛ یک تقارن زمانی صرف. این حرف پربیراه هم نیست، چون نظیر آن در انگلستان و آلمان هم روی داد بدون اینکه اثری از شورش مشابهی در آنجا بوده باشد.
اما پرسش من ناظر به نکتۀ دیگری است: آیا با همان توضیحی که برخی به دفاع از شورشهای پاریس برخاستند این حرکتهای تروریستی را هم نمیشود توجیه کرد؟ ممکن است برخی فریادی از حیرت و خشم بکشند که چه ربطی دارد؛ آن یک قیام مردمی است و این دیگری یک تروریسم کور! درست است. این تفاوت وجود دارد و جدی است. سخن من ولی در نقطۀ شروع و بنیاد تحلیل است. مگر مدافعان نمیگویند شورشگران کسانی هستند که از تبعیض و اختلاف طبقاتی و فشارهای نظام سرمایهداری و نظم آهنین و بیروح نئولیبرالی به تنگ آمدهاند و راهی جز این برای جلب توجه و دعوت به ضرورت تغییر و ایجاد عدالت نمیبینند؟ چرا همین توضیح برای حرکتهای تروریستی روا نباشد؟
بازهم ممکن است کسانی ایراد کنند که این قیاس معالفارق است؛ که قتل کور مردم بیگناه کجا و اعتراض به نظام سیاسی و اقتصادی کجا؟! و باز هم من میگویم که تظاهرات اعتراضی از سنخی که مثلاً ما در اینجا دیدهایم بله، ولی وقتی کار به غارت و سوزاندن فروشگاهها و ماشینها رسید اگرچه بازهم فاصلهاش با قتل و ترور قابل توجه است، ولی سنخ آنها مشابه است؛ و اگر سنخ آنها مشابه است سنخ دفاع از آنها هم میتواند مشابه باشد. گمان نمیکنم تروریستها مدعی باشند مردمی را که هدف قرار میدهند نقش مشخص مستقیمی در وضعیت مورد اعتراضِ آنها داشتهاند؛ قطعاً اگر دستشان میرسید مدیران و مسوولان بلندپایه سیاسی و مالی را هدف قرار میدادند، اما عجالتاً در غیاب آن امکان راهی نمیبینند مگر اینکه به مردم حمله کنند؛ مردمی که دست کم به جرم سکوت مسوولاند.
به یاد بیاوریم که علی شریعتی جایی با نقل حدیثی از قول ابوذر میگوید “در عجبم از کسی که نانی در خانهی خود نمییابد و با شمشیر آخته بر مردم نمیشورد”، و سپس تأکید بسیار میکند که توجه کنید نمیگوید چرا بر ظالمان نمیشورد میگوید بر مردم؛ و سخنش این است که در یک نظام گرسنهپرور مردمِ ظاهراً بیگناه هم به یمن سکوت و همراهی عملی گناهکارند (نقل به مضمون). نیز بهیاد بیاوریم که جناب سارتر حملههای تروریستی به مردم عادی اروپا و فرانسه از سوی الجزایریها را صریحاً تأیید کرد. به یاد بیاوریم که مهمترین هدف حملۀ تروریستی یازده سپتامبر برجهای تجارت جهانی بود که نماد اصلی نظام به اصطلاح سرمایهداری محسوب میشد. و به یاد بیاوریم نفرات زیادی که از کشورهای غربی به داعش پیوستند.
آیا این شواهد کافی نیست تا باور کنیم که حرفهای ظاهراً علمی راجع به ریشهیابی عمیق فقر و بیعدالتی به چه نتایج وحشتناکی سرباز میکند؟
و یک نکته در انتها. کسانی که آنجا را با اینجا مقایسه میکنند، اگر منظورشان نسبت معکوس است که هیچ، اگر تصورشان نسبت مستقیم است، حتماً یک تست آیکیو بدهند.
انتهای پیام