دلایل نارضایتی حضرت زهرا از نظام حاکم چه بود؟
یک کارشناس تاریخ اسلام با استناد به اسناد تاریخی معتبر نحوه و دلیل شهادت حضرت زهرا(س)، دلیل دو روایتی بودن زمان شهادت، دلیل شهادت زود هنگام حضرت زهرا(س)، کیفیت و چگونگی حمله به خانه امیرالمومنین علی(ع)، مکان دفن حضرت زهرا(س) و مهم ترین وصیت حضرت را بیان کرد.
متن گفت وگوی شفقنا با آیت الله یوسفی غروی را می خوانید:
شواهد تاریخی نشان می دهد که حضرت زهرا(س) از جریان حاکم زمان خود رضایت نداشتند و در سخنان خود به این عدم رضایت اشاره داشتند، بر طبق اسناد تاریخی دلایل اصلی نارضایتی حضرت زهرا(س) از جریان حاکم به چه دلیلی بوده است؟
دلایل نارضایتی حضرت زهرا(س) از نظام حاکم این است که ایشان مقید به شرع هستند و نظام حاکم را مقید به شرع نمی دانند. حضرت زهرا(س) معتقدند که پدر گرامیشان پیامبر اکرم(ص)، برای بعد از خود امت را بلاتکلیف و بدون تعیین جانشین و سرپرست رها نکرده است بلکه به دستور پروردگار جانشین و سرپرست برای امت معین کرده که حضرت علی(ع) است؛ این جریان حاکم این دستور خداوند و ابلاغ شده پیامبر اکرم(ص) را نادیده گرفتند. البته آنها توجیهاتی دارند که مساله جانشینی پیامبر(ص) را مانند رسالت و نبوت مساله ای دینی حساب نمی کردند.
از نظر جریان حاکم آن زمان رسالت یعنی پیغام آوری از سوی پروردگار، طبعاً پروردگار که پیغامی دارد و بناست به بندگانش برسد، پیغام رسان را خودِ او گزینش و تعیین می کند، اما اینکه این پیغام رسان پروردگار برای پس از خود کسی را که پیغمبر نیست و از سوی پروردگار پیغامی مستقیم نیاورده و بناست بعد از پیغمبر مبلغ و تنفیذ کننده شریعت آن پیغمبر باشد؛ به دید آنها این جنبه بشری و انسانی غلبه دارد بر اینکه جانشین پیامبر(ص) به دستور پروردگار باشد. سابقه هم دارد که موارد دیگری بوده است که همین مسلمانان که به پیغمبری پیغمبر حداقل به حساب ظاهر ایمان آورده اند و به گردن گرفتند در عین حال برخی از اوامر پیغمبر را اوامر دینی تلقی نمی کردند بلکه اوامر دنیوی تلقی می کردند لذا به خود اجازه می دادند که گاهی تخلف کنند. بنابراین به خود جرأت دادند که دور هم جمع شوند و برای خود خلیفه ای تعیین کنند. البته ابتدا انصار این جلسه را منعقد کردند یعنی مسلمانان مدینه در جایگاهی که محل اجتماع قبیله خزرجی ها از انصار دست پیش گرفتند که پس نیفتند. چون نظر اینها این بود که مهاجرین زیر بار امر پیغمبر نرفتند و نمی روند و بنا دارند که خلافت را خود بگیرند و بین خودشان دست گردان کنند؛ تا نگذارند به دست هاشمیان یعنی امیرالمومنین علی(ع) بماند چرا که اگر دست او باشد، مشخص است که بعد از ایشان، امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، اولاد امام حسین(ع) و دیگر هاشمیان هست و در چنین شرایطی نوبت به دیگران نمی رسد، به این دلیل خزرجیان در جایگاه اجتماعی خود جمع شدند و این خبر به گوش دیگر مهاجران قرشی مکی یعنی به گوش خلیفه اول و دوم رسید و دست یکدیگر را گرفتند و در این اجتماع خزرجیان دور رئیس خود به نام سعد بن عباده جمع شدند که او را برای خلافت انتخاب کنند؛ ولی مهاجران از جمله ابوبکر و عمر وارد شدند و سپس ابوعبیده جرّاح هم به آنها ملحق شد و سقیفه بنی ساعده انجام گرفت و انتخاب کردند. بنابراین نارضایتی حضرت زهرا(س) چیزی جز نارضایتی دینی و مذهبی نبوده است. چیزی جز نارضایتی جدای از نارضایتی خودِ امیرالمومنین علی(ع) نبوده است و پیوست به این نارضایتی مبلغ شریعت یعنی پیامبر اکرم بوده است. طبعاً رضایت پیامبر به این بود که دستوری که به عنوان ابلاغ از طرف پروردگار به مسلمانان شده، انجام شود و از اینکه دستور پیامبر(ص) نادیده و مخالفت شود، ناراضی بوده است. این نارضایتی به قدری برای شیعیان و معتقدین به تشیع واضح است که حتی نوبت به طرح سوال نمی رسد.
به چه دلایلی جریان حاکم پس از پیامبر اکرم(ص) به خاندان پیامبر(ص) به ویژه حضرت زهرای اطهر (س) بی مهری کردند؟
وقتی به خودشان اجازه می دهند چندان به تنفیذ فرمان پروردگار بر زبان پیامبر اکرم(ص) مقید نشوند به بهانه اینکه این امر، امری دینی نیست و یک امر دنیوی است و ما خود می دانیم که کار دنیا را چه کنیم. وقتی منطق این باشد طبعاً مردانشان جرأت مخالفت پیدا می کنند و دیگران از جمله خانواده ها تابع هستند. اما معنای این حرف این نیست؛ ممکن است که ما گاهی به این صورت بگوییم که مساله عاطفی باشد وگرنه از نظر عاطفی در کنار همین مسایل خوانده می شود که وقتی حضرت زهرا(س) به مسجد پدرشان برای سخنرانی راجع به فدک رفتند، تا حضرت زهرا(س) را ملاحظه کردند همان مردانی که آنجا جمع شده بودند، به یاد پیامبر(ص) گریه کردند و وقتی هم حضرت زهرا(س) شروع به سخن کردند، مجدداً به گریه افتادند و وقتی نام پیامبر را آوردند مجدداً به گریه افتادند، بنابراین اظهار عواطفشان بود، اما عواطف غیر از مساله تصمیم گیری برای یک امر سیاسی است. یعنی گاهی مسایل سیاسی جدای از مسایل عاطفی می شوند و نمی توان نام آن را بی مهری گذاشت. این دو را ما به یکدیگر می پیوندیم و عطف می کنیم در صورتی که آنها این دو را از هم جدا می کنند و می گویند که ما به اهل بیت پیامبر(ص) محبت داریم، اما مقداری برای ما جولانگاه یا اختیاری قائل شوند.
هجوم به بیت مطهر حضرت زهرا سلام الله علیها و آتش زدن درب منزل و ماجرای ضربه به پهلوی مبارک و حتی سیلی بر چهره مبارک ایشان و اخذ بیعت اجباری از امام علی(ع) را با استناد به روایات بیان فرمایید؟
آنچه مسلم است اصل حمله بر خانه هست، اما در مجالس و محافل ما از زمان قدیم تا به امروز همین مطالبی خوانده می شود که به آن اشاره کردید، گرجه منابع اخبار یکدست نیست. کهن ترین منبعی که این اخبار را آورده، کتابی است از شخصی به نام سُلَیْم بن قِیْس هِلالی عامری که سابق می گفتند متوفی سال ۹۰ هجری یعنی اواخر قرن اول هجری است، اما بعدها تحقیق شد که متوفی حدود سال ۷۵ یا ۷۶ هجری بوده بنابراین در نیمه دوم قرن اول وفات کرده است. کتابی هست که در این کتاب ایشان به عنوان کسی که از صحابه پیامبر نبوده، اما از تابعین صحابه بوده یعنی از کسانی بوده که پیامبر اکرم(ص) را درک نکرده، اما یاران پیامبر اکرم از جمله سلمان فارسی و همچنین عبدالله بن عباس که پسر عباس عموی پیامبر بوده را درک کرده است؛ او جریانات بعد از رحلت پیامبر اکرم و خانه امیرالمومنین علی(ع) و حضرت زهرا را از این دو دریافت و نقل کرده، و آنچه که در مجالس و محافل ما معروف و مشهور شده، همین روایت از سلمان فارسی هست که مشتمل بر همین مطالبی است که اشاره کردید؛ اما این حوادث تنها این یک روایت را ندارد، در همین کتاب روایت دیگری از عبدالله بن عباس دارد که نه در اصل بلکه در جزئیات تفاوت هایی دارد.
به چه دلایلی در مورد زمان شهادت حضرت زهرا(س) دو روایت وجود دارد؟ کدام زمان مورد اتفاق اکثریت است؟
فاطمیه اول سیزدهم ماه جمادی الاول و فاطمیه دوم سوم ماه جمادی الثانی است؛ این دو فاطمیه به این دلیل است که در فاطمیه اول حوادث و در فاطمیه دوم شهادت حضرت واقع شده و فاصله بین این دو فاطمیه به سه هفته می باشد که این سه هفته زمان بستری حضرت زهرا(س) است. در فاطمیه اول سبب شهادت پیش آمده و در فاطمیه دوم شهادت واقع شده است. در مجلس شورای اسلامی جمهوری اسلامی ایران فاطمیه دوم به رسمیت شناخته شده چون تایید های متعددی دارد.
شاهدی که این معنای تاریخی را اشاره می کند، حضور شخصی است به نام بُرَیْدَه بن حُصَیْب اَسْلَمی، – اَسْلَم یکی از قبایل عربی بیرون مدینه به طرف مکه است، این قبیله در حدود ۶۰ الی ۸۰ کیلومتری مدینه به طرف راه مکه می زیستند – و این شخص از این قبیله به مدینه هجرت کرده بود و جزو صحابه پیامبر بود. در جریان لشکری که پیامبر به حکمتشان لازم دیدند که اسامه بن زید بن حارثه کلبی که غلامشان بود، به همراه جعفر طیار و عده ای از مهاجر و انصار به آنجا روانه شوند تا قصاص پدرش را از قاتل پدرش بگیرد و برگردد، یعنی در حد این باشد که وجودی نشان داده باشد. آن زمان پیامبر این پرچم را طبق رسم به دست خودشان پیچیدند و به دست بُرَیْدَه بن حُصَیْب اَسْلَمی دادند و او این پرچم را برای اسامه بن زید به دست گرفت، البته تا پیامبر در قید حیات بود متأسفانه با همه تاکیداتی که داشتند به بهانه بیماری و بستری پیامبر نرفتند ولی بعد از پیامبر اولین کاری که خلیفه اول اظهار کرد فرستادن این لشکر به این سفر بود؛ البته مورخین مدت زمان رفت و برگشت این سفر را مختلف نوشتند، اما ظاهراً آنکه موجه ترین تاریخ برای رفت و برگشت اینهاست، حدود سه هفته رفت و سه هفته برگشت یعنی چهل روز رفت و برگشت آنها طول کشیده است و وقتی هم که این شخص برگشت، پرچمش را مستقیم در میان قبیله خود بُرد و عده ای حدود ۸۰ نفر را دور خود جمع کرد. (این مطالب را مرحوم سید مرتضی علم الهدی در کتاب الشافی فی الامامه بیان می کند؛ کتاب المعرفه او درباره همین مسایل امامت و خلافت بعد از پیامبر بوده و متأسفانه فقط اندکی از این مطالب نقل مانده و خود کتاب نمانده است) شاهد ما این است که در وقت بیرون بُردن امیرالمومنین علی(ع) از منزل به مسجد برای بیعت با خلیفه اول، عده ای اعتراض می کنند یکی از این افراد همین بُرَیْدَه بن حُصَیْب اَسْلَمی است و این اعتراض در کتاب احتجاج شیخ طبرسی متوفی ۶۲۰ هجری است. بنابراین مسلماً این اعتراض برای قبل از رفتن بُرَیْدَه به این سفر نیست و برای بازگشت اوست چون اگر قبل از این سفر بود، اجازه نمی دادند که پرچم به دستش باشد.
دو حادثه مهم برای حضرت زهرا(س) بعد از رحلت پیامبر(ص) داریم، یکی مساله غصب فدک و مطالبه حضرت به فدک که به خطبه حضرت در مسجد پدر منتهی شده، البته مطالبه به فدک با مطالبه با اصل خلافت آمیخته بود. حادثه دیگر حمله به خانه امیرالمومنین و بُردن ایشان برای بیعت است. درباره زمان و کیفیت این حوادث لطفا توضیح دهید؟
طبق قرائن قوی متعدد متأسفانه تاریخ دقیق برای حمله به خانه حضرت زهرا(س) در دست نیست، اما برای غصب فدک ابن ابی الحدید معتزلی شافعی بغدادی، صاحب بیست جلد نهج البلاغه متوفی ۶۵۶ هجری، در کتاب شرح نهج البلاغه که در دست هست، از یکی از علمای شیعه در یکی از روستاهای اطراف شهر شیعه نشین حلّه عراق نقل می کند که حدود ۱۰ روز بعد از رحلت پیامبر، فدک را از دست حضرت زهرا(س) یا از دست وکلای حضرت زهرا(س) در آوردند و خطبه خوانی حضرت زهرا در مسجد، حدود ۱۰ روز بعد از رحلت پیامبر و قبل از حوادث بوده، نه اینکه حضرت زهرا(س) با دنده آسیب دیده و سقط جنین به مسجد رفته و خطبه خوانده باشد. آن حوادث حدود ۵۰ روز بعد از این جریان واقع شده بوده لذاست که بُرَیْدَه از آن سفر برگشته بوده و ضمن این حوادث از معترضین به این جریانات بوده است.
در مورد چگونگی یا دلایل شهادت حضرت زهرا(س) از زبان اسناد لطفا دیدگاه خود را بیان کنید؟
دراین زمینه دو روایت موجود است، در روایت دوم که روایت عبدالله بن عباس است چنین توضیحاتی آمده که حضرت زهرا(س) باردار بودند و سقط جنین رخ داد، البته نه به طور طبیعی بلکه به دلیل آسیب رسانی به حضرت، جنین سقط شده، اصل این مساله مسلم است، اما دو نقل در کیفیت سقط جنین داریم، یکی همین نقل معروفی که در خبر سُلیم از سلمان فارسی است که همین مطلب را می گوید که حضرت بین دَر و دیوار واقع و فشار داده شد و در اثر فشار، همان جا سقط جنین رخ داد. یعنی در حین حمله به خانه امیرالمومنین و بیرون بُردن امیرالمومنین؛ در صورتی که خبر منحصر به این نیست و خبر دیگر خبری هست که از امام صادق(ع) پرسیدند: حضرت زهرا(س) چه زمانی رحلت کردند؟ و حضرت صادق(ع) تعبیر فرمودند: تاریخ وفات جدم فاطمه زهرا سوم ماه جماد الثانی است یعنی سه ماه بعد از رحلت پیامبر اکرم و سبب وفات ایشان این بود که فلان شخص به دستور خلیفه دوم با سر غلاف شمشیر به دو پهلوی حضرت زد و این موجب سقط جنین شد و منتهی به شهادت شد
در این خبر گفته نمی شود که سقط جنین در همان لحظه رخ داد بلکه ظاهراً مثل هر بانوی دیگری که باردار باشد چنین ضربه هایی برایش پیش بیاید، طبعاً ممکن است که سقط با فاصله اندک یا کمی بیشتر بعد از ضربه روی دهد. برای ضربه زدن به حضرت، خبر معتبری که داریم در اصول کافی است که گفته شده «ضَرَبْتَ فَاطِمَهَ (زده شد)» کیفیت زدن و تفصیل آنجا نیست.
در مورد بُردن امیرالمومنین علی(ع) آمده که آنها سه بار مطالبه شفاهی از حضرت کردند یعنی فرستادن که حضرت برای بیعت حاضر شود، چون بُرَیْدَه با ۸۰ نفری که وارد مدینه شد، حساب کردند که تا از علی(ع) بیعت نگیریم، همین مسایل ممکن است که پیش بیاید و برای اینکه این جریانات منقطع شود، چاره ای جز این نیست که بیعت از حضرت بگیریم؛ لذا بیعت را از حضرت مطالبه می کردند و حضرت اجابت نکردند و در خبر دارد که چند روزی حضرت را رها کردند، باز دوباره فرستادند و مطالبه کردند و باز حضرت آنها را پاسخ داد. و چند روزی حضرت را رها کردند؛ سپس دوباره مطالبه کردند؛ اینجا خیلی روشن نیست که در بار سوم وقتی حضرت اجابت نکردند، به خانه حمله کردند یا با فاصله دیگری حمله کردند و حضرت را بُردند.
در مورد اینکه خلیفه دوم عمر، شعله آتشی با خودش به دَر خانه برای تهدید و به منظور خروج امیرالمومنین برای بیعت آورده بود، اصل این تهدید خبر معتبر دارد و همچنین خبر دیگری از حضرت امام باقر(ع) هست که می فرمایند: به خدا قسم امیرالمومنین علی(ع) بیعت نکرد مگر وقتی که دود بر دَر خانه اش دیده شد،
بیعت امیرالمومنین ولو بیعت ظاهری اینگونه بود که حضرت را رساندند تا نزدیک پله های منبر پیامبر و مطالبه به بیعت کردند و چون حضرت زهرا هم سر رسید لذا اینها می خواستند جریان را زود خاتمه دهند، سر و صدا کردند و دست امیرالمومنین و ابوبکر را گرفتند و این دو دست را به یکدیگر رساندند و ابوبکر دستش روی دست علی کشید و بنا کردند سر و صدا کردن؛ گرچه مردم فهمیدند که این بیعت مختارانه، واقعی و حقیقی نیست و بیعت صوری و ظاهری است. پس از اینکه سر و صداها بلند شد، امیرالمومنین را رها کردند، اما صورت بیعت واقع شده بود چرا که طلب مطالبه خلیفه اول و عمر، برای عیادت حضرت زهرا مسلم است؛ وقتی حضرت زهرا اجازه ندادند، آنها رفتند امیرالمومنین را دیدند و امیرالمومنین علی(ع) ناچار شد اجازه به آنها داد و بالاخره مسلم است که این عیادت واقع شده است گرچه آنها می خواستند تظاهر کنند که ما از جریاناتی که پیش آمد جلب رضایت کردیم، اما حضرت زهرا به عکس از این عیادت فرصت را غنیمت شمردند و اتمام حجت بر آنها کردند و از آنها اعلام نارضایتی کردند. حضرت زهرا(س) ابتدا حدیث پیامبر(ص) را از آنها پرسیدند و آنها اعتراض و اغراق به حدیث کردند که ما از پیامبر شنیدیم و لذاست که حضرت زهرا فرمودند: پس من خدا را شاهد می گیرم که از شما راضی نخواهم بود تا به پدرم ملحق شوم. بحث اینجاست که خود اینکه مطالبه به این عیادت کردن و برای عیادت آمدن با عدم بیعت قابل جمع نیست و قاعدتاً خود این عیادت نشانه این است که پس بیعت ولو به صورت ظاهری واقع شده بود که اینها به استناد وقوع بیعت مطالبه به عیادت و رضایت طلبی کردند.
در بازگشت به بحث شهادت حضرت زهرا (س)، به نظر می رسد، سه هفته فاصله بین حوادث تا شهادت حضرت بوده. در همان خبری که از امام صادق(ع) خواندم نیز مشخص شد که خود آن حوادث و سقط جنین موجب شده است که حضرت بستری شوند و بعد از سه هفته از بستری به پدرگرامیشان ملحق شوند بنابراین سبب شهادت در خبری که از امام صادق(ع) نقل کردیم، ذکر شد.
دلایل پنهان ماندن مرقد مطهر ایشان چیست و محتمل ترین مکان کدام است؟
دلیل اصلی این است که حضرت زهرا(س) چنین وصیت کردند؛ البته تاحدود دویست سال قبر مخفی مانده بود.
حضرت زهرا را طبق وصیت ایشان شبانه غسل دادند و کفن کردند. کهن ترین متنی که در این باره در دست است، مؤید این است که پیامبر کنار دَر ورودی و خروجی مسجد مدینه یک قطعه مکانی را برای نماز بر جنازه ها اختصاص داده بودند؛ ۷ تا ۸ نفری که برای شرکت در تشییع شبانه فراخوان شده بودند برای عمل به این سنت، جنازه را به مسجد بُردند و امیرالمومنین علی(ع) و همراهان بر جنازه حضرت زهرا(س) نماز خواندند؛ سپس جنازه را به منزل برگرداندند و در منزل دفن کردند.
یک روایت صحیحی از حضرت امام رضا(ع) در این زمینه هست که شخصی از اصحابه امام رضا به نام بَزَنْطی از حضرت رضا درباره محل دفن حضرت زهرا(س) پرسید و حضرت فرمودند: «دفنت فی بیتها فلما زادت بنو امیه فی المسجد صارت فی المسجد»؛ امیرالمومنین او را در خانه اش دفن کرد، ولی وقتی بنی امیه مسجد پیامبر(ص) را توسعه دادند، خانه امیرالمومنین که متضمن بر قبر حضرت زهرا بود هم در داخل دایره مسجد شد که اکنون در آخرین قسمت از حجرهای خانه پیامبر، منزل امیرالمومنین و حضرت زهرا شمرده می شود که مشتمل بر محل دفن حضرت زهرا است.
در متن مرثیه ای که امیرالمومنین درباره حضرت بعد از دفن ایشان خطاب به پیامبر اکرم(ص) فرمودند نیز نشان می دهد که محل دفن حضرت نزدیک قبر خود پیامبر اکرم بوده است نه در بقیع؛ اینکه مدام گفته می شود گوهر پنهان بقیع و در بقیع دفن شده، این اشتباهی است که اهل سنت مغلطه کاری کردند و فاطمه زهرا را به فاطمه بنت اسد مادر امیرالمومنین ملتبس کردند، در بقیع فاطمه هست و اولین کسی که از بنی هاشم در بقیع دفن شده، همان فاطمه است؛ اما نه فاطمه بنت محمد(ص) بلکه فاطمه بنت اسد مادر امیرالمومنین(ع) بوده، اکنون قبری هم که در بقیع هست، فاطمه بنت اسد است.
به جز سخنی که از امام رضا(ع) نقل کردید خبر دیگری مؤید محل دفن حضرت زهرا(س) در اسناد تاریخی داریم؟
همانطور که اشاره کردم تا عصر امام رضا(ع) محل دفن حضرت زهرا(س) مخفی مانده بود وقتی امام رضا صریحا می فرمود: «دفنت فی بیتها فلما زادت بنو امیه فی المسجد صارت فی المسجد» بدین معناست که رفع ابهام شده از اینکه محل دفن بیشتر از این بخواهد پنهان بماند. البته بعد از امام رضا(ع) باز خبرهای دیگری از حضرت امام جواد، امام هادی، امام حسن عسگری راجع به محل دفن حضرت زهرا در خانه اش وارد شده است و من این مسایل را در کتابم به نام «تاریخ تحقیقی اسلام (موسوعه التاریخ الاسلامی)» جلد چهارم که به فارسی ترجمه شده، آورده ام، اما این قسمت هنوز منتشر نشده است.
در بیان امام علی(ع)، روایت و شکایت آن حضرت، این رویدادها چگونه دیده می شود؟ آیا حضرت علی(ع) در سخنان خود به ابعاد یا چگونگی این حادثه اشاره ای داشتند؟
آن مقداری که در دست هست همین مطالبی است که گفتم بیشتر از این در متون اخبار ائمه اطهار(ع) این تفصیلات ذکر نشده است.
واکنش جامعه مدینه و صحابه کبار در قبال این تعدیات چه بوده است؟ آیا مجموعا واکنش ها و اعتراضات در حد عمق و بزرگی این فاجعه بوده است؟
خیر! هیچ عکس العملی غیرازاعتراضات گوشه و کنار نبوده است؛ به عنوان مثال در کتاب احتجاج شیخ طبرسی اعتراض ۷ تا ۱۰ نفر بر خلیفه اول نسبت به اصل غصب خلافت نقل شده، اما در لابه لای صحبت های آنها اشاره ای به این حواث نیست. همچنین مثلاً اعتراضی از حضرت ام سلمه بهترین همسر پیامبر بعد از خدیجه کبری آمده که ام سلمه اعتراض بر خلیفه اول داشت که چرا نسبت به حضرت زهرا و خطبه آن حضرت بی اعتنایی شد و هیچ اثر عملی بر اعتراض خطبه آن حضرت نکردید، جریان حاکم هم متقابلاً شهریه حقوقی که حضرت ام سلمه از بیت المال داشت را قطع کردند. به این دلیل که جرأت کرده به خلیفه اول اعتراض کند که چرا بر خطبه حضرت زهرا ترتیب اثر ندادند.
چرا و چگونه جامعه مدینه و امت اسلام در برابر این تعدیات واکنش مناسبی نداشته است؟
اعتراض آن ۷ تا ۱۰ نفر نسبت به غصب خلافت هیچ اثر عملی نداشت، اگر دیگران هم اعتراض می کردند اثری نداشت. از سوی دیگر ۸۰ نفری که از قبیله بنی اسلم وارد مدینه شدند و اعتراضات کردند منتهی به این حوادث شد یعنی به جای اینکه مفید فایده باشد، جریان حاکم را برانگیخت. نزدیک به دو ماه و نیم امیرالمومنین علی(ع) طبق وصیت پیامبر در منزل مشغول جمع آوری تنظیم قرآن کریم بود و آنها هم سر جای خودشان ساکت شده بودند، اما پس از اینکه بنی اسلم وارد مدینه شدند و شعار دادند «لا نبایع الا علیا» یا «لا اغمد سیفی حتی یبایع علی»؛ و در واقع دستگاه خلافت را برانگیختند برای اینکه به این کیفیت از حضرت علی(ع) مطالبه بیعت کنند بنابراین اعتراضات بیشتر از این نه تنها اثر و فایده ای نداشت بلکه ممکن بود ضررهای بیشتری هم داشته باشد.
مهم ترین پیام ها و وصایای حضرت زهرا(س) چه بوده است؟
مهم ترین وصیت حضرت زهرا(س) دفن شبانه است که در واقع حجتی می شود علیه آنها.این حجت ضمیمه احادیث پیامبر اکرم(ص) است که فرمودند: رضای و خشنودی او رضای و خشنودی من است و رضای و خشنودی من، رضای و خشنودی پروردگار من است و بالعکس نا خشنودی او ناخشنونی من است و ناخشنودی من ناخشنودی پرورگار است، کسانی که حضرت زهرا(س) را ناخشنود کرده باشند و آن حضرت اظهار خشم و غضب بر آنها کرده باشد بدین معناست که مورد غضب پیامبر و پرودگار هستند و کسی که مورد غضب پروردگار و پیامبر خدا باشد، چگونه می تواند ادعا کند که جانشین پیامبر خدا باشد. مگر جانشین پیامبر نباید مورد رضایت پیامبر باشد، بنابراین با دفن شبانه یک حجت قوی در این زمینه به دست آمده که بدون وصیت دفن شبانه، این حجت به دست نمی آمد.
انتهای پیام