پروژه فکری فیرحی
محمد صادق پورابراهیم اهوازی، پژوهشگر مسائل ایران در یادداشتی با عنوان “پروژه فکری فیرحی” در روزنامهی دنیای اقتصاد نوشت: تفکر پیرامون «مساله ایران»، بدون پرداختن به ابعاد اندیشهای آن کاری ناقص است. اساسا جدا کردن ساحت نظر از عمل، ممکن نیست. در واقع، اگر در بعد عملی و در ساحت اداره مشکلاتی وجود دارد؛ این مشکلات به ساحت نظریه نیز برمیگردد. در این راستا، دکتر فیرحی از جمله اندیشمندانی است که حل «معضل ایران» را با نشان دادن ناراستیهای نظری در مورد سنت و تجدد پی میگیرد.
با ورود عناصر ظاهری (تکنولوژیک) و باطنی (افکار جدید پیرامون انسان) مدرنیته به ایران، نظم یکپارچه سنت به هم ریخت و اندیشه و عمل ایرانی دو پاره شد. در عصر پیشامشروطه و پس از عبور از دوره حیرت منعکس در سفرنامههای آن دوران؛ انسان ایرانی به عقبماندگی خود از جهان مدرن و به برخی از تعارضات اندیشه مدرن و سنتی پی برد. این حالت، به دوکانونی شدن او از منظر هویتی و اندیشهای منجر شد. این پریشاناحوالی در مشروطه به اوج خود رسید و سبب نزاعهای فراگیری شد که تقریبا تا به امروز حل نشده است.
فیرحی به دنبال رفع این تعارضات است. او که دانشآموخته همزمان حوزه و دانشگاه است، میکوشد تا به سنتزی از سنت و تجدد برسد. وی در کتابهای اخیرش همچون «فقه و سیاست» (دو جلد)، «فقه و حکمرانی حزبی» و کتابی راجع به قانون که هم اکنون در حال نوشتن آن است، قصد دارد وجوه دموکراتیک نص را برجسته سازد. فیرحی در مطالعات خود به تدریج به این نتیجه رسیده که «تجدد در اروپا، اتفاقا از جان لاک و از تجدد در تفسیرهای دینی آغاز شده است» (فیرحی، ۹۷) و نه از قطع ارتباط با سنت مسیحی.
دکتر فیرحی با بررسی آثار افرادی مانند «برایان تیرنی» و «جرمی والدرون» (بهعنوان شارح جان لاک به ویژه در مفهوم برابری) معتقد است که در غرب، مدرنیته نه با گسست از سنت مسیحی، بلکه با ارائه تفسیرهای جدید از آن بود که راه خویش را هموار کرد. غالبا مدرنیته را شورشی علیهکلیسا و مسیحیت دانسته و مدرن شدن را مساوی با سکولار شدن میپندارند. حجتالاسلام فیرحی اما در پروژه فکری خود نشان میدهد که مدرن شدن لزوما به سکولار شدن ختم نمیشود. در واقع، رمز استقرار و توفیق مدرنیته به خوانشهای جدیدی برمیگردد که از مسیحیت صورت گرفته نه به طرد و رد آن.
فیرحی با تبارشناسی و خوانش جدید آثار اندیشمندان عصر پیشامشروطه و مشروطه، نشان میدهد که «این بحث در ادبیات شیعی و ایرانی نیز ممکن است و اصلا اتفاق افتاده است. بزرگانی مثل آخوند خراسانی، نائینی، اسماعیل محلاتی، میرزا یوسف خان مستشارالدوله (در تکنوکراسی)، محمد حسن سیاح (در جهانگردی)، سیدجمالالدین اسدآبادی و روشنفکرانی مانند میرزا ملکم خان و میرزا فرخ خان امینالدوله در این زمینه فعالیت کردهاند» (همان). وی با تعمق در آثار این افراد به این نتیجه رسیده که «نه تنها نسبت دین و دولت دموکراتیک، متناقض و ناممکن نیست بلکه متفکران ما عناصر آن را برجسته کردهاند» (همان). بهطور خلاصه میتوان گفت که او، با بازگو کردن روایت مذهبی تجدد، سعی کرده تا وجه مذهبی آن را تبیین و به نحوی تعارضات پیشگفته را حل کند.
منبع:
سخنرانی داود فیرحی در مرکز مطالعات خاورمیانه، آبان ۹۷.
انتهای پیام