باهنر: اصلاح قانون اساسی میتواند یکی از اصلاحات مد نظر باشد
گفتارنامه در مقدمهی گفتوگو با محمدرضا باهنر نوشت: سیگار وینستون را لای انگشتانش گذاشت و گفت: ” بدون شک ما از اصلاحطلبی استقبال میکنیم؛ حتی در ساختارهای کشور نیز وجود این نگاه حایز اهمیت است. به عنوان مثال اصلاح قانون اساسی میتواند یکی از اصلاحات مد نظر باشد.
“محمدرضا باهنر” چهره شناخته شده جناح اصولگرای میانهرو در گفتوگو با “گفتارنامه” ضمن تعیین چارچوب اصلاحطلبی و اصولگرایی، از آرزوی بزرگ خود سخن به میان آورد. او گفت: ” آرزوی من ایجاد چند حزب فراگیر و قدرتمند در ایران است.” باهنر در تبیین علت چند برخی اختلافات در جریان اصلاحطلب ابراز داشت: “این موضوع نزد اصولگرایان هم یافت میشود. این روال به دلیل همان موضعهای رادیکالی و یا اعتدالی است. برخی رادیکالی عمل میکنند و برخی دیگر متعادل هستند…این روال به معنای انحطاط نیست.”
این فعال سیاسی اصولگرا ضمن تحلیل سخنان اخیر موسوی خوئینی ها در مورد عملکرد هاشمی رفسنجانی تصریح کرد: “این جهتگیریها را دیگر نمیتوان مصداق بحثهای تئوریک دانست. ممکن است کسی در جایی اشتباهی را مرتکب شده باشد و اکنون دیگران از آن انتقاد کنند. این موضوع صرف انتقاد محسوب میشود نه نظریهپردازی.”
سخنان باهنر از آن جهت حایز اهمیت است که پیشتر برخی از سیاسیون انتقادات موسوی خویینی را مصداق جان گرفتن دوباره جریان موسوم به “چپ اسلامی” میدانستند. او مخالف چنین تحلیلی است. گفتوگوی گفتارنامه با محمدرضا باهنر را در خصوص احتمال فعال شدن جریان “چپ اسلامی” بخوانید.
گفتارنامه: پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، جناح چپ اسلامی که در دهه ۶۰ قدرت را در اختیار داشت، پس از نیمه اول دهه ۷۰ که دور از ساختار قدرت بود، با تجدید قوا و شعار اصلاحات، قدرت اجرایی و سپس مجلس و شوراها را به دست گرفت. به عقیده شما کجای این جمهوریت از نظر اصلاحطلبها باید اصلاح میشد؟
اصولا اصلاحطلبها را میتوان به دو گروه تقسیم کرد؛ اصلاحطلب و تجدیدنظر طلب. البته در اصولگرایان هم ممکن است چنین افرادی (تجدیدنظر طلب) یافت شود. قصد ندارم صرفا اصلاحطلبها را به تجدیدنظر طلبی در انقلاب محکوم کنم؛ در میان اصولگرایان نیز ممکن است چنین افرادی حاضر باشند. به یاد دارم که حضرت آقا ضمن سفر به کرمان در سال ۸۲، تعبیر زیبایی از اصلاح نمودن امور در کشور ارائه کرد. ایشان فرمودند از دیدگاه معارف اسلامی، اصلاحطلب غیر اصولگرا و همچنین اصولگرایِ غیراصلاحطلب نداریم. مسلمان در واقع باید در پی اصلاح باشد؛ به عبارتی مسلمانان باید اصلاحطلب باشند. تقسیمات مسمایی را در این خصوص نمیتوان قایل شد.
در کل همانطور که گفتم اصلاحطلبها به دو گروه عمده تقسیم میشوند. برخی تجدیدنظر طلب و گروه دیگر خواهان اصلاحات در امور کشوری هستند. گروه تجدیدنظر طلب را ما نمیپذیریم. ما نمیتوانیم با آن ها همکاری کنیم. آن ها در واقع از کارهای صورت گرفته که منجر به انقلاب شد، پشیمان شدهاند. آن ها میپرسند واقعا چرا انقلاب کردیم؟ این همه جنگ و تقدیم شهید از نظر این افراد کار صحیحی نبود. به همین دلیل پشیمان شدهاند. اتفاقا در بیانیه “گام دوم” حضرت آقا که اخیرا منتشر شد همین مقوله تجدیدنظرطلبی و اصلاحطلبی اشاره شده است. بدون شک ما از اصلاحطلبی استقبال میکنیم؛ حتی در ساختارهای کشور نیز وجود این نگاه حایز اهمیت است. به عنوان مثال اصلاح قانون اساسی میتواند یکی از اصلاحات مد نظر باشد؛ اتفاقا حضرت آقا در همین مورد نیز سخنانی داشته است.
در قانون اساسی ما، مشخصا برخی اصول قابل تغییر نیستند. اصولی که متضمن اسلامیت نظام، و همچنین متضمن جمهوریت نظام است، قابل تجدیدنظر نیستند. اما بسیاری از اصول قانون اساسی میتوانند قابل تجدیدنظر باشند. به عنوان مثال کسی نمیتواند مجلس را از سیستم حکومتی حذف کند؛ چرا که این لازمهی جمهوریت نظام است. اما همین مجلس را میتوان از یک مورد به دو مجلس افزایش داد. یا اینکه میتوان تعداد سالهای دوره نمایندگی را از ۴ سال به ۶ سال تغییر داد و یا اینکه حکومت پارلمانی باشد و نه ریاستی و رییس جمهور از طریق مجلس انتخاب شود. البته عموم این موارد صرفا مثال است. به هر حال میشود چنین مواردی را ذیل عنوان اصلاح امور در نظر گرفت و اعمال کرد. اینها مصداق همان اصلاحات خواهند بود.
اما برخی ممکن است خواهان حذف اصولی باشند که نظام جمهوری اسلامی را به اسلام پایبند میکند. این همان تجدیدپذیری است؛ همان پشیمانی از انقلاب است. این تفکر به اسلامیت نظام باز میگردد. البته برخی دیگر نیز ممکن است بگویند مادامی که ما ولایت فقیه داریم، چه نیازی به رییس جمهور است؛ لذا خواهان حذف جایگاه ریاست جمهوری در قانون اساسی شوند. این موضوع هم مصداق نقض “جمهوریت” قانون اساسی ما است و تجدیدپذیری محسوب میشود. این مورد هم قبول نیست. هم جمهوریت و هم اسلامیت را باید مد نظر قرار داد. حضرت آقا فرمودند که “جمهوری اسلامی” یک مفهوم مرکب نیست که بتوان آنها را از همدیگر جدا کرد؛ بلکه یک کلمه بسیط است. لذا کسی نمیتواند جمهوریت را فدای اسلامیت کند و یا اسلامیت را فدای جمهوریت نماید. این خیانت است.
گفتارنامه: از اصلاحطلبی تعبیر خاصی داشتید. حال مادامي كه اصلاحطلبان خواهان اصلاح برخی امور هستند که از قضا این امور میتوانند تغییر کنند، پس چرا اصولگرایان مقابل این تفکر سیاسی ایستادند؟
ببینید؛ جریانات سیاسی باید مانیفست تولید کنند. فراموش نکنیم که ما در مورد اصولگرایان نیز با برخی مشکلات مواجهیم. خاطرم هست که در اواخر مجلس هشتم بیانیهای صادر کردیم که بر اساس آن ویژگیهای یک اصولگرا تبیین شده بود. بر اساس این بیانیه، یک فرد اصولگرا باید ۱۲ صفت ایجابی و همچنین ۱۲ صفت سلبی داشته باشد. همه اصولگراها نیز حضور داشتند. بنابراین ماهیت یک شخص اصولگرا در این بیانیه کاملا مشخص شده است. اما به نظر من در مورد اصلاحطلبها، (ضمن احترام به آنها)، چنین رویهای جاری نیست.
به عنوان مثال در زمان آقای خاتمی، مفهومی تحت عنوان “جامعه مدنی” مطرح شد. بارها ما خواهان تعریف جامعه مدنی از سوی جريان اصلاحطلبی شدیم. تعاریفی گوناگونی را در این خصوص شاهد بودیم. یکی گفت منظور از جامعه مدنی، همان جامعهالنبی است. دیگری گفت جامعه لاییک، دیگری گفت جامعهای که در آن دین مطرح نباشد و… به هر حال یک مفهوم مشخصی از سوی اصلاحطلبها مطرح شد که ۲۵ تعریف را به همراه داشت! در حالی که اگر کسی از جامعه مدنی صحبت میکند باید در چند جمله جامعه مدنی را تعریف کند. این همان مانیفست است.
همین دوستان اصلاحاتی نیز بیشترین نارنجکها را هم سر آقای هاشمی(خداوند درجاتش را متعالی گرداند) ریختند. ردا پوش، سرخ پوش، خاکستری پوش، عامل قتلهای زنجیرهای و …صفاتی بود که به آقای هاشمی نسبت داده شد. زمانی اصلاحطلبها آنقدر به آقای هاشمی حمله کردند که آقای هاشمی به یکی از منفورترین مسئولان نظام تبدیل شد. در زمان احمدینژاد هم کارهای دیگری بر علیه ایشان صورت گرفت.
مشخصاً ما با کسانی که تحصن میکنند تا مجلس از رسمیت خارج شود، نمیتوانیم همکاری داشته باشیم. برعکس آن اوضاع، در ۷ تیرماه از سوی منافقین انفجاری رخ داد تا دولت و مجلس را از رسمیت بیندازند. اما روز بعد از ۷ تیر، مجلس تشکیل شد. چند تن از جانبازان و مجروحین ۷ تیر درخواست کردند که با برانکارد وارد مجلس شوند تا مجلس از رسمیت خارج نشود. این یک دیدگاه بود و اینکه ۶۰ نماینده استعفا بدهند تا مجلس از رسمیت خارج شود، یک دیدگاه دیگر. این دو تفکر را به راحتی میتوان با همدیگر مقایسه کرد.
اصلاحات اگر صحیح تعریف شود، بر اساس آن میتوان گفت که اصولا هر مسلمانی باید اصلاحطلب باشد. هر مسلمان باید هر روز در پی اصلاح امور باشد. مسلمان اگر اصلاحطلب باشد مصداق این حدیث است که “مسلمان کسی است که هر روزش بهتر از روز قبل باشد.” این اصلاحطلبی است.
گفتارنامه: دلیل اختلافات موجود در خود جناح های سیاسی را چگونه ارزیابی میکنید؟
این روال به دلیل همان موضعهای رادیکالی و یا اعتدالی است. برخی رادیکالی عمل میکنند و برخی دیگر متعادل هستند.
گفتارنامه: یعنی این روال به معنای انحطاط نیست؟
خیر. برخی رادیکال و تندرو هستند. وقتی به تندروها میگویند کلاه بیاورید، “سر” میآورند! برخی دیگر نیز معتدل هستند. این مساله نزد برخی از اصولگرایان و اصلاحطلبها یافت میشود.
گفتارنامه: در ادامه همین اختلاف نظرها میان اصلاحطلبان، آقای موسوی خوئینی بر خلاف سایر اصلاحطلبهای دیگر انتقاداتی را متوجه عملکرد آقای هاشمی رفسنجانی داشتند. نظر شما در این مورد چیست؟
این جهتگیریها را دیگر نمیتوان مصداق بحثهای تئوریک دانست. ممکن است کسی در جایی اشتباهی را مرتکب شده باشد و اکنون دیگران از آن انتقاد کنند. این موضوع صرف انتقاد محسوب میشود نه نظریهپردازی.
گفتارنامه: البته برخی همین انتقادات آقای موسوی خوئینی را مصداق احیا شدن جریان چپ اسلامی میدانند.
من معتقدم نباید خودمان را در چارچوب چنین واژهها و اصطلاحاتی محدود کنیم. باید در محتوا حرکت کنیم. در واژههایی که از چپ اسلامی، چپ نو، چپ سنتی و …صحبت میشود نباید محصور ماند. زمانی آقای بهزاد نبوی کشور را به راست سنتی و راست تحولخواه، چپ جدید و … تقسیم میکردند. همین چند روز پیش اتفاقا در روزنامه ایران همین موضوع مفصل بحث شده بود. با این وصف من معتقدم نباید در این واژهها معطل بمانیم. اصولگراها از ابتدا تا کنون بالغ بر ۱۰ اسم داشتهاند. یک روز راستی، یک روز اصولگرا، یک روز هم جبهه طرفدار روحانیت نام داشتند. البته اصلاحطلبها نیز همینگونه بودهاند. مجدد من تاکید میکنم که در واژهها نباید معطل ماند. محتوا را باید شناخت.
گفتارنامه: سال گذشته از سوی مردم شاهد طرح برخی شعارها بر علیه اصولگرایی و اصلاحطلبی بودیم. از جمله شعارهای مشهور “اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا” بود. آیا این نشان نمیدهد که احزاب و جناحهای سیاسی در ایران جایگاه خود را از دست دادهاند؟
ببینید؛ برخی مواقع ما مسائلی را تابو میکنیم. بعد از سال ۵۷ تا امروز، رکورد بالای ۶۰ درصد حضور مردم پای صندوق انتخابات را دارا هستیم. حتی این میزان تا ۸۰ درصد هم رقم خورده است. این رکورد در دنیا یک رکورد بسیار خوبی محسوب میشود. دموکراتیکترین کشورهای دنیا در انتخابات خود شاهد چنین رکوردی نیستند. نهایتا ۳۰ تا ۴۵ درصد از مردم در این کشورها شرکت میکنند.
در ایران کسانی که در انتخابات شرکت نمیکنند در نهایت به ۳ گروه تقسیم میشوند. یک گروه میگویند که کارهای واجبتری داریم و نتوانستیم شرکت کنیم. گروه دیگر میگویند چه فرقی دارد؛ هیچ یک از این افراد دردی را دوا نمیکنند. چرا رای بدهیم؟ گروه سوم میگویند ما نباید رای بدهیم تا بر علیه نظام اقدامی کرده باشیم. گروه سوم بسیار کم هستند. بیشتر افرادی که در انتخابات رای نمیدهند در گروه اول و دوم هستند که یا حال ندارند رای بدهند و یا میگویند کاندیداها فرقی ندارند.
گفتارنامه: یعنی افراد مایوس نیستند؟
خیر. اکنون در آمریکا بیش از ۵۰ درصد مردم رای نمیدهند. آیا آنها مایوس هستند؟ مشخصا خیر؛ آنها مایوس نیستند. نهایتا میگویند جمهوریخواه و دموکرات فرقی با هم ندارند.
گفتارنامه: آینده جناحبندی سیاسی در جمهوری اسلامی را چگونه میبینید؟
آرزوی من ایجاد چند حزب فراگیر و قدرتمند در ایران است. برخی بلافاصله این موضوع را تداعی میکنند که ضمن قدرتمند شدن یک حزب به سمت آن حرکت میکنند. البته اگر حزبی بخواهد در مقابل نظام ایستادگی کند که دیگر حزب نیست. همه احزاب در همه کشورها موظف هستند در چارچوب نظام کار کنند. اگر حزبی با قدرت خود بخواهد در مقابل نظام بایستد، دیگر رقیب این حزب، احزاب نیستند. مقامات امنیتی و قضایی و دادگاه با آن برخورد میکنند. در آمریکا و فرانسه نیز اینگونه است. در آمریکا اگر کسی بگوید که میخواهم یک حزب کمونیست را تاسیس کنیم، با او چنان برخوردي میکنند که تا ۷ نسل فراموش نشود!
احزابِ دارای چارچوب و شناسنامه را باید تقویت کرد. البته برخی صرفاً از مزایای جناح استفاده میکنند و در ادامهی کار خود، پاسخگو نیستند. ما در این موارد مشکل داریم. مشکل این است که آقایی در يك شهري یک سخنرانی خاص با محتوایی خاص انجام میدهد. در ادامه ضمن نسبت دادن این شخص به یکی از جناحهای سیاسی کشور، او را مورد نقد قرار میدهند. به عنوان مثال میگویند او یک اصولگرا بود که این حرف بد را به زبان آورد و یا او یک اصلاحطلب بود که این سخن تند را گفت. این مشکل ما است. هر کسی و در هر جایی کاری را انجام میدهد، باید جناحهای سیاسی پاسخگو باشند. ولی اگر حزب داشته باشیم، آن شخص به عنوان یکی از اعضای آن حزب باید پاسخگوی سخنان خود باشد.
انتهای پیام