ما و پس از بحران | یادداشت علی ربیعی
یادداشت علی ربیعی که با عنوان “ما و پس از بحران” در ایلنا منتشر شده را میخوانید:
در ابتدا، وقوع سیل ویرانگر اخیر در تعدادی از استانهای کشور که به جان باختن و مصدومیت شماری از هموطنان عزیزمان منجر شد را به ملت ایران خصوصا بازماندگان و خانوادههای داغدار عمیقا تسلیت میگویم. سیل اخیر هم مانند سایر حوادث طبیعی دیگر تمام خواهد شد اما باید توجه داشت که ایران از جمله کشورهایی است که امکان وقوع بلایای طبیعی در آن بالاست بنابراین باید از این قبیل حوادث تاثرانگیز، درس گرفت و چراغی فراسوی راه آینده برافروخت.
به خاطر ندارم که در خصوص این قبیل بحرانها، در سطح ملی، مطالعه و بررسی همهجانبهای صورت گرفته و نقاط ضعف و قوت آشکار و مطلبی منتشر شده باشد. اگر مطالعهای هم صورت گرفته به شکل درونبخشی و محدود بوده است. حتی کتابهای تالیفی در این زمینه که ایران را مورد مطالعه قرار دادهاند، محدود و انگشتشمار است. شاید کتاب تدوین شده اینجانب تحت عنوان «مدیریت بحران، مفاهیم، الگوها و شیوههای برنامهریزی در بحرانهای طبیعی» از جمله معدود کتابهایی است که در خصوص تجارب زلزله بم و مصاحبه با دست اندرکاران دولتی و غیردولتی به رشته تحریر درآمده است.
بحران را میتوان به سه دوره تقسیم کرد: پیش از بحران، حین بحران و پس از بحران. در هریک از این مراحل باید اقدامات مناسب صورت گیرد. در پیش از بحران، پیشگیری و در حین بحران، فرماندهی متمرکز و عملیات موثر و در پس از بحران، هم اقدامات چندگانه موثر که در این متن بدان پرداخته خواهد شد باید انجام پذیرد.
این سه مرحله در برخی از استانهای کشور به طور همزمان در حال رخ دادن است:
در استان خوزستان، در مرحله پیش از بحران هستیم که خوشبختانه با تدابیر صورت گرفته و رهاسازی به موقع آب و با توجه به اینکه در این استان، مخازن سدها حدود ۳ میلیارد و ۱۰۰ میلیون متر مکعب حجم خالی وجود دارد، پیشبینی میشود که بحران به وقوع نخواهد پیوست.
برخی از شهرها، در مرحله حین بحران هستند و در استانهای گلستان و مازندارن، در عبور از مرحله حین بحران به پس از بحران هستیم.
مرحله پس از بحران، مرحله بسیار مهم و در خور تاملی است که با عملکرد درست در این مرحله میتوان با دانش افزایی برای آینده و گرفتن خروجی برای رفتن به مرحله پیش از بحران و ایجاد شرایط پیشگیری از بحران از تکرار حوادثی مشابه در آینده جلوگیری نمود.
تجربه نشان داده است که مراحل پیش و پس از بحران چندان مورد توجه دستگاههای متولی بحران نبوده و بیشترین تمرکز و تمهید برای مرحله حین بحران سامان میگیرد.
در مرحله پس از بحران توجه به چند امر ضروری است:
نخست، دادن خسارت، بازسازی و برگرداندن زندگی مردم به روال عادی که معمولا به سنت دیرین در این خصوص اقدام به موقع صورت نمیگیرد. تجارب گذشته حاکی از آن است که کندی اقدامات، به کار نگرفتن مصیبتدیدگان در بازسازی، اغتشاش در دستگاههای همیار، توزیع نامناسب امکانات به کاهش اثربخشی این اقدامات منجر شده و بعضا تا سالها پس از وقوع حادثه، این اقدامات همچنان ادامه مییابد. نگاهی به اقدامات صورت گرفته در خصوص چند زلزله گذشته در ایران، شاهدی بر این امر است. اما مرحله پس از بحران، صرفا به این اقدام محدود نمیشود.
دومین اقدام ضروری در مرحله پس از بحران، توجه به آلام روحی افراد بحران دیده است. این افراد خصوصا کودکان، سالخوردگان، زنان باردار و خانوادههای مصیبتدیده تا مدتها دچار اضطرابهای روحی و ترس از وقوع مصیبت میشوند به گونهای که با هر بارش اندکی، اضطراب بر وجودشان مستولی میشود. تجربه نشان داده که این امر در ایران کاملا مغفول بوده و اساسا دانشافزایی برای آن صورت نگرفته است و نهادهای مناسب نیز برای این امر تعریف نشدهاند. متاسفانه در خصوص این مرحله، برنامهریزی علمی و قابل قبولی انجام نمیشود. در همین راستا، مدتی که در بهزیستی مسئولیت داشتم، سعی کردم در این سازمان، تیمهای مشاوره پس از بحران را ساماندهی کنم. به دلیل اهمیت این مرحله، پیشنهاد میکنم تیم های مددکاری روانی شکل گرفته و به مناطق بحران زده اعزام شوند تا افراد مصیبتدیده و همچنین خانواده های داغدار در مسیر مشاوره درمانی روانی قرار گیرند. من این امر را کماهمیتتر از بازسازیها نمیدانم.
و سوم اینکه من معتقدم مهمترین فرصتی که بحرانها علیرغم همه تلخیهایشان در پیش روی ما قرار میدهند و در مرحله پس از بحران باید به خوبی به آن پرداخته شود بحث دانشافزایی دانش مقابله با بحران است. مدیریت بحران یک علم است. باید بررسی کنیم چه عواملی، ناکارآمدی مدیریتی را رقم زدهاند، کدام سیاستها اشتباه بودهاند، در کدامیک از برنامهریزیها و سیاستهای توسعه زیرساختهای آب و برق، ریلی، جادهای، اقتصادی، صنعتی، کشاورزی و…. دچار نارسایی و مشکل بودهایم و برای پیشگیری از حوادث مشابه چه باید بکنیم.
شیوههای هماهنگی به طور دقیق بررسی گردد تا با هویدا شدن نقاط ضعف، بتوان به رفع آنها پرداخت. همچنین ساختارهایی تعریف شوند که فوریت اقدام در شرایط بحران را تضمین کنند. شیوههای همکاری بیندستگاهی بررسی شوند متاسفانه چه در بحران زلزله کرمانشاه و چه در بحران سیل اخیر، شاهد هستیم که این بحرانها تبدیل به زمینهای برای نمایش یا رقابتهای سیاسی میشود و تاسف برانگیزتر اینکه صدا و سیما نیز در این مسیر قرار میگیرد. همچنین باید به مطالعه نقش مردم و چگونگی استفاده از نهادها و ظرفیتهای مردمی برای سرعت بخشیدن به حل بحران پرداخته شود.
من معتقدم قطعا نیازمند کمیته مستقلی از جامعه علمی و مدیران اجرایی دست اندرکار هستیم که گزارش مستقلی از سیل های به وقوع پیوسته در ایران در بازه زمانی نیم قرن گذشته و همچنین سیل اخیر تهیه کرده و با بررسی دقیق علل چنین حوادثی، راهکارهای علمی برای جلوگیری از وقوع این گونه بحران ها در آینده ارائه دهند.
از سوی دیگر، تجربه من از چند بحران طبیعی که در کتاب منتشر شدهام نیز به آن اشاره کردهام، نقش کلیدی اطلاعات در مدیریت بحرانهاست. در مرحله پس از بحران، باید بررسی کنیم که چه اندازه از اطلاعات مورد نیاز توسط کدام دستگاههای اجرایی منتشر شدهاند. پایگاههای اطلاعاتی چگونه نشر اطلاعات میدهند و شیوه اطلاعرسانی به مردم تا چه اندازه دقیق و درست و به موقع بوده است. حساس کردن مردم به موضوع و ادراک هشدارها از سوی عموم به چه شیوهای انجام گرفته است. باید توجه داشت که اطلاع رسانی باید به شیوهای انجام شود که متضمن آرامش خیال مردم باشد و ضمن داشتن جنبههایی از آموزش و دانشافزایی مردم در مواجهه با بحران، از اغتشاش در اطلاع رسانی پرهیز شود چون سبب آشفتگی بیشتر در جامعه می شود.
امروزه، ظرفیت اطلاعرسانی از طریق فضای مجازی یک فرصت خوب برای اطلاعرسانی سریع است و از سوی دیگر میتواند سبب اغتشاش شود. بنابراین، ضمن بالا بردن سواد رسانهای در بین تمامی افراد جامعه برای مجهز شدن به ابزار بینشی و تفکر انتقادی در جهت تشخیص اخبار صحیح از اخبار نادرست و جهتدار، باید پایگاههای اطلاعرسانی دقیق و نظارتشده در فضای مجازی وجود داشته باشد که از انتشار اطلاعات نادرست و بحران زا جلوگیری شود.
امید است با بهره گیری صحیح از «علم مدیریت بحران» دیگر، شاهد رخ دادن حوادثی تلخ از قبیل سیل ویرانگر اخیر در کشور نباشیم.
انتهای پیام