معماهای هویدا: از دین تا اعدام و محل دفن
/ آیندگان: هویدا تیرباران شد /
فهیمه فریدونی، خبرنگار انصاف نیوز: امیرعباس هویدا، پیرمردی که در دوران طولانی نخست وزیریاش، عصا، پیپ و گل ارکیدهای هم رنگ کراواتش مشخصهی اصلی ظاهریاش بود، در زندان قصر تهران با یک شلوار مخمل کرم رنگ و کت جیر و قیافهای مغموم در برابر قضات دادگاه قرار گرفت و به دلیل «ارتکاب جرایمی چون فساد فی الارض، خیانت به ملت، و شرکت مستقیم در فعالیتهای جاسوسی به نفع غرب و صهیونیسم» [روزنامهی کیهان، 19 فروردین 58] به اعدام محکوم شد اما قبل از اتمام جلسهی دادگاه، در وقت تنفس حکمش اجرا شد و فردای آن روز، روزنامههای تهران خبر از پایان زندگی امیرعباس هویدا دادند.
در زندگی هویدا نیمههای پنهان و معماهای ناتمام زیادی وجود دارد که به بهانههای مختلفی چون سالروز اعدامش روایتهای مختلفی چه در مورد مرگش و چه پیش از آن مطرح میشود. در این گزارش سعی شده است تمامی روایات حول زندگی و مرگ هویدا جمع آوری شود و همچنین در ادامه برای بررسی بیشتر این موضوعات مسعود فروزنده و عباس سلیمی نمین، دو تاریخپژوه در گفتوگو با انصاف نیوز پاسخهایی را به این شبهات دادهاند.
متن کامل این گزارش و گفتوگوها را در ادامه میخوانید:
امیر عباس هویدا از تاریخ 6 بهمن 43 تا 16 مرداد 56 نخست وزیر محمدرضا پهلوی بود. دوران او از طولانیترین دورههای نخست وزیری ایران بود. او پس از انقلاب در جریان بازداشت و محاکمهاش در دادگاه، با شلیک گلوله به گردنش کشته شد.
دوران صدارت او از سوی برخی دوران درخشش اقتصادی حکومت پهلوی خوانده میشود.
امیر عباس هویدا در ۲۸ بهمن ۱۲۹۷ خورشیدی در تهران متولد شد. پدرش حبیبالله عینالملک سالها سفیر ایران در لبنان، عربستان و دیگر کشورهای عربی بود. مادرش بانو سرداری دختر ادیب السلطنه (نوه محمدحسن خان سردار ایروانی) و از طرف مادری نتیجه عزت الدوله (خواهر ناصرالدین شاه) بود.
هویدا تحصیلات ابتدایی خود را در دمشق آغاز کرد و پس از اینکه پدرش تصمیم گرفت ادامه کار خود را در بیروت انجام دهد در مدرسه فرانسوی آنجا به ادامه تحصیل پرداخت. او در اواخر تحصیل خود به اروپا رفت و سالها در انگلستان و بلژیک و فرانسه تحصیل کرد. او پس از اتمام تحصیلات خود در رشته علوم سیاسی از دانشگاه آزاد بروکسل در سال ۱۳۲۱ به ایران بازگشت و به استخدام وزارت امورخارجه درآمد و در سمت کارمند اداره دفتر وزارتی مشغول به کار شد و در همین سال برای گذراندن خدمت وظیفه به دانشکده افسری رفت و پس از اتمام دورهd یکساله آن به وزارتخارجه بازگشت و در سمت کارمند اداره اطلاعات مشغول به کار شد.
هویدا از طریق آشنایی با عبدالله انتظام (وزیر امور خارجه ایران در کابینه حسین علاء و فضلالله زاهدی) و دوستی با حسنعلی منصور (نخستوزیر ایران که در ۱ بهمن ۱۳۴۳ در مقابل مجلس شورای ملی توسط گروه فداییان اسلام ترور شد) به سرعت پیشرفت کرد و در دولت منصور به وزارت دارایی منصوب شد.
پس از ترور منصور توسط گروه فداییان اسلام، هویدا به عنوان نخست وزیر انتخاب شد و به مدت دوازده سال و شش ماه بر صندلی صدارت تکیه زد. او از این جهت طولانیترین مدت ریاست دولت در ایران را برعهده داشته است. هویدا شش بهمن ۴۳ کار خود را به عنوان نخست وزیری آغاز کرد و سال ۵۶ از این سمت برکنار شد و به زندان رفت. از سال ۵۶ تا ۵۷ جمشید آموزگار نخست وزیر ایران بود.
هویدا در دولت آموزگار به عنوان وزیر دربار منصوب شد اما بعد از حوادث هفده شهریور 57 از این سمت استعفا داد و استعفایش توسط شاه پذیرفته شد. فریدون هویدا درباره استعفای برادرش میگوید: «امیرعباس راجع به کنارهگیری خود از وزارت دربار میگفت: به خاطر ابراز مخالفت با دستور شاه راجع به تیراندازی به سوی مردم در اوایل سپتامبر ۱۹۷۸ (۱۷ شهریور ۱۳۵۷) از این شغل نیز استعفا داده است.» [سقوط شاه، فریدون هویدا، اطلاعات، 1388، ص 85]
عباس میلانی در کتاب معمای هویدا از قول یکی از اقوام هویدا نقل میکند که در آخرین ملاقات با او در زندان شنیده است که او معتقد بود زاهدی شاه را متقاعد کرده که تنها راه توافق و تفاهم با روحانیون میانهرو، همانا برکناری هویدا از وزارت دربار است.
اردشیر زاهدی، وزیر امور خارجه در کابینهی امیرعباس هویدا گرچه بخشی از تحولات سیاسی منجر به انقلاب اسلامی را ناشی از برخی سیاستهای هویدا میداند، اما درباره ادعایی که به او نسبت داده و دلایل اختلافات شدیدش با او سکوت پیشه کرده و هنوز حاضر به سخن گفتن نیست.
شاه پس از پذیرش استعفای هویدا از وزارت دربار، پیشنهاد سفارت بلژیک را به او داد اما هویدا این سمت را نپذیرفت و علیرغم هشدارهای پی در پی دربارهی احتمال بازداشتش، رغبتی به خروج از ایران نشان نداد. شعلههای آتش انقلاب در حالی زبانه میکشید که شاه همراه خانوادهاش در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ ایران را ترک کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی در اواخر بهمن این سال وضعیت بازداشت هویدا هم نامعلوم بود. برخی از نزدیکانش از جمله هوشنگ نهاوندی، رییس وقت دانشگاه تهران، میگویند که او در عصر ۲۲ بهمن عملاً آزاد بود و هر اقدامی میخواست میتوانست انجام دهد. [ایسنا]
اما عباس سلیمی نمین، تاریخ پژوه، در گفت و گو با انصاف نیوز میگوید: «اینکه میگویند هویدا امکان فرار داشته اما فرار نکرده است دروغ است زیرا او تا آخرین روز حکومت پهلوی در زندان بوده است. محمدرضا پهلوی او و چندی دیگر از وزرا به دلیل فشارهای آمریکا و دولت کارتر و اجرای سیاست فضای باز سیاسی به زندان میاندازد و او اصلاً امکان فرار نداشته است. یکی از نقدهایی که به شاه میشود هم همین است که او هیچ اهمیتی به سرنوشت وزرایش نداد و بی توجه به آنها از ایران فرار کرد. هویدا به این دلیل پیشنهاد سفارت را نپذیرفت که او در مناصب قبلیاش سابقهی نخست وزیری و وزیر دربار بودن را داشته است و طبیعتاً سفیر بودن را با توجه به مناصب سابقش دونشان خود میدانست. و استعفایش از وزارت دربار هم به دلیل همین فشارهای ناشی از فضای باز سیاسی بود؛ وگرنه او از شاه انتقاد نمیکرد و کاملاً مطیع او بود.»
«مجلهی مشهور پاری ماچ فرانسه فردای روز اعدام هویدا، در نسخهای ویژه تصویری از شاه را در کنار دریا در جزیرهی بهشت در یک سو و تصویر جنازهی تیر خوردهی هویدا را در صفحهی مقابلش منتشر کرد و تیتر زد درحالیکه یاران قدیم شاه یک به یک در ایران اعدام میشوند او مشغول خوشگذرانی است. فرح پهلوی میگوید: “آن روزهای نا امیدی و درماندگی چنان خشمی در من برانگیخته بود که به پادشاه پیشنهاد دادم با اجارهی یک کشتی به روی آبهای آزاد برویم و پیامی بر محکومیت رژیم و جلادان خونخوارش بفرستیم.”[بی بی سی]
در زمان اعدام هویدا محمدرضا پهلوی و فرح در باهاما اقامت داشتند. مقامات کشور باهاما به این شرط اجازهی اقامت را به خانوادهی سلطنتی داده بودند که در دوران اقامتشان حرفی از سیاست نزنند.
گفته میشود در 22 بهمن بعد از اعلام بیطرفی ارتش و فرار نگهبانان، مسعود بهنود دربارهی تسلیم هویدا نوشته است: «او در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از فرار نگهبانها از پادگان جمشیدآباد از زندان بیرون آمد و پس از گفت و گو با داریوش فروهر و مشورت با مهندس مهدی بازرگان به منزل آیت الله طالقانی تلفن میزند و از آن طریق خود را تسلیم کرد. امیرعباس هویدا با آمبولانس به مدرسه رفاه برده شد که آیت الله خمینی پس از بازگشت از پاریس در آن اقامت کرده بود. پس از ترک مدرسه از سوی آیت الله خمینی، هویدا هم به زندان قصر منتقل شد. اولین جلسهی دادگاه رسیدگی به اتهامات آقای هویدا پیش از نوروز ۱۳۵۸ در همین محل برگزار و دومین جلسهی آن به ۱۸ فروردین موکول شد.»[275 روز بازرگان]
در آخرین لحظاتی که دادگاه انقلابی برای تعیین سرنوشت امیر عباس هویدا به شور نشسته بود و دقایقی پیش از اعلام رأی دادگاه، روزنامهی اطلاعات گفتوگویی با او انجام داده که هویدا در آن از اینکه «به دست دادگاه عدل اسلامی» محاکمه میشود اظهار خوشحالی کرده بود و حدس زده بود که در مورد او «عدل اجرا خواهد شد.»[روزنامه کیهان، جزییات محاکمه]
در پاسخ به آخرین پرسش خبرنگار روزنامه اطلاعات که پرسیده بود: «خواستهای دارید؟» جواب داد: «بله در طول زندگیام شبی نبوده که بدون مطالعه خوابیده باشم، از قول من خواهش کنید یک سری کتاب تازه برایم بفرستند.»
ابراهیم یزدی وزیر امور خارجهی دولت موقت میگوید: «وقتی هویدا را از پادگان جمشیدیه به مدرسه رفاه آوردند به من گفت که فلانی من حرفهای زیادی دارم که باید بزنم. این خیلی طبیعی بود فردی که ۱۴ سال نخستوزیری یک نظام را کرده است اطلاعات بسیار گستردهای از درون نظام داشته باشد. پیشفرض من این است که میخواست راجع به نظام گذشته حرف بزند. من با توجه به اینکه اطرافیان شاه یک عداوت خاصی با هویدا پیدا کرده بودند و به همین دلیل او را به زندان انداخته بودند نگران بودم که در آن اتاقی که همهی فرماندهان نظام قبل در آن بودند او را در آن اتاق خفهاش بکنند. بنابراین من در مدرسه رفاه یک اتاق دیگری را ترتیب دادم که هویدا را آنجا تنها نگهداری کنند. من به آقای خمینی گفتم که هویدا اسرار زیادی دارد. زمانی میشود که ما میگفتیم خاندان پهلوی فاسد بودند و روابط کثیفی داشتند، خب ما مخالف بودیم و میتوانستیم هر حرفی را بزنیم. اما نخستوزیری که ۱۴ سال مسئول بوده است میخواهد حرف بزند، باید بگذاریم حرفش را بزند. آقای خمینی پیشنهاد من را پذیرفت. به خلخالی گفت همان جور که فلانی میگوید عمل کنید.»
چه کسی هویدا را کشت؟
سلیمی نمین به خبرنگار انصاف نیوز گفت: «حکم اعدام هویدا را خلخالی داد. هویدا در هر دادگاه دیگری هم اگر بود به سبب عملکرد بد و منفی که در دوران نخست وزیریاش داشت به اعدام محکوم میشد. خلخالی میترسید که با فشارهای دولتهای خارجی و همچنین رسانههای خارجی و گروههای خارجی حکم اعدام هویدا به تعویق افتد یا لغو شود و او را به وسیلهی امریکا و سرویسهای دیگر از زندان فراری دهند، به همین دلیل در همان روز دادگاه دستور اجرای حکم اعدام هویدا را داد.»
روزنامهی «ایران» در گردآوری برخی اظهار نظرها دربارهی نحوهی مرگ امیرعباس هویدا نوشت:
حجتالاسلام هادی غفاری (۱۸ مرداد ۹۷): «من هیچ نقشی در پرونده هویدا نداشتم و جرمم فقط این بود که در دادگاه علنی ۱۰ دقیقه به عنوان تماشاچی حضور داشتم… تا به دادگاه رسیدم، یکی از آقایان دادگاه بلند شد و من را در صف اول دادگاه جای داد و نزدیک هویدا نشاند. بعد که تقریباً دادگاه داشت تمام میشد و متهم را بیرون بردند، بلند شدم رفتم… هیچ کس جز آقای خلخالی و خدا نمیداند چه کسی هویدا را کشته است… «قبر هویدا در شهر «عکا» در منطقه تحت سلطه اسرائیل قرار دارد… آن طور که شنیدهام، جنازه هویدا را به پزشکی قانونی بردند و بدنش را «مومیایی» و سپس به ترکیه منتقل کردند و از آنجا هم به محلی به نام «حظیره القدس» عکا که آرامگاه بهائیان است، بردند. جسد هویدا را دیدم او حتی «مختون» نبود یعنی ختنه هم نشده بود. او مسلمان نبود و به اسلام اعتقادی نداشت.»
ابراهیم یزدی، دبیر کل سابق نهضت آزادی: «وقتی هویدا را از پادگان جمشیدیه به مدرسه رفاه آوردند، به من گفت که فلانی! من حرفهای زیادی دارم که باید بزنم… من به آقای خمینی گفتم که هویدا اسرار زیادی دارد… باید بگذاریم حرفش را بزند. آقای خمینی پیشنهاد من را پذیرفت. به خلخالی گفت: همان جور که فلانی میگوید، عمل کنید… موقعی که هویدا به راهرو دادگاه میآید، یکی از آقایان روحانی که آنجا بوده و من مایل نیستم الان اسم او را ببرم، در راهرو با هفت تیر کمری خودش او را میکشد.»
اصغر رخصفت، رئیس وقت زندان قصر: «در آن دوره آقای هادی غفاری بدون آنکه مسئولیتی داشته باشد، به زندان قصر رفت و آمد داشت؛ متهم میبرد و میآورد. اسلحه میبرد و میآورد. بارها من به آقایان قضات تذکر دادم که چرا یک فرد بدون مسئولیت در زندان رفت و آمد میکند. در روز دادگاه هویدا که او را به حیاط پشت زندان برده بودند و هادی غفاری با یک تیر هویدا را پیش از اعلان حکم کشته بود، یادم است وقتی صدای تیر در یک وقت غیر متناسب آمد، بسیار ترسیدم. وقتی سمت صدای تیر رفتم، فهمیدم آقای غفاری هویدا را کشته است!»
ابوالفضل حکیمی، نماینده مردمی حاضر در دادگاه هویدا: «مدتی که گذشت، تنفس دادند و هویدا را از در پشتی دادگاه خارج کردند. من به دنبال ایشان رفتم. هویدا را از پلهها پایین برده بودند. آن بخش از ساختمان زندان قصر یک حیاط کوچک بود که در انتهایش دو اتاق شبیه سلول انفرادی وجود داشت. ناگهان از سمت سلولها صدای گلوله آمد. لحظاتی بعد آقای خلخالی و آقای غفاری از آن اتاق خارج شدند. آقای غفاری یک کلت کمری در دست داشت و خلخالی با سرزنش به او میگفت: «دستت چرا میلرزید؟» فهمیدم هویدا را کشتهاند.»
«صادق خلخالی در توصیف آن روز میگوید: “آن روز دستور دادم همهی درها را ببندند، تلفنهای زندان و دادگاه را جمع کردم و در یک یخچال گذاشتم و درش را قفل کردم تا کسی در کارم فضولی نکند”.» [بی بی سی]
دینِ هویدا
هویدا بارها شایعهی بهایی بودن خود را که از سوی مخالفان مذهبی حکومت پهلوی و در زمان اوج گیری انقلاب اسلامی به عنوان اتهام علیه او مطرح شده بود رد کرد و گفت که مسلمان است.
مسعود فروزنده، تاریخ پژوه، در گفت و گو با انصاف نیوز دربارهی دین هویدا گفت: «پدربزرگ و پدرش حبیب الله ریشه در بهاییت داشتهاند اما مساله بهایی بودن نقشی در وظایف اجرایی هویدا نداشته است.»
فروزنده در پاسخ به این سؤال خبرنگار انصاف نیوز که آیا عنصر بهاییت نقشی در پذیرش افراد در دستگاه دولتی پهلوی داشته یا نه گفت: «کمیت اینها برای تاریخ ایران ارزشی ندارد و من اینها را جنجال تبلیغاتی میدانم. برای شاه یا هویدا دین و آیین افراد اولویت چندانی نداشته و بیشتر علاقه به وطن و شایستگیهای افراد و عنصر ایرانیت مطرح بوده. مثلاً اگر میدیدند فردی در دستگاههای دولتی یا کارهای اقتصادی و تجاری شایستگی دارد و برای ایران مفید است بدون توجه به وابستگیهای دینی فرد به پیشرفتش کمک میکردند و و علایق فردی و تواناییها را جدای از مذهب میدانستند. هویدا به علت دید منفی مردم ایران بالاخص شهرهای بزرگ و مذهبی مثل تهران، شیراز، مشهد نسبت به دین بهاییت، سعی میکرد بهایی بودن خود را پنهان کند.»
سلیمی نمین نیز در این مورد به انصاف نیوز میگوید: «بله او در خانوادهای که ریشه در بهاییت داشتهاند به دنیا آمده و بزرگ شده؛ خود او هم در جلسههای مربوط به بهاییت حضور داشته است و عنصر بهاییت در دادن مقامهای دولتی نقش داشته است. هویدا مورد اعتماد صهیونیستها بود و با آنها ارتباط تشکیلاتی داشت. او ارتباط خوبی هم با یهودیان داشته است. شاه افراد بهایی زیادی را در دستگاههای حکومتی به خدمت میگرفته چون آنها وابستگیهای دینی کمتری داشتهاند؛ همین طور که میبینیم عبدالکریم ایادی از بهاییهای معروف، پزشک مخصوص دربار میشود.»
قبر هویدا کجاست؟
عباس میلانی درمورد محل دفن هویدا در کتاب خود مینویسد: دکتر گرمان (احتمالاً رئیس وقت پزشکی قانونی) (به خانواده هویدا) میگفت دو راه حل پیشنهاد میکنم، میتوانم جسد را بسوزانم یا جسد را مدتی در سردخانه پزشکی قانونی در جایی امن حفظ کنم و وقتی آبها از آسیاب افتاد، با شما (دکتر فرشته انشاء، نوه خاله امیرعباس هویدا) تماس خواهم گرفت… جسد هویدا به راستی سه ماه در سردخانه ماند… بعد از این مدت دکتر گرمان با خانواده انشاء تماس گرفت و از آنها خواست که برای بردن جسد مراجعه کنند. خانواده انشاء مراسم کفن و دفن را به سرعت انجام دادند. چند ماه بعد بالاخره سنگی بر گور هویدا گذاشتند. تازه در آن زمان هم نام واقعیاش را بر سنگ ننوشتند و تنها به اشاره غیر مستقیم هویت کسی که در آنجا در خاک خفته، بسنده کردند.»[معمای هویدا]
عباس سلیمی نمین به انصاف نیوز میگوید: «طبیعتاً مردم و جامعهی انقلابی آن زمان این اجازه را نمیدادند که او به صورت آشکار در بهشت زهرا دفن شود. الان هم امکان دارد قبوری از منافقین در بهشت زهرا باشد اما همهی آنها پنهانی دفن شدهاند. درمورد هویدا این امتیاز به خانوادهی وی داده شد که اجازهی این را داشته باشند تا جنازه را از ایران خارج کنند و باتوجه به وابستگیهای وی به اسراییل این احتمال میرود که جنازهاش آنجا دفن شده باشد.»
هادی غفاری در گفتوگویی با صدا و سیما میگوید: «فردای بعد از روزی که هویدا اعدام شد، خانمی به زندان قصر آمد و گفت خواهر آقای هویداست و خواست تا جنازه را تحویل بگیرد. ما فوری به امام خبر دادیم و او اجازه داد که جنازه را بدهیم تا برود. شنیدم که این خانم جنازه را مومیایی کرد، به ترکیه برد و از آنجا به اسراییل رساند و دفن کرد.»
جزییات محاکمهی هویدا
روزنامه کیهان فردای آن روز در گزارشی ذیل تیتر «جزئیات تازه محاکمه و اعدام هویدا» نوشت: «امیرعباس هویدا به دلیل ارتکاب جرایمی چون افساد فیالارض، خیانت به ملت، شرکت مستقیم در فعالیتهای جاسوسی به نفع غرب و صهیونیسم، قیام علیه امنیت و استقلال کشور با تشکیل کابینههای دستنشانده آمریکا و انگلیس، پرداخت درآمدهای ملی حاصله از نفت به شاه سابق، فرح و ممالک وابسته به غرب و شرکت مستقیم در قاچاق هروئین در فرانسه ساعت 7:25 دیروز اعدام شد.»
کیهان در ادامه متن کامل محاکمهی هویدا را به چاپ رسانده است. در این گزارش آمده است: «شعبه دوم دادگاه انقلاب اسلامی تهران ساعت 2:30 بعدازظهر دیروز با تلاوت آیاتی از کلامالله مجید رسمیت یافت و امیرعباس هویدا که یک شلوار مخمل کرم رنگ و کت «جیر» به تن داشت با قیافهای مغموم در برابر قضات دادگاه قرار گرفت. در سالن دادگاه، حدود ۵۰ تماشاچی، خبرنگار، عکاس و فیلمبردار حضور داشتند و سکوت محض، فضای دادگاه را فرا گرفته بود. هویدا پس از ورود به دادگاه، در حالی که سعی میکرد خونسردی خود را حفظ کند با رییس و اعضای دادگاه، سلام و احوالپرسی کرد و سپس در جایی که برای او معین شده بود نشست.
ابتدا رییس دادگاه با اشاره به اولین جلسه محاکمه هویدا که پیش از عید تشکیل شد و بنا به درخواست متهم به عنوان تنفس معوق ماند، گفت: آقای هویدا، شما در جلسه قبل از چگونگی اتهامتان مطلع شدید و در پاسخ به اتهامات وارده، سیستم حاکم بر جامعه را مقصر دانستید. جلسه امروز، ادامه همان جلسه است. برای آن که بار دیگر از اتهاماتی که به شما نسبت داده شده است آگاه شوید و از خود دفاع کنید نماینده دادسرای انقلاب اسلامی مجدداً کیفرخواست صادره از سوی دادستان را جهت شما میخواند.»
آنگاه، نماینده دادسرای انقلاب اسلامی به قرائت کیفرخواست پرداخت و طی آن هویدا را مفسد فیالارض و خائن به ملت دانست. دادستان همچنین گفت: آقای هویدا، در حکومت ۱۳ ساله خود نه تنها به ملت خیانت کردید، بلکه باعث شدید که اجنبی بر سرنوشت ملت ما حاکم شود. در زمان صدارت شما کشاورزی ایران به نابودی کشیده شد و صنعت که بایستی روز به روز رونق میگرفت، تبدیل به صنعت مونتاژ شد که از کشورهای سرمایهداری تغذیه میکرد.
با برنامههای طول صدارت شما آزادی از ملت ایران سلب شد و فضای کشور ما را خفقان و سانسوری احاطه کرد که بر اثر آن هیچ کس قادر نبود حرفهایش را بزند و نویسندگان و روزنامهنگاران ناگزیر بودند حقایق را به نفع رژیم شاه سابق که شما عامل اجرای فرامین و دستورهایش بودید، تحریف کنند.
هویدا در پاسخ به اظهارات نمایندهی دادستان در دفاع از خود گفت: ما در سیستمی بودیم که همه کس در آن سیستم در خدمت رژیم بودند. هر برنامهای که دولت مجری آن بود به وسیله گروهی که به عنوان کارشناس در وزارتخانهها بودند طرحریزی میشد و به وسیله وزیر آن وزارتخانه به دولت پیشنهاد میشد. دولت هم آن را یا تصویب میکرد و یا تصویب آن را به مجلسین واگذار مینمود. در آن سیستم به عقیده من، مجلس سنا و شورای ملی بودند که نمیبایست قوانین ضد مردمی را تصویب میکردند. اگر دولت، خلاف قانون عمل میکرد این وظیفه رییس دیوانعالی کشور بود که به دولت بگوید فلان عمل، خلاف قانون است.
رییس دادگاه در پاسخ به اظهارات هویدا گفت: شما به عنوان نخستوزیر یک کشور دارای مشاورانی بودید که فقط یکی از آنها بهترین حقوقدان این مملکت بود و ظرف ۲۴ ساعت با حکم شما به ریاست دیوانعالی کشور برگزیده شد. آیا این شخص که از دوستی صمیمانه شما هم برخوردار بود نگفت که کارتان، بر خلاف قانون است؟
هویدا: اولاً آن شخصی را که میگویید بعدها سناتور شد و ظرف ۲۴ ساعت رییس دیوانعالی کشور نشد، علاوه بر آن، آنها چیزی نمیگفتند. وقتی که مثلاً سالروز ششم بهمن بود همه میآمدند و در این جشن شرکت میکردند.
رییس دادگاه: آها را به این قبیل مراسم میبردند، نه آن که آنها شرکت میکردند.
هویدا: بله، آنها را میبردند ولی بالاخره حاضر میشدند و برای آن سیستم، تظاهرات میکردند و آن سیستم را تأیید مینمودند. اگر میگویید من به عنوان نخستوزیر باید کنار میرفتم و ادامه نمیدادم حق با شماست. اگر من نمیکردم کسی دیگر میکرد.
در این موقع نماینده دادستان با اجازه رییس دادگاه به سخن پرداخت و خطاب به هویدا گفت: این که میگویید اگر من نمیکردم کسی دیگر میکرد، معنایش این است که اگر امام حسین (ع) را فلانی نمیکشت کسی دیگر میکشت. این پاسخ چیزی از اتهام شما نمیکاهد.
هویدا: سیستم آن طور بود. من آن سیستم را به وجود نیاورده بودم. قبل و بعد از من نخستوزیرانی بودند که با آن سیستم کار کردند. من هم ادامهدهنده بودم نه به وجود آورنده.
نماینده دادستان گفت: آقای هویدا! شما در جلسه قبل هم این حرفها را تکرار کردید و سیستم را مقصر دانستید. دادگاه شما را محاکمه نمیکند. سیستم را محاکمه میکند که شما نماینده و مجری آن بودید. در آن سیستم، ملت نادیده گرفته شده بود، کشور تحت نفوذ اجنبی بود. ساواک، جوانان و مبارزان را به طرز فجیعی شکنجه میکرد و میکشت. خیلی خلاصه بگوییم آیا آن سیستم به نظر شما درست بود که شما ادامه دهنده آن بودید؟
هویدا: من از کارهای ساواک هیچ اطلاعی نداشتم.
رییس دادگاه: اما رییس ساواک، معاون شما بود چطور ممکن است رییس از کارهای معاونش اطلاعی نداشته باشد.
هویدا: من از طریق تشکیلات بینالمللی از شکنجههای ساواک مطلع شدم. رییس ساواک، معاون من بود، ولی نه از من دستور میگرفت و نه کارها را به من گزارش میکرد. ساواک، سیاست خارجی، سیاستهای اقتصادی و کشاورزی و غیره به وسیلهی مسئولان مستقیمش با پادشاه در تماس بودند و پادشاه، نظرات خود را ابلاغ میکرد.
رییس دادگاه: پس شما چکاره بودید؟
هویدا: من فقط هماهنگ کننده بودم. من وقتی دانستم که در محکمهی انقلابی اسلامی محاکمه میشوم خوشحال شدم و دانستم که در این محکمه عدالت هست. بنابراین سعی کردهام با شهامت و صداقت سخنم را بگویم. به همین جهت هم با جسارت میگویم که این گونه که شما صحبت میکنید انگار، من پادشاه بودهام و پادشاه نخستوزیر. پادشاه طبق قانون اساسی، رییس قوه مجریه بود و ما همه حتی شاید شما هم از او اطاعت میکردیم.
رییس دادگاه در این موقع به هویدا گفت: دادگاه، هدفش از این جلسات، رسیدن به حقایق است. اما شما حرفهای گذشته را تکرار میکنید. اگر غیر از آن، حرفهای دیگری دارید بزنید.
هویدا گفت: حرف دیگری غیر از آن چه زدم ندارم. شما هم که میگویید وارد جزئیات نشوید. در کلیات همینهاست که گفتم. فقط از جوانانی که به وسیله ساواک شکنجه شدهاند میخواهم مرا عفو کنند. من هم به وسیله ساواک توقیف و زندانی شده بودم.
هویدا افزود: اگر عمری کفاف دهد، کتابی خواهم نوشت که در آن ماجراهای از شهریور ۱۳۲۰ تا آخرین روز صدارتم را تشریح خواهم کرد.
سپس رییس دادگاه سؤال کرد حرف دیگری داری؟ هویدا گفت: نه.
و بدین ترتیب دادگاه وارد شور شد و پس از یک ساعت شور، هویدا را به عنوان مفسد فیالارض و خائن به ملت به اعدام محکوم کرد.
در خاطرات صادق خلخالی دربارهی جلسهی پایانی دادگاه و اعلام حکم اعدام هویدا آمده است: «پس از تشکیل جلسه محاکمه هویدا و انجام دفاعیات او و صدور حکم اعدام، هویدا در حالی که عرق میریخت، گفت: حضرت خلخالی! من نمیگویم مرا اعدام نکنید؛ ولی خواهش میکنم به مدت دو ماه اعدام مرا به تأخیر بیاندازید. دولت موقت به من وعده داده است. من گفتم: اصل تفکیک قوای ثلاثه: مقننه و قضائیه و مجریه را دولت موقت هم قبول دارد.
خلاصه هرچه او اصرار کرد، من قبول نکردم و گفتم وصیت خود را بنویس! او گفت: حضرت خلخالی! یک میلیارد دلار به شما میدهم تا شما این کار را به عقب بیاندازید. گفتم: اینها شعر است و من نمیتوانم در پیشگاه ملت ایران، جوابگوی تأخیر محاکمه و اعدام شما باشم.
هویدا گفت: سلام مرا به مادرم برسانید، و بگویید به دیدن من بیاید؛ چون او علاقه زیادی به من دارد و غیر از من کسی را ندارد.
گفتم: مادران زیادی بودند که گریه میکردند، ولی نتوانستند عزیزان خود را قبل از اعدام ببینند؛ ولی ما هر چه گشتیم تا مادر هویدا را به دیدن پسرش ببریم او در دسترس نبود.
هویدا حاضر به نوشتن وصیت نشد تا شاید دستور اعدام او به تأخیر افتد و همین را فرجه حساب میکرد و شاید تصور میکرد دستی از غیب برای نجات او بیرون بیاید؛ ولی چارهای نداشتیم و سرانجام حکم را اجرا کردیم.»
انتهای پیام
1- کسانی که اندک مطالعه ای در مورد فرقه ضاله بهائیت داشته باشند می دانند که در این به اصطلاح دین تقیه وجود ندارد و اگر کسی گفت بهائی نیست یا واقعاً بهائی نیست یا بلافاصله از جمع بهائیت بیرون می رود. پس اگر هویدا اعلام کرده بهائی نیست دقیقاً به این معناست که بهائی نیست.
2- به هیچ یک از سخنان آقای غفاری اطمینان نکنید. ایشان از زمانی که من شناختمشان (سال 57) مرتب و بی وقفه و در مورد همه چیز دروغ می گوید.
3- قتل هویدا فقط برای تسکین جنون آدمکشی خلخالی و غفاری نبود. برای پنهان کردن برخی زوایای کودتای 28 مرداد نیز بود که به حمدالله اخیراً روشن شد.
قبر مرحوم هویدا در بهشت زهرای تهران است
و ملت ما که افسانه ها را بیشتر از واقعیت قبول دارند
هنوز فکر می کنند قصه ی غفاری و خلخالی درباره انتقال پیکرش هویدا به عکای اسرائیل صحیح است
سازمان بهشت زهرا ۴۰ سال سکوت کرده است
در حالی که قبر جهانبانی ، حمید پهلوی ، همدم السلطنه پهلوی ، ملکه عصمت دانشگاهی، نعمت نصیری و …. در بهشت زهرا معلوم و مشهور است
خلخالی در مورد یک میلیارد تومان رشوه زنده یاد هویدا دارد وقیحانه و ناجوانمردانه دروغ میگوید! مرحوم هویدا گورش کجا بود که کفنش کجا باشد ! به اعتراف ناطق نوری زنده یاد هویدا از مال دنیا جز چن عصا و کراوات و یک پیکان قسطی چیز دیگری نداشت ! کدام یک میلیارد؟؟ خلخالی جنایتکار با این دروغ می خواست نیت خود را از کشتن هویدا خالص نشان دهد نه از سر جنون.کینه.و دیوانگی.روحت شاد هویدا پاک دست خدمت گزار!
اللهم ارحم جمیع موتی المسلمین و المسلمات
عجیب ترین چیزی که من از انقلاب دیدم اصلاح طلبها بودند اصول گراها اصلا مغز ندارند ولی اصلاح طلبها اکثرا در پست اطلاعاتی و امنیتی بوده و دست شان به خون اغشته است ولی نا گهان دموکرات میشوند خدا به ملت رحم کند