گزارش| سینماهای دیروز، انبارها و ساندویچ فروشیهای امروز
/ برسر سینماهای لاله زار چه آمده؟ /
در میان مغازههای لوستر فروشی و کالاهای الکتریکی پر زرق و برق خیابان لالهزار، گنجینههای فرهنگی بزرگی وجود دارند. این گنجینههای فرهنگی زمانی پاتوق اهالی فرهنگ بوده است ولی ستارهی درخشان آنها سالهاست که خاموش شده است و امروز تنها بنایی خاک خورده و فرسوده از آن سینماها و تماشاخانهها وجود دارد.
یکا از مهمترین بخشهای خیابان لالهزار، سینماها و تماشاخانههای قدیمی است. شاید برخی از افراد مسن شهر وقتی نام این خیابان را میشنوند، دوران پر رونق آن را به یاد بیاورند. صفهای طولانی که در انتظار دیدن یک فیلم بودند.
بسیاری از سالنهای سینما و تئاتر این خیابان پس از انقلاب به فعالیت خود ادامه دادند. اما اندک اندک رنگ دیگری به خود گرفتند و رونق خودشان را از دست دادند. 21ام شهرویورماه سال 96 روزی است که در آن سردر چند سینمای لالهزار تخریب شدند.
ایسنا در آذرماه 97 نوشت: «در شرایطی که همزمان با روز ملی سینما در روز 21 شهریور مدیرکل دفتر ثبت آثار تاریخی خبر از ثبت سینماها و محور خیابان لاله زار داده بود، تابلوی چند سینمای قدیمی در محور این خیابان تاریخی که هنوز در فهرست آثار ملی به ثبت نرسیده است، حذف شدند.»
کسبهی لالهزار به خبرنگار انصاف نیوز گفتند شهرداری منطقه 12 سردرها و تابلوهای سینماهای تاریخی را جمعآوری کرده است. این درحالی است که پیرو انتشار خبر تخریب توسط شهرداری در همان سال اطلاعیهای از سوی این نهاد منتشر شد. ایسنا دربارهی اطلاعیه شهرداری منطقه 12 نوشت: «پیرو انتشار در فضای مجازی مبنی بر تخریب 3 سردر سینمای تاریخی تهران در خیابان لاله زار، کوچه ملی (باربد) توسط شهرداری منطقه 12 ضمن تکذیب این مطلب، به اطلاع شهروندان عزیز و اهالی محترم هنر میرساند این سینماها مالک خصوصی داشته که شخصا اقدام به جمعآوری تابلوهای موردنظر کردهاند و هیچگونه تغییر دیگری در این املاک داده نشده و شکل گذشتهی خویش را حفظ کردهاند.»
متن کامل گزارش و گفت و گو با دو نفر از اهالی قدیمی لالهزار را در ادامه میخوانید:
حالا چراغ سینماها خاموش شده است و مغازههای لوازم الکتریکی با کالاهای پر نورشان چراغ خیابان لالهزار را روشن نگه داشتهاند. سینماهایی که بسیاری از فیلمهای دهه بیست تا پنجاه را برای علاقمندان و فرهنگ دوستان آن زمان به ارمغان آورده است.
سینما ایران در سال 1308 تاسیس شد. هنوز نوشتهی «دارای لژ مخصوص خانواده» بر سردر باقیماندهی این سازهی فرهنگی به چشم میخورد. تابلوی این سینما زمانی پردهی فیلم «سلطان قلبها» بوده که اکنون از آن تابلو فقط حجمی سیاه باقیمانده است و خود سینما امروز به یک ساندویچ فروشی تبدیل شده است.
ایوب شهبازی در کتاب «یک روستایی در لالهزار» پنجاه سال خاطرات سینمایی خود را نوشته است. او دربارهی سینما ایران در آن کتاب نوشته است: «با آن سردر شطرنجی استوانهای شکل و زیبا، و محوطهی باز و باغ مانندی که سالن تابستانی آن سینما بود. آن زمان سینماها مثل امروز، وسایل تهویه و خنک کننده نداشتند. به همین دلیل خیلی از سینماها، سالن تابستانی جداگانه داشتند. این سینما لابی و سالن انتظار خوبی نداشت، اما دیدن فیلم زیر آسمان صاف و پرستارهی آن روزهای تهران با باغچه تابستانی بسیار لذت بخش بود.»
روایت «پرویز دوایی» منتقد سینما درباره سینما ایران اینگونه است: «گل سینماهای تهران و بهترین سینمای شهر البته سینما ایران در قلب لالهزار بود که مشتریهای مرتب خود را از بین تیپ و طبقهای خاص داشت، طبقهی مرفه یا طبقهای که به مسخره بهشان «فکلی ماب» میگفتند و یا کسانی که میخواستندبه طور موقت بین این افراد احساس رفاه کنند.»
یکی از اهالی قدیمی لاله زار از تجربهی دیدن فیلم سلطان قلبها در این سینما به خبرنگار انصاف گفت: «هنوز غوغا کردن آن فیلم را به طور کامل یادم هست. شاید فردین و آذر شیوا مردم را به سینما کشاندند. لاله زار برو و بیایی برای خودش داشت. از هر قشری برای دیدن فیلم به لالهزار میآمدند. بلیتها و سینماها قیمتهای مختلفی داشت. فیلمهای زیادی را با همسرم روحانگیز در سینما لاله و ایران دیدهام اما از آنها فقط خاطراتی برایم باقیمانده. روح انگیز که در بهشت زهراست و این بناها هم مخروبه.»
او همچنین گفت: «لالهزار برای تمام مردم ایران است. بارها تماشاچیانی را از شهرهای دیگر دیده بودم که برای تفریح به تهران آمده بودند. گنج قارون نیز در آن زمان بسیار سروصدا کرد. فیلم را با دوستانم بیش از 5 بار دیدیم. بسیاری با ترانهی «آقا خودش خوب میدونه» در سالن سینما همخوانی میکردند.»
سینما البرز گذشتهای بسیار متفاوت داشته است. البرز زمانی کاربردی متفاوت داشت و صحنههایی از تئاترهای آن زمان را در خود جای میداد؛ پس از آتش گرفتن تماشاخانهی تهران (نصر)، آن تماشاخانه تمامی سانسها در سینما البرز را در اختیار گرفت، اما پس از بازسازی مجدد، البرز به روال پیشین خود ادامه داد. این سینما بسیار ارزانتر از همتای خود یعنی سینما ایران بوده است و فیلمهای عامه پسندتری را نمایش میداده است.
پرویز دوایی دربارهی البرز میگوید: «با فضای مندرس، دیوارهای گونی کشیده، صندلیهای قهوهای سوخته و صفحههای خراشدار که بین نمایش یا جلوتر از نمایش فیلم میگذاشت. تالار کم نور و دیواره گچی قهوهای به ارتفاع یک و نیم متر طبقه فقیر و محروم [قیمت بلیت شش قران بوده است] را از بقیهی سینما جدا میکرد.»
البرز عزیزترین سینما برای دوایی است. ویژگی بارز البرز نسبت به سینمای طبقه خاص آن زمان، ویترینی بوده است که برنامه بعدی را معرفی میکرده است.
سینما لاله (رکس سابق) نیز وضعیت مشابه همسایهاش (سینما البرز) را دارد. لاله با معماری منحصر به فرد خود در آن زمان، جزو یکی از زیباترین و باشکوهترین سینماهای تهران بوده است. اما امروز از آن جلال و شکوه خبری نیست و درهای بستهی آن معماری زیبایش را محبوس کرده است.
نکتهی جالب دربارهی سینما لاله این است که دو سینمادار بزرگ، رحمانی مالک سینما تاج و حسین بهمنش مالک سینما سعدی روزگاری آپاراتچی سینما لاله بودهاند.
ایوب شهبازی سردر سینما لاله را اینگونه توصیف کرده است: « چپ و راست سینما دارای چند ویترین عکس بود. دکوراسیون و آینه کاری سالن انتظار چشمنواز و خیرهکنندهای که با ستونهای عظیمش یادآور دکورهای فیلمهای عظیم تاریخی بود.»
یکی دیگر از اهالی قدیمی محله به خبرنگار انصاف نیوز گفت: «از جلوی هر سینما که رد میشوم، هنوز بوی ساندویچ تخم مرغ و تخمه بو دادهی هر بوفه را حس میکنم. جلوی سینما رودکی عمورضا با چرخ دستیاش بستنی میفروخت.»
او در ادامه گفت: «پاتوقم بیشتر سینما سارا و رودکی بود. البته قدیمیها سینما سارا را با نام ونوس میشناسند.»
این هنردوست با خنده توضیح داد: «سینما سارا بیشتر برای ما بچه مثبتترها بود، چون هر فیلمی را نمایش نمیداد. فیلمهایی که رقاصهای معروف داشت یا صحنههایی داشت که مطابق با عرف ما ایرانیها نبود، هرگز به این سینماها راه پیدا نکرد. داش آکل را آنجا دیدم.»
از سینمای مرتضی صادقپور (مالک سینما سارا) و قانون سینمایش تنها در آهنی آبی رنگی با نوشتهای قرمز در بالای آن باقیمانده است.
این شهروند تا جلوی سینما رودکی با خبرنگار انصاف میآید. او دربارهی سینما رودکی (متروپل) گفت: «فیلمهای رضاموتوری، اقای هالو و پستچی را در این سینما دیدهام. فضای داخلی متروپل برایم بسیار دلنشین بود.»
او دربارهی اینکه آیا سینما البرز برای افرادی بوده که مشکلات مالی داشتهاند گفت: «قیمت بلیتاش نسبت به دیگر سینماها ارزانتر بود. فیلمهایی که آنجا نمایش داده میشد، فیلم فارسیتر بودند. هر قشری به آنجا میرفت.»
این شهروند دربارهی سینما کریستال هم گفت: «این سینما، مختص هنردوستان واقعی بود. چون فیلمهای هنریتر روی پردهاش میرفتند.»
آن سینمای هنری، انبار محصولات الکترونیکی شده است.
تماشاخانهای در قلب لالهزار
تماشاخانهی تهران (نصر)، نسبت به سینماهای لالهزار وضعیت بهتری دارد، در سال 81 ثبت ملی شد و تحت پوشش سازمان میراث فرهنگی قرار گرفت.
هنگامی که از جنوب لالهزار به شمال آن خیابان میرفتم، دربهای باز این تماشاخانه توجهام را جلبکرد. از نگهبان اجازه گرفتم تا از لابی عکس بگیرم، اما نگهبان مخالفت کرد. فقط توانستم ورودی این تماشاخانه را ببینم. ورودی نور بسیار کمی داشت و تنها چند چراغ کوچک روی دیوارها روشن بود. با وجود گذر زمان هنوز معماری این تماشاخانه زیبا بود.
انتهای پیام