خرید تور نوروزی

بی‌اعتباری ترجمه‌ی حسین بشیریه

کانال تلگرامی نشر آثار دکتر جواد طباطبایی در متنی از او با عنوان «بی‌اعتباری ترجمه حسین بشیریه» و توضیح «یک کلمه. فصل‌نامه سیاست‌نامه. شماره یازدهم. زمستان 1397. صفحه 6»، در نقد دکتر بشیریه نوشت:

کتاب شرح و نقدی بر فلسفه‌ی اجتماعی و سیاسی هگل ترجمه‌ی بخشی از اثر مفصل‌تر جان پلامناتز انگلیسی است که در 1367 به فارسی ترجمه و از آن پس نیز بارها تجدد چاپ شده است.

مترجم مقدمه‌ای نیز بر متن پلامناتز افزوده تا خواننده را با مفاهیم اصلی نظام هگلی آشنا کند. او می‌نویسد:

«در “فلسفه‌ی ذهن”، هگل تکامل ذهن انسان را در مراحل مختلف آن بررسی می‌کند. ذهن جهان طبیعی را تغییر می‌دهد و تمدن را می‌سازد و در خودآگاهی اندیشه‌ی فلسفی کاملاً خودآگاه می‌شود. در این مرحله، انسان می‌تواند درباره‌ی ذات خویش، یعنی مقولات منطق، بیندیشد. به این ترتیب، انسان به نقطه‌ی آغاز حرکت جهان بازمی‌گردد، متنهیٰ در این فرآیند آن‌چه مضمر بوده آشکار شده است. انسان درمی‌یابد که هیچ چیزی جز روح وجود ندارد و روح فعالیت محض است.»

او آن‌گاه می‌افزاید:

«سه بخش اصلی “فلسفه‌ی ذهن” عبارت‌اند از ذهنِ ذهنی و فردی، ذهن عینی و ذهن مطلق.»

نیازی به گفتن نیست که در این توضیح چیزی برای فهمیدن وجود ندارد و خود «فلسفه‌ی ذهن» به درستی معلوم نیست که چیست تا این‌که به سه بخش اصلی «ذهنِ ذهنی»، «ذهن عینی» و «ذهن مطلق» تقسیم شود.

آیا خواننده‌ای که از عقل سلیم بهره‌ای داشته باشد می‌تواند چیزی از این اصطلاحات، بویژه از «ذهن ذهنی»، دریابد؟ معلوم نیست که اصطلاح «روح»، که در ادامه‌ی عبارت ناگهان ظاهر می‌شود، چه ربطی به ذهن دارد که «انسان دریابد که جز روح وجود ندارد» و «روح جز فعالیت نیست».

آن‌گاه که به متن پلامناتز مراجعه می‌کنیم متوجه می‌شویم که نویسنده‌ی کتاب دو اصطلاح انگلیسی mind و spirit را به کار برده، اما نمی‌توانیم بدانیم که معادل آلمانی mind انگلیسی در متن‌های هگل چه کلمه‌ای است؟ و آیا چنین تمایزی میان «ذهن» و «روح» در نوشته‌های هگل وجود دارد؟

پلامناتز می‌نویسد:

«بر اساس این فلسفه، واقعیت ماهیتاً روحانی و یا فعالیت ذهن (mind) است که جهانی منسجم ایجاد می‌نماید.»

اگر «واقعیت ماهیتاً فعالیت ذهن» باشد، و اگر «در “فلسفه‌ی ذهن”، هگل تکامل ذهن انسان را در مراحل مختلف آن بررسی می‌کند»، فلسفه‌ی هگل در حدِّ فلسفه‌ی پدر جُرج بارکلی سقوط می‌کند. با این همه، خود پلامناتز هم توجه داشت که بیان او خالی از ابهام نیست و امکان دارد خواننده نتواند دریابد که چگونه فعالیت ذهن واقعیت را ایجاد می‌کند.

او در توضیح دیگری «محصول روح بودن جهان» را جانشین فعالیت ذهن می‌کند و می‌نویسد:

«وقتی هگل می‌گوید روح خود را از طریق ایجاد جهان آشکار می‌سازد و در عین حال که درمی‌یابد جهان محصول خود اوست به شناخت کامل خویش می‌رسد نباید گمان کرد که منظور او فرآیندی است که به صورتی جداگانه حادث می‌شود»، اما همین «روح در آغاز نمی‌داند که جهان را ایجاد کرده است».

خواننده‌ای که با اندک دقتی این عبارت‌ها و عبارت‌های مشابه آن را از نظر بگذراند چیزی از نسبت میان ذهنِ آفرینده‌ی عالم و روحی که عالم را ایجاد می‌کند، اما در عین حال از طریق آن به خودآگاهی می‌رسد نخواهد فهمید و البته حقّ با اوست.

اگر هم در متن انگلیسی پلامناتز چیزی برای فهمیدن برای یک انگلیسی‌زبان وجود داشت، در ترجمه‌ی فارسی و وارد کردن بی‌رویّه‌ی انواع ذهن، «ذهن ذهنی»، «ذهن عینی» و «ذهن مطلق»، در «مقدمه‌ی» مترجم، راه فهمیدن بر خواننده بسته شده است.

بخشِ هگلِ کتابِ پلامناتز به هیچ وجه نوشته‌ی معتبری نیست، در زمان ترجمه هم نبود، و ترجمه‌ی بد آن موجب شده است که اثری بی‌معنا و فاقد ارزش در دسترس دانشجوی علوم انسانی قرار گیرد.

از وجود چاپ‌های متعدد ترجمه‌ی فارسی نیز می‌توان دریافت که قحط‌الکتاب تا چه درجه‌ای بوده است، در حالی‌که مطابق اطلاعات کتابخانه‌ی بریتانیا کتاب یک بار یا دو بیشتر به زبان انگلیسی چاپ نشده و به هیچ زبان دیگری نیز برگردانده نشده است.

این کتاب نیز مانند بسیاری از کالاهای فرهنگی فاقد ارزش، در کشوری که اغلب استادان آن مرعوب نویسندگان و مترجمانی هستند که توان جاانداختن یاوه‌هایی را دارند که کسی نمی‌تواند از آن‌ها سر دربیاورد، مانند کاغذ زر دست به دست می‌شود، دانشجو می‌خواند، استاد از آن امتحان می‌گیرد، دانشگاه برای آن دانشجویان دانشنامه‌ی تحصیلات عالی می‌دهد، استاد نیز از مزایای قانونی آن بهره‌ها می‌برد و همه با هم خوشحالیم که علم «تولید» می‌کنیم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. ممنون از سید جواد طباطبایی بابت نقدی که به جا و درست هم هست؛ اما باید این نکته را نیز خطاب به ایشان عرض کرد که انسان اندیشمند، انسانی است که مرعوب هیچ گرایش، مکتب و شخص به اصطلاح فاضلی نشود. متاسفانه من پروژه فکری سید جواد را کامل مطالعه کرده ام و توشه ای قابل توجه برای برگرفتن از آن حاصل نشد؛ اما آنچه به شکل بسیار خزنده ای از سوی ایشان در حال انجام است مرعوب سازی بخش زیادی از جوانان تشنه فکر و اندیشه است. به عبارتی سید جواد با نقدهایی که گاه با تاختن به ویژگی های شخصیتی فرد نویسنده و یا مترجم همراه می شود در حال ساختن سیاهی لشکری برای خودش است. همان رویه ای که در طول تاریخ ایران بسیار تکرار شده است ( اندیشمند ما هم همچون سیاستمداران در حال انجام بازی و فریب جوانان جویای دانش است). غافل از اینکه ایشان تاکنون هیچ گرهی از مشکلات اندیشه و جامعه ایرانی را به دست خود باز نکرده است و حتی چیزی فراتر از دیگران نیز ارائه نکرده است.
    صورت زیبا نمی آید به کار
    حرفی از معنی اگر داری بیار

    4
    5

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا