نقد جلاییپور بر یادداشت هاشم آقاجری
حمیدرضا جلاییپور در «امتداد» نوشت:
۱) دکتر آقاجری در نوشته «جنبش اجتماعی، اصلاح و انقلاب؛ کدام راهبرد» (که در مجله شماره پنجاه ایرانفردا چاپ شده ) تقریبا اصلاحات در ایران را در بنبست دیدهاند. در حالیکه ایشان گزاره «بنبست اصلاحطلبان» را در شرایط کنونی ایران مستند نکردهاند. درسته: در ایران اصلاحات از نظر افکار عمومی رضایتبخش نیست و تغییرات در رفع معضلات ساختاری محدود و کند است ولی اینکه ایران، کشور و جمهوری اسلامی در برابر تغییرات به بنبست رسیده نیازمند ذکر دلایل روشنتری است.
۲)آقاجری مشکلات تغییر در ایران را فقط ناشی از رفتار نظامسیاسی میداند که البته عامل مهمی است من هم با او همراه هستم. ولی از عوامل دیگر ضعف اصلاحات مثل ضعف خود جبهه سیاسی اصلاحطلبان و یا ضعف نیروهای جامعه مدنی و یا موقعیت کنونی ایران در برابر فشار «گروه بی» نباید غافل شد. همچنان میشود این عوامل ضعف را شناخت و این جبهه را تقویت کرد. (در ضمن اینکه در ایران ما یک «جبهه سیاسی» موسوم به اصلاحطلبان داریم که دارای ضعف و مشکل هست یک بحث هست ولی توجه داشته باشیم ما در ایران یک جریان وسیع و آرام و نانوشته «اصلاحجویی» داریم که نمیتوانیم آنرا نادیده بگیریم. همان جریانی که اصلاحطلبان به میانجی آن در حرکتهای انتخاباتی تا چهل در صد آرای انتخابات را تحت تاثیر قرار میدادند و در بیست سال گذشته جامعه سیاسی را مشارکتی و رقابتیتر کردند و جامعه سیاسی ایران را به طرف تمایزیابی و تشکلیابی سیاسی سوق دادند. اگرچه تا رسیدن به نظام رقابتی حزبی همچنان راه نرفته در پیش داریم. با این همه شواهدی در دست نداریم که این پتانسیل اصلاحجویی در جامعه سیاسی ایران محو شده باشد و خصوصا شواهدی نداریم که پتانسیل اصلاحجویی به انقلابجویی استحاله شده باشد).
۳)فرض کنید دکتر آقاجری فرضیه «بنبست اصلاحطلبان» را مستند کند ولی این به معنای بنبست «اصلاحات» در ایران نیست. علائمی هست که حاملانی غیر از «اصلاحطلبان شناخته شده» این راه «اصلاحات» را عملا در وضعیت کنونی ادامه میدهند. بعنوان مثال الان در جامعه مبارزه با فساد کافی نیست ولی متوقف هم نشده است یا در سیاست خارجی شاهد حضور کسانیکه فرمان ماشینشان را بریده باشند نیستیم.
۴)حتی فرض کنید حکومت به «اصلاحطلبان» و به «اصلاحات» مجال ایجاد تغییر در جامعه را ندهد از کجا معلوم و به چه دلیل پس از احراز کامل بنبست اصلاحات جامعه اتوماتیکمان بسوی انقلاب میرود؟ البته دکتر آقاجری نگفته پس از بن بست اصلاحات «باید» انقلاب کرد. ولی تاکید کرده انقلاب لزوما با «خشونت» همراه نیست. ولی نکته مهمی که دکتر اقاجری به آن پاسخ نداده این است که همه انقلابها با دورهای از «بیدولتی» روبرو میشوند. آقاجری درباره این «دوره جهنمی» در خاورمیانه لغزنده و باروتی نگفته چه بر سر ایران میآید. ولی ما میدانیم پس از انقلاب افغانستان این کشور وارد دوره «بی دولتی» شد و جهنم ناامنی در این کشور بوجود آمد و تاکنون در سه دهه گذشته نه دولت قاطع و جزمی طالبان و نه دولت مورد حمایت آمریکا در افغانستان این کشور را هنوز نتوانسته از «وضعیت بیدولتی» خارج کنند. در انقلاب اسلامی ۵۷ هم همه به یاد داریم پس از انقلاب ایران وارد دورهای از «بیدولتی» شد و تا تاسیس دولت کامل جمهوری اسلامی در اوایل دهه شصت، ایران با بزرگترین چالشهای ناامنی در مرزها و در تهران و در جنگ با عراق صدام روبرو شد. بنابراین در نگاه مسولانه به سیاست در ایران دوره بیدولتی را نمیتوان نادیده گرفت و گفت انشالله گربه است.
۵)خطای دیگر آقاجری این است: تندروها در جمهوری اسلامی ممکن است به اتکای دولت موازی در برابر تغییرات مورد نظر اصلاحطلبان بایستند ولی تجربه سه دهه اخیر نشان داده است که تندروها نتوانستهاند در برابر تغییرات آرام در جامعه (تغییرات مبتنی بر سبک زندگی، تغییرات مبتنی بر جنبش جوانان و زنان و فرهنگهای پیرامون) بایستند و این عدم توانایی تندروها در آینده هم ادامه خواهد داشت.
۶)خطای دیگر آقاجری این است که در ایران کنونی گفتمان تغییر «انقلابی» گفتمان مسلط نیست به بیان دیگر کسی یا گروهی جدی در جامعه نیست که بخواهد انقلاب را «بیاورد». [البته انقلابها ممکن است «بیایند» که این ربطی به راهبردهای عقلانی و استراتژیک و اندیشیده شده توسط نیروهای سیاسی ندارد. اتفاقا حتی اگر در آن حالت هم انقلاب بیاید چه بسا حاکمیت جدیتر به قبول اصلاحات تن بدهد].
۷)سوالی که آقاجری پاسخ نداده است این است که اصلاحطلبان بعنوان یک نیروی ریشهدار در انقلاب اسلامی ۵۷، ریشهدار در هشتسال دفاع از ایران در زمان جنگ، و ریشهدار در فرایند توسعه ایران و ریشهدار در جامعه سیاسی و جنبشهای انتخاباتی ایران چه وظیفهای در برابر «رویکرد انقلابی» دارد؟ آیا اصلاحطلبان نباید به انتقاد از رویکرد انقلابی بپردازند؟ یا باید سکوت کنند یا باید با انقلاب دیگر همراه شوند (دلایل زیادی هست که در شرایط کنونی ایران در خاورمیانه لغزنده «اصلاحطلبانمسول» در کنار نقد انحصارطلبی تندروها در حاکمیت باید به نقد رویکرد انقلابی بپردازند).
۸)من اتفاقا برخلاف جناب آقاجری عزیز فکر میکنم اگر اصلاحطلبان با ایستادگی مدنی، همچنان پیگیر مطالبات جامعه از طریق نقد گفتمانی، حضور فعال در جامعه مدنی و فرصتهای انتخاباتی باشند هم ایران را با دورهای از بیدولتی روبرو نمیکنند، هم احتمال پذیرش اصلاحات از سوی حکومت هست یا حداقل تغییرات را حکومت با حاملانی غیر از اصلاحطلبان انجام خواهد داد. مهمترین مساله ایران ضرورت انجام تغییرات است اینکه حاملان تغییر چه کسانی باشند مساله اصلی اصلاحجویان نیست.
۹)بعنوان مثال هم اینک اصلاحطلبان با دفاع همه جانبه از «دیپلماسی مبتنی بر تامین منافع ملی» میتوانند به جمهوری اسلامی در تحریمشکنی و کمک به صلح منطقهای کمک کنند. همچنان اصلاحطلبان در انتخابات اسفند ۹۸ میتوانند جوانان و زنان کاربلد، پاکدست و متخصص و فعال در حوزه عمومی را برای کاندیداتوری مجلس تشویق و بسیج کنند. با تهیه «طرحهایی» که در مجلس باید تصویب شود و با تاکید بر «حوزههایی» که نمایندگان اصلاحجو باید نظارت کنند، به فرایند اصلاحجویی کمک کنند.
۱۰)هدف اصلی اصلاحات در جامعه ایران تقویت سازوکارهای دموکراسی است و دموکراسی را با کمک مردم علیرغم تمایل تندروهای سیاسی باید «ساخت». همچنان در جامعه ایران ساختن و تقویت دموکراسی با التزام به اصلاحات (تغییرات آرام، خشونتپرهیزانه و مبتنی بر سازوکارهای در دسترس) در مقایسه با انقلاب قابل دفاعتر است، اگرچه حوصلهسر بر باشد. اگرچه در فضای مجازی ایران که از «سندروم سرزنش ملی» رنج میبرد تاکید بر تداوم اصلاحات با کف و سوت همراه نباشد.
انتهای پیام
جلایی پور: با این همه شواهدی در دست نداریم که این پتانسیل اصلاحجویی در جامعه سیاسی ایران محو شده باشد
طبقه مردم عادی و غیر مسئول و مسئول زاده : (این دوره یا آن دوره) : در اسفند شواهد را به شما نشان خواهیم داد (البته، لطفا شواهد را محو نکنید)