خرید تور تابستان

نگاهی به پنج جريان فكری و فرهنگی تاريخ معاصر ايران

علی شکوهی نويسنده و روزنامه‌نگار به تشريح جريان‌هاي سياسي ايران معاصر پرداخت و مشكل امروز احزاب را انباشت نشدن تجربه گروه‌ها و احزاب سياسي دانست و گفت: بايد يك مديريت دانش انجام شود و تجربه احزاب سابق در تاريخ معاصر ايران را بخوانيم و استفاده كنيم.

علي شكوهي در نشست جريان شناسي سياسي ايران معاصر كه ازسوي دفتر سياسي حزب اعتماد ملي برگزار شد، در ابتدا در مقدمه‌اي به وضعيت احزاب فعلي كشور پرداخت و گفت: بسياري از احزاب ما فصلي و پايتختي هستند و نظرات مشتركي هم به لحاظ فكري در يك حزب نيست و ديدگاه‌هاي پراكنده و متفرقي در يك حزب شاهديم. براي نجات از اين وضعيت، نياز به سرمايه‌گذاري در آموزش در احزاب داريم.

او به 5 جريان فكري و فرهنگي تاريخ معاصر ايران اشاره كرد و گفت: نخست جريان روحانيت با تمام كثرت‌هاي دروني و نحله‌هاي مختلفي است كه در آن وجود دارد. در اين جريان بزرگ، جريان سنتي را داريم كه ضديت با فلسفه و عرفان دارد، جريان اِخباري را داريم كه دخالت عقل در فهم دين را نقد مي‌كند و معتقد به تقليد از امام است و واسطه محتهد را نمي‌پذيرد. اين تفكر دويست وتا سيصد سال در تاريخ تشيع حاكم بود. در مقابل اين جريان، جريان اجتهادي گري اصولگرا را داريم كه نوپا است و در درون آن هم جريانات مختلفي را مي‌توان ذكر كرد. نوگرايي ديني هم جريان ديگري درون جريان روحانيت است.

اين نويسنده و روزنامه‌نگار ادامه داد: جريان ديگر كه بايد مورد بررسي قرار بگيرد، جريان روشنفكر ليبرال غربگرا است كه بعد از روحانيت شيعه، نقش‌آفريني و انديشه‌ورزي كرد. گرچه بسياري از آثار اين جريان ترجمه است اما جرياني موثر است كه روي جريان فكري امروز هم تاثير دارد. اين تفكر ليبراليسم غربي را پذيرفته است.

شكوهي افزود: جريان ديگر روشنفكري چپ و ماركسيست است. در درون اين جريان هم باز كثرت هايي وجود دارد. گروهي سوسياليستي مي‌انديشند و گروهي روي تفكر ماركسيستي پافشاري مي‌كنند. احزابي مثل حزب توده در اين جريان است كه بي ترديد وسيع‌ترين حزب ايران بوده و همه طيف‌ها را تحت تاثير قرار داده‌اند.

او افزود: در دوره اخير شاهديم كه نوعي چپ جديد خودش را بازتوليد كرده و در دانشگاه‌ها شاهد بروز اين تفكر هستيم.

شكوهي روشنفكري ملي گرا را طيف بعدي دانست كه بايد در جريانات سياسي معاصر مورد بررسي قار بگيرد و گفت: باستان‌گرايان مروج زرتشتي‌گري، تا ملي هاي مذهبي اسلامگرا در اين جريان قرار مي‌گيرند. برخي ناسيوناليسم را به عنوان يك ايدئولوژي تعريف كرده اند و گروهي از اين جريان صرفا بر منافع ملي تاكيد مي‌كنند.

اين نويسنده روشنفكري ديني را جريان ديگر معرفي كرد و افزود: اين جريان از مشروطه به بعد ظهور پيدا مي‌كند و بنايش اين است كه در عصر مكتب‌هاي جديد، ديندار بماند. عمدتا از دل دانشگاه‌ها ظهور پيدا مي‌كند نه حوزه و انديشه‌هايش را چه متمايل به ماركسيست باشد چه متمايل به ليبرال، در دفاع از دين در برابر اين مكاتب جديد مد نظر قرار مي‌دهد. وقتي سحابي و بازرگان مطرح كردند كه به دنبال حل تعارض دين و علم هستند، اين سئوال مطرح بود كه به عنوان مثال آيا مي‌شود به نظريه داروين اعتقاد داشت و مسلمان بود؟ سحابي كتاب درباره خلقت انسان را مي‌نويسد و پاسخ اين سئوال را مي‌دهد و مي‌گويد بين دين و علم تعارضي وجود ندارد.

شكوهي افزود: در سال هاي 28 و 29 اصلي تعارض بين اسلام و سوسياليسم بود. در اين مقطع شاهد ظهور سوسياليست‌هاي خداپرست هستيم. بسياري در سدد اين بودند كه بگويند اسلام با سوسياليسم جور در مي‌آيد. نشريه مردم كه براي سوسياليست‌های خداپرست بود در آن دوره مطالبي در اين باره مي‌نوشت. شريعتي بعدها كتاب ابوذر، سوسياليست مسلمان را در همين باره نوشت. روشنفكري ديني سوسیالیسم را پاسخ اقتضائات زمان خودش مي‌يافت تا چالش‌هايش را پشت سر بگذارد و دينداري را همچنان ممكن و ميسر كند.

او افزود: سازمان مجاهدين خلق در سال 56 در زندان اين بحث را كرده بود كه موحدترين نيروي سياسي ما هستيم چون هم به توحيد عملي اعتقاد داريم و هم توحيد نظري. به لحاظ عقيدتي و نظري كه مذهبي و توحيدي بودند و به لحاظ عملي هم نفي طبقه مي‌كنند و به جامعه بي طبقه توحيدي اعتقاد دارند. اينها با 2 گروه مواجه بودند كه مي‌توانستند با آنها متحد شوند. نخست جريان‌هاي مذهبي كه توحيد نظري دارند اما مالكيت خصوصي را نفي مي‌كنند. ديگر چريك‌هاي فدايي خلق كه به توحيد نظري معتقد نبودند اما نفي مالكيت خصوصي مي‌كردند. بعد از بحث فراوان به اين نتيجه رسيده بودند كه موحدترين جريان كه به سازمان محاهدين نزديك است چريك‌های فدايي خلق است. در همين مقطع برخي‌ها از سازمان جدا مي‌شوند و مي‌گويند چرا جريان مذهبي را كه توحيد نظري قبول دارد و مالكيت خصوصي را هم جايي كه استثمار در آن باشد رد مي‌كند، نفي مي‌كنيد.
اين پژوهشگر در پاسخ به چرایی تبديل شدن برخي جريانات سياسي به جريانات مستبد و ديكتاتوري پس از رسيدن به قدرت، گفت: آنچه که هر جرياني را تبديل به جرياني ديكتاتوري پس از رسيدن به قدرت مي‌كند، نبود چرخش قدرت است. اگر نظارت و چرخش قدرت نباشد و قدرت براي درازمدت رسوب كند، احتمال زیاد برای ميل به ديكتاتوري وجود دارد. البته ممكن است در مورد ليبرال دموكراسي هم نظرات متعددي وجود داشته باشد. برخي جريان‌ها مي‌گويند در ليبرال دموكراسي هم يك طبقه حاكم وجود دارد. ممكن است دولت عوض شود اما همواره يك طبقه كه ثروت و قدرت دارد حاكم است. در واقع قدرت لايه عميق‌تر و پنهانتري دارد و ما ظاهر را مي‌بينيم كه انتخابات آزادي برگزار مي‌شود اما گروه‌هاي قدرت و ثروت تعيين‌كننده اصلي هستند. ماركسيست‌ها مي‌گفتند اين دموكراسي نيست و تا وقتي ثروت عادلانه توزيع نشده است، برابري سياسي شعار است.

شكوهي افزود: همچنين فرهنگ، مانع انباشت تجربه‌هاي سياسي مردم شده است. ما به دليل استعمار طولاني و استبداد تاريخي، با مشكلات زيادي رو به رو هستيم. حكومت‌ها پاسخگو نيستند و مایل و قادر نيستند چرخش قدرت را تجربه كنند. بايد شرايط آنقدر تسهيل شود كه هم از دست دادن قدرت تسهيل شود و هم به دست آوردن قدرت. اين حالت اگر رخ دهد فرهنگ مشاركت به تدريج جا مي‌افتد. در ايران فرهنگ استبدادي و سلطه ايجاد شده و در خانواده و مدرسه به شكلي خودش را بازتوليد مي‌كند.

او در پاسخ به سئوالي درباره اينكه چرا جريانات سياسي پيش از انقلاب و اوايل انقلاب، وابسته به تفكري سياسي بودند اما جريانات سياسي دو دهه اخير تفكر سياسي و اقتصادي منسجمي ندارند، گفت: آن زمان مجال مطالعه و فكر كردن داشتند. روش‌هاي اقناعي فكري بيشتر اثر داشت و جريانات و گروه‌هاي سياسي معطوف به قدرت نبودند. دنبال اين نبودند كه در انتخابات برنده شوند. الان عمل بر تفكر مقدم شده است. آن موقع اول پاسخ ابهامات ذهني خودشان را مي‌دادند و با توجه به آن پاسخ‌ها عمل سياسي مي كردند. الان در احزاب سياسي تا بخواهيم راجع به مواضع فكري حرف بزنيم انسجام دروني از بين مي‌رود. به اين دليل امكان كار نظري جدي وجود ندارد. بسياري از احزاب سياسي امروز محفل‌هاي دوستان يا مديران همفكر شده است. احزاب از اين آسيب رنج مي‌برند. اينكه چگونه پيش ببريم و اين نقص را اصلاح كنيم به پيش‌تازان بزرگي نياز داريم. شايد به تدريج و با توجه به اقتضائات روز اين اتفاق بيفتد.

شكوهي اظهار كرد: شايد اگر انتخابات حزبي برگزار شود و رقابت سياسي بر منطق احزاب شكل بگيرد بتوانيم به سمت اصلاح اين روند برويم. در حال حاضر حزب آنچنان كه بايد در جايگاه حقوقي خودش جای نگرفته است و كاركردهاي حزبي موثري را هم نمي توانيم نشان دهيم. از طرفي تجربه‌هاي حزبي ما انباشت نشده است. بسياري از كساني كه شوراي مركزي حزبي هستند شايد اصلا فعاليت احزاب و گروه هاي سياسي قبلي را ندانند. بايد يك مديريت دانش ایجاد شود و تجربه احزاب سابق در تاريخ معاصر ايران را بخوانيم و استفاده كنيم.

در پايان اين نشست كه نخستين نشست از سلسله نشست‌هاي جريان شناسي سياسي ايران معاصر در حزب اعتماد ملي بود، سيد رحيم ابوالحسني رئيس دفتر سياسي حزب اعتماد ملی، كتاب اسلام سياسي معاصر نوشته دكتر حسيني‌زاده نشر دانشگاه مفيد را براي مطالعه بیشتر در این زمینه به حاضران پيشنهاد کرد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. جریان های فکری ایران

    در طول دورۀ معاصر ایران و در آستانه انقلاب و سال‌های پس‌ازآن جریان‌های فکری ایران به چهار جریان اصلی تقسيم می‌شوند.

    اول: جريان فکری ” اسلام‌گرا ” که شامل فداییان اسلام، حزب ملل اسلامی، هیئت‌های مؤتلفۀ اسلامی، روحانیت مبارز، حزب جمهوری اسلامی، مجمع روحانیون مبارز، مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، مجمع نیروهای خط امام، حزب اعتماد ملی، جبهه مشارکت ایران اسلامی، حزب کارگزارن سازندگی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، سازمان مجاهدین خلق و…که محور آن دین اسلام و مذهب تشیع و تاریخ ۱۴۰۰ ساله می‌باشد.

    دوم: جریان دوم فکری ” ناسیونالیسم ” است كه دربرگیرنده: حزب ایران، پان ایرانیست، نهضت آزادی، جبهه ملی ایران، حزب مردم ایران، حزب مرزپرگهر و… که محور آن نژاد آریا ،زبان فارسی و تاریخ ۲۵۰۰ ساله است .

    سوم: جریان فکری ” شهروندی ” که پس از اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ به‌عنوان سومین جریان فکری کشور با محوریت انسان و شهروند و برمبنای آموزه‌های حقوق بشر و شهروندی، آزادی‌های بنیادین، انتخابات شفاف_آزاد و عادلانه و رفاه شهروندان ایرانی استوار است و از سازواری (ائتلاف) مدنی سازمان های مردم نهاد،گروه های خودیاری، شورایاری ها، فعالان حقوق بشر و شهروندی ،زنان،مدنی ،فرهنگی، اجتماعی، محیط زیستی ، کارگران، معلمان، کارگران، هنرمندان، نویسندگان ، دانشجویان، جوانان،اقوام، اقلیت‌های مذهبی و دینی در یک جنبش سراسری پدید آمد.

    چهارم: جريان فکری ” کمونیستی ” است كه شامل حزب توده، سازمان چریک‌های فدایی خلق، پیکار، حزب کار ایران و… می‌شود كه محور آن طبقه کارگر و مبارزه طبقاتی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا