یک مثنوی پژوه: اجتهاد هم در برخی روایات مذموم است
معصومه رشیدیان، انصاف نیوز: عرفان و فقه دو خوانش از دین هستند که شاید در طول تاریخ نتوان نقطهای را پیدا کرد که باهم سرسازگاری داشتهاند و این عدم سازش در هر دوره با شکلی جدید نمود پیدا کرده است.
حرمت ساخت یک فیلم در مورد مولوی و شمس در سال 1398 را هم باید در همین ناسازگاری تاریخی تعریف کرد.
رضا بابایی، محقق و مثنوی پژوه که خود نیز -با دلایلی متفاوت- مخالف ساخت فیلم در ایران دربارهی مولانا و شمس است، میگوید دلایلی که برای حرمت ساخت این فیلم در پاسخ به یک استفتاء آورده شده است، با استناد به روایاتی است که اگر صحیح هم باشد میتوان با استناداتی دیگر به روایاتی از همین دست برای نهی فلسفه، منطق و حتی اجتهاد هم دست پیدا کرد.
اشارهی بابایی به روایاتی است که بخشی از افراطیان اخباری را حتی تا مرز حرمت اجتهاد رساند.
میرزا محمدامین استر آبادی مؤسس و به عبارتى احیاگر مکتب اخبارى، معتقد است «اخبار و روایات ائمه معصوم علیهم السلام تنها کلید فهم صحیح قرآن و سنت پیامبر براى دستیابى به احکام و تعالیم دینى هستند؛ از اینرو تقسیم شیعیان به مجتهد و مقلد معنا ندارد.»
زین العابدین بن کریم با بیانى دیگر درباره تأثیرپذیرى علماى شیعه مینویسد: «با اینکه علما و محدثین شیعه هم غالباً مبتلا به معاشرت قضات و مجتهدان سنى بودند و حرفهاى آنها را میشنیدند و متمایل به عقاید آنها میشدند، ولى خواستند که بلغزند و شیطان و نفس سرکش هم کمک میکرد و بدشان نمیآمد که آنها هم مطلق العنان میشدند و اجتهاد میکردند و اظهار رأى و عقیده در دین خدا میکردند و مستقل در عمل میشدند.»
او همچنین در نتیجهگیرى عجیب از رسوخ اجتهاد در مذهب شیعه مینویسد: «بالأخره به انواع اسباب و وسایل شیطان راه رخنه براى خود باز کرد و بعد از غیبت امام زمان علیه السلام شیعه را به اجتهاد واداشت و به انواع زینتها این امر را در چشمشان زینت داد و به طورى نمودار کرد که اضطرار بر آن دارند و آخر کار خود را کرد. همان طور که قسم خورده است و خداوند در کتاب خود حکایت میفرماید: «فبعزتک لأغوینّهم اجمعین إلا عبادک منهم المخلصین».
در نهایت اینکه در آثار اخباریها راجع به اجتهاد به دو نظریه برمىخوریم که نشان از تقسیم اخباریان به دو دستهی افراطى (تندرو) نظیر استرآبادى و معتدل «میانهرو» نظیر بحرانى دارد. افراطیان اخبارى اساساً قائل به حرمت اصل اجتهاد بوده و بر این اعتقادند که اعمال هر نوع اجتهاد ممنوع و حرام است. اما میانهروها به حرمت اجتهاد اعتقادى ندارند، اما قلمرو آن را محدود به کتاب و سنت دانسته و استفاده از عقل و اجماع را جایز ندانسته و حرام میدانند. [اجتهاد و تقلید در اندیشه عالمان شیعه، سیدمحسن آل غفور]
اما حجت الاسلام هادی سروش، مدرس حوزه، با اشاره به رویکرد علمایی چون علامه طباطبایی، آیت الله مطهری، امام خمینی و آیت الله جوادی آملی به اشعار مولوی، تاکید میکند که «شبهات درباره امثال مولوی از دیرباز بوده است و حداکثر چون یک موضوع اختلافی است مقلدان به نظر مرجع شان وفادار خواهند بود و در مواردی مانند نشر کتاب و یا ساختن و اکران فیلم در مورد این اشخاص خاص، نظام براساس نظرات ولی فقیه برنامه ریزی میکند». [لینک]
متن گفتوگو با رضا بابایی را در ادامه بخوانید:
رضا بابایی: مفاخر شیعه مثنویخوان بودند
انصاف نیوز: رویکرد دین اسلام بطور کلی به صوفیگری چگونه است؟ ریشهی مذمت صوفیان در اتفاق اخیر چه بوده؟
رضا بابایی: در روایات گاهی صوفیه مذمت و سرزنش شده است؛ هم در روایات شیعی و هم در روایات اهل سنت. منتها گویا نمیتوان به آن روایات چندان استناد کرد؛ چون در روایات ذم فلسفه و منطق هم داریم، بسیاری از اصحاب ائمه در رد فلسفه و منطق کتاب نوشتهاند، حتی در روایات ذم اجتهاد هم داریم. یعنی اجتماد را نهی کردهاند و گفتهاند که اگر کسی اجتهاد کند در مقابل نص ایستاده است. ولی الان کسی به این روایات استناد نمیکند و مشخص میشود که آن اجتهاد با این اجتهاد فرق میکند یا آن فلسفه با این فلسفه شاید تفاوتهایی داشته باشد.
به هر دلیل الان بسیاری از بزرگان شیعه به فلسفه علاقمندند، فلسفهورزی میکنند، بسیاری از آنها اهل منطقاند و کتاب در منطق نوشتند. بنابراین، یا این منطق را آن منطق نمیدانند یا به شکلی دیگر آن روایات را توجیه میکنند، یا در سندشان خدشه میکنند.
من نمیگویم که ممکن است در مورد صوفیه هم چنین داستانی باشد، نه! اما بطور کلی میگویم که اگر بخواهند به آن روایات استناد کنند برای نهی و نفی تصوف، خب عدهای هم ممکن است به روایاتی استناد کنند برای نفی و نهی اجتهاد یا فلسفه یا منطق.
ولی نکته اینجاست که دلیل آن نهیها و ذمها چیزی بیش از این است، نیاز به بحث و گفتوگوی علمیتری دارد؛ اما بر فرض که آن روایات قابل استناد باشد، آنوقت سوال میکنیم که چرا بسیاری از بزرگان و فقهای شیعه این کار را نکردند؟ چرا بسیاری از بزرگان و مفاخر شیعه به برخی از بزرگان صوفیه علاقه داشتند؟ مثل مرحوم سیدعلی قاضی طباطبایی –که به مولانا عشق میورزید- و شاگرد ایشان مرحوم علامه طباطبایی، یا مرحوم مطهری و بسیاری از بزرگان شیعه در عصر حاضر و در گذشته.
شما نمیتوانید بگویید که آنها این روایات را ندیدهاند؛ معلوم میشود آنها دربارهی نظر اسلام موضع دیگری دارند.
مسالهی دیگر این است که وقتی میخواهیم نظر اسلام را دربارهی یک مساله بدانیم باید به چند چیز مراجعه کنیم، اول به قرآن، بعد سنت، عقل و روایات و از این مجموعه دریابیم یا بلکه حدس بزنیم که در اینجا احتمالا نظر اسلام چیست. اگر کسی با استناد به چند روایت بخواهد یک گروه یا یک اندیشهای را از میدان بدر کند میشود گفت که اخباری است؛ چون اخباریها اینگونه رفتار میکردند.
دربارهی صوفیه البته بحث بسیار مفصلتر است و دلایل موافقتها و مخالفتها هم فراوان است؛ اما نظر من این است که همهی گروههای معتقد به دین و اسلام تا آنجا که میتوانند با سعه صدر باهم رفتار کنند، همدیگر را تحمل کنند، سعی در حذف یکدیگر نداشته باشند چراکه حذف هیچ کارایی ندارد. من تقریبا مطمئنم که این سروصدای اخیر، این گفتوگوهایی که شده، در مجموع نه موافقان مولانا را کمتر میکند و نه مخالفان مولانا و شمس را بیشتر. اینها سروصداهایی است که همیشه هم بوده است و هیچگاه هم پایدار نبوده.
تاریخ پر است از این اختلافات برسر صوفیه، شمس، مولانا و عرفان و فقه، اما فکر میکنید که هیچ نقطهی مشترکی نبوده؟ یا نمیتوان به نقطهی مشترکی رسید؟
نه؛ هیچگاه نمیشود آشتی داد. عیبی هم ندارد، اختلاف باشد، شما این اختلاف را هم حل کنید اختلافات دیگر را میخواهید چکار کنید؛ مشکل اختلاف نیست، مشکل این است که ما اختلاف را بهانهی حذف کنیم، مساله این است که ما بتوانیم اختلافاتمان را تدبیر کنیم. من هیچوقت با شما توافق نخواهم کرد ولی هیچگاه هم حق ندارم شما را حذف کنم؛ همینقدر که همدیگر را تحمل کنیم کافی است؛ نیازی نیست اختلافات را حل کنیم، باید آنهار ا مدیریت کنیم.
آیا نظر تمامی فقهای ایرانی در مورد شمس و مولانا نظری مشابه آن چیزی است که اخیرا خبری شد؟
نه؛ نظرات مختلف است. مثلا مرحوم سید جلالالدین آشتیانی که از مفاخر شیعه در عصر حاضر است میگفت اصلا شرط دوستی و رفاقت من با هرکسی این است که با مولوی دشمن نباشد و مولوی را دوست داشته باشد؛ البته من این را هم افراط میدانم اما ایشان چنین میگفت؛ یا همانطور که عرض کردم مرحوم علامه طباطبایی، آقای جعفری و خیلی از بزرگان شیعه که مثنوی میخواندند، به مثنوی شرح میزدند؛ ولی هیچکس اینطور نیست که یک شخصیت را کامل بپذیرد. دربارهی مولوی یا شمس از این بزرگان سخنانی شنیدیم، برخی از این سخنان را میفهمیم، با عقل و منطق و تجربههای شخصی ما همخوان است و میپذیریم، اما به بهانهی 2-3 جملهای که نپسندیدیم نباید کل یک مجموعه را زیر سوال برد؛ مثل این میماندکه کسی کتابهای روایی ما را باز کند، چشمش به یک روایت بیافتد و آن روایت را نپسندد و بعد بگوید کل روایات و کل دین را میگذارم کنار؛ اینطور نیست. شمس و مولانا هم آموزههایی داشتند که برای ما بسیار گرانقدر است؛ اتفاقا در این دوره که همه شاهد دینگریزی یا ظاهرگرایی دینی هستیم، متاع مولانا و شمس بسیار بسیار کارایی دارد. الان شاید بیش از هر زمان دیگر به آموزههای مولوی و شمس نیاز داریم اما بیش از هر زمان دیگر هم آنها را نقد میکنیم؛ پذیرش مطلق درکار نیست اما رد مطلق هم غلط است.
روایتهای افغان و ترک هم غیر از روایت ایرانی از مولانا و شمس وجود ارد، اگر بخاهد فیلمی در این مورد ساخته شود، تیم فیلمساز ایرانی باید چه مسایلی را رعایت کند تا روایت هم ایرانی باشد؟
من خبر ندارم سازندهی این فیلم کیست و میخواهد چکار کند؛ تقریبا فیلمهایی که تاکنون دربارهی مولوی ساخته شده بسیار ناقص و حتی بسیار ضد مرام مولانا بوده است؛ روایت ایرانی، ترک یا افغان، هر روایتی که به مثنوی و به روایت مقالات شمس نزدیکتر باشد پسندیدهتر است.
روایت ترکها هم یکدست نیست؛ بعضی از ترکهای ترکیه چهرهای که از مولانا ارائه میدهند بیشتر برای رونق بخشیدن به صنعت توریسم است، بعضی هم اهداف و انگیزههای بهتری دارند؛ روایت ایرانی هم یکدست نیست.
من همینجا به نکتهای تاکید میکنم: من هم مثل آقایانی که علیه شمس و مولانا صحبت کردند مخالف ساخت فیلم دربارهی آنها در ایران هستم. تابحال صداوسیما و بسیاری از تهیهکنندگان یا کارگردانان سینمایی ما در فیلمهای تاریخی، بسیار ناموفق بودند و هیچ جذابیت و کششی در کارشان نبوده.
کارهایی هم که تاکنون دربارهی شمس و مولانا در تلویزیون ما ساخته شده است بسیار کودکانه و تا حدی تبلیغی است. من هم دوست دارم این فیلم ساخته نشود، من هم دوست دارم در ایران رادیو تلویزیون و برخی از کارگردانهای مشهور و برخی از تهیهکنندگان مشهور هیچگاه سراغ مولانا و شمس نروند، بگذارند مردم از دریچهی محققان، مولفان و اهل دل با این دو بزرگوار آشنا شوند. همچنین تقریبا با این همایشهایی که درباره شمس و مولانا برگزار میشود هم مخالفم.
انتهای پیام