خرید تور تابستان

هادی غفاری به ادعای جدید کشتن هویدا پاسخ نداد

در روزهای گذشته ابوالفضل توکلی‌بینا، عضو حزب موتلفه در یک مصاحبه با سایت جماران مدعی شد صادق خلخالی، امیرعباس هویدا را کشته است. در تمام این سال‌ها ادعاهایی مطرح شده بود مبنی بر این که هادی غفاری در راهروی زندان قصر با کلت کمری هویدا را کشته اما او بارها در مصاحبه‌ها این اتهام را رد کرده است.

هادی غفاری در پاسخ به تماس و پرسش خبرنگار انصاف نیوز درباره‌ی نظر او نسبت به ادعای توکلی‌بینا، گفت: «من هیچ جوابی به این سوال نمی‌دهم. این مسائل کهنه و پوسیده به چه درد شما می‌خورد؟ مملکت هزار تا مساله دارد و من جوابی به این سوال نمی‌دهم. این مملکت هزار تا مشکل دارد شما به جنازه چسبیدید؟ از شما بعید است. خبرنگاران باید افراد روشنفکری باشند و بعید است که اینقدر سطحی و عقب افتاده باشید. این مساله که برای چهل سال پیش است کدام مساله‌ی مهم کشور است؟ که چه بشود؟ کدام مشکل است؟ آب؟ برق؟ گاز؟ نان؟ شغل؟ تامین اجتماعی؟ نفت؟ آمریکا؟ اروپا؟ انگلیس؟ برجام؟ این‌ها مشکلات کشور است؛ بعید است از شما که باید روشنفکر باشید به حرف‌های کهنه بچسبید».


ابوالفضل توکلی بینا، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی، ابتدای هفته در نشستی که سایت جماران آن را گزارش کرده، در پاسخ به سؤالی در باره‌ی اعدام هویدا گفته بود: «هویدا خیلی آدم حرّافی بود. من در مدرسه رفاه او را به یک اتاق جدا برده بودم. حاج احمد آقا به من گفت می‌خواهم هویدا را ببینم. به او گفت این چه کارهایی است که کرده‌ای؟ گفت من کاره‌ای نبودم؛ سیستم بود. خیلی آدم کثیفی بود. حتی بازرگان از امام نامه می‌گیرد که فعلا هویدا را نکشند. آقای خلخالی خبر می‌شود و قبل از اینکه بازرگان وارد زندان قصر شود او را می‌کشد و می‌گوید دیر آمده‌اید».


بالاخره چه کسی هویدا را کشت؟

این عنوان گزارشی است که روزنامه‌ی ایران تابستان سال گذشته منتشر کرد و متن آن در پی می‌آید:

چگونگی مرگ نخست‌وزیر سیزده ساله دوران پهلوی دوم هنوز هم محل بحث و گفت‌وگو است.

«حجت‌الاسلام ‌هادی غفاری (۱۸ مرداد ۹۷): من هیچ نقشی در پرونده هویدا نداشتم و جرمم فقط این بود که در دادگاه علنی ۱۰ دقیقه به عنوان تماشاچی حضور داشتم… تا به دادگاه رسیدم، یکی از آقایان دادگاه بلند شد و من را در صف اول دادگاه جای داد و نزدیک هویدا نشاند. بعد که تقریباً دادگاه داشت تمام می‌شد و متهم را بیرون بردند، بلند شدم رفتم… هیچ کس جز آقای خلخالی و خدا نمی‌داند چه کسی هویدا را کشته است… «قبر هویدا در شهر «عکا» در منطقه تحت سلطه اسرائیل قرار دارد… آن طور که شنیده‌ام، جنازه هویدا را به پزشکی قانونی بردند و بدنش را «مومیایی» و سپس به ترکیه منتقل کردند و از آنجا هم به محلی به نام «حظیره القدس» عکا که آرامگاه بهائیان است، بردند. جسد هویدا را دیدم او حتی «مختون» نبود یعنی ختنه هم نشده بود. او مسلمان نبود و به اسلام اعتقادی نداشت.»

ابراهیم یزدی، دبیر کل سابق نهضت آزادی: «وقتی هویدا را از پادگان جمشیدیه به مدرسه رفاه آوردند، به من گفت که فلانی! من حرف‌های زیادی دارم که باید بزنم… من به آقای خمینی گفتم که هویدا اسرار زیادی دارد… باید بگذاریم حرفش را بزند. آقای خمینی پیشنهاد من را پذیرفت. به خلخالی گفت: همان جور که فلانی می‌گوید، عمل کنید… موقعی که هویدا به راهرو دادگاه می‌آید، یکی از آقایان روحانی که آنجا بوده و من مایل نیستم الان اسم او را ببرم، در راهرو با هفت تیر کمری خودش او را می‌کشد.

اصغر رخ‌صفت، رئیس وقت زندان قصر: در آن دوره آقای‌ هادی غفاری بدون آن که مسئولیتی داشته باشد، به زندان قصر رفت و آمد داشت؛ متهم می‌برد و می‌آورد. اسلحه می‌برد و می‌آورد. بارها من به آقایان قضات تذکر دادم که چرا یک فرد بدون مسئولیت در زندان رفت و آمد می‌کند. در روز دادگاه هویدا که او را به حیاط پشت زندان برده بودند و‌ هادی غفاری با یک تیر هویدا را پیش از اعلان حکم کشته بود، یادم است وقتی صدای تیر در یک وقت غیر متناسب آمد، بسیار ترسیدم. وقتی سمت صدای تیر رفتم، فهمیدم آقای غفاری هویدا را کشته است!

ابوالفضل حکیمی، نماینده مردمی حاضر در دادگاه هویدا: مدتی که گذشت، تنفس دادند و هویدا را از در پشتی دادگاه خارج کردند. من به دنبال ایشان رفتم. هویدا را از پله‌ها پایین برده بودند. آن بخش از ساختمان زندان قصر یک حیاط کوچک بود که در انتهایش دو اتاق شبیه سلول انفرادی وجود داشت. ناگهان از سمت سلول‌ها صدای گلوله آمد. لحظاتی بعد آقای خلخالی و آقای غفاری از آن اتاق خارج شدند. آقای غفاری یک کلت کمری در دست داشت و خلخالی با سرزنش به او می‌گفت: «دستت چرا می‌لرزید؟» فهمیدم هویدا را کشته‌اند.

عباس میلانی، پژوهشگر تاریخ معاصر: دکتر گرمان (احتمالاً رئیس وقت پزشکی قانونی) (به خانواده هویدا) می‌گفت دو راه حل پیشنهاد می‌کنم، می‌توانم جسد را بسوزانم یا جسد را مدتی در سردخانه پزشکی قانونی در جایی امن حفظ کنم و وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد، با شما (دکتر فرشته انشاء، نوه خاله امیرعباس هویدا)  تماس خواهم گرفت… جسد هویدا به راستی سه ماه در سردخانه ماند… بعد از این مدت دکتر گرمان با خانواده انشاء تماس گرفت و از آنان خواست که برای بردن جسد مراجعه کنند. خانواده انشاء مراسم کفن و دفن را به سرعت انجام دادند. چند ماه بعد بالاخره سنگی بر گور هویدا گذاشتند. تازه در آن زمان هم نام واقعی‌اش را بر سنگ ننوشتند و تنها به اشاره غیر مستقیم هویت کسی که در آنجا در خاک خفته، بسنده کردند.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. شاید همین گفته هویدا که ، من حرفهای زیادی دارم که باید بزنم ، باعث گرفتار شدنش به تیر غیب شده است !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا