انقلابی که تمام شد؟
محمد صابریان، فعال دانشجویی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی نوشت: عبارت بسیار کوتاه و صریح بود «کاش در خیابانهای 57 بودیم / کاش در خیابانهای 57 مرده بودیم». عبارتی که یک نسل سومی آن را نوشته بوده اما همین عبارت کوتاه حرفهای زیادی برای گفتن دارد، حرفهایی که سمت فریاد میرود فریاد اعتراض به وضعیت امروز در مقایسه با آرمانهای انقلاب اسلامی.
تحلیل و بررسی هر پدیدهای نیاز به داشتن تعریفی حداقلی از آن پدیده است. قبل از اینکه متن را ادامه دهید لحظهای درنگ کنید و تصویر خودتان از کلمهی انقلاب را تصور کنید: شورش، دگرگون شدن، سرنگون کردن حکومت و … این کلمات معمولاً اولین کلماتی است که به ذهن متبادر میشود. اما آیا میتوان این کلمات را برابر با انقلاب گرفت؟ آیا صرف سرنگون کردن یک حکومت را میتوان انقلاب نامید؟ آیا میتوان صرفاً یک ساختار را خراب کرد و چیزی را جایگزین نکرد؟ آیا میتوان هر وضعیتی را که پس از انقلاب حاکم میشود، انقلابی دانست؟
اگر برای ادامهی بحث بخواهیم تعریفی را برای انقلاب و انقلابی بودن در نظر بگیریم بیان دکتر ترکشدوز در این میانه مناسبتر به نظر میآید. وی در تعریف انقلابی بودن «تکامل خواهی ریشه نگر» را مطرح میکند؛ با این نگاه شخصیت و یا جریانی انقلابی است که «تکامل» میخواهد و هیچ ساختار «واقعاً موجود» و هیچ روند «تاریخاً جاافتادهای» را «طبیعی» و بیرون از حوزهی «چون و چرا» نمیداند. واپسین هدف او نه اصلاح موضعی و جزیی یا صرفاً تسکین دردهای بشری و یا آراستن وضع موجود و قابل تحمل کردن آن بلکه تغییر ریشهای آنهاست.
وقتی این تعریف را قبول کنیم دیگر نمیتوان هر وضعیتی را مطابق با انقلاب دانست و به جای نقادی به توجیه عملکرد نظام پرداخت، در واقع این تعریف انقلابی بودن صرفاٌ یک حالت گذرا نیست بلکه یک حالت مستمر است که همواره نگاه انتقادی خود را به ساختارهای موجود حفظ میکند.
واقعیت این است که بخش عظیمی از مدعیان طرفداری انقلاب اسلامی و طیف حزب اللهی صرفاً نسبت به اسم حساس بوده و نگاه مستقلی نسبت به مبانی انقلاب ندارند و صرفاً آن چیزی را مطابق با انقلاب میدانند که از تریبونهای جمهوری اسلامی مطرح میشود.
اگر بخواهیم نگاهی تطبیقی و مقایسهای به گفتمان سالهای ابتدای انقلاب با گفتمان رسمی روزهای جمهوری اسلامی بیاندازیم؛ از نظر من نه تنها تکامل خواهی جای خود را به توجیه و تلاش در تثبیت وضع موجود داده بلکه حتی دیگر اسمی از شعارهای ابتدای انقلاب نیست و در بهترین حالت برخی از آن شعارها به سطحی ترین و نازل ترین شکل ممکن مطرح میشود.
امروز اگر به «صدا و سیما»ی جمهوری اسلامی نگاه کنید و یا شنوندهی بیشتر خطبههای «ائمه جمعه» باشید و یا بسیاری از اظهارنظر «مسوولان حاکمیتی» را بخوانید دیگر اسمی از جنگ فقر و غنا، دولت مستضعفین، آزادی اندیشه، عدالت اجتماعی، کرامت انسانی و … نیست، هرچه هست دستاوردهای هستهای است و خبر افتتاح سد و نیروگاههای جدید و آمارهای تولید فولاد و سیمان…
گویی انگار نه انگار که انقلاب ما انقلابی فرهنگی بود که میخواست از فرم و پوسته بگذرد و به محتوا و مغز برسد.
قبل از ادامهی بحث باید به این نکته توجه کرد که مسالهی اصلی این نوشتار صرفاً بحث در مورد نسبت گفتمان امروز ما نسبت به گفتان ابتدایی انقلاب است که اگر قرار بود به مباحث نتایج مادی و دستاوردهای تکنیکی انقلاب بپردازیم در فرصت این یاداشت نمیگنجید چرا که برای پرداختن به حق مطلب نیاز است از آمارهای بسیار مطلوب کمی گذر کرده و به مباحثی چون بهرهوری صنعتی،استفادهی بهینهی منابع، شفافیت اقتصادی، آمایش سرزمینی و … بپردازیم که از حوصلهی بحث خارج است.
در گفتمان موجود امروز دیگر نگاه به «فقه پویا» آن طور که باید هست؟ حتی شاهدیم که بسیاری از افقهای فقهی که توسط امام خمینی (س) گشوده شده بود دچار سرنوشتی دیگر شد. «گفتگو» نیز به عنوان یکی از اصول اصلی گفتمان انقلاب هم دچار سرنوشت مشابهای شده است.
در این میان آنچه بر مفهوم «عدالت» رفته است از همه تاسف انگیزتر است، در سالهای پس از جنگ ابتداً در یک فروکاست معنایی مفهوم عدالت به صرف «عدالت اقتصادی» تقلیل یافت که حتی همان مورد هم در سالهای اخیر دچار قلب معنایی شد.
واقعیت تاسف آور امروز این است که از تهران به عنوان پایتخت جمهوری اسلامی به عنوان لیبرالیترین شهر خاورمیانه یاد میشود.
به همین شیوه میتوان سراغ مفاهیم دیگری چون «علم دینی»، «استکبارستیزی»، «ولایت مداری» و … رفت و هویتهای جدید این مفاهیم را که شدیداً نسبت به مفاهیم اولیهی خود «بیگانه» هستند بررسی کرد اما مکان و زمان محدود است
مع الوصف دیگر میتوان با نویسسندهی آن عبارت همدل شد که آرزوی شهادت در خیابانهای 57 را داشت و این ما هستیم که میراثدار انقلابی هستیم که باید پرسید آیا مدتهاست تمام شده؟ و این ما هستیم که باید انتخاب کنیم انتخابی سختتر از انتخاب نسل اول انتخابی میان سکوت و توجیه این وضعیت و ادای انقلابیها را درآوردن یا انتخاب «انقلابی راستین» بودن.
انتهای پیام