در ایام عید مردم کمتر کتاب میخرند
/گزارش میدانی از وضعیت اقتصادی کتابفروشیهای خیابان انقلاب/
شاید کتابفروشی جزو معدود کسب و کارهایی باشد که در ایام عید و روزهای قبل از عید طرفدار چندانی ندارد و طبق گفتهی بیشتر فروشندگان کتاب خیابان انقلاب هر سال با کاهش فروش کتاب در ایام عید روبه رو هستیم، وضعیت اقتصادی در حوزهی نشر و فروش کتاب کار را به جایی رسانده که حالا تک و توک مغازههای کتاب فروشی جای خود را به ساندویچی و فلافل فروشیهای این خیابان میدهند، کتاب فروشیهایی با قدمت پنچاه سال، حالا در صف تغییر کاربری ایستادهاند تا تبدیل به کافه و یا رستوران شوند. اما تنها بخشی از مشکلات اقتصادی عامل رکود وضعیت بازار کتاب است و بخش دیگر آن به پایین بودن سرانهی مطالعه در جامعه بر میگردد، موضوعی که بیشتر کتاب فروشهای خیابان انقلاب به آن باور دارند. با توجه به نزدیک شدن عید نوروز و شروع خریدهای شب عید به بازار کتاب در خیابان انقلاب رفتیم و با تعدادی از کتاب فروشیها در مورد شرایط کاسبی در این روزها و ایام عید گفتو گو کردیم که در ادامه میخوانید:
کتابفروشان انقلاب: حال بازار کتاب خوب نیست
راستهی کتاب فروشهای خیابان انقلاب را به سمت چهارراه تئاتر شهر قدم میزنم، جای بعضی از کتابفروشیها به اغذیه فروشی تغییر کرده، اما این خیابان مطابق بیشتر روزهای سال همچنان شلوغ و پر هیاهو است، چند متر به چند متر دست فروشها بساطی از کتابهای دست دوم و یا تخفیفی پهن کردهاند و یا یکی جلو میآید تا پایاننامه بفروشد. وارد یکی از کتابفروشیهای اطراف میدان انقلاب میشوم، مغازهای از کتابهای آموزشی و دانشگاهی، مرد میانسال که پشت صندوق نشسته، در مورد شرایط فروش در ایام عید و قبل از عید گله دارد و میگوید: «در روزهای تعطیلی وضعیت فروش کتابهای آموزشی بدتر از شرایط معمولی میشود، اما کتابهای عمومی آن طور نیست، مثلا برای کادو و عیدی دادن چون مقطعی است. در تعطیلات عید کتابهای داستان، رمان و شعر شرایط بهتری دارد ولی به صورت کلی در نود درصد مواقع افت فروش کتاب داریم. پیش بینی من برای عید امسال چون کتاب جزو نیازهای هفتم یا هشتم مردم شده است، مردم ترجیح میدهند آن هزینه را برای گوشت قرمز کنند تا برای خواندن کتاب، البته در همه جای دنیا هم شرایط همین است. در کنار تمام این مسائل مافیای کاغذ و کپیهایی که در خیابان وجود دارد هم تاثیر دارد، هیچ ارگانی هم با این موضوع مقابله نمیکند که بازار شامی را به راه انداخته است، این را هم در نظر داشته باشید که اگر اوضاع کتاب خواند خوب بودن این وضعیت مملکت و اجتماع نبود.»
از میدان انقلاب دورتر میشوم اما راستهی کتابهای آموزشی هنوز تمام نشده است، وارد یکی از همین مغازهها میشوم، مردم میانسال از کسادی بازار کتاب ناراضی است و در مورد وضعیت فروش در ایام عید میگوید:«از بیست دوم بهمن ماه که دانشجوها سر کلاس میروند تا اول اسفند فروش کتابهای دانشگاهی افزایش پیدا میکند، اما از 17 یا 18 اسفند فروش پایین میآید چون همه به دنبال خرید لباس و وسایل عید میرود. البته سالهای قبل در روزهای عید فروش بهتر بود چون افراد از شهرستان میآمدند و از ما خرید میکردند اما الان وسعشان نمیرسد بنابراین فروش ما هم کمتر شده است.»
کمی جلوتر مغازههای که کتاب عمومی و متفرقه میفروشند بیشتر میشود، وارد یکی از آنها میشوم، فروشنده که حدود چهل سال دارد، از مغازههای حرف میزند که حالا به ساندویجی تبدیل شدند و ادامه میدهد: «شب عید فقط برای کادو و عیدی فروش داریم که آنهم هر سال کمتر میشود، حالا طوری شده که کتاب فروشیهای انقلاب یکی یکی به ساندویجی تبدیل میشود، دانشجو دیگر نمیتواند کتابی که 30 هزارتومان بوده را 100 هزارتومان بخرد، معمولا دو یا سه نفری یک کتاب را میخرند و از آن استفاده میکنند، قیمت کاغذ تاثیر مستقیم بر گرانی کتاب داشت، خیلی از ناشرها توان چاپ ندارند و کتابها همینطوری در دستشان مانده است.
قبل این گرانیهای اخیر هم وضعیت بازار کتاب چندان جالب نبود چون بخشی از مشکل فروش کتاب به شرایط فرهنگی کشور مربوط است، بنابراین عید امسال هم مثل سالهای قبل خواهد بود و شرایط جالبی نخواهد داشت. این راسته همه کتابفروشی بوده اما حالا اگر نگاه کنید لا به لای آنها در این یک سال یکی یکی به ساندویجی تبدیل شده است. تیراژ بعضی کتابها 100 یا 200 تا شده است در صورتی که کمترین تیراژ در ژاپن یک صد هزار جلد است، مشکل بازار کتاب هم که حل شود باز مسایل فرهنگی باقی میماند، مردم باید آنقدر کتاب بخوانند تا متوجه کتاب خوب از بد شوند و بعد رقابت بین کتابهای خوب ایجاد شود و بعد همهی اینها روی فرهنگ جامعه اثر کند اما اینطور نیست.»
جلوتر وارد یکی از پاساژهای کتاب فروشی میشویم، مغازهای کوچک که سر تا سر قفسههای آن رمانهای ایرانی،خارجی به همراه کتابهای شعر روی هم چیده شده، با توجه به کوچکی کتاب چند فروشنده در حال ورق زدن و خواندن کتابهای این مغازه هستند، این فروشنده همچون فروشندگان دیگر این خیابان از بازار کتاب شکایت دارد و میگوید: «فروش ما فقط کتاب شعر و رمان است اما مشکلات اقتصادی یک سال گذشته روی کار ما تاثیر زیادی داشته و نسبت به سالهای قبل فروش خیلی پایین آمده است، در کنار این کتابهای دیجیتال و تخفیفهای عجیب کتاب هم بیتاثیر نبوده است.»
نرسیده به خیابان دوازده فروردین وارد مغازهای دیگر میشوم که فقط کتابهای نفیس برای فروش دارد، این مرد میانسال در مورد فروش کتابهای نفیس در شب عید میگوید: «فروش کتابهای نفیس و هنری در این ایام ضعیف است و حتی شرایط بدتری نسبت به کتابهای عمومی مثل رمان و شعر دارد، مسلما هر چه جلوتر میرویم فروش کتاب هم کمتر میشود و به نظرم عید امسال هم شرایط از سالهای پیش ضعیفتر خواهد شد.»
جلوتر وارد کتاب فروشی میشوم که در تمام طول سال مشتریهای ثابتی در حال خرید کتاب هستند، مرد خوش برخوردی پشت صندوق مغازه نشسته و در مورد شرایط کاری در ایام عید میگوید: «در این ایام مردم بیشتر رمان و خاطرات میخرند، اما معمولا کتابهای که در شبکههای اجتماعی بیشتر تبلیغ میشود را میخرند.» این مرد جوان لبخندی میزند و ادامه میدهد:«ولی به صورت کلی وضعیت رو به زوال است، دیگر چه بگویم؟ ولی شرایط در فروش در روزهای عید بنظرم پنجاه پنجاه است، چون مردم هنوز عیدی و پاداشهایشان را نگرفتند و افسردگی ملی هم بهتر شود، تا ببینیم مردم چه میکنند.»
چند مغازه جلوتر به سمت چهارراه تاتر شهر، وارد یکی از قدیمیترین مغازههای این خیابان به نام طهوری میشوم، مغازهی دو دهنهای که به دلیل شرایط اقتصادی در حال تعطیل شدن است. مرد جوانی که در حال فروش کتاب است از مصاحبه امتناع میکند و با ناراحتی میگوید شما خبرنگارها در این روزها آنقدر که برای مصاحبه با آقای طهوری آمدید پدر ما را در آوردید پدر ما را درآوردید، پسر جوان در حال راه اندازی دو مشتری است و بعد از مطرح کردن سوال میگوید من مصاحبه نمیکنم.
بعد از آن دو الی سه مغازه جلوتر میروم، در این کتاب فروشی در کنار قفسهی کتابها وسایل زینتی هم به فروش میرسد، پیر مردی با ظاهر آراسته و برخوردی مهربان همچون دیگر فروشندگان از کم شدن فروش کتاب حرف میزند و با لبخندی ادامه میدهد:« اوضاع کتاب خراب است، در سالها قبل همه چیز بهتر بود چون دلار وقتی این قدر افزایش پیدا کرد، مسلم است که شرایط سه سال پیش از حالا بهتر بوده، الحمدالله هرچه جلوتر میرویم وضع بدتر میشود.
مردم یک کتاب را نخوانند اتفاقی نمیافتد ولی اگر شکمشان سیر نباشد چه میشود؟ الان چند تا از همسایههای ما به دلیل مشکل مالی مغازههایشان را فروختند، مثلا کتاب فروشی طهوری بعد از پنچاه سال مغازه را فروخت و عید باید تحویل دهد، یکی از اولین کتاب فروشیهای تهران است، حتی خود ما هم مغازه را برای فروش گذاشتیم، در حوزهی کتاب دیگر نمیتوان حسابی باز کرد. بعضی کتابها 200 نسخه چاپ میشود در صورتی قدیمها 5 هزار به 5 هزار چاپ میشد، این نشان افت این بازار را دارد.»
به آخرین کتاب فروشی که رو به روی سر در دانشگاه تهران است وارد میشوم، در مغازه چند مشتری در حال خرید کتاب هستند، یکی از فروشندگان پسر جوان با ریشهای بلندی است، با آرامش به سوالات جواب میدهد و عید را بازار آرامی برای فروش میداند، این جوان ادامه میدهد: «در بهمن و اسفند ماه در خیابان انقلاب برای کتاب فروشان عمومی فضا یک مقدار تغییر میکند، چون شرایط اقتصادی مردم بهتر میشود پس قاعدتا میزان خرید هم بیشتر میشود، یک بخش هم برای سری کتابهای نفیس است که مردم برای عیدی دادن قبل از عید میخرند که هنوز بین یک سری از کتاب فروشیها رواج دارد.
البته این شکل کتابها بین مردم کمی کاهش پیدا کرده و به جای آن کتابهای کاربردیتر میخرند، مثلا شرکتی که برای عیدی دادن کتاب نفیس هدیه میداد حالا کتابهایی را تهیه میکند که امروزی هستند و کاربرد بیشتری دارند، نه آنکه فقط حالت تزیینی داشته باشد. مجموعهی اینها باعث میشود وضعیت کتاب فروشها در ماه اسفند بهتر شود اما اینهم بین کتاب فروشهای مختلف با جامعه آماریهای مختلف متفاوت است. در ایام عید هم تعدا چشمگیری از کتابفروشیها بسته هستند و بازار سبکتری است نسبت به روزهای دیگر سال و وضعیت خیلی آرام و معلومی در عید خواهیم داشت.»
انتهای پیام