صداوسیما، پایتخت ۶ و ناجوانمردیِ چند وجهی
امیر پوریا، منتقد سینما در یادداشتی با عنوان «صداوسیما، پایتخت ۶ و ناجوانمردیِ چند وجهی» در ایران وایر نوشت:
درست در روزی که درآمد تبلیغات سازمان صداوسیما از فصل ششم سریال تلویزیونی ناتمام «پایتخت» آنهم توسط رسانههای داخلی با میانگین باورنکردنی ۱۹ میلیارد تومان از پخش هر قسمت (با محاسبه بازپخش) اعلام شد، اظهارنظری از جانب رییس این سازمان در قالب نامه به معاون سیما رسید که میزان فرسودگی دیدگاه جاری در آن، از آن ارقامنجومی نیز باورناپذیرتر بود.
ناجوانمردی شماره یک: نگویید پایان نداریم
در همین ابتدای ماجرا باید این را با تاکید عرض کنم که پخش سریالی بدون تولید قسمت یا قسمتهای پایانی آن، نوعی ناجوانمردی در حق مخاطبی است که پای آن خواهد نشست. سازمان صداوسیما از زمان قرار دادن این سریال در کنداکتور پخش خود میدانست که سریالش ناقص خواهد ماند. اما در جلوه دیگری از همان پنهانکاری که کلیت سیستم به آن عادت دارد و حتی افتخار میکند، این را تا یکی دو شب مانده به پایان پخش، از مردم مخفی کرد.
عوامل سریال هم بهجای اینکه برخلاف سازمان صداوسیما، صداقت پیشه کنند و خودشان را از این عملکرد فریبآمیز جدا نگهدارند، از فیلمبرداری نشدن پایان هیچ نگفتند و تازه در شبهای رو به انتها، به حرف آمدند!
اینکه شیوع بیماری کرونا عامل این توقف کار بوده، فقط تولید نکردن بخشهای نهایی را توجیه میکند و دلیلی برای اعلام نشدن آن نیست. پرهیز از اعلام فقط در صورتی معنا میداد که سریال مانند برخی از فصلهای پیشین، همزمان با پخش، در حال فیلمبرداری قسمتهای بعدی بود و این امیدواری وجود داشت که اواخر آنهم به موعد پخش برسد.
در شرایط کنونی که فیلمبرداری از میانههای ماه اسفند بهقصد رعایت چارچوبهای بهداشتی تعطیلشده بود، جلوگیری از اعلام تنها به سوداگری مالی برمیگردد. چون امکان داشت چندتایی از اینهمه سفارشدهندگان تبلیغات، از درخواست پخش تیزرشان همراه با هر قسمت سریالی که بناست پایانش را به یکی از اعیاد مذهبی وعده دهد، منصرف شوند؛ و البته بیشک حجم عظیمی از سفارشدهندگان تیزر همچنان سرجای خود میماندند اما طمع موجود، بیش از اینهاست. پس اگر از سودجویی کلان سازمان در کسب این میزان درآمد از تبلیغات میگوییم، بحث نه بابت زیر سوال بردن مقاصد اقتصادی، بلکه بر سر روش غیرانسانی آن است.
۸۰ سال پیش، فیلمنامهنویسان فیلم «کازابلانکا» که در طول فیلمبرداری هنوز به نتیجه نرسیده بودند که کدامیک از چند پایان ممکن را برای فیلم بگذارند، دیالوگی نوشتند که قهرمان فیلم (همفری بوگارت) به معشوق سابقش(اینگرید برگمن) میگفت: «میخوام برات داستانی تعریف کنم که خودم هم پایانشو نمیدونم»؛ و باوجود پایان دقیق فیلمنامه، با آن تردید در اواسط ماجرا و درواقع با خودشان شوخی کردند. اما اینجا و امروز، دریغ از سرسوزنی یادگیریِ روراستی.
ناجوانمردی شماره دو: حساسیتبرانگیزی کاذب
برخی نمایندگان اصولگرای مجلس از «بدآموزی»های این فصل سریال نوشتهاند و چند نفر هم از اینکه یک شخصیت زن در زمان اطمینان به مرگ شوهرش، چرا در رابطهای دیگر بوده است گله کردهاند؛ آنهم رابطهای که بنا بوده منجر به ازدواج شود و بازنده سررسیدن شوهر سابق، به هم میخورد.
یکی دیگر عکسی از مرد و زن سریال (نقی معمولی و همسر او هما سعادت) را که کنار رختخواب سنتی خود طبعا با همان سروشکل و پوشش همیشگی و افراطی تلویزیون نشستهاند، به اشتراک گذاشته و از اینکه بازیگر یکی از این دو (ریما رامینفر) شوهری دارد که بازیگر است (امیر جعفری) و اینجا کنار شوهر خود در سریال دارد لبخند میزند، اظهار تعجب کرده و پرسیده پس غیرت آقایان کجا رفته؟!
با این نوع حساسیتهای حضرات که به نظر میرسد باید از بای بسمالله مفهوم «نقش» و «بازیگر» و تفاوت آن بازندگی واقعی افراد را برایشان توضیح داد، آیا میتوان گفت فصل اخیر سریال «پایتخت» بهواقع در شکستن کلیشههای شعاری، چنان جسورانه بوده که حساسیتبرانگیز شود؟
حتی بین فعالان سیاسی و کارشناسان رسانهای، شخصیت فرعی نماینده مجلس که نقی راننده اوست، ازنظر یکی بابت اینکه «چرا رانندهاش را اخراج نمیکند»، بیعرضه است. یعنی اخراج زیردست را لازمهای برای جنم و کاردانی نماینده میداند و یکی دیگر مینویسد این اغراقآمیز است که خود نماینده مجلس در سریال، سادهزیست و خجالتی تصویر شده و ریا و دروغ فقط به راننده او و اطرافیانش نسبت دادهشده.
به تعبیر دیگر، خود سریال کوشیده بااحتیاط کامل و همسو با تصویر موردپسند سازمان صداوسیما و نگرش رسمی حرکت کند و طنز انتقادی آن در ابعاد «سوپاپ اطمینان»هایی باشد که شوخیهایشان با گرانی و مدیران، از چند دهه پیش و «صبح جمعه با شما» در رادیو تا این روزها و «دورهمی» در تلویزیون، هم نو نیست و هم بهقصد عادیسازی طرح میشود. اما بابت دیده شدن بیشتر از بسیاری فیلمها و سریالهای دیگر، این اشارههای ساده در آن به چشم دلواپسان آمده و موردانتقاد واقع شدهاست.
به این اعتبار، تصویری که از جسارت مضمونی «پایتخت6» در این حاشیهسازیها ترسیم میشود، ناجوانمردی دیگری در حق مخاطب است. مخاطبی که شاید با دیدن حواشی در محیط مجازی، به این گمان که اتفاق جسارتآمیز و انتقادی نوینی در این فصل رویداده، به سراغ آن میرود و با دیدن جلوههای خنثی در سریال، سرخورده میشود.
ناجوانمردی شماره سه: دستور تجسس و توبیخ
اما تیر خلاص این ابراز دلواپسیها از سوی مدیرانی که تصور میکنند مردم نیازمند قیم فرهنگیاند، اظهارنظر عبدالعلی علیعسگری رییس وقت سازمان صداوسیماست که با نظرهای مشعشع اخیر خود دارد دلیل بهکارگماردن مدیری با دیدگاههای بهشدت خفقانزده علی فروغی در شبکه سه و اختیارات عجیب او در توقف پربینندهترین برنامه تلویزیون بعد از انقلاب یعنی «نود» عادل فردوسی پور را بهتر نشان میدهد.
او در واکنش به شنیدههای خود درباره بخش سفر یک شخصیت و نامزدش به شمال و موتورسواری و قایقسواری آن دو با پیروی از فیلمهای «همسفر»، «ممل آمریکایی» و «در امتداد شب»، تاکید کرده است که باید «این موضوع هر چه سریعتر بررسی دقیق و همهجانبه شود» و «از تکرار چنین مواردی، پیشگیری شود».
اگر تصور میکنید این اظهارنظر در یک گفتوگو یا سخنرانی و بهصورت شفاهی انجامشده و هیجانات فردی کلام نیز در آن جریان یافته، ازتان عذر میخواهم که ناامیدتان میکنم. این عبارات که نگاهی همچون نخستین مدیران گزینش و پاکسازی در دهه اول بعد از انقلاب به فیلمهای قبل از انقلاب دارد، در نامه اداری و رسمی رییس سازمان به معاون سیما مرتضی میرباقری آمدهاست.
منهای رویکرد تجسسی-توبیخی، این نامه از ادبیاتی بهشدت دور از یک مدیر فرهنگی استفاده کردهاست. علی عسگری اشارههای تصویر و درام به آن سه فیلم مشهور را حاصل یکی از این دو احتمال دانسته: «اشتباه، بیتوجهی و وادادگی یا عملیات مرموز و فتنهانگیز ستون پنجم فرهنگی دشمن»!
توهم آشنایی که موجودی خیالی موسوم به دشمن را در پس هر اتفاق داخلی و خانگی میبیند، اینجا هم تصور میکند نیاز به اندکی یادآوری خاطرات نوستالژیک سینمایی برای تماشاگر ایرانی، از دل خود این تماشاگر نمیجوشد و حتما از جایی ورای مرزها به او تحمیل شدهاست.
یا با واژه غریب «وادادگی» میخواهد خود را دلداری دهد که محبوبیت فیلمها و بازیگران خاطرهانگیز قدیمی فقط با «وادادن» چند نفر در بنده تولید سریال و نظارت بر پخش آن همراه بوده و عمومیت ندارد.
این برچسبها در حالی زده میشود که همین تلویزیون فیلمهایی با بازسازی موبهموی فیلمهای قدیمی را بارها پخش کرده و برایش مهم نبوده که «شارلاتان» و منبع اصلی آن «یکهبزن» یا «مارال» و منبع قبل از انقلابی آن «قیامت عشق»، یکی از یکی ضعیفترند. فیلم «عروس فراری» که کپی همین «همسفر» است همچنان از شبکههای مختلف پخش میشود و ارجاع به «گوزنها» و دیالوگهای بین سید و قدرت، حتی در «کلاهقرمزی» هم به گوش میرسد.
اساسا ارجاع چه در قالب ادای دین و چه بهعنوان خلق parody/ هجویه و شوخی، دیگر دهههاست حدومرزی نمیشناسد و بسیاری سریالهای تلویزیونی و فیلمها زمینه اصلی خود را از طراحی و حال و هوای فیلمهای قدیمی که بخشی از حافظه عمومی ایرانیان شدهاند، برمیگیرند.
این استفاده از ارجاع به فیلمهای بس دیدهشده قدیمی و از آنطرف، ادعای غفلت و بیاطلاعی از این ارجاع، در هر دو حالت ممکن، سابقهای ننگین برای مدیر چنین سازمان عریض و طویلی بهجا میگذارد: اگر واقعی باشد، نشاندهنده شدت بیدانشی مجموعه نسبت به بخشهای بسیار عام و آشنای تاریخ سینمای کشور خود است. اگر ساختگی و بهقصد رد گم کردن و ساکت کردن امواج انتقاد همان آقایان فیلمندیده و محافظهکار باشد، روشی بس ناشیانه است و به ناچاری سازمان در ناتمام گذاشتن سریال خواهد انجامید. یا نظارت سفتوسخت سازمان، به شکست آن در قسمت آخر که باید فیلمبرداری شود، منتهی خواهد شد.
اینهمه بازآفرینی گوشههایی از ترانههای قدیمی در نامها و دیالوگهای این سریال و آن فیلم یا حتی اشاره به جملههایی از دل فایلهای صوتی بسیار منتشرشده در محیط مجازی که الفاظ رکیکشان بابت خصلت مفرح آنان قابلچشمپوشی است، سرجایش باشد و گاهی مانند «پایتخت» موفق شود مخاطبانی را جذب کند؛ بعد که یکبار نقلقولها از جوکهای بین مردم به نقهای بین مسوولان رسید، زیر میز بازی بزنیم و بگوییم این اشارهها از اصل، منحط است و مانند یک تخریب تروریستی، باید مسببین آن مواخذه شوند؟ آیا این جذب نسبی مخاطب و بعد، تکفیر آنچه عامل جذب او شده، جلوه آشکار دیگری از رویکرد ناجوانمردانه نیست؟
انتهای پیام
اگر جوانمرد بودند که برای روزافزونی و بیش افزایی سفره مدیران، بساط ندارم و نمی دهم و کم میکنم ، همه جا پهن نمیکردند البته فقط برای کارمند عادی بویژه غیر رسمی که همینطوری از سوء تغذیه تا انواع امراض تا اجاره عقب افتاده تا قسط چند تا چند تا معوقه دارد و هر بار میگوید سال دیگه افزایش حقوقمو کم نمیکنن یا اگه به اندازه مصوب دادن، از چیزای دیگه بجاش کم نمیکنن !
توضیح: میانگین حقوق غیربازنشسته های قراردادی صدا و سیما (طرف قرارداد خود صدا و سیما) مساوی میانگین حقوق بازنشسته های اعلام شده دولت هم اصلا نیست ، بلکه بدون اضافه کار و گاه با اون مساوی حداقل حقوق بازنشسته هاس(مگر دردونه هایی که اضافه کارشون کم نشده) البته نه با بازنشستگی : با هفته ای حدود 45 ساعت کار بدون اضافه کار