انحلال مجلس؟
/گفتوگو با ابراهیم فیاض و صادق زیباکلام/
زهرا منصوری، انصاف نیوز: فردا -29 اردیبهشت- سالروز محمد مصدق است همچنین تنها 10 روز دیگر به تشکیل مجلس یازدهم مانده است؛ تیرماه 1332، دکتر مصدق، نخستوزیر وقت ایران، که از چندی قبل با برخی از نمایندگان مخالف خود دچار مشکلاتی شده بود، از نمایندگان فراکسیون نهضت ملی خواست که به طور دستهجمعی از وکالت مجلس استعفا دهند و با این کار مجلس از اکثریت افتاد؛ در طی چند سال اخیر تضعیف و ناکارآمدی مجالس شورای اسلامی یادآور پیشنهاد انحلال مجلس توسط محمد مصدق و تضیف مجلس بود، در این باره با ابراهیم فیاض و صادق زیباکلام استادان دانشگاه تهران گفتوگو کردیم، متن کامل آن در پی میآید:
فیاض: مصدق را یک دیکتاتور و شاه را مستبد میدانم
ابراهیم فیاض با بیان اینکه کشوری که نظامیگری در آن باشد، هرگز به دموکراسی نخواهد رسید، به انصاف نیوز میگوید: «کشوری میتواند دموکراتیک باشد که واقعا قابلیت آن را داشته باشد. از طرفی اگر کشوری اقتصادی باشد، به دموکراسی خواهد رسید. این مبنای رسیدن به دموکراسی است، یعنی یک کشور یا صنعتی و یا نظامی است، اگر نظامی باشد هرگز به صنعتی شدن نمیرسد و اگر صنعتی باشد، هرگز نظامی نمیشود، نظامیگری تابع صنعت است.»
ابراهیم فیاض دربارهی شباهت و تفاوتهای پیشنهاد انحلال مجلس توسط دکتر محمد مصدق و ناکارآمدی و نادیدهگیری مجلس دهم میگوید:« مصدق را یک دیکتاتور و شاه را مستبد میدانم. البته باید کمی به عقبتر از مجلس هفدهم برویم، جنگ ما بعد از مشروطه در ایران حول محور استبداد و دیکتاتوری بود. بعد از مشروطه علما با «جمهوری» مخالفت میکنند، مثلا مرحوم حائری یزدی محافظهکار، آقای اصفهانی مشهور و آقای نایینی این سه نفر به رضاشاه نامه نوشتند و گفتند جمهوری نمیخواهیم و همان پادشاهی باشد. این را چگونه تحلیل میکنید؟ در صورتی که آقای نائینی خودش کتابی ضداستبدادی نوشته است. اما از آنجایی که میخواستیم رضا شاه را بکوبیم، همکاریهای آقای حائری با رضا شاه را ندیدیم.
مثلا آقای حائری با متحد الشکل شدن لباسها هیچگونه مخالفتی نکرد یا سربازگیری بحث عمیقی است و هیچکس نمیتواند از یک مسلمان بیگاری بکشد اما آقای حائری با آن مخالفت نکرد. حتی آقای نورالله نجفی اصفهانی که با سربازگیری مخالفت بود اما آقای حائری به او گفت اشکالی ندارد و فقط در زمینهی کشف حجاب یک بیانیه علیه رضاشاه داد، بیش از این با رضاشاه مخالفتی نکرد، اما چرا آنها با جمهوری مخالفت کردند؟ ببنید جمهوری رضا خان براساس دیکتاتوری آتاتورک بود تا نوسازی را آغاز کند، پس علما استبداد را به دیکتاتوری ترجیح دادند زیرا استبداد خیلی کشور را بر هم نمیزند و این دیکتاتوری است که میخواهد نوسازی را آغاز کند. آقای بروجردی هم با مصدق نه همراهی و نه مخالفت کرد، مصدق دیکتاتور بود و میخواست نوسازی اجتماعی کند، اما شاه مستبد بود. اما آقایان استبداد را ترجیح دادند.
محمد مصدق نخست وزیر وقت میخواست مجلس به او اختیارات فراقانونی دهد و همچنین نگران بود مجلس با ملی شدن صنعت نفت مخالفت کند، در تاریخ 12 مرداد 1332، با برگزاری یك همهپرسی، انحلال مجلس هفدهم را اعلام كرد، پس از آن تاکنون نقدهای زیادی متوجهی این اقدام محمد مصدق مطرح میشود.
او ادامه داد: «مجلس دموکراتیکترین جای ممکن است، پوپر هم میگوید ممکن است یک دیکتاتور با رای مردم به سرکار بیاید، و هیتلر را مثال میزند، اما در اینجا مجلس میتواند در مقابل دیکتاتور بایستد. اما چگونه میتواند اینکار را انجام دهد؟ انگلیسیها که یک کشور صنعتی و اقتصاد قوی دارند، همیشه مجلس داشتند و بسیار جدی بود و هیچوقت هم هیتلر در آن به وجود نیامد. مجلس فعلی ما نمایشی و فرمایشی است، از همان ابتدا بدین شکل بود، از همان اول دولت روحانی گفتم که مجلس بعدی این وضعیت را دارد؛ پس این مجلس تا مبنای صنعتی و اقتصادی پیدا نکند، مجلس نخواهد شد؛ الان همهی اصلاحطلبها میگویند «شکست خوردیم» این مجلس بود که باعث شکست آنها شد، نه شخص رئیس جمهور. چون رئیس جمهور ما اصلاحطلب نبود بلکه از راست مدرن بود که براساس ساخت سنتی بازار بنا شد. اتفاقا همین الان وارد مجلس هم شدهاند، مثل میرسلیم و اینها و میخواهند مجلس را در دست بگیرند. الان احمدتوکلی به قالیباف فحش میدهد و میرسلیم هم بد و بیراه میگوید چون راست سنتی میخواهد راست مدرن و یا همتاهای خود را یعنی راست سنتی را بر سرکار بیاورند. وقتی هاشمی رفسنجانی تمام شد، ناطق نوری از بازار خیز برداشت تا ریاست جمهوری را در دست بگیرد و مردم با رایای که به خاتمی دادند، جلوی او ایستادند و اصلاحطلبی پیروز شد، حتی هاشمی هم نمیخواست راست سنتی پیروز شود و آن خطبهی کذایی را خواند. یعنی هاشمی رفسنجانی اصلاحات را بر راست سنتی که خودش هم جزو آن بود ترجیح داد. هاشمی راست سنتی هم دور میزد. اسدالله بیات میگفت جامعهی روحانیت و آیت الله مهدوی کنی از هاشمی حمایت کردند یعنی در واقع حامی اصلاح طلبها بودند، البته اصلاحات با هاشمی خیلی کنار نیامد.
پیشنهاد انحلال مجلس توسط مصدق و همچنین بیاثری چند مجلس گذشته در تصمیمهای مهم اخیر کشور مثل افزایش قیمت بنزین و بودجه چه شباهتهای با یکدیگر دارند؟ آیا مصدق که مجلس هفدهم را منحل کرد را میتوان با ناکارآمدی مجلس فعلی مقایسه کرد؟
شباهت مجلس فعلی با مجلس مصدق نفتی بودن آن است
ابراهیم فیاض دربارهی شباهت مجلس فعلی و مجلس هفدهم شورای ملی میگوید: «اصلا در کشور مبنای دموکراسی را نداریم. شباهت مجلس فعلی با مجلس مصدق نفتی بودن آن است. مجلس مقابل مصدق ایستاد، مصدق مجلس را با دیکتاتوری منحل کرد و باعث کودتا شد. حالا اینکه کودتا بود یا نه را کاری ندارم، در زمان شاه قیام ملی 28 مرداد بود. در آن زمان وقتی شاهنشاهیها 28 مرداد را جشن میگرفتند و روزنامهها را پخش میکردند، اسم آن را قیام ملی نامگذاری کردند. همان شعبان بیمخ و پری بلنده حضور داشتند و ارتش کمتر حضور داشت. همین لاتها کارها را انجام دادند. وقتی اقتصاد نفتی است، دموکراسی هم نفتی میشود. در نتیجهی اقتصاد نفتی رانتخواری به وجود میآید.
مثلا شاه نمایندههای خود را با پول نفت میفرستاد، بنابراین آدمهای متفکر و با سواد رای نمیآوردند. ببنید دموکراسی مهمترین مبنای منفعت ملی کشور است اما همین مجلس آخری به ابتذال کشانده شد و فاجعه به وجود آمد؛ نمایندههایی دلالی میکردند، فقط میخواستند از وزیر چهارتا پروژه بگیرند و به اطرافیان خود بدهند تا انجام دهند و پولشویی کنند، هیچ کار عمرانیای صورت نگرفت. مثلا آدمهایی که در مجلس بودند واقعا نمایندهی مردم تهران بودند؟ خیر. در این صورت خطر خلاء قدرت به وجود میآید، در نتیجه دیکتاتوری و استبداد به وجود میآید. مجلس گذشته در ایران خلاء قدرت را به وجود آورد؛ قدرت را باید تولید کرد، تولید هم با کودتا نمیشود. بخاطر ویروس کرونا با خلاء قدرت در بعد جهانی رو به رو شدیم. مجلس فعلی خیلی خطرناک است، مردم هیچگونه اعتمادی به او ندارند. باید در سیاستها تجدیدنظر کنیم.
البته صداوسیما هم تاثیرگذار بوده است، به شدت نخبهکشی کرده و یک مشت سلبریتی سرکار آورده است. همین سلبریتیهای صداوسیما برای مملکت سیاست تعیین کردهاند. مثلا همین دولت روحانی را خودشان بر سر کار آوردند اما الان به او فحش میدهند. در بعد رسانه، صداوسیما نخبهکشی کرد و و وقتی نخبگان نابود میشوند، سلبریتیها بر سر کار میآیند. یک دورهای علی دایی هم میخواست نمایندهی مجلس شود، یکیار گویندهی خبر ورزشی صداوسیما هم نمایندهی مجلس شد و یا عدهای از گویندگان، کارگزار صداوسیما در مجلس شدند. انحطاط دموکراسی را میبینید؟ بزرگترین عامل سرکوب دموکراسی صداوسیما است. صداوسیما مبتذل، عقب مانده و انحصار طلب است. به صورت نانوشته بنده هم از دورهی ضرغامی در صدا و سیما ممنوع التصویر هستم؛ نه تنها من خیلیها ممنوع التصویر هستند.
در نتیجه هیچ فرقی میان مجلس فعلی و دورهی شاه نیست، مکانیزم هر دو نفتی است. تا پول نفت هست همینطوری وارد مجلس میشوند؛ گلهای میآیند و گلهای هم میروند و نمیفهمیم آنها چه کسانی هستند؟ یکی از دوستان من کارمند مجلس بود، میگفت من از این نمایندهها پروفسورتر هستم. شاه هم همینطور ضربه خورد، در زمان شاه مجلس انتقاد کردن از شاه را آغاز کرد تا بگوید دموکراسی داریم. همه هم هورا میکشیدند اما من به این دلقکبازیها میخندیدم و در نهایت انقلاب پیروز شد. الان بزرگترین مشکل منفعت ملی ما، مجلس است. آمدنیوز مجلس و رئیس جمهور تعیین میکرد زیرا رسانهی کشور یعنی صداوسیما حتی قبل از انتخابات دموکراسی را نابود کرده بود. شبها سلبریتی را با 100- 200 میلیون پول به تلویزیون میآورد، همین الان آیا مهران مدیری و رضا رشیدپور و علی ضیا سیاست را تعیین نمیکنند؟ اینها دموکراسیکشی است.»
زیباکلام: در این چند دهه مجلس در کدام تصمیم مهم کشور نقش داشته است؟
صادق زیباکلام با بیان اینکه پیشنهاد انحلال مجلس توسط مصدق و ناکارآمدی مجلس فعلی را نمیتوان با یکدیگر قیاس کرد، به انصاف نیوز گفت: «اگرچه نتیجهی هردو یکسان و آن هم از کار افتادن مجلس است، مجلس هفدهم رسما از کار افتاد اما مجلس دهم فعلی در حقیقت به صورت غیررسمی توسط شورای نگهبان از کار افتاده است. این تنها اتفاقی نیست که توسط شورای نگهبان برای مجلس دهم پیش آمده است، اساسا جایگاه مجلس که باید در راس امور باشد و یکی از مهمترین بنیانهای نظام جمهوری اسلامی است، عملا به تحلیل رفته و کمرنگ شده است. از خودمان بپرسیم ظرف این چند دهه مجلس شورای اسلامی در کدام تصمیم مهم و سرنوشتساز کشور نقش داشته است؟»
علی لاریجانی رییس مجلس در اسفندماه که مجلس به دلیل کرونا تعطیل شده بود، در نامهای به رهبری نوشت: « تنها راه باقیمانده این است کمیسیون تلفیق- که بر اساس آییننامه مجلس 9 نفر از نمایندگان کمیسیون برنامه و بودجه و از هر کمیسیون تخصصی سه نفر عضو آن هستند- بودجه سال 99 را -که پس از عدم تایید کلیات آن در جلسه مورخ ۵/۱۲/۹۸مجددا بررسی و اشکالات مطروحه را رفع کرده است و گزارش آن را به هیاترئیسه ارسال کرده- بهعنوان قانون بودجه سال آینده به شورای محترم نگهبان جهت بررسی ارسال کند و اصلاحات آن شورای محترم از نظر انطباق با قانون اساسی و شرع نیز از طریق کمیسیون تلفیق صورت پذیرد و پس از تایید شورای محترم نگهبان به دولت ابلاغ شود. لیکن این امر با توجه به شرایط کشور منوط به اذن رهبری معظم خواهد بود.»
و سپس رهبری با آن موافقت کرد و بودجه 99 تصویب شد.
او ادامه داد: «هر روز که از انقلاب 57 فاصله گرفتیم، نهاد مجلس کمرنگتر شده است، دلیل آن هم این است که نمایندگان واقعی مردم در مجلس نیستند و صرفا مورد تایید شورای نگهبان هستند. پس تنها چیزی که برای نمایندگان مجلس اهمیت دارد، این است که کاری نکنند تا شورای نگهبان برای مجلس بعدی صلاحیت آنها را رد کند، خیلی از کسانی که میخواهند بالقوه نامزد مجلس شوند، نطق و سخنرانی و مصاحبهای نمیکنند یا مطلبی را نمیگویند که در لیست سیاه شورای نگهبان نروند. مبناییترین اصل مردم سالاری و نظام مجلس انتخابات آزاد است، با وضعیتی که شورای نگهبان در ایران به وجود آورده، تنها چیزی که مجلس ایران از آن فرسنگها فاصله دارد، یک انتخابات آزاد است. بنابراین وقتی انتخابات آزاد نباشد، مجلس عملا جایگاهی ندارد، مجالس شورای اسلامی شوربختانه یادآور مجالس نظام شاهنشاهی هستند، همانطوری که مجالس دوران ششاهنشاهی نقشی در امور نداشتند، مجلس شورای اسلامی هم نقشی در مسائل مهم کشور ندارند. مجلس ایران در سیاست جمهوری اسلامی در سوریه، در دشمنی با آمریکا و در مسئلهی هستهای و نظامی هیچ نقشی ندارد؛ آیا اکنون نیروی انتظامی، قوه قضاییه و سپاه به مجلس پاسخگو هستند؟ اساسا نهادهای مهم کشور هیچکدام به مجلس محل نمیگذارند، اصلا برای آنها اهمیتی ندارد در مجلس چه خبر است. پس نمیتوان مجلس دهم را با مجلس هفدهم مقایسه کرد.»
زیبا کلام در پایان تاکید کرد: «به دکتر مصدق دربارهی انحلال مجلس انتقادهای زیادی وارد است، اینطور نمیتوان گفت کار دکتر مصدق درست بوده، خیلیها به آن انتقاد دارند، مثل بنده. اما مقایسهی انحلال مجلس هفدم با بلایی که شورای نگهبان سر مجلس آورده بسیار غیر منصفانه و فرصت طلبی سیاسی است. تفاوت این دو این است که اگر کودتا نشده بود و مجلس هجدهم در کار بود، ممکن بود انتخابات آزادتری برگزار شود و نمایندگان مجلس از مسئلهی ملی شدن صنعت نفت حمایت جدیتری کنند. پس این با نقشی که مجلس نهم، دهم و یازدهم عملا هیچکاره هستند فرق دارد؛ فقط مجلس هفدهم چنین نشده، هیچیک از مجالس جمهوری اسلامی ایران منهای دو و سه مجلس اولیه واقعا دیگری نقشی نداشتند. بیشترین آسیب کار مصدق این بود به دست مخالفان ملی شدن نفت بهانه داد که از آن بهره برداری سیاسی علیه دکتر مصدق راه بیندازند و بیشترین آسیب به شخص دکتر مصدق رسید و انتقادهای زیادی متوجهی او شد.
انتهای پیام
مجلس هفدم شورای ملی در دوران مصدق به دستور مصدق منحل نشد بلکه وقتی متوجه شدن که انگلیس اکثریت بالای دو سوم مجلس را با پول خریده است و رشوه گرفته بودند ،مصدق پیشنهاد انحلال مجلس را داد و معتقد بود که اختیور انحلال مجلس فقط در اختیار ملت است و نمایندگان مجلس منتخبین و وکلای مردم محسوب میشوند و مطابق قانون فقط موکل میتواند وکیل را عزل کند اینرو مصدق پیشنهاد برگزاری رفراندوم و همه پرسی را داد تا مردم در مورد ایین مجلس تصمیم بگیرند و ملت هم با اکثریت قاطع ۹۹ درصد با انحلال مجلس موافقت کردند . اکنون بی انصافی است که بخواهید به مصدق لقب دیکتاتور بدهید !!!
مصدق بسیار قانونمند و حقوقدان بود و بعنوان اولین ایرانی که موفق به اخذ دکترای حقوق از کشور سوئیس یکی از بنیانگذاران مردمسالاری و قوانین مدنی ایران محسوب میشود اینک بعد از اینهمه سال عده ای بی اطلاع به ایشان دیکتاتور نسبت میدهند ، واقعا مایه شرمساری است بعنوان یک ایرانی هنوز دکتر محمد مصدق را نشناختید و عملکرد و دیدگاه او را نمیشناسید . مصدق نفت را ملی کرد و بسیار قاطعانه در مقابل کسانیکه میخواستند نفت را دولتی کنند ایستادگی کرد ! مصدق میگفت اگر قرار بود که نفت دولتی بشود هرگز به دنبال ملی کردن ان نمیرفت زیرا دولتی شدن نفت هم تفاوتی با غادت نفت توسط اجنبی ها ندارد . هیچکس در تاریخ ایران نمیتوانید پیدا کنید که به اندازه مصدق طرح و لایحه و قانون مردمی در راستای منافع کشور و مردم را طرح و تصویب نکرد .
در زمان مصدق مجلس با برگزاری رفراندوم توسط مردم منحل شد و مصدق بعنوان حقوقدان برتر کشور معتقد بود که نماینده مجلس وکیل مردم و عزل آن فقط باید توسط موکل انجام شود و موکل نمایندگان مجلس ، در واقع ملت ایران هستند مصدق نه تنها دیکتاتور نبود بلکه بعنوان کسی که بیشترین تلاش بنیادین و اصولی را برای کاهش قدرت دیکتاتوری و مستبدی در ایران انجام داد .
اصلا مقایسه مجلس در زمان مصدق را نمیتوان با مجلس کنونی مقایسه کرد و این قیاس واقعا اشتباه است زیرا در زمان مصدق کشور ایران حقیقتا مجلس داشت بخاطر همین پیشنهاد انحلال آن را دادند ، ولی اکنون که در کشور مجلسی وجود ندارد ! یعنی وجودش و عدم وجودش نه باعث خلاء میشود و نه تغییراتی در سیاست کلی و تصمیمات کلان دارد ، پس ما اکنون مجلسی نداریم که منتظر انحلالش باشیم.
درود تحلیل جالبی بود
البته لزومی به اقرار کتبی نبود اما چون حظ بردم بر خود وظیفه دانستم
وجه اشتراک مهم برای نسل امروز ناکارآمدی مجلس است که هر دو استاد بر آن متفق النظر بودند در واقع ورود افراد توانمند به مجلس و استقلال آن مطرح است که مرحوم دکتر مصدق در پی آن بود بنابراین بنظرم در نهایت تحلیل دوم صحیح است
سپاس