«رهبران دینی به رسالت محیطزیستی خود عمل نکردهاند»
ادیان نیوز نوشت:آسیبهای محیطزیستی به مهمترین دغدغهها و مسائل بشر امروز تبدیل شده است. گرم شدن زمین، افزایش خشکسالیها، آلودگی هوا و دهها مشکل دیگر دست در دست هم داده تا آیندهای تاریک پیش روی بشر قرار بگیرد.
این در حالی است که اکثر افراد دنیای امروز مدعی دینداری هستند و توجه به محیطزیست بنمایه بسیاری از ادیان الهی است.
همزمان با ۱۶ خرداد، روز جهانی محیط زیست، با «محمد درویش» کنشگر نامآشنای این حوزه درباره نقش و جایگاه ادیان در مباحث مربوط به محیطزیست به گفتوگو نشستیم.
«محمد درویش» عضویت در کرسی محیطزیست و امنیت ملی در شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، دبیری جشنواره کتاب سال محیطزیست، عضویت در شورای حمل و نقل پاک در وزارت کشور و عضویت در ستاد ملی آموزش و فرهنگ شهروندی و پویش ملی حمل و نقل پاک شهرداریهای سراسر کشور را در کارنامه دارد.
او در این گفتوگو با انتقاد از رهبران ادیان گفت رهبران ادیان به رسالت محیطزیستی خود عمل نکردهاند.
این فعال محیطزیست از رهبران دینی خواست موضوعات محیطزیستی را در سرفصلهای آموزشی طلاب و مبلغان دینی قرار دهند.
متن گفتوگو با محمد درویش پیش روی شماست:
*در جهان امروز ادیان چه نقشی میتوانند در موضوعات محیطزیستی داشته باشند؟
ادیان بسیار میتوانند در این حوزه مؤثر باشند. به خاطر اینکه در شالوده ادیان توحیدی هیچ تفاوتی بین مخلوقات پروردگار وجود ندارد. همه آیههای خلقت و نشانه حکمت پروردگار هستند. بنابراین یک مؤمن واقعی، حالا چه مسیحی باشد، چه یهودی باشد و چه مسلمان باشد قاعدتاً باید به همه آیههای این خلقت احترام بگذارد و حرمتشان را حفظ کند.
شیخ محمود شبستری یک شعری دارد بر اساس یکی از آیههای قرآن که میگوید جهان چون خطوخال و چشم و ابروست/ که هر چیزی به جای خود نیکوست.
مرحوم سهراب سپهری میگوید من نمیدانم چرا میگویند اسب حیوان نجیبی است و کبوتر زیباست و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست، گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.
دقیقاً این شعر سهراب سپهری همان ترجمان روح ادیان است که در پیشگاه همه ادیان الهی هم هیچ فرقی بین هیچکدام از مخلوقات وجود ندارد.
همانقدر که ما باید به درخت احترام بگذاریم، باید به یک آهو و یک کرم خاکی هم احترام بگذاریم و بدانیم اگر کرم نبود لطمه میخورد به قانون درخت.
و الآن با پیشرفت دانش بشر ما متوجه شدهایم که کرمها میتوانند سبب شوند که نفوذپذیری آب و حاصلخیزی خاک بیشتر بشود.
پس همه موجودات زنده حتماً حکمتی در خلقش هست و خیلی هم میتوانند مفید باشند. همین خفاشها که امروزه میگویند باعث کووید ۱۹ شدند، روزانه جمعیت ۶۰۰۰ آفت را کنترل میکنند و اگر خفاشها نبودند خسارتهای هنگفتی به مزارع کشاورزی میخورد.
ادیان الهی به ما آموختهاند که مخلوقات خداوند را به بد و خوب دستهبندی نکنیم. پیامبر ما میگوید در نزد من شکستن شاخه یک درخت مثل شکستن بال فرشتگان است.
واقعاً اگر قرار بود که آیین، آرمان و آموزههای ادیان رعایت شود، ما باید کمترین میزان اختلاف، تنش و کمترین تخریب را در سرزمینهایی داشته باشیم که مردمشان پیرو ادیان الهی هستند.
*به نظر شما این اتفاق افتاده است؟
نه؛ ما شاهد بزرگترین تخریبهای محیطزیستی در ایالات متحده آمریکا، اروپا و ایران خودمان هستیم، با اینکه همهشان هم پیرو ادیان الهی هستند. ما با آن چیزی که وجود داشته خیلی فاصله گرفتیم. میگویند از بین هزاران نفری که برای دعای باران به سمت دامنهها میروند، فقط تعداد اندکی با خودشان چتر میبرند. الآن جامعه بشریت این است. ظاهراً ما مسلمان یا مسیحی یا یهودی هستیم، اما واقعیت ماجرا این است که به آن چیزی که کنه این ادیان بوده که بیاییم و انسان بشویم، بیاییم و ببخشیم، بیاییم و همدل باشیم، همراه باشیم فاصله گرفتیم.
در طول دو دهه اخیر بیش از بیست میلیون از درختان بلوطمان در زاگرس قطع شده است. همین الآن جنگلهای ما دارد در آتش میسوزد و حتی نتوانستیم برای اطفای حریق یک کانادایر بخریم.
*آیا ما همان مردمی هستیم که وحشی بافقی میگفت «ما درخت افکن نییم، آنها گروه دیگرند با وجد صد تبر یک شاخ بی بر نشکنیم.»
بشر امروز به خاطر اقتضاءهای مادی از پیامهای الهی فاصله گرفته است. حالا برای ما جاندار زیبا و جاندار زشت مطرح است، جاندار مفید و جاندار غیر مفید مطرح است. جاندار زیانکار و جاندار غیر زیانکار مطرح است. ما به برخی از آیههای خلقت با آزمندی خودمان میگوییم اینها علف هرز هستند. چرا؟ چون به درد ما نمیخورند. مگر میشود خداوند چیزی را خلق کند که علف هرز باشد؟ اما برایش سمهای مختلف میسازیم که آنها را نابود بکنیم. برخی از حیوانات را از بین میبریم.
اینها دقیقاً خلاف آن آموزههای الهی است که قرار بوده ما بر اساس آن زندگی بکنیم.
*با توجه تجربهای که به آن اشاره کردید، آیا ادیان میتوانند در موضوعات محیطزیستی کارگشا باشند؟
بله؛ به شرط اینکه رهبران دینی خودشان پیشگام باشند. مردم باید ببینند که رهبران دینی به آن جملات زیبایی که میگویند پایبند هستند. مثلاً ما اگر درگیر آلودگی هوا، ترافیک و یا کمتحرکی هستیم، طلاب و رهبران دینیمان باید خودشان سوار خودروی شخصی نشوند، از دوچرخه استفاده بکنند، پیاده بروند، از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده بکنند. یا اگر که میگوییم کشور با بحران زباله روبرو است، مردم باید رهبران دینی را بهعنوان الگوی عملی تفکیک زباله از مبدأ بشناسند. یا وقتی میگوییم که حیات وحش هم حرمت دارد، آن وقت نباید مردم ببینند بعضی از روحانیون در سازمانهای حفاظت محیطزیست بهعنوان شکارچی پرونده دارند.
رهبران دینی میتوانند معلم عملی مردم باشند. یک قصه تاریخی از آیتالله آقا تهرانی که استاد مقام معظم رهبری هم بوده، نقل میشود که ایشان در یک سفری که از مشهد برمیگشتند در مسیر میبینند روی عبایشان مورچهای حرکت میکند. به همراههایشان میگویند متوقف بشویم. میگویند این مورچه با من از مشهد آمده و اگر الآن این را اینجا رها بکنم کنیم در این سرزمین غریب ممکن است اذیت بشود پس ما همهمان باید برگردیم به مشهد و مورچه را در همانجا رها کنیم تا آزار نبیند. این یک رهبر مذهبی واقعی است که به همه همراههایش نشان میدهد که چه اندازه حتی آن مورچه هم حرمت دارد.
اما الآن خیلی از روحانیون ما عارشان میآید سوار دوچرخه شوند. خب معلوم است که وقتی اینجوری باشد مردم هم جدی نمیگیرند و این ملاحظات را عمل نمیکنند.
*با توجه به شناختی که در حوزه فعالیتهای محیطزیستی دارید، آیا رهبران مذهبی ما توانستهاند به رسالت محیطزیستی خود عمل کنند؟
اگر عمل میکردند الآن وضع محیطزیست دنیا نباید این باشد. پیشبینیها میگوید که تا نیم قرن آینده دمای کره زمین حداقل ۴ درجه افزایش پیدا میکند و این باعث میشود تا ۷۰ درصد موجودات زنده از بین بروند و به انسان آسیب جدی وارد بشود. بسیاری از سفرههای آب زیرزمینی آلوده شده است. سالانه ۷ میلیون نفر در اثر آلودگی هوا دارند جان خودشان را از دست میدهند. و اینها همه در جهانی اتفاق میافتد که دستکم ۹۰ درصدشان پیرو ادیان الهی هستند. پس رهبران دینی دنیا هیچ کارنامه قابل قبولی ندارند.
ما کمتر میتوانیم یک فعال محیطزیستی، یک کنشگر محیطزیستی را از بین رهبران دینی شناسایی کنیم. آنها از آن رسالت واقعیشان فاصله گرفتهاند.
متأسفانه یک برداشت غلطی هم ترویج میشود که بشر بهعنوان اشرف مخلوقات هر دخل و تصرفی را در طبیعت به نفع خودش میتواند انجام دهد.
در مسیحیت یک قدیسی داریم به نام «باروخ اسپینوزا» که خیلی هم مورد احترام جامعه مسیحی است ولی دقیقاً این باروخ اسپینوزا در منشور اخلاقی خودش به صراحت همین بند را گنجانده و به بشریت چراغ سبز نشان داده که شما میتوانید برای رفاه خودتان هر بلایی خواستید سر طبیعت بیاورید.
اشرف مخلوقات بودن بشر به این معنا نیست که تو حق داری هر بلایی سر طبیعت بیاوری. بلکه به این معناست که چون تو خردمندی باید بالاسر طبیعت باشی و باید مثل یک پدر یا مادر مهربان حواست به طبیعت باشد. این برداشت اشتباهی است که برخی از اندیشمندان حوزه ادیان ایجاد کردند.
*چه انتظاری از رهبران ادیان دارید؟
انتظار میرود بخشی از مباحثی درسی طلاب را به موضوع محیطزیست اختصاص دهند. از متخصصان محیطزیستی دعوت کنند وارد حوزههای علمیه بشوند و برای آنها کارگاههای آموزشی بگذارند. با متخصصان محیطزیستی گفتوگو کنند. محیطزیست را بهعنوان مؤلفهای که میتواند حافظ حرکت روبهرشد مردم در یک سرزمین باشد به رسمیت بشناسند.
* به نظرتان الآن چنین دیدگاهی حاکم نیست؟
معلوم است که نیست. اگر بود که وضع محیطزیست این نبود.
البته روحانیونی هستند که در این حوزه فعال هستند. واقعاً دلسوز طبیعت هستند. من بین دوستان خودم روحانیونی میشناسم که با دوچرخه تردد میکنند. هستند روحانیونی که واقعاً هم زیبا حرف میزنند و زیبا رفتار میکنند. اما تعدادشان به نسبت جامعه خاموش روحانیت، و جامعه بیتفاوت روحانیت نسبت به موضوعات محیطزیستی متأسفانه کم است و ما نمودی از قدرت و تغییر را در افکار آنها نمیبینیم.
انتهای پیام