انتقاداتی خطاب به انقلابینماهای جاهل و مدعی و ضد تخصص
کیوان ابراهیمی در کانال تلگرامی خود نوشت:
من با اتهامات آنها کاری ندارم، گیرم که درست باشد، ولی اعتراض من به ادعاهای آنها درباره خودشان است، ادعا میکنند که متقی و مومن هستند، من در همینجا اعتراض دارم، چه نمونههای زیادی میتوانم نشان دهم که هیچ بویی از ایمان و تقوی از آن برنمیآید، ادعای انقلابیگری دارند، فکر میکنند از انقلاب ایران طرفداری میکنند، و پیروزی انقلاب ایران وابسته به وجود آنهاست، در حالی که به سهولت میتوان دید ایشان بیش از هر دشمنی لطمه به انقلاب زدهاند، انقلاب ایران را به لب پرتگاه سقوط کشاندهاند، همهی مردم را از انقلاب زده کردهاند، هرج و مرج و آشوب و بینظمی در نظر آنان انقلاب معنی میدهد، و تصور میکنند با بیبرنامگی و شعارهای تند و احساسات کور و کارهای غیرمنطقی میتوانند انقلاب را به پیروزی برسانند.
آنها ادعا میکنند که با امریکا مبارزه میکنند و قهرمان مبارزه با امریکا هستند، و دیگران نوکر امریکا و حداقل غربزدهاند، فکر میکنند امریکا را به زانو درمیآورند و با اعمال خود ابرقدرتها را ذلیل و خوار میکنند! اما نمیدانند که امریکای خونخوار چقدر از وجود آنها استفاده کرده و میکند، و با اعمال آنها چگونه امریکا توانسته است ایران و انقلاب آن را بدنام کند، ایران را در دنیا منفرد نماید، در محاصرهی اقتصادی بفشارد، اختلافات داخلی را دامن بزند، نارضایتی مردم را روزافزون کند، تمدن و فرهنگ خود را به رخ دنیا بکشد، خود را در دنیا بیگناه و معصوم قلمداد کند، و خلاصه بزرگترین ضربات را به ایران و انقلاب و اسلام وارد آورد.
ما هم ضد امریکا هستیم و حتی سالها در خود امریکا علیه امریکا مبارزه کردهایم، و به علت همین مبارزه، سالها قبل امریکا را ترک گفته، در سرزمینهای غربت به مبارزه خود علیه امریکا ادامه دادهایم. امروز هم میخواهیم با امریکا مبارزه کنیم و تا زندهایم با امریکا و سیستم آن و ظلم و جنایات آن مبارزه خواهیم کرد، ولی نه از روی دیوانگی، نه با شعارهای توخالی، نه با هرج و مرج و آشوب، زیرا میدانیم، وقتی قادریم با امریکا مبارزه کنیم که مثل امریکا از علم و تکنولوژی و تخصص برخوردار باشیم، و خود را از سلطهی اقتصادی و سیاسی و نظامی امریکا آزاد کنیم، با برنامههای دقیق و حساب شده و کار شبانهروزی، و استفاده از تمام استعدادهای ایرانی بتوانیم خودکفا شویم، تا امریکا نتواند در تار عنکبوت اقتصادی، سیاسی خود با هزار بند، ما را به دام بیندازد، ارز ما را به هدر دهد، منابع اقتصادی ما را خشک کند، و بعد ما را ورشکسته، فقیر، محتاج، ذلیل و زبون در مقابل خود به خاک عبودیت بیاندازد.
این راهی است که عدهای از انقلابینماهای ما میروند، شاید مخلص باشند، ولی آنقدر در جهل فرو رفتهاند که این حقایق روشن و آشکار را درک نمیکنند، و بزرگترین ضربات را به انقلاب و خدمات را به امریکا میکنند. ما میگوییم باید با امریکا مبارزه کرد، ولی نه در شعار و حرف، بلکه در عمل، باید برنامه ریخت، و آرام و مستمر شبانهروزی کار کرد تا احتیاجات کشور خود را مرتفع ساخت. باید از برنامهریزان و دانشمندان و متخصصان و صاحبان حرفه و تکنولوژی استفاده کرد، و کشور را از هرج و مرج و آشوب نجات داد. ما نمیگوییم که متخصص بیتقوی را بپذیرید، ولی میگوییم هر بیتقوایی را به صرف آن که ضد متخصصین است، بر کاری که اصلا نمیداند، نگمارید. ما میگوییم متخصصین زیادی در این کشور هستند که تقوای آنها بهمراتب زیادتر از مدعیان انقلابی و تقوی است، به جرم آن که آنها متخصص و غربرفته هستند، آنها را زیردست و ذلیل و زبون نکنید.
ما میگوییم که برای تقوی معیاری بگذارید که قابل قبول همگان باشد، و هر کس متقیتر است، بالاتر باشد (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ) ما به شدت طرفدار تقوی هستیم، ما اصلاً حاضر نیستیم با آدم غیر متقی کار کنیم، ولی تقوی چییست؟ آیا ریش گذاشتن است، آیا ادعاهای گزاف بافتن است؟ آیا حرفهای گنده گنده زدن است؟ کسانی ادعای تقوی میکنند که در نظر من بیتقویترین آدمها هستند، اسم اسلام و انقلاب را ضایع میکنند، دروغ، تهمت، شارلاتانی، زد و بند و حقهبازی، لجنمال کردن مردم بیگناه، شایعهی دروغ ساختن، و مخالفین خود را با قلدری و زرنگی از میدان به در بردن … اینها متقی نیستند و نمیتوانند معیار خوبی برای ایمان و انقلاب و اسلام باشند. شما آدم متقی به من نشان بدهید، پای او را میبوسم، او را بر سر چشم خود میگذارم و هر متخصصی را وامیدارم که در مقابلش تعظیم کند و مسلماً بدانید هیچکس از تقوی زده نمیشود و آن را نفی نمیکند، مگر آن که در خودش غش باشد.
ما به اسلام علاقهمندیم، همهی عمر خود را در راه این رسالت مقدس زحمت کشیدهایم، مبارزه کردهایم، خواریها دیدهایم، ما را مرتجع قلمداد میکردند، ما را میکوبیدند، سرکوفت میزدند، ولی ما به عقیدهی خود پایبند بودیم، و سختیها و مرارتها را در راه خدا و اسلام تحمل کردیم، و اینها را از ۲۰ سال قبل از پیروزی انقلاب، آن روزها که چیزی از پیروزی و امیدی از انقلاب نبود، به عنوان یک وظیفهی الهی انجام دادهایم، حتی در وسط اروپا و امریکا، در سرزمین کفر، که دیگران به دنبال شهوتپرستی، و غوطه خوردن در تمتعات مادی زندگی غربی سر میکردند، ما با غربزدگی به شدت مبارزه میکردیم، همهی لذات آنها را بر خود حرام مینمودیم، و همهی امید ما این بود که خدا از ما راضی باشد، از هیچ کس و هیچ چیز هم انتظاری نداشتیم، و اکنون هم نمیخواهیم بابت سالها مبارزه و استقامت برای خود مقامی تهیه کنیم، زیرا در این صورت به شرک گرفتار شدهایم و منظوری دیگر را در جوار خدا و رضایت او قرار دادهایم که در نظر ما مذموم و زشت است، ولی میخواهیم بکوشیم اگر امروز هم از اسلام دَم میزنیم، با همان اخلاص قدیم است، بدون آن که از پیروزی انقلاب نصیبی بخواهیم، بزرگترین نصیب ما همان پیروزی رسالت ما در دنیاست.
ما آرزو داریم و با همهی وجود خود میکوشیم تا اسلام را پیروز کنیم تا حکومت عدل اسلامی را در جهان گسترش دهیم، و از این که میبینیم عدهای از برادران پرشور ما به راه خطا میروند و به اسلام ضربه میزنند و انقلاب ما را به سوی شکست میکشانند، ناراحت میشویم، دلمان میسوزد، میخواهیم فریاد بزنیم، اعتراض کنیم، ولی میدانیم که تف سربالاست، میخواهیم با التماس، با ضجه و زاری، دوستانمان را متقاعد کنیم که به راه خطا میروند. نیت پاک ممکن است داشته باشند، ولی این راهش نیست، گریه میکنیم، خواهش میکنیم، میخواهیم راه نشان دهیم، فوراً فحش و تهمت شروع میشود، ما را لیبرال نوکر امریکا، غربزده، متخصص بیتقوی و غیره میخوانند، اینها هم برای ما مهم نیست ولی فوراً قلب خود را میبندند و به نصایح ما توجه نمیکنند و آن هدف غایی ما که نجات انقلاب است، عاید نمیشود…
پینوشت: این سخنان از بنده نبود بلکه توسط “شهید مصطفی چمران” در سال ۱۳۶۰ بیان شده بود. اگر چون بنده این سخنان را گفته بودم، تابحال اصل آنها را نپذیرفته بودید اما حالا که دیدید گوینده چه کسیست (به زبان یا در واقع) پذیرفتهاید، قدری شک نمایید که شاید شما نیز از همان انقلابینماهای مورد خطاب ایشان باشید.
منبع: حماسهی عشق و عرفان؛ مصطفی چمران، صص۸۵،۸۶،۸۷»
انتهای پیام