بیانیه مشترک انجمن «فرهنگ و سیاست» و «وفاق و توسعه» دانشگاه شیراز
بیانیه مشترک انجمن فرهنگ و سیاست و وفاق و توسعه دانشجویان دانشگاه شیراز در «اعتراض به فشارهای امنیتی به دانشجویان و فعالان مدنی» را به نقل از کانال تلگرامی این تشکلهای دانشجویی میخوانید:
«آنها می کوشند دانشگاه را زیر سلطهی خود بگیرند؛ آنها با هیچگونه آزادی برسر مهر نیستند، همه چیز را تا آنجا میپسندند که زیر مهمیز و سلطه ی آنها باشد، اگر جایی کسی از این سلطه سرپیچد، با تمام قدرت آن را میکوبند، آنها دانشگاهی مهار شده و سر به زیر میخواهند که حتی در دانش جستن هم سر به زیر باشد.»
«عبدالکریم سروش در مصاحبه با روزنامه هم میهن»
«پس از ضربههای شدید حاکمیت به جنبش دانشجویی در 18 تیر 78 و همچنین انتخابات ریاستجمهوری سال 88 که به دنبال آن شاهد افول چشمگیر جریان دانشجویی هستیم، نه تنها استقلال این جریان و دانشجویان مورد تجاوز روز افزون نهادهای حکومتی قرار گرفتهاست بلکه دانشگاه نیز درعوض دفاع از حقوق دانشجویان، راه را برای دستگيري و حذف آن ها هموار میسازد؛ که البته این نوع دستگیریهای غافلگریانه به دانشگاه و جنبش دانشجویی محدود نبوده و ngo ها و فعالین دیگر حوزهها را نیز از این قاعده مستثنا نکرده است. چنانکه خبر نابهنگام بازداشت تعدادی از موسسین جمعیت امام علی از جمله مطرحترین ngo های ایران، بدون اخطار و اطلاع قبلی، فعالین این حوزه و دیگر جنبشهای مردمی را در شوکِ سیاسی فرو برده و نشانگر این است که عدم استناد به قانون در برخورد با دانشجویان تنها مورد تضییع حقوق اولیه و قانونی شهروندان ایرانی نیست.
در طی چند سال اخیر آمار بازداشت دانشجویان بخش قابل توجهی از پروندههای سیاسی را به خود اختصاص دادهاست. به گونهای که حتی تشکلهای حامی دانشجو، شوراهای صنفی و دیگر نهادهای مرتبط با دانشگاه نیز نمیتوانند باعث توقف آن شوند. چرا که نهاد دانشگاه از استقلال عملی برخوردار نبوده و نه تنها مانع این دستگیری ها نمیشوند، بلکه غالبا عامل تسریع آنها نیز به حساب میآیند.
طبق ماده ۴۵ منشورحقوقدانشجویی مبنی بر حق رسیدگی به تخلفات دانشجویان در شوراهای انضباطی که یگانه مرجع صالح رسیدگی به تخلفات دانشجویان هستند و هیچ مرجع دیگری حق دخالت در این امر را ندارد. با توجه به این ماده نقض بارز حقوق دانشجویان و بیکفایتی شوراهای انضباطی در اعمال وظایف خود نمایان بوده و به دنبال آن عدم حراست از دانشگاه به عنوان نهادی مستقل، از جانب جامعهی دانشگاهی به شدت مورد سرزنش واقع میشود. بنابر شواهد و برخوردهای اخیر گمان این میرود که هیات رئیسهی دانشگاه در صیانت از استقلال دانشگاه، امنیت دانشجو و جلوگیری از تهدیدهای خارجی که علیه مرزهای دانشگاه صورت میگیرد عاجزند که در این صورت واجب است مفاهیمی همچون»استعفا» «اخراج» و»مسئولیتپذیری» را به آنها یادآوری کنیم.
به طور کلی نهادهای امنیتی موجود در دانشگاه اجازهی تجاوز به حریم خصوصی دانشجویان را برای پیشبرد منافع سازمان اداری که به آن تعلق دارند، حق مسلم خود پنداشته که البته ورود بلامانع و همه روزهی آنان به صفحههای مجازی و خصوصی دانشجویان مثال بارز این عمل متجاوزانه است. حراست دانشگاهها در جزئیترین فعالیت خصوصی دانشجویان در فضای مجازی و مسائل شخصی آنها مداخله میکنند اما در حفاظت از حریم هویتی دانشگاه و دانشجویان ناتوان هستند و برای مدیریت دانشگاه از فرط بیکفایتی از دیگر نهادها مساعدت میجویند. آیا این حجم از وابستگی دانشگاه و سرکوب دانشجویان مجال اندیشه را برای آنان، به عنوان بدنهی نخبگانی کشور، باز می گذارد؟ به نظر می رسد هدف آقایان از گستردگی خفقان دانشجویی، ساخت قشری مطیع، در بند، بی کفایت و درگیر با واپسگرایی است که از فرط ترس و رخوت برای چند صباحی زیستن در فراسوی میلههای زندان، رشتههای آینده پردازیِ وطن خود را گسسته و میلی برای حضور در کشور نداشته باشند. چه بسا افرادی که برای آنکه سهم کمی از آزادیِ بیان نصیبشان شود از این دیار رخت بربستند و سپس ما نشستیم و حسرتخوران، آمار فرار مغزهایشان را بررسی کردیم. فارغ از آنکه دو راههی زندگی علمی متوهمانه و پوشالی ما نیز چیزی جز رفتن و یا پشت میلهها ماندن نخواهد بود.
دردناکتر از همه آن است که دانشگاه سعی دارد حس نوعدوستی و وحدت جنبش دانشجویی را از ما سلب کنند. اعضاء ما را دستگیر میکنند، شلاق میزنند، زندانی میکنند و در پاسخ به حق خواهیهایمان و استناد به قانون و منشور حقوق دانشجویی ما را تهدید میکنند به همان سرنوشتی که گریبانگیر دیگران شده است. ما نه تنها در راه تدوین قانون دانشگاه و حفاظت از دانشگاه و دانشجویان نقشی نداریم، بلکه حتی در اعتراض به تجاوز به حقوقمان نیز مختار نخواهیم بود. زیرا هنگامی که قانون برای آنها ورق پارههایی بیش نیست دیگر یک نفر دانشجوی زندانی با صدها نفر از آنها چه توفیری دارد؟
زندانهای ما بزرگاند اما آزادیِ اندیشهی ما بزرگتر است از آنچه در چهار دیوار سلولهای سیاسی حبس شود. این راه ادامه دارد.
سیاوش نوروزی دانشجوی رشتهی گرافیک دانشگاه شیراز که در تجمع یاد بود کشتهشدگان بوینگ۷۳۷ (هواپیمای اوکراینی) به همراه سایر دانشجویان در دانشگاه حضور داشت بنا بر خیل عظیمی از اتهامات(اجتماع و تبانی به علت برهم زدن امنیت داخلی، اهانت به رهبری و اخلال در نظم و آسایش عمومی) توسط دادگاه انقلاب شیراز به هفت سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد. که 7 سال از آن به صورت 5 سال تعليق شده و يک سال حبس و 74 ضربه شلاق آن اجرايي می شود. در صورتی که طبق مادهی مذکور (ماده ۴۵ منشور حقوق دانشجویی مبنی بر حق رسیدگی به تخلفات دانشجویی در شوراهای انضباطی) مرجع صالح رسیدگی در این مسئله باید شورایانضباطی دانشگاه شیراز میبود.
در همين راستا، دانشجویان دانشگاه شیراز نیز به علت حمایت از او مورد بازخواست قرار گرفته و نیروهای امنیتی داخلی وخارجی با تهدیدهای بیبهره از قانون دانشگاه و … سعی در سرکوب آنها دارند.
اکنون در مقابل این برخوردهای سرکوبگر با دانشجویان، عدم پایبندی به حقوق قانونیِ دانشجو و زیر سوال بردن استقلال دانشگاه با این پرسش مواجه هستیم که نقش نهاد دانشگاه و وزارت علوم در اتفاقات و احکام سنگینی که گریبانگیر دانشجویان میشود چیست؟
دانشجو که به عنوان یک عنصر آگاه و تصمیمساز همواره با مردم در کنشهای مدنی و مطالبهگری پیشگام بوده، امروز نیز بر حقوق و مطالبات برحق خود برقرار و استوار ایستادهاست و این تعدی و دستدرازی به خانهی خود، حریم دانشگاه، را نمیپذیرد و خواستار رسیدگی به تخلفات صورت گرفته، عدم اجحاف در حقوق دانشجویان و اجرای قانون در دانشگاه است.»
انتهای پیام