وقتی دادگاه تماشاگر را دلگرم میکند
از «جدایی نادر از سیمین» تا «متری شیش و نیم»
سرویس فرهنگی انصاف نیوز: سینمای ایران در سالهای بعد از انقلاب بارها شاهد نمایش تصاویری از دادگاه و اجرای احکام قضایی در سینما بوده است؛ در این میان کم نبودند فیلمهایی که تماشاگر دلگرم به حکم قضا داستان را دنبال میکند و در میان تمام شخصیتها و عناصر داستانی، دستگاه قضایی محکمترین پشتوانه اوست.
موضوعات جنایی یا اختلافهای خانوادگی و یا آسیبهای اجتماعی از مهمترین موضوعاتیاند که میتوانند در فیلمهای سینمایی مورد توجه قرار گیرند و منجر به تولید یک فیلم سینمایی شوند. به تبع سینمای ایران نیز از این موضوع غافل نبوده است و در مجموعه آثاری که طی سالهای بعد از انقلاب در سینمای ایران ساخته شده بارها و بارها احکام دستگاه قضایی مورد توجه نویسندگان قرار گرفته و سرنوشت شخصیتهای داستان را تعیین کرده است.
اگر «میخواهم زنده بمانم» ایرج قادری را بتوان یکی از نخستین و به یادماندنیترین تصاویری که از دادگاه در سینما جلوی دوربین رفته محسوب کرد، در سالهای اخیر، این تصویر کمی بیشتر به واقعیت نزدیک شده و به فیلمهایی چون «متری شیش و نیم» به کارگردانی سعید روستایی و «جدایی نادر از سیمین» ساخته اصغر فرهادی رسیده که دادگاه در آن محل امنی برای شخصیتها برای بیان سخنان خود است.
اگر در دهههای گذشته دادگاه بیشتر به عرصه نمایش بدل شده بود برای اینکه سخنرانیهای طولانی و مفصل و گاه اشک برانگیز صورت بگیرد و احساسات مخاطب را برانگیزد، در سالهای اخیر فیلمهایی ساخته شده که دادگاه را جدیتر و واقعیتر تصویر کرده است که در ادامه نگاهی به این فیلمها صورت میگیرد.
عدالت در دادگاه
اصغر فرهادی در یکی از مطرحترین فیلمهای سینمای ایران در عرصه بین الملل تصویری به یادماندنی از دادگاه در ایران به نمایش گذاشته است. در این فیلم که اصلاً با صحنه دادگاه آغاز میشود، زن و مرد در دادگاه حاضر شدهاند و زن و مرد با در اختیار داشتن فرصتی برابر در برابر قاضی صحبتهای خود را مطرح میکنند. لحن بیان سخنان و کلام قاضی نشان دهنده اطمینانی است که شخصیتها به دادگاه دارند و این را حتی در حمایتی که قاضی در صحنه پایانی فیلم از نوجوان فیلم دارد میتوان حس کرد. نوجوان فیلم برای بیان اینکه میخواهد با مادر خود بماند یا پدر، ترجیح میدهد هیچ کدام در اتاق نباشند و این نکته را فقط به قاضی بگوید. نکته قابل توجه در مورد این صحنه آنکه تمایل نوجوان برای تنها ماندن و درمیان گذاشتن موضوع با قاضی نه از زبان «ترمه» شخصیت داستان که از قول قاضی گفته میشود و این حس اطمینان موجود میان شخصیتها و دادگاه را نمایان میکند.
بازپرس فیلم با بازی بابک کریمی یکی از مورد اعتمادترین شخصیتهایی است که در فیلم با او میتوان رو به رو شد. در حالی که روایتهای سه شخصیتی که در مقابل او نشستهاند و ماجرا را از منظر خود می گویند، مخاطب را در حق دادن به هر یک دچار مشکل کرد، بازپرس با شیوه برخورد خود این آرامش را به مخاطب منتقل میکند که قرار نیست ناعدالتی در مورد شخصیتی صورت بگیرد و هر طرف داستان فرصت حرف زدن دارد.
در حالی که این تصویر از دادگاه و قاضی از قوه قضاییه ایران در عرصه بین الملل بیش از هر فیلم ایرانی دیده شده، میتوان دلخوش بود که برخی جوسازیها از شیوههای بازرسی به جرائم و اتفاقات در ایران را به واقعیت نزدیک کند.
قاضی به دنبال حقیقت
فرهاد اصلانی در نقش قاضی فیلم سینمایی «متری شیش و نیم» یکی از کلیدیترین نقشهای این فیلم را ایفا میکند. او در این اثر سینمایی در مقابل تولیدکننده مواد مخدر قرار دارد. او در مقام قاضی وقتی رو به روی شخصیت ناصر خاکزاد قرار میگیرد، برای ایجاد تعادل روانی در مخاطب کار پیچیدهای دارد. از یک سو صمد، پلیس فیلم کاملاً در کل کل و مقابله با ناصر است و حالا قاضی در این میان جایگاه محکمتری برای ایجاد عدالت مییابد. او حتی زمانی که ناصر تهمتی را متوجه صمد میکند، رعایت عدالت را پیش میگیرد و همین کافی است تا مخاطب را به عدل موجود در نگاه او دلگرم کند.
اما یکی از صحنههایی که فرهاد اصلانی در نقش قاضی فیلم ایفا کرد و بسیار تاثیرگذار بود به زمانی برمی گشت که کودکی که پدرش او را مجبور کرده بود جرم حمل مواد مخدر را به گردن بگیرد، رو به روی او نشسته بود. او دلسوزانه با کودک سخن میگوید و این دلسوزی چنان میانه است که نه حالت غیرواقعی میگیرد نه از سوی دیگر شکل تحکم پیدا میکند.
به نظر میرسد اصلانی در به تصویر کشیدن شخصیتی دلسوز از یک نماینده قوه قضاییه در سینمای ایران بسیار موفق عمل کرده و سعید روستایی نیز در نگارش شخصیتی واقعی کاملاً جانب انصاف را نگه داشته است.
دادگاه و احکام قضایی به مثابه گره اصلی داستان
یکی از جذابترین سوژههایی که در همه سالها مورد توجه سینماگران بوده، روایت کردن وضعیت شخصیتهایی بوده که در آستانه اجرای احکام قضایی هستند. این موضوع موتور محرک خوبی است برای همراه کردن مخاطب از ابتدای قصه تا رسیدن به سرانجام اینکه بالاخره سرنوشت شخصیت چه میشود؟ تلاشها برای زنده ماندن به کجا میرسد و وزنه کدام سوی قضیه سنگینتر میشود؟ به دلیل وضوح اختلاف نظری که میان دو سوی اجرای یک حکم همچون قصاص یا مواردی از این دست وجود دارد، معمولاً این موضوع توجه سینماگران را به خود جلب میکند. از همین روست که سینمای ایران خاطرات نسبتاً قدیمی از «میخواهم زنده بمانم»، «محاکمه» و «سام و نرگس» تا نمونههای نسبتاً جدیدتر «سوت پایان»، «هیس دخترها فریاد نمیزنند»، «من مادر هستم»، «انتهای خیابان هشتم» و یا محصولات تازهتر سینمای ایران «قصیده گاو سفید» و «جاندار» را داراست.
سینماگران معمولاً تلاش کردهاند با روایت احوالات دو سوی قصه شرایط را برای همراه کردن و برانگیختن احساسات مخاطب و گاه قرار دادن مخاطب در جایگاه داور فراهم کنند و با ترویج نگاه رأفت و ببخشش جامعه را بیشتر به سمت نگاه توام با مهربانی و گذشت همراه کند.
تلویزیون و قصههایی درباره قصاص
سریالهای تلویزیونی نیز با توجه به کشش موضوعات مربوط به احکام قضایی به خصوص قصاص به این سوژه توجه کردهاند.
گره اصلی سریال تلویزیونی «زیر تیغ» با اتفاق ناخواستهای که منجر به قتل میشود به وجود میآید و همین موضوع است که موجب میشود داستان این سریال پرطرفدار پیش برود و در نهایت نیز با بخشش کار به پایان میرسد.
سریال دیگری که به نوع دیگری قصاص را در مرکز توجه قرار داده «سی امین روز» به کارگردانی جواد افشار است. این سریال هم ماجرای قتلی را روایت میکرد که به نادرست برگردن فردی غیر از قاتل گذاشته شده بود و در نهایت او از اجرای حکم نجات مییابد.
«قلب یخی» به کارگردانی محمدحسین لطیفی، «حبیب» به کارگردانی داریوش یاری، «تا ثریا» به کارگردانی سیروس مقدم، «بی گناه» ساخته احمد امینی که در همگی شخصیت اصلی مورد بخشش قرار میگیرد از دیگر سریالها با این موضوع هستند.
در «یادآوری» به کارگردانی حجت قاسم زاده اصل حکم برای فرد مجرم اجرا میشود و در «زیر هشت» ساخته سیروس مقدم مجرم دوران زندان خود را سپری میکند.
انتهای پیام