«مبانی حقوق بشر»در خطبه حضرت زهرا س
به گزارش انصاف نیوز، آیتالله حاج شیخ حسین عرب، استاد دروس خارج حوزه علميه در یادداشتی که در روزنامه ی ایران منتشر شده، در پی می آید:
اقسام آگاهیهایی که ممکن است بشر بیواسطه یا با واسطه به آنها دسترسی داشته باشد چهار قسم است؛ «آگاهی حسی»، «آگاهی عقلی»، «آگاهی عرفانی» و «آگاهی وحیانی». این قسم چهارمِ آگاهی است که انسانها به واسطه انبیا و جانشینان بر حق آنان میتوانند از آن بهره گیرند. چون این نوع آگاهی مقدمات و مبادی خاص خود را میطلبد و دریافت و محصولات آن وقتی که در قالب الفاظ و کلمات بشری در میآید نیازمند تفسیر و تبیین برای سایر انسانها است.از منظر منطق و معارف شیعی، اهل بیت پیامبر اکرم(ص) و از جمله حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) مفسران کامل معارف وحیانی و آیات قرآنی هستند و خطبه غرا و ماندگار ایشان از جمله مواریث علمی آن حضرت است که در حوزه «تفسیر معارف وحیانی» تعریف میشود.تفسیر اهل بیت(ع) ادامه و از سنخ خود حقیقت وحی است که میخواهیم بعضی از ویژگیهای آن را در این مقاله بیان کنیم. همانگونه که سخنان خود حضرت رسول خدا محمد مصطفی(ص) نیز چنین است و قرآن تصریح دارد که آنچه او بر زبان جاری میکند عین حقیقت وحی است. بیشک خطبه و سخنان حضرت زهرا(س) چنین است و لذا منبعی مطمئن و تکیهگاهی محکم برای کشف و تفسیر معارف وحیانی است.
تفاوت علم و ادراک حضوری و حصولی
در باب علم و ادراک در فلسفه اسلامی بویژه در «فلسفه صدرایی» مباحث مفصلی آمده است که در خور دقت است. از جمله تقسیمات علم و ادراک، تقسیم آن به «علم حصولی» و «علم حضوری» است.
علم حصولی عبارت است از حصول ماهیت معلوم در نزد نفس ادراک کننده و عالم. در این نوع از علم و ادراک به اعتراف خود فیلسوفان و دانشمندان علوم جدید «خطاپذیری» فراوانی ممکن است رخ دهد. البته نباید از این سخن بیاعتباری دانش بشری را بطور کلی اعلام کرد و خط بطلانی بر تمام آنها کشید زیرا به طور مسلم برای فیلسوفان و دانشمندان حقایق مسلمی وجود دارد که با معیار قرار دادن آنها خود آنان میتوانند خطای ادراکاتی بشری را تصحیح و نقصان آن را جبران کنند.
«ادراک حضوری» ادراک یا ادراکاتی است که خود معلوم نزد ادراککننده حاضر است. یکی از موارد و مصادیق علم حضوری، علم و ادراک انسان به «خود» است. اگر آدمی در تمام یافتهای ذهنی و علوم حصولی خود شک کند اما در اینکه خودش، موجودی است دارای هویت و تشخص، هیچ شکی ندارد. بالاترین نوع علم حضوری نیز علم خداوند به ذات و صفات و افعال و مخلوقات خود است. برجستهترین خصیصه علم حضوری «خطاناپذیری» آن است.
علوم وحیانی و نیز علوم مفسران وحی بیان خود واقعیت است نه ذهنیتی از واقع خارجی که فرض خطا در آن وجود داشته باشد.
بخشی از خطبه ماندگار حضرت زهرا(س) به بیان حقیقت و واقعیت وحی و نیز حاصل آن یعنی قرآن و خطاناپذیری و روشن بودن آن اختصاص یافته است. یادگار وحی و نبوت حضرت زهرا(س) پس از بیان حقیقت توحید و ذات خداوند متعال و صفات و اسمای حسنای او به بیان دومین اصل که مسأله رسالت پیامبر(ص) و معجزه ماندگار و همیشگی او یعنی قرآن مجید است، پرداختهاند و نیز نوع مسئولیتی که مسلمانان در قبال اجرای احکام آن دارند و نیز ریشه و حکمت احکام و ضرورت وجود شریعت برای زندگی بشر و اینکه واضع این احکام براساس چه حکمت و اسراری این احکام شرعی را تشریع فرموده است.
در خصوص قرآن و ویژگیهای آن چنین میفرمایند:
«… جانشینی که در میان شما قرار داده، کتاب گویای الهی، قرآن صادق است که دارای نوری بلند و شعاعی روشنگر و دلایل واضح و لطایف آشکار و ظواهری روشن است و پیروان قرآن همواره در مرتبهای هستند که مورد آرزوی دیگران هستند، پیروی از قرآن به بهشت رهنمون میشود و گوش دادن به ندای قرآن موجب نجات است …»
قرآن سراسر گویایی، صدق و راستی و مطابقت با واقع و همگی آن نور که هیچ نقطه ظلمتی در آن نیست و هویت آن کشف و تجلی است و از این رو است که پیروان آن مورد غبطه و آرزوی دیگران قرار میگیرند و به همین دلیل است که میتواند صراط مستقیم و قائد به سوی بهشت و نجاتبخش بشریت باشد. این جملات حکایت از مصونیت قرآن از هرگونه خطایی به طور مطلق دارد و این همان خاصه «علم حضوری» است.
نتیجه میگیریم که قرآن و تفاسیر آن توسط اهل بیت(ع) به عنوان منبع و مبدأ معرفت در تمام ابعادی است که مربوط به سعادت دنیوی و اخروی و ابدی انسان میشود. یکی از ابعاد مهمی که مربوط به کمال و سعادت بشری میشود و جایگاه او را مشخص میکند مسأله «حق انسان» و «مبادی و فلسفه حقوق بشر» است که در خطبه حضرت زهرا(س) عناصر اصلی آن بخوبی قابل استنباط است. اینکه انسان بما هو انسان از چه حقوق اساسی برخوردار است و سعادت واقعی او در چیست.
1- آگاهی و زمینه کمال حقیقی انسان
آدمی به اقتضای ساختار وجودی که خداوند در متن و اصل آفرینش او قرار داده است دارای کرامت بالقوه و بالفعل آفریده شده است. فلسفه تمام ادیان و رسالت همه انبیا تبدیل بالقوههای انسان به بالفعلها است و این شدنی نیست مگر اینکه با موانع بزرگ آن مبارزه شود.
در فلسفه اجتماعی ادیان، مبارزه با دو عنصر «جهل» و «ظلم» به عنوان رکن ثابت همه احکام و شرایع آنها دیده میشود. پر واضح است که جامعه به دور از تعقل و اندیشه و جامعه خرافهگرا و بتپرست فرسنگها از حقیقت و کرامت بالقوه و بالفعل خود دور است. لذا قرآن از انبیا به عنوان منذران صادقی یاد میکند که بدون هیچ طمعی و ذینفع بودن، در راه تغییر وضع موجود به بهترین وضع، جهاد کردهاند. قرآن کریم فلسفه بعثتها را بیرون کردن مردم از ظلمت به نور دانسته است. در آیه 5 سوره ابراهیم میخوانیم: ما موسی را با نشانههای خود فرستادیم که قوم خود را از تاریکیها به نور هدایت درآورد و ایام الله را یادآور آنان سازد در چنین رسالتی نشانههایی از هدایت برای مردم استوار و سپاسگزار خواهد بود.
وجود مقدس حضرت زهرا(س) با اشاره به نقشی که بعثت رسول خدا(ص) داشته و تحول عظیمی که به وجود آورده است در حقیقت به تفاوت دو جامعه جاهلی قبل از بعثت و پیشرفته و توسعه یافته بعد از بعثت از نظر فکری و فرهنگی و تبدیل توهم به «تعقل» و حقارت به «کرامت» پرداختهاند و اینچنین به مخاطبان خود خطاب کردهاند:
«شما قبل از رسالت پیامبر(ص) در نزدیکی آتش سهمگین نابودی و در حقارت به مانند آبکی در دهان و لقمهای روی زبان که هضم و بلعیدن آن بسیار آسان است و پاره آتشی که شتابزدهای آن را برباید و زورمندان در زیر پایشان لگد مال کنند، بودید. از گندابی مینوشیدید، از گوشت مردار خشکیده تغذیه میکردید، در ذلت بودید، مطرود اجتماع بشری به سر میبردید، همواره در بیم ابرقدرتهای اطرافتان بودید که هستی شما را بربایند. در این هنگام بود که خدای متعال شما را از چنان وضع فلاکتبار و شرایط سخت به وسیله محمد(ص) نجات بخشید…»
یک نظام اجتماعی- سیاسی- دینی وقتی موفق است که در اصل «آگاهیبخشی» که زمینه تکریم انسان را فراهم میآورد، کامیاب باشد. نظام اجتماعی– سیاسی– دینی وقتی در راستای راه انبیاء و راه پیشوایان بزرگ دین اسلام گام بر میدارد که در آن، همه انسانها از فرصت آگاه شدن برخوردار باشند همه از عزت و کرامت و شرافت خداداد که نعمت بزرگ الهی است، متنعم باشند و این از جمله ارکان حقوق اساسی انسان از منظر دین است.
حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در نهجالبلاغه شریف وقتی که حقوق متقابل حاکمیت خود و مردم را بیان کردهاند، چنین فرمودند:
«ای مردم مرا بر شما و شما را بر من حقی است اما حق شما بر من آن است که از خیرخواهی شما دریغ نورزم و بیتالمال شما را در راه شما صرف کنم و شما را تعلیم دهم تا از جهل و نادانی نجات یابید و تربیتتان کنم تا فراگیرید و اما حق من بر شما این است که در بیعت خویش با من وفادار باشید و در آشکار و نهان خیرخواهی را از دست ندهید. هر وقت شما را بخوانم اجابت نمایید و هرگاه فرمان دادم اطاعت کنید.» (نهج البلاغه خطبه 34)
از این بیان بخوبی استفاده میشود که یک نظام اجتماعی موفق، آنگاه در راه انجام رسالت خود کامیاب خواهد بود که پیوسته در تعامل و ترابط با شهروندان خود بوده باشد و در تأمین حقوق آنان بکوشد در غیر این صورت انتظار همراهی و امداد از سوی آنان یک انتظار نادرست خواهد بود.
2- عدالت و بسترهای لازم آن
اساس فلسفه اجتماعی ادیان بویژه دین مقدس اسلام دو رکن «علم و آگاهی» و «عدالت» و ستیز بیامان با دو عنصر ضد این دو یعنی «جهالت» و «بیعدالتی» است. اما وصول به این دو هدف به ویژه هدف دوم زمینهها و بسترهای لازم خود را میطلبد؛
یکم: باید تلازم بین «عدالت» و «آزادی» در جامعهای که میخواهد مجری عدالت به معنای حقیقی آن باشد، پذیرفته شود. از آیات قرآن به خوبی استفاده میشود که این هدف مهم و فلسفه بزرگ اجتماعی ادیان، یعنی اجرای عدالت به طور کامل، بدون آزادی که بستر لازم آن است، امکانپذیر نیست.
دوم: نتیجه تلازم آزادی و عدالت مشروعیت حضور همگانی در عرصه سیاست و مدیریت جامعه دینی است. این حق، همان چیزی است که در عناوین دینی ما تحت «امر به معروف و نهی از منکر» آمده است. این دو واژه از نظر مفهومی هیچ محدودیتی ندارند بلکه مسائل جاری مربوط به حیات و زیست جمعی و فردی انسانها را شامل میشوند.
وجود مقدس حضرت زهرا(س) در بخشی از خطبه ماندگار خود که فلسفه احکام را بیان داشتهاند در باب «حکمت و فلسفه امر به معروف و نهی از منکر» چنین فرمودهاند: حکمت و فلسفه امر به معروف عبارت است از مصلحت عمومی مردم. از این بیان بخوبی فهمیده میشود بر عکس تفسیر و برداشت نادرست برخی که این دو واژه را به امور خاص محدود میکنند، این دو واجب همگانی باید کارکرد خود را بیشتر در مسائل کلان جامعه نشان دهد.
سوم: در باب میوه شیرین عدالت در بستر آزادی و اعمال حق همگانی امر به معروف، حضرت زهرا(س) فرمودهاند: اگر یک جامعهای بخواهد به طور حقیقی وحدت پایدار و عمیق که بر آمده از الفت دلها باشد برقرار کند، باید عدالت را در آن جامعه برقرار کند.
انتهای پیام