ناشنیدههایی از ترور ناصرالدین شاه
روزنامه خراسان نوشت: «امروز یک نمایش هم برای عوام داریم؛ با عنوان شاه در زیارت! در این مجلس تازه و بدیع، موضوع به شیوهای نو ارائه میشود؛ نه قُرُقی در کار است، نه بگیر و ببندی! رعیت آزادند در زیارت همدوش سلطان دعاگو به شکرانه پنجاهمین سال سلطنت باشند. شتاب کنید که باید نماز ظهر را در حرم حضرت عبدالعظیم بخوانیم.» این دیالوگ آشنا، حاصل خامه روانشاد استاد علی حاتمی است؛ در فیلم جذاب و به یادماندنی «کمالالملک». این سخنان از دهان ناصرالدینشاه خارج میشود که نقش وی را زندهیاد عزتا… انتظامی ایفا میکند؛ در حالی که پشت سر او، اتابک اعظم ایستاده است و بازیگر نقش او، کسی جز مرحوم محمدعلی کشاورز نیست. البته روایت علی حاتمی، ربطی به ماجرای ترور ناصرالدینشاه به دست میرزارضا کرمانی ندارد اما پس از این دیالوگ، شنیده شدن صدای چند گلوله و ورود کالسکه شاه به کاخ و جسد او روی دست اتابک، روایتی ناقص را از این ترور تاریخی عرضه میکند؛ ۱۹ تیر سالروز همان رویداد تاریخی است و میخواهیم در این نوشتار، روایت زندهیاد علی حاتمی را از ناکامی ناصرالدینشاه برای رسیدن به پنجاهمین سالروز سلطنت وی، کامل کنیم.
چرایی یک سوءقصد
در اینکه چرا میرزارضا کرمانی دست به چنین اقدامی زد، هنوز هم حرف و حدیثهای بسیاری وجود دارد و نمیتوان به سادگی درباره آن اظهارنظر کرد. ناظمالاسلام کرمانی در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان»، رونوشتی از متن بازجویی میرزارضا را آوردهاست که اگر آن را بپذیریم و بر صحّتش مهر تایید بزنیم، باید بگوییم که دلیل اصلی ترور ناصرالدینشاه، ظلم جانکاهی بود که بر رعیت روا میداشت. میرزارضا در دفاعیات خود گفتهاست: «سالی یک کرور پول که به این خونخواری و بیرحمی از مردم میگیرند، خرج عزیزالسلطان(ملیجک) میکنند که نه برای دولت مصرف دارد و نه برای ملت و نه برای حفظ نفس شخصی و غیره و غیره.» مسئله ولخرجی برای ملیجک، یکی از هزاران مورد ظلم و جوری است که ناصرالدینشاه نسبت به ملت خود روا میداشت. با این حال، مورخان در ماهیت این ترور و عوامل دخیل در آن، تشکیک فراوان وارد کردهاند.
اتابک؛ نفر دوم ماجرای ترور
از میرزارضا کرمانی که البته در روایت زندهیاد حاتمی اثری از اسم و رسم او نیست که بگذریم، شخصیت دوم و تأثیرگذار در این واقعه، اتابک اعظم، مشهور به امینالسلطان است؛ فردی که نقش وی را در فیلم کمالالملک، مرحوم محمدعلی کشاورز با هنرمندی ایفا میکند؛ سیاستمداری زیرک و آشنا با فنون سیاستورزی که اصالتی گُرجی داشت و پدرش قاطرچی دربار قاجار بود و خود او هم با همین منصب در ساختار حکومتی عصر ناصری ترقی کرد؛ قاطرچی دیروز، به صدراعظم ایران تبدیل شد و در بسیاری از رویدادهای مهم دوره ناصرالدینشاه، مظفرالدینشاه و حتی محمدعلیشاه به ایفای نقش پرداخت و دست آخر هم، ظاهراً به دلیل مخالفت با مشروطه، عباسآقا صراف تبریزی او را مقابل مجلس شورای ملی هدف گلوله قرار داد و به قتل رساند. اتابک بین سالهای ۱۲۶۷ تا ۱۲۸۶ خورشیدی، با کم و بیشی مختصر، صدراعظم ایران بود؛ مردی که بتواند حدود ۱۵ سال در دربار قاجار دوام بیاورد و کرسی صدارت و قدرت را به رقبا واگذار نکند و به خشم شاه دمدمی مزاج قاجار گرفتار نشود، حقیقتاً اعجوبهای در عرصه سیاست و زد و بندهای پنهانی است. در فیلم کمالالملک، جلوههایی از سیاستورزی اتابک را در تقابل او با کامرانمیرزا، نایبالسلطنه و فرزند ناصرالدینشاه، میبینیم. امینالسلطان برای کسب رضایت شاه قاجار و بردن وی به فرنگ، وامهای کلان از دولتهای اروپایی گرفت و امتیازات عجیب و غریبی را به آنها واگذار کرد. بااینحال، زیرکیهای وی برای حفظ قدرتش در دربار قاجار به این امور منحصر نمیشد؛ او در لحظات خاص و بحرانی، تصمیمهای مؤثری میگرفت که نشان از هوش وی در این عرصه داشت. ماجرای رفتار او با جسد ناصرالدینشاه، یکی از این تصمیمهای مؤثر و زیرکانه است.
عروسکگردانی با شاهِ مُرده!
ناصرالدینشاه، مقابل چشم مردم و با گلولههای پنجلول میرزارضا کرمانی، حدود ۱۲۴ سال پیش در چنین روزی، به قتل رسید؛ پیکر او پس از اصابت تیرها، به جلو خم شد و اتابک آن را نگه داشت. مأموران به سرعت ضارب را گرفتند اما ششدانگ حواس اتابک به وضعیت شاه بود. او میدانست که اگر خبر مرگ شاه در کشور بپیچد، گردنکشان و مدعیان سر برخواهند داشت و رشته امور از دست ولیعهد بیرون خواهد رفت. به همین دلیل، دستور داد پیکر بیجان شاه را به کالسکه سلطنتی منتقل کنند. اتابک که از مرگ ناصرالدینشاه مطمئن بود، اجازه نداد کسی جسد را معاینه و وارسی کند و مدعی شد که شاه هنوز زندهاست. او در کالسکه کنار جسد نشست و آن را در مجاورت پنجره نگه داشت تا مردم نیمرخ شاه را ببینند؛ آنگاه دست شاه را گرفت و شروع به تکان دادن آن در کنار پنجره و در مسیر بازگشت به تهران کرد. با این ترفند، هر کس کالسکه را میدید، شاه را زنده به حساب میآورد. اتابک این آرتیستبازی و عروسکگردانی را با جسد، تا داخل کاخ ادامه داد و بلافاصله پس از ورود به تهران، محرمانه ولیعهد را به پایتخت فرا خواند. به این ترتیب، مظفرالدینشاه با سرعت خود را به تهران رساند و ابتکار هنرمندانه اتابک، جلوی شورش و بینظمی را گرفت. کاش این سیاستمدار کهنهکار دوره قاجار، اندکی از این ذکاوت را خرج مسائل مهم مملکتی میکرد تا ایران در پایان عهد ناصری به ویرانهای تبدیل نشود که هر تازه از راه رسیدهای به طمع چپاول ثروتهای مادی و معنوی آن بیفتد!»
انتهای پیام