چرا پدرهای سریالهای کمدی دستوپاچلفتیاند؟
ترجمهی مقالهی اریکا شارر در کانورسیشن که با عنوان «چرا پدرهایی که در سریالهای کمدی میبینیم اینقدر دستوپاچلفتی هستند؟» در وبسایت ترجمان منتشر شده را میخوانید:
از هومر سیمپسون گرفته تا فیل دانفی، مدت زیادی است که پدر در سریالهای کمدی در قالب آدمی نشان داده میشود که بیعرضه و دستوپا چلفتی است، اما همیشه اینطور نبوده است. اگر کمی انصاف را رعایت کنیم، باید گفت در سریالهای کمدیای که دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی ساخته میشد؛ پدرها اغلب آدمهایی جدی، متین و دانا بودند. پژوهشگران حوزۀ رسانه چرخش رویکردی را نشان دادهاند که میگوید در همین چند دهۀ اخیر است که پدرها به آدمهایی ابله و بیلیاقت تبدیل شدهاند.
با اینحال در سالهای اخیر شاهد آن بودیم که نقشها و انتظاراتی که از پدران میرود، در دنیای واقعی تغییر کرده است. پدران امروزی برای فرزندانشان وقت بیشتری میگذارند و معتقدند انجام این کار بخشی کلیدی از هویتشان است.
آیا سریالهای کمدی امروزی هم مطابق همین تصویرِ واقعی هستند؟
من در رشتهی جنسیت و رسانه تحصیل میکنم و تخصصم دربارۀ نحوۀ نمایشِ مردانگی است. بهتازگی با همکارم تحقیقی انجام دادهایم؛ در این تحقیق به شکلی نظامند خطوطی را دنبال کردیم که نشان میداد آیا تصویر پدر در سریالهای کمدی تغییر کرده است یا نه.
چرا شخصیتهای سریالهای کمدی مهم هستند؟
برنامههای تخیلی میتوانند دیدگاه ما دربارۀ خودمان و دیگران را شکل دهند. از آنجا که سریالهای کمدی میباید مورد پسند طیف انبوهی از مخاطبان قرار بگیرند، معمولاً در آنها از پیشفرضهای دمدستیای استفاده میشود که اساس کلیشههای رایجاند. طنزآمیزی سریالهای کمدی اغلب ناشی از هنجارها و انتظارات ثابتی است که با جنسیت، هویت جنسی و طبقه مرتبط هستند؛ چه شیوهای باشد که با آن مردانگی یک همجنسخواه نمایش داده میشود، مثلاً در سریال «ویل و گریس»۱ و چه شیوهای که در آن طبقۀ کارگر نشان داده میشود مثلاً در سریال «روزان»۲.
در کلیشههایی که سریالهای کمدی از پدران به نمایش میکشند؛ چنین بنظر میرسد که گویی مردان به طور ذاتی مناسب فرزندداری نیستند. در نتیجه پدران واقعی نادیده گرفته میشوند، همچنین در خانوادههایی که پدر و مادر هر دو حضور دارند، این ایده را تقویت میکند که مادران باید سهم بیشتری در فرزندپروری برعهده بگیرند. علاقه اولیهام به تصویر پدر در سریالهای کمدی زمانی برانگیخته شد که نقش تیم آلن در سریال «هوم ایمپرومنت»۳ را تماشا کردم؛ این سریال در دهۀ ۹۰ میلادی به نمایش گذاشته شد و در آن تیم آلن نقش تیم تیلور، مرد ابزاربهدست، را بر عهده داشت. در این سریال تیم آدمی ابله نمایش داده میشود که رفتارهایش بچهگانه است، در مقابل، همسرش جیل زنی است که همیشه سعی میکند با اخموتَخمهای منعکننده، تذکرهای نیشدار و مقادیر فراوانی صبر ایوب، او را به راه راست برگرداند. این الگو مطابق اظهارنظری است که مَت راش، منتقد تلویزیون تیوی گاید، بیان کرده است. او در سال ۲۰۱۰ نوشت: «اوایل چنین بود که پدرها همه چیز را میدانستند و بعد کمکم چنین شد که گفتیم نکند پدرها اصلاً چیزی بلد نباشند؟».
اولین تحقیق کمّیام در زمینه بازنمایی پدر در سریالهای کمدی را در سال ۲۰۰۱ منتشر کردم. این تحقیق بر جُکهایی متمرکز بود که حول پدرها ساخته میشد. در این تحقیق متوجه شدم که پدر در سریالهای کمدیِ جدیدتر، در مقایسه با سریالهای کمدیِ قدیمیتر، بیشتر موضوع شوخی و خنده قرار گرفته است. در سوی دیگر ماجرا؛ هرچه جلوتر آمدهایم مادرها کمتر مورد تمسخر قرار گرفتهاند. من این نکته را شاهدی میدانم بر اینکه تصویر فمینیستی زنان هرروز پررنگتر شده؛ همچنین این تصویر با حضور بیشتر آنها در میدانِ کار همزمانی پیدا کرده است.
پژوهشی دربارۀ پدر تحقیرشده
در پژوهشی که به تازگی درمورد سریالهای کمدی انجام دادیم؛ قصدمان این بود که رابطۀ پدر و فرزندان را بررسی کنیم. در واقع میخواستیم نشان دهیم پدر بودن در فرهنگ آمریکایی چگونه تغییر کرده است.
ما از روشی استفاده کردیم که به «تحلیل محتوای کمّی» مشهور است؛ روش تحقیق رایجی که در مطالعات ارتباطات از آن استفاده میشود. در این نوع تحلیل محقق مفاهیم کلیدی را تعریف میکند و آنها را برای مجموعۀ عظیمی از محتواهای رسانهای به کار میبرد. محقق تعداد زیادی آدم را بهعنوان کدگذار به خدمت میگیرد، این افراد محتوا را مشاهده میکنند و اگر مفهوم خاصی ظاهر شود هر یک، به طور انفرادی، آن را علامت میزنند.
به طور مثال، محققان ممکن است بخواهند تکثر قومیتی و نژادی شخصیتهای تکرارشوندهای۴ را بررسی کنند که در برنامههای اصلی نتفیلیکس حاضر میشوند. یا شاید بخواهند بررسی کنند که در بخشهای خبری ملی، وقتی تظاهراتی رخ میدهد، آن را بهعنوان اعتراض گزارش میکنند یا اغتشاش.
ما در تحقیقمان ۳۴ سریال کمدی برتر با محوریت خانواده را شناسایی کردیم. این سریالها از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۷ روی آنتن رفته بودند؛ به طور تصادفی از هرکدام دو قسمت انتخاب کردیم. در آخر به ۵۷۸ صحنه رسیدیم که در آنها پدر موضوع شوخیهای تحقیرآمیز قرار گرفته بود؛ به این معنا که یا پدرها کسی را دست میانداختند، یا فرد دیگری پدرها را دست میانداخت.
سپس به تعداد دفعاتی پرداختیم که در آنها پدران کنار فرزندانشان بودند؛ در این تعاملات باید سه نوع کلیدی از رابطهی پدر-فرزندی وجود میداشت: نصیحتکردن، خطونشان کشیدن و تربیت رفتاری؛ خواه نهیکننده باشد خواه امرکننده. در اینجا قصدمان این بود که بفهمیم آیا این سنخ تعامل باعث میشود که پدران موجوداتی ابله و خندهدار بهنظر برسند یا نه؛ مثلاً پدرانی که در تصمیمگیری ضعیف جلوه میکنند یا بیلیاقتاند و کودکانه رفتار میکنند.
به نحو شگفتانگیزی مشاهده کردیم که در سریالهای کمدی اخیر پدران کمتر در مقام سرپرست ظاهر شدهاند؛ همچنین در سریالهای کمدیای که از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ ساخته شدهاند آنجایی که پدرها در مقام سرپرست بودهاند در ۵۰ درصد موارد آدمهایی ابله و خندهدار نمایش داده شدهاند؛ این درحالی است که این عدد در سریالهای کمدی دهۀ ۹۰ میلادی ۳۱ درصد و در سریالهای کمدی دهه ۸۰ میلادی ۱۸ درصد بوده است.
حداقل در صحنههایی که در آن شوخیهای تمسخرآمیز وجود دارد؛ مخاطبان سریالهای کمدی هنوز هم ترغیب میشوند تا به پدرانی بخندندکه وظیفۀ سرپرستی خود را ناشینانه و نابلدانه انجام میدهند.
تزریق حس خودکمبینی؟
اینکه رسانههای سرگرمکننده چقدر واقعیت را درست بازتاب میدهند یا آن را دستکاری میکنند، سوالی است که همیشه در رشتۀ ارتباطات و مطالعات رسانه مطرح بوده است. برای پاسخ به این سوال لازم است که نگاهی به دادههای زیر بیندازیم.
نظرسنجیهای ملیای که توسط مرکز تحقیقاتی پیو صورت گرفته نشان میدهند که از سال ۱۹۶۵ تا سال ۲۰۱۶، مقدار زمانی که پدران به فرزندانشان اختصاص دادهاند تقریباً دوبرابر شده است. امروزه پدران ۱۷درصد از جمعیت والدین خانهدار را تشکیل میدهند، لازم به ذکر است که این عدد در سال ۱۹۸۹ تنها ۱۰درصد بوده است. امروزه پدران تقریباً همانند مادران معتقدند که والد بودن نقشی بسیار اساسی در هویتشان دارد. آنها همچنین والد بودن را نوعی موهبت برمیشمارند.
بااینحال شواهدی در میان دادههای پیو وجود دارد که نشان میدهد این تغییرات چالشهایی را نیز ایجاد کرده است. اکثر پدران احساس میکنند که زمانی کافی برای فرزندانشان اختصاص نمیدهند؛ و دلیل اصلیاش را هم اغلب مسئولیتهای شغلی ذکر میکنند. تنها ۳۹درصد پدران احساس میکنند که در پرورش فرزندانشان موفق عمل کردهاند.
احتمال دارد محتوای سریالهای کمدی، که در آنها پدر آدم ابله و بازندهای است، این حس خودانتقادی را تقویت کرده باشد.
البته در همۀ سریالهای کمدی هم پدران والدین بیلیاقتی نشان داده نمیشوند. نمونههایی که ما بررسی کردهایم فقط تا سال ۲۰۱۷ را در پوشش میدهند. این درحالی است که وبسایت تیوی گاید در سال ۲۰۱۹ مطلبی منتشر کرد با این عنوان: «هفت پدری که با آنها نگاهتان به مقولۀ پدربودن در سریالهای کمدی عوض میشود» در تحقیقی که ما انجام دادیم لحظات مشکلساز برای والدین اغلب به زمینۀ کلیتری مرتبط بودند که همان نمایش رابطۀ عاشقانۀ مخفی والدین است.
به هر صورت از آنجا که تصاویر تلویزیونی هرگز نخواهند توانست گستره و پیچیدگیِ پدر بودن را به تصویر بکشند، حداقل نویسندگان سریالهای کمدی این امکان را دارند که بهتر عمل کنند و از استعارۀ پدر ابله، که هرروز بیشتر از مد میافتد، فراتر بروند.
پینوشتها:
• این مطلب را اریکا شارر نوشته است و در تاریخ ۱۶ ژوئن ۲۰۲۰ با عنوان «Why are sitcom dads still so inept» در وبسایت کانورسیشن منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۹۹ با عنوان «چرا پدرهایی که در سریالهای کمدی میبینیم اینقدر دستوپاچلفتی هستند؟» و ترجمۀ مهدی صادقی منتشر کرده است.
•• اریکا شارر (Erica Scharrer) استاد ارتباطات در دانشگاه امهرست ماساچوست است. او متخصص محتوا و مصرف رسانهای است و به مسئلۀ جنسیت در محتواهای رسانهای علاقهمند است.
[۱] Will and Grace
[۲] Roseanne
[۳] Home Improvement
[۴] Recurring character: شخصیتی که گاهبهگاه در طول یک سریال ظاهر میشود [مترجم].
انتهای پیام