خرید تور نوروزی

چرا آلمان‌ها در فوتبال موفق هستند؟

/به بهانه ششمين قهرمانی بايرن مونيخ در ليگ قهرمانان/

مهدي ميرابی، نويسنده و روزنامه‌نگار در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «چرا آلمان‌ها در فوتبال موفق هستند؟» نوشت:

آلمان ها به نظم كاري در دنيا شُهره هستند.

براي اهالي ورزش اين نظم نه در اقتصاد پوياي آنها بلكه بيشتر در فوتبال اين كشور به چشم مي‌خورد. در كنار نظم كاري “سخت كوشي و پايبندي به اصول كاري” وجه تمايز ديگر آنهاست. گفتني است اين خصيصه بعد از دو جنگ جهانيِ ويرانگري كه پشت سر گذاشتند وارد فرهنگ و رفتارشان شده است. با اين حال جنگ با تمام اثرات زيان بار و عصياني كه داشته است فرصتی طلائي را در اختيار آنها قرار داده كه بتوانند به يكي از منضبط ترين و ثروتمندترين كشور دنيا بدل شوند.

همانطور كه در اقتصاد متمايز از همسايگان خود هستند در مديريت فوتبال هم روشي را در پيش گرفته‌اند كه در هيچ كشوري (حتي اروپايي ها) يافت نمي‌شود. آلمان‌ها هم در عرصه باشگاهي و هم در عرصه ملي با آرايشي متفاوت ظاهر مي‌شوند.

اين متفاوت بودن كه به واسطه مديريت و اعمال قوانين سفت و سخت به آن رسيده‌اند باعث شده در افتخارآفريني هم همتا نداشته باشند.

طي ٩ دوره اخير آنها در ٦ دوره به جمع چهار تيم پاياني جام جهاني راه يافته‌اند. بنابراين برنامه بلند مدت آنها براي نشان دادن يك “مدعيِ مستمر” بي تأثير نبوده است. همچنين در مورد بهترين باشگاهِ آنها يعني بايرن مونيخ اين مسئله صادق است. بايرن مونيخ با ثبت ششمين عنوان قهرماني در ليگ قهرمانان پشت سر رئال و ميلان قرار گرفت. و در كسب عنوان دومي اول هستند. نكته قابل توجه ديگر اين است كه بر خلاف ساير باشگاه‌هاي مطرحِ دنيا استخوان‌بندي و ستون تيم‍‍شان را بوميان تشكيل مي‌دهند. براي نمونه در فينالي كه برابر پاري سن ژرمن به ميدان رفتند ٦بازيكن بومي در تركيب‌شان بود درصورتي كه حريف فقط از دو بازيكن استفاده مي‌كرد. ضمناً هر شش عنوان قهرماني را با مربيِ بومي به دست آورده‌اند. اين آمار و ارقام نشان مي‌دهد به برنامه‌اي كه داشتند جامه عمل پوشاندند. موفقيت آنها ثابت كرد “مديريت، نظم، هماهنگي و وحدت تيمي” فراتر و مهم‌تر از عوامل ديگر براي كسب عنوان قهرماني، در اين ورزش گروهي است. عواملي نظير برخوردار بودن از ستاره‌ها، بخت و اقبال، شرايط ميزباني، اشتباهات داوري و…

همان طور كه گفته شد آلمان‌ها براي برخوردار بودن از عاملي كه در بالا ذكر آن رفت راه سختي را در پيش گرفتند. وقتي جنگ باعث شد آلمان‌ها به فكر بازنگري در كشورداري شوند و خود را از نو بسازند، حذف مفتضحانه آنها هم در جام جهاني ٩٨ به همراه چند ناكامي پياپي در ملت‌ها باعث شد روشي جديد در مديريت فوتبال و بازسازي تيم ملي در پيش بگيرند.

اولين اقدام آنها تزريق مبلغ هنگفت ٨٠٠ ميليون يورو بود كه فدراسيون براي كشف استعدادها و آكادمي فوتبال هزينه كرد. -طي يك پروسه‌اي، فدراسيون فوتبال زيرساخت‌ها را تقويت و كمپ‌هاي استعداديابي در نقاط مختلف كشور داير نمود- در كنار اين اقدام، باشگاه هاي ليگِ يك و دو را طبق قانون مجبور كرد بخشي از سرمايه ساليانه‌شان را خرج تيم‌هاي پايه كنند. اقدام مؤثر ديگر اين بود كه باشگاه‌ها مُلزم به رعايت فيرپلي مالي شدند (انجام اين كار پيش از دستور يوفا و به اختيار خود آنها صورت گرفت) به اين معنا كه بيشتر از درآمدشان نمي‌توانند هزينه كنند. اين اعمال محدوديت باعث شد به شكل طبيعي فرصت بازي براي بازيكنان بومي بيشتر از پيش مهيا شود. از اثراتِ انكار ناپذير چنين برنامه‌اي اين بود كه باعث شد اكثريت قريب به اتفاق بازيكنان آلمان در ليگ خود توپ بزنند. تحقق اين امرِ مهم يعني اتحاد، وحدت و هماهنگي در تيم ملي. هدفي كه قرار بود در نهايت به آن برسند. اين وجه برتري آنها در تيم ملي كه معمولاً دوره اردوها بسيار محدود است آنها را از رقبا متمايز مي‌سازد و در پازل موفقيت آنها تأثير بسزايي دارد.

قطعاً تيم‌هايي نظير آرژانتين و برزيل براي هماهنگي بازيكنان‌شان كه بيشتر آنها لژيونر هستند و در قاره‌ي ديگري بازي مي‌كنند براي هماهنگي در تيم ملي به زمان بيشتري احتياج پيدا مي‌كنند و اين هماهنگي وراي هماهنگي رواني و عاطفي است. هم از لحاظ قطب‌بندي‌هاي خودبرتربيني و هم از لحاظ بودن در بافت فرهنگي متفاوت در كشوري بيگانه و زيست در ميان آن جوامع. اين موضوعِ بسيار مهم براي بازيكنان تيم ملي كه هر چندماه يكبار در مدت محدود يك هفته براي دو الي سه بازي دور هم جمع مي‌شوند و هر دو سال يكبار به مدت كمتر از يك ماه براي يك تورنمنت معتبر گرد هم مي‌آ‌يند بسيار حائز اهميت است.

اگر چه قوانين سختگيرانه فدراسيون آلمان در خصوص باشگاه‌ها باعث شد آنها سوپراستارها و اَبرستاره‌ها در ليگ خود نداشته باشند و به باشگاه‌هاي ثروتمند و پرطرفدار دنيا تبديل نشوند و جز ويترين و اولويت بينندگان تلويزيوني نباشند همچنين پشت سر ليگ‌هاي انگليس، اسپانيا، ايتاليا و شايد هم فرانسه قرار بگيرند اما نهايتاً آنها اين رفتار سوسياليستيِ فوتبالي را قربانيِ هدف بهتري يعني تيم ملی كردند. و به نتايج دلخواه (موفقيت) هم رسيدند.

آنها با سه عنوان قهرماني و سه نايب قهرماني، در اروپا اول و چهار عنوان قهرماني و چهار نايب قهرماني در جهان دوم هستند. هيچ بعيد نيست با روندي كه در پيش گرفته‌اند خيلي زود (نسبت به ادوار مسابقات) گوي سبقت را در كسب جام از ساير كشورها ربوده و با فاصله و به تنهايي به عنوان تيم اول دنيا مطرح شوند.

هر روز كه از عمر فوتبال مي گذرد “تجربه” نشان مي‌دهد كه بيش از هر عامل ديگري براي موفقيت “سازمان دهي تيمي” مهم‌تر است تا رقبا بتوانند خود را در برابر يكديگر مسلح كنند.

قطري‌ها در آسيا شايد بهترين نمونه‌اي باشند كه از آلمان‌ها الگوبرداري كردند. آن هم به صورت مقطعي (نه مستمر) و در بخش كوچكي. آنها با استخدام يك مربيِ خوبِ استعدادياب در سال ٢٠٠٦ براي فوتبال پايه‌هاي خود يك برنامه ريزي مُدون و مدت‌داري طرح‌ريزي كردند. قطر، كشوري است كه با توجه به مساحتش يك جزيره محسوب مي‌شود و به لحاظ كمي و نيروي انساني به شدت در مضيقه است. اما سانچز توانست با كار بر روي استعدادها و زير نظر داشتن آنها در طي ١٣ سال آنها را براي اولين بار به مقام قهرمانيِ آسيا برساند و رؤياي‌شان را محقق سازد.

در فهرست٢٣ بازيكن قطري كه در جام ملت‌های آسیا حضور داشتند (جز يك بازيكن بيست ساله كه در ليگ دو اسپانيا توپ مي‌زد)، همگي در ليگ ستارگان قطر اشتغال داشتند. تا حدودي شبيه آنچه در مورد آلمان‌ها صدق مي‌كند. آنها در كنار قهرماني دو ركورد ديگري هم ثبت كردند. المعز علي، آقاي گل رقابت‌ها شد و سعد الشيب با ٦٠٩ دقيقه ركورددار كلين شيت، بهترين دروازبان جام لقب گرفت. اين دو بازيكن قابل مقايسه با ستاره‌هاي ايران، كره، استراليا و ژاپن نبودند كه هر كدام در اروپا توپ مي‌زدند.

برگرديم به آلمان. آنها سال‌هاست كه بعد از دوران طلائيِ دهه ٧٠ تا٨٠ ديگر ابرستاره‌اي نداشته‌اند. سبد آنها از كسب جوايز فردي خالي است. اگر دروازه‌بان‌ها را مستثني بدانيم. ستاره‌هاي برزيل، آرژانتين، اسپانيا، فرانسه، ايتاليا، و تك ستاره‌هايي از پرتغال، اكراين، لهستان و حتي كرواسي در فوتبال دنيا بيشتر به چشم خورده‌اند. تا تك ستاره اي كه از كشور آلمان ظهور كند و هم طراز آنها عرض اندام كند.

توپ طلا و كفش طلا براي آنها موفقيت ملي به ارمغان نمي‌آورد به همين دليل كسي آنها را سرزنش نمي‌كند. همانطور كه گفتيم موفقيت “تيم” براي آنها در اولويت است. شايد حرف مسي براي اثبات اين مدعا جالب باشد كه مي گويد: «حاضرم تمام عناوين و افتخارات فردي و باشگاهي را اهداء كنم اما در قبالش يك جام ملي به دست بياورم!»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا