حمید گنگوزهی، معلم بلوچ | مهاجرانی
به گزارش انصاف نیوز، سیدعطاءالله مهاجرانی، وزیر ارشاد دولت اصلاحات در یادداشتی در وبلاگ خود نوشت:
گه گاه خبری در رسانه ها منتشر می شود که ما را رها نمی کند. خبر بخشی از وجودمان می شود، با خبر زندگی می کنیم. نام ها در ذهنمان برای همیشه می ماند. مثل نام ریز علی خواجوی که در نیمه شبی توفانی لباسش را آتش زد تا به راننده قطار بگوید ریزش سنگ ها راه را بسته است.
در دنیای خیال ذهنمان پر می کشد و به مدرسه ای می رود، که حمید گنگو زهی معلم آن مدرسه بود. مدرسه ای که دیوار فرسوده اش فروریخته بود و حمید برای نجات دانش آموزان جانش را فدا کرد…
مدتی پیش معلمی در مدرسه شیخ شلتوت مریوان برای همدردی با دانش اموز نوجوانی که سرطان داشت و موهایش ریخته بود، با موی سر از ته تراشیده شده به کلاس رفت، تا شاهد لبخند و شادی دانش آموزش ماهان رحیمی باشد. دانش آموزان همان کلاس هم روز بعد با موهای تراشیده به کلاس رفته بودند…
حسن امید زاده معلم گیلانی وقتی دیده بود، کلاس آتش گرفته است، دانش آموزان را نجات داده بود و صورتش در آتش سوخته بود… سال ها پیش معلمی از رنجوری و نزاری داش آموز نوجوانش پرسیده بود. دریافته بود که نیاز به کلیه دارد. کلیه اش را به دانش آموزش هدیه کرده بود. دکتر حبیبی معاون اول ریاست جمهوری وقت، وقتی آن معلم را دید، با چشمان خیس اشک به ناگاه خم شد و دست معلم را بوسید…
من شرمنده از مسلمانی/ شدم آنجا به گوشه ای پنهان
در برابر این عظمت روح معلمان، در چهارگوشه ی بلوچستان و کردستان و گیلان و آذربایجان و… چه باید کرد؟ پیام این فداکاری ها و ایثار این است که در اندیشهٔ دانش آموزان و مدارس باشیم. قدر معلمان را بدانیم. سخن آن ها را بشنویم. به اعتراض آن ها توجه کنیم. به فکر مدارس فرسوده هم باشیم که میلیون ها دانش آموز در مدارس فرسوده به کلاس می روند…
انتهای پیام
درودبرروح پاک معلم فداکار بلوچ حمیدگنگوزهی شجاع وسپاس ازجناب دکترمهاجرانی وزیرارشادسابق دردولت اصلاحات که باوجودی دوری ازوطن بازهم به یادهموطنانش است ودرودخدابرروح پاک مرحوم حبیبی معاول سابق واقعاً ایشان دردوران مسولیتش خدمات اززندونامی نیکی ازخودشان بجاگذاشتندیادشان بخیروروحشان شاد
سه پاس برازنده تان است معلمان عزیز. من یکی از دست پروردگانی هستم که زحمات شما مرا به جایی رسانده تا از زندگی حتی در این شرایط فلاکت بار ایران لذت ببرم زیرا روحم را پرورش داده اید. زندگیتان سرشار از سه پاس ایرانی. یاد دکتر حبیبی وطن پرست بخیر. از ایشان نقل میکنند روزی که از کار بازنشسته میشد یکی از کارکنان میبیند این بزرگوار پیچ گوشتی به دست مشغول تعمیر کشوی میز کارش است. در پاسخ سوال کارمندش میگوید کسی که بعد از من پشت این میز مینشیند باید میز کارش سالم و راحت باشد. روح این معلم واقعی شاد.