«عقلانیت» سیاسی امام حسن و «صلح» با معاویه
حجتالاسلام احمد حیدری در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «عقلانیت سیاسی امام حسن (ع) و صلح با معاویه» نوشت:
برای درک خباثت، ستمگری، بیوفایی به عهد و پیمان و استبداد رأی معاویه، به آگاهی بر سخنان و پیشگوییهای رسول خدا(ص) و امام علی(ع) و کیاستی چون کیاست امام حسن(ع) نیاز نبود؛ که هر کس اندکی در رفتارهای معاویه و نیاکانش دقت میکرد، این خصال زشت را رویّه ثابت او و پدرانش مییافت. امام حسن علاوه بر کیاست ایمانی فوقالعاده و آگاهی از سخنان جدّ و پدرش در باره معاویه، در دوران خلافت پدر هم شاهد این سیره خبیثانه، حیلهگرانه، پیمان شکنانه و …، بود و بهتر از همگان بر سرایر درونی معاویه آگاهی داشت لذا به او فرمود: «به خدا قسم اگر نبود که نمیخواهم کفرت را آشکار کنی [و اهل بیت رسول خدا را ساحر و جادوگر بنامی]، همه آنچه را در آینده مرتکب خواهی شد، به تو خبر میدادم. به خدا قسم تو در آینده زیاد را فرزند ابوسفیان خواهی خواند و حجر بن عُدیّ را خواهی کشت و سرهای بندگان صالح خدا [مثل صحابی بزرگوار عَمرو بن حَمِق] از این شهر و آن شهر به سوی تو فرستاده خواهد شد (بحارالانوار، 43/330). با این علم و آگاهی چرا امام با معاویه صلح کرد و خلافت را به او واگذارد؟
امام حسن(ع) خود شاهد بود که در صفین چگونه حیلههای معاویه، سپاه پدرش را از هم پاشاند و جماعت خسته از جنگ را تحریک کرد تا پدرش را به پذیرش صلح وادارند و بعد هم او را مشرک بخوانند و با او بجنگند؟ و دید که وقتی خودش خلافت را عهده دار شد، خمود و سستی، مردم را از اجابت دعوتش برای جنگ با معاویه بازداشت و دید که چگونه فرماندهان و سپاهیانش آماده میشدند تا او را دست بسته به معاویه تحویل دهند و چه ذلّتی بالاتر از این که معاویه او و اهل بیت و معدود یارانش را بعد از اسیری، به منّت آزاد کند و اعلام نماید قصّه «طلقای» (آزادشدگان) فتح مکه را با آزاد کردن امام و یارانش، تلافی کرد!؟
امام هم دوست داشت که به شجاعت، بیرغبتی به دنیا، انقلابی بودن، شهادتطلبی و… شناخته شود و نمیخواست به ترس، دنیا طلبی، خفیف و خوار کردن مؤمنان و… شناخته گردد ولی: اولاً غالب قریب به اتفاق کوفیان به هر دلیل از جنگ خسته بودند، با دل و جان ایمانی نمیجنگیدند و خواهان صلح و آرامش بودند. ثانیا شامیان به طمع دنیا و به قدرت دینارهای طلای معاویه، برای جنگ انگیزه قوی داشتند. ثالثاً فرجام این جنگ به روشنی و یقین شکست امام و پیروزی معاویه بود. رابعاً بعد از شکست هم جز ذلت و اطاعت و خفّت، چیزی برای امام و کوفیان حاصل نمیشد.
عقلانیت سیاسی در این شرایط برای امام راهی جز پذیرش صلح ترسیم نمیکرد. صلحی با شرایط محکم که گر چه زیر پانهاده خواهد شد، ولی بعد آن، تاریخ معاویه را محکوم میکرد و باطن مخفی معاویه و حقانیت و عقلانیت امام را اثبات مینمود. امام این واقعیت را برای سپاهیانش بیان کرد و از آنان برای تصمیمگیری در باره ادامه جنگ نظر خواست: «ای مردم، معاویه ما را به امری دعوت کرده که در آن نه عزّتی است و نه انصافی! ولی امر و اختیار با شماست، اگر میخواهید باقی بمانید و زندگی کنید و به دنیایتان برسید، پیشنهاد او را بپذیریم و خار در چشم، تحمّل ورزیم ولی اگر برای مردن در جنگ آمادگی دارید، در راه خدا جانفشانی کنیم و حاکمیت بین خود و معاویه را به خدا واگذاریم». جماعت مخاطب امام همگی فریاد زدند: ما زندگی و باقی ماندن را خواستاریم. (بحار، 44/21 به نقل از احتجاج)
صلح خواسته اکثریت مردم بود. البته اقلیتی غالبا انقلابی و سربدار هم بودند که درک و عقلانیتشان به حدّ تشخیص مصلحت نبود و اقدام امام بر صلح را نه برخاسته از عقلانیت؛ که ناشی از ترس شمردند و امام را «ذلیل کننده مؤمنان»، «سیاه کننده چهرهها» و … خواندند و آرزو کردند کاش امام قبل از صلح مرده بود! «مسیّب بن نجبه» و «سلیمان بن صرد» از همین انقلابیهای جانفدا [که هر دو بعداً از سران «قیام ناکام» توابین شدند] به اعتراض برخاستند و گفتند: تعجب ما تمام شدنی نیست که چرا با داشتن چهل هزار مجاهد جان به کف از کوفه، علاوه بر جان بر کفان بصره و حجاز؛ با معاویه صلح کردی؟ و امام جواب داد: عموم چون شما نمیاندیشند و من به حکم عقلانیت سیاسی، خواست و مصلحت عموم را در نظر گرفتم.(بحار 44/57)
انتهای پیام
نامه ی مهم به دکتر حسن روحانی در مورد معرفی مقصر گرانی ارز و قیمت کالاهای اساسی
بسم الله الرحمن الرحیم
با تشکر از دکتر روحانی
عامل اصلی گرانی شارلاتانی ارزی شرکتهای انقلابی در سه صنعت بزرگ و مادر در کشور در بازارها است : صنعت سیمان – صنعت فولاد و آلومینیوم و مس – صنعت پتروشیمی و نفت و .. که روسای آن با تایید مقام معظم رهبری انتخاب میشوند.
خواهشا نام شرکت ها و روسای آن را جهت شفافیت به رسانه ها افشا کنید
خواهشا کیهان و نمایندگان مجلس انقلابی جوک نگویند
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
رسانه ها منتشر کنند
صلح امام حسن همچون پذیرش حکمیت امام علی، ناشی از فرومایگی جامعه ی پیروان این امامان بود. هرگاه صلح حسنی را خواست مردم زمان خود بیان کردیم، به طور غیر مستقیم جامعه مان را فرومایه جلوه گر نموده ایم.
البته امام این را به حجر نفرمودند وسخن امام تحریف شده است .
امام اینطور فرمودند:
وَ قَالَ الْمُسَيَّبُ بْنُ نَجَبَةَ الْفَزَارِيُّ وَ سُلَيْمَانُ بْنُ صُرَدَ الْخُزَاعِيُّ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع مَا يَنْقَضِي تَعَجُّبُنَا مِنْكَ بَايَعْتَ مُعَاوِيَةَ وَ مَعَكَ أَرْبَعُونَ أَلْفَ مُقَاتِلٍ مِنَ الْكُوفَةِ سِوَى أَهْلِ الْبَصْرَةِ وَ الْحِجَازِ فَقَالَ الْحَسَنُ ع قَدْ كَانَ ذَلِكَ فَمَا تَرَى الْآنَ فَقَالَ وَ اللَّهِ أَرَى أَنْ تَرْجِعَ لِأَنَّهُ نَقَضَ الْعَهْدَ فَقَالَ يَا مُسَيَّبُ إِنَّ الْغَدْرَ لَا خَيْرَ فِيهِ وَ لَوْ أَرَدْتُ لَمَا فَعَلْتُ وَ قَالَ حُجْرُ بْنُ عَدِيٍّ أَمَا وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنَّكَ مِتَّ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ مِتْنَا مَعَكَ وَ لَمْ نَرَ هَذَا الْيَوْمَ فَإِنَّا رَجَعْنَا رَاغِمِينَ بِمَا كَرِهْنَا وَ رَجَعُوا مَسْرُورِينَ بِمَا أَحَبُّوا فَلَمَّا خَلَا بِهِ الْحَسَنُ ع قَالَ يَا حُجْرُ قَدْ سَمِعْتُ كَلَامَكَ فِي مَجْلِسِ مُعَاوِيَةَ وَ لَيْسَ كُلُّ إِنْسَانٍ يُحِبُّ مَا تُحِبُّ وَ لَا رَأْيُهُ كَرَأْيِكَ وَ إِنِّي لَمْ أَفْعَلْ مَا فَعَلْتُ إِلَّا إِبْقَاءً عَلَيْكُمْ وَ اللَّهُ تَعَالَى كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ وَ أَنْشَأَ ع لَمَّا اضْطُرَّ إِلَى الْبَيْع