اخلاق اموی: «اطاعت محض و متعبدانه» از ولی امر
حجتالاسلام احمد حیدری در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «اخلاق اموی: «اطاعت محض و متعبدانه» از «ولی امر»» نوشت:
با توجه به نابسامانیهای گسترده در کشور و با توجّه به اختیارات گسترده قانونی و فراقانونی رهبری (به گونهای که سران جناح اصولگرا اختیارات قانونی شمرده شده در اصل 110 قانون اساسی را «کف اختیارات رهبری» میدانند)، در سالهای اخیر اعتراضات و انتقادات عدالتخواهانه نسبت به رهبری حتّی در بین اصولگرایان زیاد شده است. متأسفانه تریبونداران این جناح به جای جوابگویی قانع کننده و محبوبسازنده، اصل انتقاد را غلط شمرده و اقتضای ولایتمداری را «اطاعت محض و متعبّدانه» معرفی میکنند. سخنران تریبوندار این جناح مطرح میکند: «1. در مقام عدالتگرایی ممکن است دچار گرایشهای نامتعادل شویم. 2. یا به جهت ناآگاهی مصادیقی را عدالت شماریم که به واقع عدالت نباشد 3. یا از درک مصلحتهای بالاتری که در راه اجرای عدالت وجود دارد، عاجز باشیم. 4. علاوه این که جایگاه ولایت باید در جامعه تثبیت شود تا اشاره سرانگشت رهبری بتواند در لحظات خطرناک و بحرانی، معضلات نظام را حل کند؛ پس رواج انتقادهای عدالتطلبانه، باعث تضعیف رهبری شده و در نتیجه ظلم به جامعه است».
سخنران تریبوندار دیگری که سخنش در فضای مجازی انتشار گسترده یافته، انتقادات عدالتطلبانه به امام علی از جانب حزب اللهیهای عدالت طلب آن زمان را با همین مبانی به نقد کشیده و میگوید: «نسبت ما با امام جامعه، نسبت تطبیق نیست، نسبت اطاعت است!» یعنی همان «اطاعت محض و متعبّدانه». بدیهی است «اطاعت ناب تنوری»، دُرّ کمیابی است ناشی از محبوبیت فوق العاده مُطاع و «بصیرت سلمانوار» و قانع شدنهای بیشمار مطیع، و انتظار آن از عموم و متوسطان، انتظاری نابجا میباشد.
تربیت جامعه بر اساس «اطاعت محض و متعبّدانه» از حاکم، ولیِّ امر و رهبر، نه سیاست علوی، که سیاست اموی است. خلیفه سوم به دلایلی که در جای خود روشن شده، مورد اعتراض عمومی واقع شد و اعتراضات در اثر مواجهه ناصحیح، به شورش منتهی و به قتل خلیفه انجامید. بعد از قتل خلیفه، عموم مهاجر و انصار با اختیار و بعد از شور واقعی، با امام به خلافت بیعت کردند. امام بعد از به عهده گرفتن خلافت در اولین اقدام، فرمانداران خود را نصب کرد و با وجود توصیههای فراوان، از ابقای معاویه بر شام خودداری ورزید. معاویه که حداقل خواهان امارت شام بود، به ظاهر خونخواه عثمان گردید و ضمن نامهای به امام، خواهان قصاص قاتلان او شد. اولین جمله امام در جواب معاویه، این است: «حق تو است که در مورد کشته شدن عثمان و قاتلانش سؤال کنی و جواب بگیری زیرا تو خویشاوند او هستی»(نامه 28) بعد در آن نامه و نامهها و خطبههای دیگر به کرّات جریان شورش علیه عثمان، نوع مواجهه خودش، موانعی که در زمینه قصاص قاتلان وجود دارد و سوء استفاده و خونخواهی دروغین معاویه را توضیح داد تا همه حقجویان و عدالتخواهان منصف، قانع شوند. امام حتّی یک بار منتقدان و سؤال کنندگان را توبیخ نکرد و به سکوت، تسلیم و اطاعت محض نخواند. این جرأت دادن به سوال و انتقاد نسبت به حاکم، در سیره امام (و مقتدایش رسول خدا) آن چنان واضح و آشکار است که وقتی بعد از شهادت امام، سوده همدانی در اعتراض از عامل معاویه، رهسپار شام شد و با معاویه سخن گفت، معاویه بعد از شنیدن اعتراضات شجاعانه او اظهار داشت: «پسر ابیطالب جرأت و جسارت بر حکومت را به شما جرعه جرعه نوشانده است [شما را به تدریج این گونه تربیت کرده] و بسیار طول میکشد شما را از این خصلت برید!»(بلاغات النساء/47).
در مقابل سیاست علوی، سیاست اموی را داریم که بنایش بر تربیت جامعه به اطاعت محض و متعبّدانه از حاکم و خلیفه بود و جمله بالا از این سیاست خبر داد.
معاویه و قبل از او، برادرش یزید بن ابوسفیان که فاتح و اولین امیر منصوب خلیفه دوم بر شام بود، مردم شام را «مطیع بیچون و چرا» بارآوردند و معاویه با نشستن بر مسند خلافت در صدد ترویج این تربیت در سراسر جامعه اسلامی بود. «حجّاج بن الصّمة» خطاب به معاویه گوید: من از کسانی بودم که برای یاری عثمان روانه مدینه کردی. در راه مدینه به مردی برخوردیم که خود را قاتل عثمان میپنداشت و او را کشتیم. به تو خبر میدهم که بر علی غالب هستی زیرا تو را همراهانی است که چشم به دهان تو دارند و هر چه بگویی، بدون چون و چرا، اطاعت میکنند و روی سخن تو، سخنی نمیگویند ولی با علی کسانی هستند که سخن او را بدون دلیل نمیپذیرند و در اوامرش چون و چرا دارند و قلیلی از «یاران مطیع محض تو» از بسیار«یاران ناقد و ایرادگیر علی» بهترند!(وقعة صفین/78).
انتهای پیام
در قرآن کریم آمده که پیامبر اسلام (ص) گفته انا بشر مثلکم. وقتی که از پیامبر سئوال میکنند که قیامت کی اتفاق می افتد، خطاب میرسد بگو دانش زمان وقوع قیامت فقط نزد خداوند است و فقط او آینده را میداند! یعنی اینجا نیز پیامبر اکرم در مورد موضوعی علم نداشته است. و اما در نظام جمهوری اسلامی، عده ای [بعضی] را حتی بالاتر از پیامبر میدانند!! اینان فکر نمیکنند که [ یکی از مسئول] هم انسانی است همچون همه انسان های معمولی، گرسنه میشود، میخورد، میخوابد، مطالعه میکند، تخلی میکند، مریض میشود، به پزشک مراجعه میکند، عصبانی میشود، میخندد، بسیار اندک میداند و بسیار بسیار بسیار نمیداند، کفشش پاره میشود، لباسش پاره و مندرس میشود، اگر مسواک نزند دندان هایش کثیف شده و جرم میگیرد!! تنها تفاوت وی با سایر مردم این است که فقه اسلام را خوانده و به احکام اسلامی آشناست؛ و اتفاقا در ریاضیات و فیزیک و شیمی و کشاورزی و نجاری و آهنگری و طبابت ، فاقد علم و آگاهی است. وگرنه آیا اینهائی که برشمرده شد برای اثبات اینکه [هرکدام از مسئولین] هم انسانی عادی همچون همه انسان هاست کافی نیست!!!؟
سواد نداری مجبوری نظر بدی
علم لدنی پیامبر ثابت شده کافی است مثلاً به المیزان مراجعه کنی
عداوت این جناب حیدری از متن گفته هایش پیداست
احسن به تو مرد که همه را با دلیل گفتی اما دنیا گرایان به اینها کاری ندارند و در فکر فرزندانشان در آمریکایند
آقای حیدری در گفته های شما کینه و عداوت موج می زند. از لجبازی ولجن پراکنی دست بردار ید. با توجه به گفته ها و نوشته های دیگر شما این کاملا مشهود هست. حرف درست برای نتیجه گیری غلط درست مانند خوارج زمان امام علی( ع) . خداوند هدایت کند شما را
مومن تازه به دوران رسیده سکولار