نقدی به یادداشت سعید حجاریان
یادداشتی از سیدمنصور حسینی در نقد یادداشت اخیر سعید حجاریان با عنوان «سازماندهی مرید و مرادی» را به نقل از وبسایت مشق نو میخوانید:
«زان یار دلنوازم شکری است با شکایت
خدمت برادر و استاد گرامی جناب آقای دکتر حجاریان سلام و عرض ادب مینمایم. اینجانب سیدمنصور حسینی از فقرای سلسله جلیله نعمتالهی گنابادی میباشم. در باب نوشتار جنابعالی با عنوان «سازماندهی مرید و مرادی» توضیحاتی را به استحضار میرسانم.
۱) به نیت خیر جنابعالی در این نوشتار یقین دارم و از شما بهخاطر همدلی با سلسله گنابادی و بازگویی جفاهای رفته، کمال تشکر را دارم.
از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی
اما در رابطه با اشاره شما به نمایندگان محترم حضرت آقای مجذوبعلیشاه (قدس سره) و رفتار ایشان به عرض میرسانم که مطالب مطروحه خلاف واقع بوده و ایکاش جنابعالی اخبار مربوط به این موضوع را قبل از نوشتن این نوشتار از منابع مختلف تحقیق میفرمودید. بهعنوان نمونه در همین تهران میتوانستید با جناب آقای کاشانی و جناب آقای دکتر پازوکی تماسی داشته باشید و راجع به شایعات مطروحه از ایشان هم کسب اطلاع بفرمایید. جناب آقای کاشانی نماینده وقت مجذوبعلیشاه جهت ملاقات و گفتوگو با حجتالاسلام کروبی در ایام انتخابات سال ۱۳۸۸ میباشند. جناب آقای دکتر شهرام پازوکی نیز از اساتید بهنام انجمن حکمت و فلسفه میباشند. جهت جلوگیری از اطاله کلام در پایان همین نوشتار شما را به یادداشتی که در آن ایام سخت به سه تن از حجج اسلام نوشتهام، ارجاع میدهم.
۲) هر چند که اشاره فرمودهاید که به سراغ موضوع اصلی این یادداشت میروید اما بهخاطر اینکه در ابتدا اشاره به سلسله و مکتب درویشی نمودهاید، ذهن خواننده ناخودآگاه به قسمت اول یادداشت شما کشیده شده و باعث میشود که سایه قسمت نخست روی قسمت اصلی سنگینی کند. هر چند که خواستهاید که سیستم درویشی را از سیستم سیاسی و حکومتی جدا کنید اما بیشتر برای خواننده، مصداق تز و آنتیتز را که موجب سنتز میشود، تداعی میکند. بهنظر حقیر که تلاش میکنم یکی از راهروان سلسلههای تصوف باشم مقایسه این سلاسل با سیستم حکومتی چه نفیاً و چه اثباتاً مقایسه مناسبی نیست. برای روشن شدن منظورم مثالی ساده را خدمتتان میآورم:
بگو قافیه سست یا نادرست
همین بس که ما ساده صحبت کنیم
یک مکتب و مدرسه آموزشی فنون رزمی را در نظر بگیرید. افرادی که علاقمند به فراگیری نوع خاصی از این فنون میباشند به این مکتب و مدرسه رجوع میکنند و طالب فراگیری از استاد میشوند. البته که این مدرسه و مکتب قائم به وجود استاد میباشد و این مدرسه بدون استاد بیمعناست و منطقاً فقط حرف استاد باید در آنجا مطاع باشد. اما همین هنرجویان و حتی استاد وقتی که خارج از مدرسه میروند در زندگی عادی مانند یک شهروند عادی هستند. هر چند هنرجویان در سر هوای یادگیری و مهارت در فنون را دارند اما همزمان تابع قوانین سیستم حکومتی وقت هستند. حکومتها و سیستمهای حکومتی اعم از هر نوع آینده و روندهاند اما سلاسل درویشی در هر دورهای به بقای خود ادامه دادهاند؛ همانطورکه مدارس فنون رزمی قدمتی طولانی دارند و در هر سیستم حکومتی وجود داشتهاند و هنرجویان را پرورش دادهاند. آیا تاکنون فردی مکاتب هنرهای رزمی را با سیستمهای حکومتی چه نفیاً و چه اثباتاً مقایسه نموده است؟
۳) فرقه در زبان و فرهنگ معاصر بار معنایی منفی دارد. چنانکه جهت مذهب تشیع، فرقه تشیع را بهکار نمیبریم. همچنین برای رویکرد منفی به بهاییت فرقه ضاله بهاییت بهکار برده میشود. لذا بهنظر حقیر کلمه مناسبتر برای مکاتب تصوف و درویشی کلمه سلسله میباشد.
سلسله موی دوست،حلقه دام بلاست
۴) بهعنوان یک شهروند من هم با این جمله جنابعالی در رابطه با نوع حکومت کاملا موافق هستم: شاید، دموکراسی بهترین شیوه حکومت نباشد اما بشر تاکنون بدیلی بهتر نیافته است.
ربّنا لا تؤاخذنا إن نسينا أو أخطأنا
با عرض معذرت از طولانیشدن مطلب
ملتمس دعا»
انتهای پیام