خرید تور نوروزی

حکایت دفتر زندانیانی که به پایان نمی‌آید

/عمادالدین باقی در گفت‌وگو با انصاف نیوز/

آرمان ملت‌شاهی، انصاف نیوز: «حکم صادر شده قطعی و لازم الاجراست»؛ این جمله احتمالا ناکام شدن آخرین امیدهایی است که محکومین به زندان با آن روبرو می‌شوند و خود را برای شروع زندگی جدید در زندان و یا حتی بعد از آن آماده می‌کنند. انصاف‌نیوز در گفت‌وگو با عمادالدین باقی نویسنده و بنیان‌گذار انجمن دفاع از حقوق زندانیان است که در دو دهه‌ی گذشته بیش از 5 سال از زندگی خود را در زندان سپری کرده است، به بررسی برخی از مشکلات محکومین سیاسی بعد از آزاد شدن از زندان پرداخته است.

در نیمه‌ی اول سال گذشته بود که وزیر دادگستری از جاری بودن ۱۳ میلیون و ۵۶۳ هزار فقره پرونده در کشور خبر داد. آمار بالای پرونده‌ها و همچنین رشد 7 درصدی تعداد آنها نسبت به سال گذشته‌اش خبر از آن می‌دهد که احتمال سپری شدن دوره‌ای از زندگی محکومین پرونده‌ها در زندان آن‌قدرها انتزاعی و دور از عموم به نظر نمی‌رسد. بسیاری از افراد پس از سپری کردن دوران محکومیت و آزادی از زندان در ادامه‌ی زندگی خود در بازیابی موقعیت‌ها و روابط شغلی، اجتماعی و خانوادگی خود دچار معضلاتی می‌شوند. این موضوع برای افرادی که محکومیت‌های سیاسی را از سر گذرانده‌اند نیز به نوع دیگری در جریان است.

عمادالدین باقی در نیمه اول دهه‌ی هشتاد و اندکی پس از آزادی از اولین دوره‌ی محکومیت، انجمن دفاع از حقوق زندانیان را بنیان نهاد. دفتر این انجمن در شهریور سال 1388 به دستور دادستانی وقت تهران پلمپ شد اما بعد از آن نیز به صورت غیر رسمی فعالیت خود را ادامه داد. انجمن در کارنامه‌ی خود اعتراض به نقض حقوق زندانيان و بدرفتارى با آنان، مشاوره حقوقى به زندانیان و خانواده‌هايشان، حمايت معنوى و در صورت نياز آنها و توانايى انجمن حمايت مادی را قرار داده است.

نهادسازی و سرمایه اجتماعی

باقی بیش از 29 جلد کتاب و مقاله با موضوعات تاریخ، حقوق بشر و انتقاد به مجازات اعدام تالیف کرده است. او در آخرین اثر خود با نام «دنیای بسته» که در رابطه با جامعه‌شناسی و روان‌شناسی زندان از درون زندان و حاصل تجربه‌ی زیسته‌ی مولف است، در فصل ششم کتاب با سر فصل «خروج پس از خروج» در مورد روزگار بعد از آزادی از زندان می‌نویسد:

«زندانیان سیاسی [در زمان خروج از زندان] دارای مسائلی چون مسئله‌ی سرمایه‌ اجتماعی و چگونگی رویارویی با آن هستند؛ برای مثال برخی از زندانیان سیاسی دارای یک اعتبار اجتماعی شده و به میزانی که مشهور‌تر و رفتارشان مورد قبول‌‌تر از نظر جامعه باشد دارای اعتبار اجتماعی بیشتری هستند. شخصیت علمی، فرهنگی و اخلاقی آنها که در پروسه‌ی عمل و در ازای زمان ساخته شده است نیز نقش مهمی در میزان و کیفیت وزن اجتماعی و اعتبار آن‌ها دارد.

برخی موفق می‌شوند این موقعیت را تبدیل به سرمایه‌ای ماندگار کرده و با استفاده از جایگاه خویش نهادهای ماندگاری بسازند؛ که مستقل از آنها و حتی پس از آنان نیز ادامه یابد؛ برخی نیز آن را تبدیل به یک فرصت شخصی می‌سازند. از آمد و شدها و احترام و تجلیل دیگران که صرفا از روی بزرگداشت فداکاری افراد است دچار توهم یا دچار خودشیفتگی و یا تصور محوریت و رهبری می‌شوند و انتظارشان از خود و یا دیگران به طرز نامتوازنی بالا می‌رود.»

در ادامه گفتگوی انصاف‌نیوز با عماد الدین باقی را درباره‌ی این موضوع می‌خوانید:

مشکلات روحی را به عنوان ادامه‌ی زندان تلقی می کنند

انصاف نیوز: نظر به آن که بسیاری از افرادی که زندان و محکومیت‌های سیاسی را تحمل می‌کنند؛ در زندگی بعد از زندان برای بازیابی موقعیت‌های شغلی و اجتماعی خود دچار مسائل و مشکلاتی می‌شوند؛ این مسائل و مشکلات به چند دسته تقسیم می‌شوند و چگونه‌اند؟

عمادالدین باقی: این سوالی نیست که بشود منحصر به یک گروه از زندانیانی کرد که درصد کمی را تشکیل می‌دهند. در کشورهایی مثل ایران که آمار زندانی سیاسی و امنیتی بالاست؛ این زندانیان باز هم زیر یک درصد را تشکیل می دهند. بنابراین مشکلات پس از زندان یک مسئله‌ی عمومی و اعم از زندانیان سیاسی و عادی است. در مورد زندانیان عادی البته به مراتب پیامدهای زندان چه در دوره حبس و چه پس از حبس شدیدتر و مخرب‌تر است. مسائلی مانند بی‌اعتمادی و طرد اجتماعی اموری هستند که برای آن اکثریت بیشتر مطرح است. درباره زندانیان سیاسی و عادی بخشی از مسائل مشترک هستند و بخشی هم غیرمشترک هستند.

در کتاب «دنیای بسته: جامعه شناسی و روانشناسی زندان از درون»، فصلی درباره مشکلات روحی، فردی، خانوادگی و اجتماعی زندانیان و ضرورت جدی گرفتن نهادی به نام مرکز مراقبت‌های پس از خروج نوشته‌ام.  در همه جای دنیا مرکزی به نام «مرکز مراقبت‌های پس از خروج» وجود دارد و یکی از کارهای آن حمایت شغلی و کمک به بازگشت به رندگی عادی و یکی هم مشاوره‌های روانشناسی است. معمولاً تا مدت‌ها پس از آزادی از زندان، مشکلات روحی را به‌عنوان ادامه‌ی زندان تلقی می‌کنند و افراد را تحت مراقبت و درمان قرار می‌دهند. اما در ایران با وجود مرکزی به همین نام «مرکز مراقبت‌های پس از خروج» عملاً در تمام این سالها ما ندیده‌ایم که در مورد زندانیان پس از خروج کاری انجام دهند. به دلیل آن‌که به همه مسائل انسانی کاملا فیزیکی نگاه می‌شود. تصور می‌کنند همین که فردی آزاد شد دیگر مشکلات دوره‌ی حبس تمام شده و همه چیز عوض شده، بله یک اتفاق بزرگی افتاده و دنیای او دگرگون شده است. زندانی از آن سوی دیوار به این سو می‌آید اما آثاری که از آنجا با خود آورده تا مدت‌ها ادامه دارد. درست مانند این است که فردی را در جایی برده باشند و زخمی کنند و بعد بیرون به حال خودش رها کنند و هیچ مراقبتی هم وجود نداشته باشد. اطرافیان هم به دلیل اینکه این زخم‌ها و دردها آشکار نیست متوجه آن نمی‌شوند.

چند سال پیش خانمی بعد از آنکه چند سال زیر حکم قصاص بود از زندان آزاد شد. به همراه همسرم به خانه‌شان رفتیم. همه‌ی آنها خیلی خوشحال بودند ولی به آنها گفتیم که این چند روز اول همگی خوشحال هستید اما مشکلات شما بعد از این شروع می‌شود. از یک طرف به خانواده گفتم که فرزند شما تا مدت‌ها حتی در خانه هم که هست خواب زندان می‌بیند یعنی از لحاظ روحی و روانی دچار یک تضاد است و روانش بین زندان و آزادی گیر افتاده و تا مدت‌ها آستانه تحریکی‌اش پایین است.

ممکن است شما خواسته‌هایی عادی را مطرح ‌کنید اما برای او که هنوز زندگی‌اش عادی نشده است و شما فقط جسم او را آزاد می‌بینید؛ او مثل شما می‌خورد و می‌خوابد ولی از تلاطمات روحی و پنهان او بی‌خبر هستید. به همین جهت در مقابل این خواسته‌های عادی ممکن است واکنش‎هایی غیرمنتظره ببینید. بنابراین شما ممکن است با او برخوردی کنید چون فکر می‌کنید او بداخلاقی می‎کند؛ این در حالی است که این اتفاقات و واکنش‌ها تا مدت‌ها طبیعی است و شما باید کنار آمدن با او را بپذیرید. برای دختر خانم‌های جوان هم توضیح می‌دادیم که شما باید متوجه شرایط جدید خود باشید. در یک جامعه‌ی سنتی با فرهنگ خاصی که دارد طبیعتاً نگاه اطرافیان و همسایگان به شما متفاوت می‌شود، خانواده نسبت به آمد و شدهای شما حساسیت و مراقبت بیشتر و نگرانی‌های تازه‌ای دارند و شما نیز باید آنها را درک کنید. خلاصه با طرح همه‌ی احتمالاتی که برای دو طرف وجود دارد سعی کردیم پیشاپیش آنها را نسبت به آنچه رخ می‌دهد متوجه کنیم و نشان بدهیم که این‌ها طبیعی است و باید سعی کنند با مدارا و تحمل و گفت‌وگو مسئله را حل کنند.

وزیر آموزش و پرورش هم می‌گوید که از جاهای دیگر ممانعت می‌کنند

همواره تعداد قابل توجهی از محکومین و زندانیان سیاسی را روزنامه‌نگاران و اهالی رسانه، نویسندگان و دانشجویان تشکیل داده‌اند، مسیر بازگشت به فعالیت‌های گذشته در فضای رسانه‌ای و مطبوعات، انتشار کتاب و بازگشت به دانشگاه تا چه اندازه هموار است؟

علاوه بر مشکلات زندانیان پس از آزادی که در همه جای دنیا نیز وجود دارد؛ اما در کشور ما مشکلات دیگری هم بر آن افزوده شده است. مثلاً افراد زیادی سراغ دارم که پس از آزادی اگر دانشجو بوده امکان ادامه تحصیل را از دست داده‌اند و اگر شاغل بوده‌ شغلش را از دست داده است. حتی فردی که در بخش خصوصی مثلا در یک بنگاه معاملات ملکی شاغل بوده بعد از آزادی دیگر او را نپذیرفته‌اند و گفته‌اند که فردی جایگزین شده است؛ ولی دلیل اصلی آن بوده که حساسیت سیاسی نسبت به او باعث ایجاد مشکلاتی در کارشان می‌شود. یا همین حالا یکی از معلمانی که به تازگی آزاد شده هنوز نتوانسته سر کار خودش برگردد. حتی وزیر آموزش و پرورش هم می‌گوید که از جاهای دیگر ممانعت می‌کنند؛ اما نیروهایی که از این امر ممانعت می‌کنند به هیچ وجه از نظر قانونی چنین صلاحیتی را ندارند.

 

این در حالی است که حتی قبل از انقلاب هم ما چنین مشکلی را نداشتیم. بودند افرادی که به عنوان محکومان سیاسی وقتی از زندان آزاد می‌شدند اگر دانشجو بودند به راحتی به درس‌شان برمی‌گشتند. آقای کروبی یک بار در اعتراض به ستاره‌دار کردن دانشجویان گفتند که من [پیش از انقلاب] بعد از چند سال از زندان آزاد شدم و در دانشکده الهیات به تحصیل خود ادامه دادم.

در رژیم گذشته هیچکس را به خاطر زندان از شغلش -با وجود آن که محکوم سیاسی و امنیتی بود- منفک نمی‌کردند و بعد از آزادی به راحتی به سر کار خود باز می گشت. ولی متاسفانه چرا حالا می‌خواهند هزینه کار سیاسی را آنقدر بالا ببرند و افراد را از هستی ساقط کنند که کسی دیگر جرات نکند مخالف باشد و با روش‌های غیر قانونی این افراد را سیاست زدایی یا منفعل کنند در حالی که فعالیت سیاسی حق مسلم افراد است. اگر کسی مرتکب جرم شد فقط به اندازه جرمی که انجام داده مجازات می‌شود و هر مجازات دیگری به جز آن‌چه که در حکم دادگاه قید شده غیرقانونی و غیرانسانی است.

بعضی البته مشکل مضاعف دارند و شرایطی برای‌شان ایجاد می‌شود که زندان با همه‌ی رنج و مصیبتش برایشان بهتر به نظر می‌آید. مثلا آنچه که اخیرا آقای نوید خانجانی نوشته خیلی موجب تاسف است. ‏نوشته است «بعد از دو سال و نیم از آزادی‌ام به من پاسپورت و اجازه خروج از کشور را نمی‌دهند. در ایران هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم و هیچ کسی (دوستان و آشنایان و…) حاضر نیست به من کاری بدهد و جایی استخدامم کنند چون برای منافع‌شان خطر دارم! شاید زندان جای بهتری بود.»

در دوران شیوع ویروس کرونا، باری دیگر موضوع بهداشت در زندان‌ها مورد توجه قرار گرفت. به صورت کلی آیا می‌توان گفت دوران زندان به خصوص در محکومیت‌های اشاره شده؛ می‌تواند سلامت جسمی و روحی افراد را تا حتی مدت‌ها بعد از آزادی مورد تاثیر قرار دهد؟ تجربه و بررسی شما از این وضعیت چگونه است؟

استرس کرونا برای زندانیان و خانواده‌های زندانیان و حتی زندانبانان بسیار ویرانگرتر از خود کروناست. فقدان امکانات کافی بهداشتی و درمانی در زندان‌ها هم این استرس‌ها را شدیدتر می‌کند.

البته از انصاف نگذریم که در ایران یک حرکت بسیار ارزشمند صورت گرفت و گفته می‌شود به حدود صد هزار زندانی مرخصی داده شد. نمی‌دانم مرخصی‌ها چقدر طول کشید؛ ولی این اقدام ستودنی بود. طوری که خانم «میشل باشله»، کمیسرعالی حقوق بشر سازمان ملل از اقدام قوه‌قضائیه جمهوری اسلامی ایران استقبال کرده و در بیانیه‌ای ایران را به عنوان کشوری نمونه در زمینه کاهش جمعیت زندان‌ها برای مقابله با شیوع کرونا و تضمین حق سلامتی زندانیان معرفی کرد. البته هیچ‌یک از رسانه‌های فارسی زبان برون مرزی به آن نپرداختند و خبر را بایکوت کردند طوری که انسان شک می‌کند اصل خبر صحت داشته باشد.

ولی همان رسانه‌ها دیگر مواضع خانم «باشله» را علیه نقض حقوق بشر در ایران با آب و تاب نقل می‌کنند. غرض اینکه گرچه این اقدام شایسته در ایران صورت گرفت اما درباره زندانیان سیاسی و عقیدتی که اتفاقا اولویت دارند چون در قوانین ایران هم میان ارتکاب جرم با انگیزه شرافتمندانه و انگیزه خودخواهانه تفاوت گذاشته می‌شود اما چنین نشد و گویی آن‌ها که انگیزه‌ی شرافتمندانه دارند؛ با قاتلان و تبهکاران فرقی ندارند و مستحق سخت‌گیری بیشتری هستند.

این در حالی است که طبق اصل 168 قانون اساسی و همچنین قوانین عادی میان جرائم سیاسی و عادی تفاوت گذاشته شده و برای جرائم سیاسی امتیازاتی قائل شده است. هرچند درباره برخی مصادیق، اصل مجرمیت شان محل سوال است اما نکته این است که قانون با فرض اثبات مجرمیت، این تفاوت و امتیاز را قائل شده است. در تهران دکتر فرهاد میثمی مبتلا به کرونا بود و هیچ مانع قانونی برای مرخصی او وجود نداشت اما در طول دوران حبس و با وجود مرخصی‌های انبوه در بحران کرونا، به او هیچ مرخصی‌ای داده نشد؛ در حالی که اصل محکومیت او هم قابل دفاع نیست. در آذربایجان دو زندانی مانند عباس لسانی و یوسف کاری که بیماری دارند و آقای لسانی به سبب سن و سال و مشکل کبدی و ریوی بستری شد اما مرخصی به آنها هم ندادند. در این شرایط مسئولان نمی‌دانند چه فشار ویرانگر روانی به خانواده های زندانیان بیمار وارد می‌شود. من درباره محتوای پرونده و ایرادات حقوقی ورود نمی‌کنم و با فرض اینکه این ایرادات وارد نیست، می‌پرسم مگر چه ایرادی دارد که به این دسته از زندانی‌ها هم مانند دیگران فرصت‌های درمانی و بودن با خانواده داده شود؟

اصل 168 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: «رسیدگی به جرایم سیاسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیات منصفه در محاکم دادگستری صورت می گیرد. نحوه انتخاب، شرایط، اختیارات هیات منصفه و تعریف جرم سیاسی را قانون بر اساس موازین اسلامی معین می کند.»

به زندان به چشم مجوز گرین‌کارت نگاه می کردند

بازجو: مهاجرت یا حکم سنگین زندان ؟

در طول این سال‌ها بسیار شاهد آن بوده ایم که تعداد قابل توجهی از افراد بعد از اتمام دوره‌ی محکومیت و آزادی از زندان، برای مهاجرت اقدام کرده‌اند، آیا این خواست تماما حاصل سرخوردگی‌های ایجاد شده و این‌گونه مسائل است و یا خواست و انگیزه‌های دیگری از سوی برخی نهادها تاثیرگذار بوده است؟

اصولا در مورد همه کسانی که ترک وطن کرده‌اند نباید حکم واحدی داد. چنان‌که می‌بینیم اسم همه ایرانیان ترک وطن کرده را «تبعیدی» گذاشته‌اند در حالی که این ترم‌ها از لحاظ حقوقی تعریف دارد. تبعیدی کسی است که حکومت او را مجبور به اقامت در جایی می‌کند ولی کسی که خودش بخاطر شرایط سخت و فشار می‌گریزد و به کشور دیگری پناهنده می‌شود نامش «پناهنده» است.

اما بسیاری از پناهندگان نیز اسم خودشان را تبعیدی می‌گذارند. در مورد افراد هم نمی‌توان حکم واحد داد بعضی کاملاً برای مهاجرت و پناهندگی اقدام کرده‌اند. بعضی هم دلایل دیگری دارد. من شخصاً در زندان افرادی را دیده‌ام که مثلاً یکی از آنها پرسید من با توجه به این‌که فقط چهارماه زندان هستم اگر دادگاه تجدیدنظر حکم مرا نقض کند؛ آیا بعداز چهار ماه می‌توانم پناهندگی بگیرم؟ به عبارتی بعضی افراد به دلیل اینکه نه تخصصی و نه توان مالی برای ترک ایران و زندگی در کشور دیگر نداشتند اصلاً به زندان به چشم مجوز گرین‌کارت نگاه می‌کردند. ولی بعضی هم واقعاً آن‌قدر در ایران تحت فشار بودند و مدت‌های مدیدی زندان تحمل کردند که دیگر برایشان ادامه این وضعیت قابل تحمل نبوده است.

بعضی هم اساسا هیچ مشکلی نداشتند؛ مثل بعضی خبرنگارها که ازطریق لابی با بعضی از رسانه‌های فارسی برون‌مرزی ایران را ترک کردند بدون اینکه هیچ مشکل سیاسی-امنیتی یا پرونده‌ای داشته باشند که موجب سرخوردگی شده باشد. در مواردی هم بعضی افراد وقتی بازداشت شدند توسط بازجویان آنها گفته شده یا از ایران بروند و یا اینکه منتظر حکم سنگین زندان باشند. البته بعضی‌ها به اجبار می‌پذیرفتند و بعضی‌ها نیز نمی‌پذیرفتند. دلایل برای مهاجرت افراد متفاوت است و نمی‌شود درمورد همه آنها حکم واحد داد. هرچند بسیاری از آنها خوش‌تر می‌دارند که حکم واحدی داده شود و دلایل مختلف مکتوم بماند.

برخی نهادها در مرحله تجدیدنظر برای تایید حکم لابی می‌کنند !

از دیگری مشکلات رایج به گفته‌ی افراد، وجود سایه‌ی نیرو های امنیتی، کنترل بر رفت و آمدها و تهدید برای بازداشت‌های مجدد است، آیا وضعیت به همین شکل است؟

این مسئله که مطرح می‌کنید آنقدر زیاد است که دیگر قابل کتمان نیست. من افراد زیادی را دیده‌ام که به دلیل همین وضعیت دچار بحران‌های روحی و مشکلات شدید استرس برای خود و خانواده‌شان شده‌اند؛ به طوری که می‌شود گفت آسیب‌های بیرون از زندان برای آنها کمتر از آسیب‌های زندانی بودن نبوده است؛ شاید عوامل امنیتی با آگاهی از این پیامدها چنین می کنند. هر تماس تلفنی آنها یک موج اضطراب ایجاد کرده و در موارد زیادی این افراد با ما مشورت کرده‌اند که برای رهایی از این بحران چه کنند؟

این مسئله به مشکل بی‌قانونی بازمی‌گردد؛ به لحاظ قانونی ضابطین باید تحت نظر قاضی تحقیقات کنند و مستقل از آن هیچ اختیار دیگری ندارند و بعد از آن که تحت‌نظر قاضی تحقیقات مقدماتی انجام و پرونده به دادگاه ارجاع داده شد، آنها دیگر نباید هیچ سمت و نقشی در پرونده داشته باشند. اما متاسفانه در ایران بازجویان از لحظه‌ی بازداشت تا تشکیل پرونده و صدور حکم و یا در مرحله‌ی تجدیدنظرخواهی از طریق لابی کردن برای تایید حکم و حتی پس از آزادی، متهمان را دنبال می‌کنند و این برخلاف قانون است. جالب این است که این نقش آنها نه تنها در زندگی شهروندان موجب اخلال و اختلال است که در خود سیستم قضایی هم باعث ایجاد اختلال شده و به جز چند قاضی تابع، بقیه قضات احساس مشکل می‌کنند و در نتیجه ازسوی خود مقامات قوه قضاییه نیز مورد اعتراض قرار گرفته است. برای مثال «جعفری دولت‌آبادی» در شروع مسئولیت خود در دادستانی گفت اجازه نمی‌دهم ضابطین برقضات حکومت کنند اما به خاطر ضعف هایی که داشت درست برعکس شد. اخیرا هم آقای رئیسی گفت تشخیص جرم با دادستان و قاضی است و دادستان‌ها نباید تسلیم ضابطین شوند و از نظر آنها تبعیت کنند؛ تیتر یک روزنامه سازندگی شماره شنبه ۲۴ آبان نود و نه از قول آقای رئیسی این بود که تسلیم ضابطان نشوید.

 

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. با سلام خدمت آقای باقی
    من در مورد کلیت صحبت شما بحثی ندارم اما شما در یکی از بخش های صحبت خودتون گفتید « در رژیم گذشته هیچکس را به خاطر زندان از شغلش -با وجود آن که محکوم سیاسی و امنیتی بود- منفک نمی‌کردند و بعد از آزادی به راحتی به سر کار خود باز می گشت» . این حرف شما از نظر تاریخی بسیار ضعیف هست و تقریباً صدها شاهدی که علیه حرف خودتون هست رو نادیده گرفتید. من چند موردش رو ذکر میکنم.
    خلیل ملکی که رهبر جامعه سوسیالیستها بود به دلیل فعالیت سیاسی بعد از کودتای ۲۸ مرداد به زندان افتاد از وزارت فرهنگ اخراج و بازنشسته شد و در اواخر عمر که دوباره به زندان افتاد حقوق بازنشستگی اش راه هم بریدند.( رجوع کنید به خاطرات سیاسی خلیل ملکی نوشته همایون کاتوزیان صفحه ۱۹ )
    علی اشرف درویشیان که از نویسندگان مشهور هست هم معلم مدرسه و هم دانشجوی دانشگاه بود ‌موقع پخش اعلامیه دستگیر شد و علاوه بر اخراج از دانشگاه از معلمی هم منفصل شد.
    علاوه بر این افراد کسانی مثل مهندس بازرگان و یدالله سحابی به خاطر فعالیت سیاسی از دانشگاه تهران اخراج شدند و تا زمان انقلاب در شرکت یاد مشغول به کار شدند.
    البته من موارد زیادی میشناسم ولی فکر کنم همینقدر کافی باشه.

  2. با سلام خدمت جناب باقی
    شما در مصاحبه فرمودید که “در رژیم گذشته هیچکس را به خاطر زندان از شغلش -با وجود آن که محکوم سیاسی و امنیتی بود- منفک نمی‌کردند”. این حرف شما از نظر تاریخی بسیار ضعیف هست و اسناد مخالف رو نادیده گرفتید. من به 2 مورد اشاره میکنم و البته موارد خیلی بیشتری را میشناسم .
    1- خلیل ملکی ( رهبر نیروی سوم و جامعه ی سوسیالیست ها ) بعد از کودتای بیست و هشت مرداد از وزارت فرهنگ اخراج و بازنشسته شد و دفعه ی بعد که به زندان افتاد حقوق بازنشستگیش هم قطع شد. ( کاتوزیان خاطرات سیاسی خلیل ملکی صفحه 19)
    2- علی اشرف درویشیان نویسنده ی مشهور هنگام پخش اعلامیه دستگیر شد و از دانشگاه اخراج و از معلمی هم منفصل شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا