خرید تور تابستان

نامه‌ای مطایبه آمیز به برادر حسین طائب

علی صارمیان (آستانه)، روزنامه‌نگار، در یادداشتی ارسالی با عنوان «نامه‌ای مطایبه آمیز به برادر حسین طائب در روز جشن میلاد امیرالمومنین ع» نوشت:

برادر گرامی جناب آقای طایب رییس سازمان اطلاعات سپاه. سلام علیکم.‌ همانطور که تصدیق می‌فرمایید [همانطور که به طنز می‌گویند] ما لرها در طول تاریخ اگر [هیچ چیز] را هم قبول نداشته‌ایم، علی ع را قبول داشته‌ایم. به خاطر جوانمردی و دلاوری‌اش. لذا این نامه را جوانمردانه بخوان و اگر حق و حسن نیتی در آنست معاونین و کارشناسان را بدان توجه بفرمایید. انشالله که برکات این روز به جنابعالی و دوستان برسد. اگرهم نه وجدانا زنم مریض است و وزیر جنگ هم در بیمارستان قطع امید کرده‌اند و متوسل به امیر المومنین. ما را یقه نکنی برادر.

القصه یک. یک مقدمه ضروری:

زمانی در سال ۶۸ ما با یک کلاشینکف به دوش در شهر می‌گشتیم که کسی روی دیوار شعار علیه رهبری ننویسد. یک شب هیچ سوژه‌ای گیر نیامد که به آن گیر دهیم. زیر پل انقلاب بودم. دیدم یک نفر در میان برف و سرما دارد سر پل راه می‌رود‌. فریاد زدم ایست. ده دقیقه طول کشید که بهش برسم. جیب‌هایش را گشتم. یک بسته سیگار و یک نامه‌ی عاشقانه و یک نوار. به به. درست است که بنده خدا رنگ و پیف پاف نداشت ولی این منکرات را داشت. خلاصه آوردمش مسجد. دم صبح بود. ایستادم به نماز. دیدم بنده خدا زیر لب گفت نمازت قبول نباشد. دلم برایش سوخت و البته ترسیدم. نامه و نوار را گرفتم‌. سیگار را دادم و رهایش کردم. نامه و نوار از روی کنجکاوی بود و  می‌خواستم کنجکاوی کنم. اما باور می‌کنی سی سال است هر وقت به نماز می‌ایستم می‌گویم خدایا یعنی می‌شود من را ببخشی؟ می‌شود آن جوان که از سرکار برمی‌گشت را ببینم و به دست و پایش بیفتم و بگویم آقا از نفسانیت من بود. سیاه شده روزگارم. برایش هر خیری که فکر کنی می‌کنم‌ ولی دلم آرام نیست. هی نگاه غضب خدا را می‌بینم که با بنده من چه کردی؟ آقا طائب ما با این جوانان چه می‌کنیم که دل از دین خدا برمی‌دارند؟ که ضد نظام می‌شوند. من که خائفم واقعا. کاش گردنم می‌شکست و از زور بیکاری گیر به آن جوان نمی‌دادم. ای روسیاه بر من که خواستم خدمتی به این نظام کنم، خیانتی پنهان کردم و همه‌ی زندگی‌ام دنبال جبران آن هستم.‌

دوم: حاج آقا اگر جنابعالی را پای درس آیت الله جوادی آملی نمی‌دیدم، من هم این تبلیغات از سوی احمدی‌نژادی‌ها تا خودی‌ها تا نخودی‌ها و رسانه‌های آنور آب را در موردت قبول می‌کردم که چه آدم مخوفی. من باور کردم که جنابعالی در نجات افراد بیگناهی که به قتل دانشمندان هسته‌ای یا ماجرای شهید تهرانی مقدم اعتراف اجباری کردند، غیرت و همت مسلمانی داشته‌اید. لذا درخواست‌های زیر بر حسب همان تقواست نه خدای نکرده کسی که دلش چون من زنگبار بسته باشد.

سوم: اولین درخواستم از جنابعالی تجدید نظر در مساله‌ی جمعیت امام علی ع است. این جمعیت مسجد ضرار نیست. دیروز با فردی موثر از وزارت کشور صحبت می‌کردم. گفت آقای رییس جمعیت صحبت‌ها و اقداماتی کرده که بله … گفتم اگر جنابعالی خطایی بکنی باید وزارت کشور را منحل کنند؟ آخر این چه شیوه‌ی حل کردن ماجراست. باضافه اینکه آقای میمندی‌نژاد مثل هر آدم غیر سیاسی دیگر، وقتی حرف سیاسی می‌زند بی‌مبالات است. صحبتم اینست که آخر اینهمه جوان خیر و درست کردار را  گلایه‌مند و مخالف انقلاب کنیم، این هنر است؟

استدعا دارم با کدخدامنشی، رفتاری که من با آن جوان سر پل کردم، در سازمان جنابعالی بعد از سی سال بلوغ تکرار نشود. دل جنابعالی برای تنبه پیش آقا جوادی آملی می‌رود‌، این هم تنبهی است. وقفه یا خدای‌نکرده تعطیل این جمعیت، ناتوانی ما را می‌رساند. اصلاح با بیان دلایل چرا ولی انحلال نه حق است و نه مفید برای نظام.

چهارم: بیایید و عیدی روز میلاد آقا امیر المومنین ع را به این افراد محیط زیستی بدهید. من می‌گویم بی‌گناهند. جنابعالی هم ادله‌ای دارید. اما به هرحال اینها خانواده دارند و قصدی هم به آن مساله‌ی مجرمانه نداشته‌اند. الکریم اذا وعد الوفا. در مورد حصر و بچه‌های تحت کیفر یا مراحل دادرسی هم انشالله ابتکار عمل شما کارساز باشد.

پنجم: آقا جان به هزار ضرب و زور ما اصلاح طلبان را پای انتخابات آورده‌ایم. رهبری هم که می‌دانید نظرش انتخاباتی پرشور و رقابتی است و نتایج هم برایش مهم نیست. اینکه آقای تاج‌زاده بگوید که به افراد شورای اصلاح طلبان زنگ می‌زنند که دور هم جمع نشوید را من نمی‌فهمم. خوب اینکه مردم را تیز می‌کند. اگر آن نهاد مشکوک است به این دوستان، خیلی آراسته نامه‌ای بزند و نماینده بفرستد به این جلسات. اگر نه که این تلفن‌ها خلاف مصالح کشور است. عنایت دستور بفرمایید. بگذارید در عین آزادی برای این هدف ملی باشند.

ششم: هفته‌ی پبش آقای الیاس حضرتی از طریق واسطه مطلعم نمودند که من را هم فرموده‌اند ننویسم. از دوستانی هم مواردی اینچنین شنیده‌ام که ننویسند. آیا این مشکوک نیست که بعضا این بچه‌ها که مرجع دینی‌شان هم رهبری است را ساکت کنند؟ چون بعضا نقد به رهبری در ملاطفت کرده‌اند؟ اینها جواهرند. سرمایه‌اند. راه حل‌اند. رهبری اینها را دوست دارد‌‌. از آن ذوب در ولایت‌ها نیستند که الان ناسزا به رهبری می‌نویسند. اینها را دلجویی کنید. سرد نشوند‌. من که جایی ندارم‌. من با این حقوق‌های نجومی که از شما می‌گیرم کجا بهتر از اینجا؟

بخدا شرمنده می‌کنید برای این مامور ۰۰۷ اطلاعات سپاه اینهمه واریز می‌کنید. این ماه سه میلیون و هفت صد به من رییس کلفت هلال احمر پرداخت کرده. هرچی می‌گویم این برای یک همکار امنیتی زرهی نظامی کم است و مواهبی که واریز می‌شود را بدهید، قبول نمی‌کنند. ببین فشار معیشت را. هم انگ وابسته بودن به اطلاعات سپاه را بخوری هم حقوقت در حد یک مخبر هم نباشد. این انصاف است؟  القصه بگذارید این بچه‌های گفتمان‌ساز در متن این انتخابات باشند. در مورد نهاد اجماع ساز هم انشالله ریس جمهور آینده از اینها باشد. اولین قلم در نقدشان بنده هستم. کج بروند راستشان می‌کنیم. اصلاح در چهارچوب نظام. برای تقویت نظام. بنده پنج انگشتم را پای کاغذ می‌گذارم که اگر کمترین هزینه‌ای برای نظام داشت، کت بسته در خدمت باشم. آنها را ترغیب کنیم و نگوییم باید ببازی. ببرند. چه اشکالی دارد؟ آنها هم فرزندان رهبری هستند. انشالله.

هفتم: شخصی است. هفته پیش  به تلگرام من وارد شدند. رمز آخر را نتوانستند بشکنند. حاج آقا بررسی بفرمایید. تحلیل خودم نهادهای امنیتی نیست. ولی کیست که سیم کارت کپی می‌کند و رمز دریافت می‌کند؟ بنده که چیزی ندارم. به رغم فتوای رهبری که ممانعت از حریم شخصی را توصیه کرده‌اند ولی من هرکس که دلش می‌خواهد تلفنم را تحویل می‌دهم. برای خودش‌ اما این تلفن حکایت جیب همان جوان در شب برفی را دارد. گیرم نامه‌ی عاشقانه‌ای، سیگاری، نواری…که چه؟

من ماموریتم عدم شعار نویسی است. بعد که گیرم نیامد سراغ بهانه بگیرم؟ یک دستاویز پیدا کنم؟ اگر فردا عکس خانوادگی همسر بنده دست این و آن بیفتد، من هم نفرین می‌کنم که نمازت قبول نباشد. ضمن تحفظ، بررسی بفرمایید در ایران چه کسی اینکارها را می‌کند و کور شود کارش. بنده که کاره‌ای نیستم؛  فردا در تلفن‌های حساس و محرمانه‌ی نظام  هم کپی می‌کند.

مساله آخر؛ چه خوبست سازمان جنابعالی، واجا و غیره یک سخنکو بگذارند که این مسائل را پیگیری کند.

روز میلاد مبارک. انشالله هرکس سربلندی این کشور و اصلاح امور و احساس غرور از این نظام را می‌خواهد و گرهی می‌گشاید، هدیه‌اش را از امیر مومنان بگیرد و توبه‌ی ما را از دل شکنی و تبدیل گرایش‌ها با تحلیل‌های غلط به رفتاری به نمایندگی نظام؛ بپذیرد.

با آرزوی توفیق و پوزش ۷ اسفند ۹۹

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. جناب صارمیان خوب میدانید بعضی از نمازهای روزانه خیلی به آدم میچسبد ، حالا این چسبیدن چندوقت چندوقت بدست میآید خود صاحب نماز عنایت میکنه ..چندهفته پیش بود که چنین حالی سراغم آمد والتماسی بدرگاهش کردم خیلی خودمانی انگار صاحب نماز آنطرف اتاق نشسته وگفتم ..خدایا نه نمازمیخوانی،نه روزنامه ونه تلویزیون نگاه میکنی نه نماز جمعه میری ولی خودت گفتی که به کنه سینه ها عالمی،خدایا هرکس درهرلباس وشمایلی با هردینی به بندگانت خیانت میکند آبرویش رابریز ورسوایش کن وهرکسی با هر لباسی ونیتی که دارد فقط مشغول خدمت به مردم است اوراتایید بفرما و حمایتش کن…وبعدش اشک

  2. عااالی.نمی دانم گوشی برای شنیدن است؟! جناب صارمیان! بخشی از حاکمیت از رقیب می ترسد! فقط در حد اقلیت قدرت خواه، بقیه ی را آدم نمی دانند! خدا هدایتشان فرماید.

  3. به نام خدا.خدایا این انقلاب را که با خون مردمانی درستکار و خیر اندیش بدست آمده در پناه خویش بگیر و شر دشمنان را چه از خویش و چه از بیگانه به خودشان بازگردان.آمین

  4. به نام خدا.الهی این انقلاب را که با خون مردمانی درستکار و خیر اندیش بدست آمده در پناه خویش بگیر و شر دشمنان را چه از خویش و چه از بیگانه به خودشان بازگردان.آمین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا