بهاريههاى ادب پارسى
صفدر دوام، روزنامهنگار در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «در احوال «بهاريههاى ادب پارسى»» نوشت:
سرايش بهاريه درتاريخ ادب پارسى از جايگاه مناسبى برخوردار و ستودنى است. نوروز جلالى و رسيدن بهتر طبيعت با جلوههاى آشكار خود هر شاعر و اهل قلمى را به وجد آورده تا آن اشتياق خود را از جوهر قلم خويش به صفحهی خيال مخاطبان منتقل نمايد.
اهميت نوروز باستانى و سبزينگى بهار طبيعت تا آنجا بوده كه هر شاعرى با هر نگرش اجتماعى، فرهنگى و سياسى به نوروز توجه خاص داشته باشد. از حافظ گرفته تا مولانا ، سعدى، خيام و بسيارى ديگر كه از بيان فىالبداهه آن قلم ناتوان است.
اما چه رمزى است كه دگرگونى طبيعت نكات آسمانى را در بهاريههاى شاعران ادب پارسى گنجانده است؟ آنها كه از مطلع شعر تا پايان از نوروز و بهار سرودهاند، همانكه حافظ شيراز به وقتشناسى و استفاده بهينه از آن تأكيد دارد:
ز كوى يار مىآيد نسيم باد نوروزى
از اين باد ار مدد خواهى چراغ دل بر افروزى
ويا در آن بيتى از همين غزلِ پر نغز كه دوباره انسان را به عيش و نوش بهارى در نوروز دعوت نموده است و مىگويد:
مى اندر مجلس آصف به نوروز جلالى نوش
که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی
با تكاپويى عميق مىتوان قامت استوار سرايش بهاريه از سوى شاعران ايرانى در برهههاى مختلف زمانى پى برد، نه قحطى و خشكسالى، نه ستم حاكمان و حتی مرگ نزديكان نتوانسته شاعران ما را از تكريم بهار در اشعار و نويسندگان ما را از نوسته هاى بهارى بازدارد. هر چند در دورانى نظير مشروطه شاعران مبارز و آزاديخواه از بهاريه هم براى مبارزه استفاده نمودهاند كه در قالب اشعار مختلف و تصنيف ماندگار شده است.
تعظيم بهار كه براى شكوه زيستن است راهكار شاعران ما براى دور شدن از كم و كاستىهاى روزمره و غصهها و رنجها است، مگر نه اينكه محمد رضا شفيعى كدكنى، شاعر صاحب سبك و پژوهشگر روزگار ما در اوج نشيب و فراز اجتماعى دهه ٤٠ خورشيدى در كشور بهاريه را در قالب شعرى اجتماعى و سياسى مىسرايد تا جايى كه مى گويد:
در آن کرانه ببین:
بهار آمده،
از سیم خاردار گذشته.
حریق شعله گوگردی بنفشه چه زیباست!
هزار آینه جاریست
هزار آینه
اینک
به همسرایی قلب تو میتپد با شوق
زمین تهی است ز رندان؛
همین تویی تنها!
که عاشقانهترین نغمه را دوباره بخوانی.
بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان!
«حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی»
و بسيار بهاريههايى كه در اعصار مختلف تاريخى كشورمان از سوى شاعران برجسته سروده شده است. همه اين اشعار بهارى و نوروزنامههايى كه به نثر درآمدهاند براى انسان راهنمايى در جهت استفاده از اوقات زيباى عمر و بهرهگيرى از ظرفيت طبيعت مهربان است.
همه شاعران در بهاريهها با توان بيانى خويش از تحول طبيعت مىگويند و ترديدى نيست كه اين تحول راهنماى ما براى تحول درونى در روز نو و نوروز باستانى است. شاعر در بهاريه درخت، سبزه، صحراى جلوهگر بامدادان فروردين را گواه ادعاى خود قرار مىدهد تا مخاطب را به نوروز درونى خويش نيز رهنمون سازد؛ فرصتى كه حكم و پايدارى سلطهاش براى استفاده از آن هم بيش از پنج روزى نيست و اين حكايت حال زندگانى فناپذير همه ماست از اين رو به تعبير خواجه شيراز؛
سخن در پرده مىگويم چو گل از غنچه بيرون آى
كه بيش از پنج روزى نيست حكم ميرِ نوروزى
و دراين روزهاى كرونايى كه سالى از محدوديتهاى معاشرتى و دوستانه در جهان بشريت گذشته براى دومين بار بهار با احوال ناهمگون روزگار ما سازگار شده است و خود را جلوهگر نموده تا اميد به زيستن و نگاه زيبا را به ما يادآورى و بياموزد بنابراين با همه احوال و سوزها و فراقها در سال گذشته، دوباره بهار طبيعت و نوروز باستانى را پاس مىداريم و ذكر زبانمان هم همان كلام ديرين “صد سال به از اين سالها” خواهد بود. غم را از خانه دل بيرون مىكنيم و با دريچه سبز روى بهار به روزهاى بهتر زيستن مىانديشيم و براى پاسداشت اين شكوه سترگ و كوبيدن شيشه غم را به سنگ چه بهاريهاى زيباتر از اين شعر زنده ياد فريدون مشيرى، با صداى زنده ياد استاد شجريان در نخستين فراق نوروزىاش هم آميخته شود كه؛
…نرم نرمک می رسد اینک بهار
…ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی به کام
باده رنگین نمی بینی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می شود هفتاد رنگ
انتهای پیام