نقد دو برداشت معاصر از انتظار
مرتضی زارعی، مدرس دانشگاه، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «نقد دو برداشت معاصر از انتظار» نوشت:
انتظار ظهور امام آخرالزمان (عج) به عنوان عقیدهای اسلامی از زمان طرح آن از ناحیه اهل بیت (ع) تا به امروز مورد تفسیر و تاویلها وحتی فرقهسازیها مختلف واقع شده است و در دوره معاصر نیز دو قرائت از انتظار بیشتر برجسته شده است.
قرائت نخست انتظار را به صبر و سکوت در برابر ظلم تا زمان ظهور امام میفهمد. قرائت دوم انتظار را زمینهسازی ظهور و در صورت لزوم درگیر شدن با جهان میداند. این دو برداشت گرچه در مقابل یگدیگر قرار میگیرند اما هردو در راندن جامعه به سمت نادرست و از بین بردن سرمایهها، اشتراک در نتیجه دارند. قرائت نخست دچار تفریط و قرائت دوم مبتلای به افراط در مساله گشتهاند.
قرائتی که از انتظار، سکوت محض میفهمد و قرائتی که انتظار را با زمینهسازی ظهور و آن هم به شکل درگیر شدن با جهان معنا میکند. هر دو به مساله انتظار ضربه میزنند در قرائت اول، نقش فرد و جامعه در خودسازی و اصلاح نادیده گرفته میشود و در قرائت دوم، نقش امام زمان (عج) در اصلاح نادیده گرفته میشود و البته در اصلاح فردی واجتماعی نیزاولویتها دقیق لحاظ نمیشوند و لذا هر دو قرائت برخوردار از آفتهایی هستند.
آفت اول این که هر دو نگاه افراد را از ساختن خود و جامعه خود غافل میسازند. گروه اول به انتظار رسیدن امام است و کاری نمیکند و گروه دوم نیز بیش و پیش از خود وجامعه خود، میخواهد جهان را بسازد و زمینه فراهم کند؛ غافل از این که مقدم بر هر زمینهسازی اصلاح فردی خود و ساختن جامعه خویش است.
آفت دیگر تحمیل هزینههای سنگین بر جامعه طبق قرائت دوم به اسم زمینهسازی جهانی ظهور است واین همه در حالی است که در هیچ جای دین اسلام از ما وظیفهای به نام زمینهسازی جهانی ظهور خواسته نشده است .
توجه به نوع انتظارها در باره بعثت پیامبر اکرم (ص) و شناخت انتظار درست پیامبر آخر الزمان میتواند راهگشای بحث انتظار امام آخر الزمان باشد. قبل از بعثت، گروه کثیری از مومنان یهودی و مسیحی انتظار بعثت پیامبر جدید را میکشیدند به نحوی که کشیش مسیحی که سلمان فارسی مدتی در خدمت او بود علائمش را به سلمان گفت و بعدها سلمان با آن علائم پیامبری پیامبر اسلام را آزمود(سیره ابن هشام ج ۱ ص۲۱۹)
در آن زمان سه گروه منتظر بودند. مسیحیان که منفعلانه انتظار میکشیدند، یهودیان که در تلاش برای زمینهسازی بعثت از میان خود بودند و کسانی مثل سلمان فارسی که سازنده شخصیت خود و جستجوگر حقیقت و غیر متصلب در عقاید خود و آماده شنیدن سخن پیامبر واقعی بودند. آن دو گروه و عالمانشان هر دو بعد از بعثت اغلب از پذیرش پیامبر(ص) سر باز زدند و یهودیان تا حدّ دشمنی و جنگ مستقیم و توطئه علیه پیامبر(ص) نیز پیش رفتند.
اما سلمان فارسی از خانواده زرتشتی که قبل از اسلام مسیحیت را برگزیده بود، در جستجوی پیامبر به حجاز رفت وبا دیدار با ایشان این بار از مسیحیت به اسلام هجرت کرد و تا آخر حیات پیامبر(ص) و بعد از ایشان خالصانه در خدمت مکتب اسلام بود. درباره امام زمان نیز الگوی ما باید سلمانی باشد؛ یعنی طلب حقیقت و ساختن شخصیت خود و آماده شدن برای شناخت امام و از بین بردن ادّعاگری است که به تعبیر شیرین و رسای جناب حافظ ادّعا مانع بزرگ درک فیض است.
مدّعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد وبر سینه نامحرم زد
نگاه صحیح به انتظار، یعنی اولا داشتن امید و ایمان به امکان تحقق عدالت معنوی و مادی در جهان با محوریت امام الهی و به تبع راضی و دلخوش به وضع موجود نبودن، ثانیا داشتن روحیه اصلاح خود و جامعه، ثالثا دینداری خود را بی نقص و عیب ندیدن و آماده تحولات روحی و ایمانی بودن و خود را با امام موعود اشتباه نگرفتن وعدالت جهانی را در سایه امام خواستن است.
همچنین نقطه مشترک دو نظری که به آنها اشاره شد اتخاذ موضع سیاسی درباره امام و انتظار است وتفاوتشان تنها در نوع نگاه سیاسی است. یکی سیاست سکوت و دیگری سیاست قیام جهانی را دنبال میکند. اما هر دو از نگاه اجتماعی به مساله امام و انتظار غافلند. در حالی که امامت و شئون آن از جمله انتظار پیش و بیش از هر چیز امری اجتماعی است.
تعبیری دارد حضرت زهرا(س) که می فرماید: امام مثل کعبه است که مردم به سوی او می روند. (بحار الانوارج۳۶ص۳۵۳) و این همان موضوع اجتماعی بودن امام است. امام و امامت در خواستن و طلب مردمی معنا پیدا میکند و نه در قدرتطلبیهای سیاسی و تا مردم و جامعه ساخته نشوند و به میل و انتخاب و آگاهی امام را نجویند مفهوم انتظار واقعی شکل نمیگیرد و خواست مردم نیز نه در قدرت و سیاست که در زیست اجتماعی بروز و ظهور مییابد.
انتهای پیام