یک واقعیت تلخ؛ خاتمی هیچگاه محبوب نبود
امید کاجیان، روزنامهنگار، در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «یک واقعیت تلخ؛ خاتمی هیچگاه محبوب نبود» نوشت:
این روزها اسطوره جناح چپ، حال و روز خوشی ندارد.
فرازو فرودهای بسیاری داشته، گاه منجی و گاه تدارکاتچی. گاه محبوبترین و مردمیترین و گاه بیتاثیر ترین. گاه «تکرار» گفتنش میشد یک جنبش مردمی و گاه مثل امروز هرچه میگوید انگار نه انگار. از قرار که تکرارهایش تکراری شدهاند و دیگر خریداری ندارد.
حکایت اوضاع کنونی محمد خاتمی به عنوان رهبر اصلاح طلبان خیلی بدتر از دوران افولش در اواخر سال 84 است. همان روزهایی که به انفعال و سکوت معروف بود و فرصتسوزیها. آن موقع هم خاتمی از وزن و محبوبیت 76 بدجور افتاد و شهره شد به بی عملی. نتیجهاش اینکه هشت سال دولت اصولگرایان بر سرکار آمد. دولتی که با حضورش دوباره به محبوبیت از دست رفته خاتمی کمک کرد. ماجرای 88 و بعد هم ممنوع التصویری، اتفاقا که موضع خاتمی را نزد هوادارانش و مردمی که بازهم به اصلاحات امیدداشتند مستحکمتر ساخت.
اما این تصویر نزد مردم همیشگی نماند. خاتمی اگرچه تبدیل به نماد مظلومیت شده بود و از همین مظلومیت هم برای 92 و 94 و 96 بهره برد، اما از 96 و آن بیانیه به بعد نشان داد که ممنوع بودن یا نبودن تصویرش چیزی را قرار نیست نه تغییر دهد، نه اصلاح کند. میگفتند برای او هم مردم تعریف متفاوتی دارد و آنها تا وقتی مردمند که هوادار اصلاحات باشند و اگر شعاری علیه اصلاحات بدهند دیگر از مردم جدا میشوند.
در حالیکه خیلیها میخواهند بگویند حملههای امروز به خاتمی یا بی تفاوتی اکثر مردم به اظهارات اخیر او، صرفا به واسطه عملکرد دولت روحانی است و اینکه کارنامه وی باعث شده تا امروز همه اتفاقات به نام خاتمی ثبت شود و مردم از او دلزده باشند، اما عده زیادی هم معتقدند اتفاقا که مشکل اصلی شخص اوست. اینکه او و جریان او تکلیفشان با مردم که هیچ با خودشان نیز مشخص نشد. همواره گنگ و نامعلوم در بزنگاههای حساس سیاست کشور عمل میکنند و مخصوص به این روزها و یا دوره روحانی نیست. بلکه خاتمی همیشه همینطور بوده است، بی تاثیر. درست مثل سکوتش در زمان بسته شدن فلهای روزنامه ها و مجلهها یا سر درگم در حوادث کوی دانشگاه. همانطور که در این سالها موضعش زیگزاگی است و بنای گاهی به نعل و گاهی به میخ زدن در پیش گرفت.
خاتمی هیچگاه صراحت و گاهی صداقت نداشت. می.خواهد هم با مردم باشد و هم نه. هم قدرت را دوست دارد و هم نمایش ایستادگی در برابر آن را.
یکبار از آشتی ملی میگوید و یکبار بیانیه ای در مورد حوادث 96 می دهد که به منزله خودزنی تمام عیار تلقی میشود و بعد در 98 با علم به واکنش منفی بیانیه قبلی، تا یک هفته بعد از آن حوادث سکوت میکند و بعد هم یک موضع گیری کاملا گنگ و نا مفهوم.
با چنین پس زمینهای دراین سال ها، خاتمی اما اینبارهم در آستانه انتخابات دوباره فعال شده ولی بازهم نمیداند چگونه باشد. یکبار نامهای محرمانه 35 صفحهای مینویسد و درموردش هم با مردم حرف نمیزند و یکبار در طلب عذر خواهی از مردم در پیام نوروری در شبکههای اجتماعی بر میاید.
این عذرخواهی اخیر او نیز نمونه بارز این سردرگمی و یکی به نعل و یکی به میخ زدن و برزخی است که وی در آن گرفتار آمده، او حتی جرات و صراحت اینکه دقیقا از چه چیزهایی باید عذر بخواهد و معذرت خواهی کند را ندارد. به عبارتی حتی وقتی که به اصطلاح روی سخنش با مردم است با آن ها شفاف نیست.
همین محافظه کاری و دوگانگی دست آخر باعث می شود او نه جریان قدرت را در کنار خود داشته باشد و نه مردم را.
خاتمی در اوج محبوبیت هم در واقعیت محبوب نبود.
اساسا ضعف اصلاحات به عینه در رفتار رهبرشان هم مشخص است.
باید پذیرفت در طول این 24 سال از خرداد 76 نگاه خاتمی و اصلاح طلبان اساسا هیچ گاه تعریف مشخصی نداشته است. برای همین است که برخی معتقدند باید این ساختار را یک ساختار شکست خورده تلقی کنیم.
حقیقت دردناک این است که خاتمی در زمانهای اوج محبوییت هم در واقعیت آن قدرها محبوب نبود. بلکه درست یا غط تنها نمادی بود برای نمایش اعتراض عملی مردم به یک روند. همانطورکه همواره حمایتها از نامزدهای اصلاحات نمادی بود از اعتراض و نه محبوبیت این جریان. کسی نمی تواند این را انکار کند در سال 76 هم کمتر کسی او را از کتابخانه ملی یا دوران وزارتش میشناخت، آن روزها نیز بر ای رای نیاوردن ناطق نوری و یا به اصطلاح کاندیدای اصولگرا عمده مردم پدیده دوم خرداد را به وجود آوردند، همانطور که برای رای نیاوردن تندروها در 92 و 94 و 96 «تکرار میکنم» وی را اجابت کردند. تلخ است برای جریان چپ که بپذیرد خاتمی و اصلاح طلبان به نوبه خود هیچ گاه هویت ویژه ای نداشتند بلکه صرفا به عنوان تقابل در مقابل جریان راست، هر از گاهی مورد اقبال قرار میگیرند. هرگاه مردم از تداوم حضور افراطیها به ستوه میامدند تنها چاره کار عملی را حضور در انتخابات و رای به اصلاح طلبان می دیدند.
شاید برای همین است که در عین حال که از خاتمی بارها نا امیدشدند، بارها نیز روی دیوارش یادگاری نوشتند. روی دیوار کسی که سراسر تردید است و دوگانگی رفتار. چون چاره ای دیگر نداشتند.
البته که دراین میان جریان چپ به دلیل رد صلاحیت های نامزدهایشان در انتخابات نیز همواره سعی کردند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند و با همین رد صلاحیت ها، مردم را به سمت خویش جذب کنند.
حضور بیشتر خاتمی مساوی با دفع بیشترمردم از اوست
اصلاح طلبان خود می دانند که هرچه دارند از همین محدودیت ها بوده است، خاتمی اگر رفع ممنوع تصویری شود و یا او و امثالهم تایید صلاحیت شوند به زیان خود آن هاست. چرا که در همه این سال ها تنها وجهه ای که نزد مردم به دست آورده اند به خاطر همان ردصلاحیت ها و محدودیت های چهره های اصلی شان است وگرنه که با ورود بهترین هایشان در عرصه انتخابات نیز تنها بهانه محبوبیت را نیز ازدست میدهند ودیگر نقش مظلوم راهم نمیتوانند بازی کنند و از سویی قرار نیست با حضور برترین های خود در عرصه قدرت هم تغییری اساسی در آنچه که اکنون درکشور هست خلق کنند. موضوعی که پیشتر ثابت کرده اند.
شوربختانه باید گفت اصلاح طلبان و خاتمی که از منتقدین و بعضا دشمنان احمدی نژاد به شمارمیامدند در بیان نظرات نیز هیچگاه حتی جسارت و صراحت این دشمن خود را نداشتند به ویژه درباره اظهارات اخیرش( احمدی نژاد). رفتار خاتمی حتی در دفاع از یارانش نیز دلسرد کننده است و قابل قیاس با آنچه احمدی نژاد درقبال یارانش انجام میدهد نیست.
رئیس دولت اصلاحات این روزها به دنبال تایید صلاحیت خود یا اصطلاحا بزرگان اصلاح طلب برای 1400 میگردد و از طرفی با پیام هایی مثل آنچه در نوروز داد باز هم مردم را به سمت خود فرامیخواند غافل از اینکه هرچه حضور او دراین ایام پررنگتر شود بیشتر به دفع جامعه از خود مشغول است.
انتهای پیام
به هر سبک و سیاقی به این بندهی خدا میتازند.
دوران دولتش که نسبت به دیگر دولتها بهترین بود.
ملت بی بصیرت هم که دنبال مدینه فاضله بودند با ذوق به احمدی نژاد رای دادند.
الانم که بنده خدا به خاطر اعمال زشت دیگران میاد عذرخواهی میکنه از ملت.
واقعا ماها لیاقت و شایستگی نجات نداریم
عالی ترین مقال۶ ای در عمرم خواندم این نامها نیستند که مطلب می افرینند این مطالب هستند که نامها را می آفرینند اولین کاری که بعد از خواندن مقاله داشتم رجوع به نام نویسندگی یعنی کی اینقدر قشنگ و عالی و واقعی صحبت می کنه بدون هیچ غرضی آقای کاجیان بنده امروز شما را شناختم و بهترین تحسین را دارم ولی یک مطلب همان طور که بعد از چهل سال یکی از بهترین نوشته ها را دیدم واقعا نبودن یک لیدر مطلوب مشکل مردم است یا نخبگان آقایانی که بعنوان نخبه به خارج کوچ کردن خیلی احساس سربلندی می کنند که ما را با امثال خاتمی ها تنها گذاشتند .متاسفانه نخبه ها مان نخبه نبودند که چنین روزگاری داریم باز هم احسنت به جنای کاجیان درود بر شرفت
این ادعا ها اکثرا اشتباه است. خاتمی کسی نیست که حق را تمام و یک جمله در نزد یک شخص یا گروه ببیند،چه گروه خودی باشد چه غیر خودی. این مطابق با انصاف و برخلاف شیوه ی موجود حاکم است.
سلام
حقیقتا وجود خاتمی و اصلاحات خاتمی با آن مظلوم نمائی های کذایی که حالا مشخص شده است فقط بخاطر مشتی رای بوده است ، ساختار جمهوری اسلامی را متزلزل نمود ، اینها در اوج قدرت هم همیشه از استیصال دم زدند ، خیانت خاتمی به خمینی و مسلک خدائی او ، خون هزاران شهید میهن را به باد پوچی سپرد ، خدایش او را نیامرزد که چون برخی از خلفا در آغاز اسلام عمل نمود و مسیر اسلام را به کجراهه ی لیبرال تغییر داد
یا نمی فهمیدیاخورا به نفهمی زده اید…هنوز اشخاص را وجایگاهشنرادرک نمی کنید…خاتمی از این نظام است بنابراین از وی ساختارشکنی انتظاری احمقانه است…اما…..وقتی دید شنونده ای ندارد عذرخواهی کرد..می فهمیدیا کماکان سردر برفهای ذوب شونده کرده اید…..
به هر حال دوران رئیس جمهوری او بهترین دوران حتی از نظر اقتصادی بود، اگر البته حقیقت تلخ نیست جناب کاجیان !
دیگه ازای رفتارهایتان حالم بهم میخورد…
«وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَـئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا»
ظاهرا نویسنده خاتمی را میپسندد و محبوب میداند که احمدینژاد باشد!
راز محبوبیت خاتمی که برای خیلیها قابل درک نیست، در ترجیح منافع ملی و عمومی بر منافع شخصی و گروهی نهفته است. همان مروارید گرانبهایی که بهشدت در این کشور کمیاب است. او برخلاف خیلیها دنبال محبوبیت نمیدود و اباطیل مردمپسند نمیگوید و لذا خداوند محبتش را در دل مردم پاکنهاد قرار داده است و این محبت مداوم و تکرارپذیر است. البته گاهی در اثر تبلیغات و نسیان تاریخی و اجتماعی نوسانانهایی ایجاد میشود. واضح است که “جز راست نباید گفت، هر راست نشاید گفت” برای یک سیاستمدار راستگو از اصول رفتاری است.
چقدر حرفهای این روزها شبیه حرفهای سال 83 و اویل سال 84 است. عجیب است تکرار همان سناریو را میبینیم و باز هم اشتباهات قبلی را مرتکب میشویم. همانهایی که آن روزها تهمت بیعملی به خاتمی میزدند، خیلی زود حاصل عملزدگی احمدینژادی را دیدند و احتمالا تقصیر خود را در ایجاد آن شرایط برای کشور فراموش کردهاند که باز هم امروز به همان سیاق مینویسند و رفتار میکنند. حتما دانشجویان مراسم روز دانشجوی سال 83 حرفهای ایشان را بهخوبی بهخاطر دارند و اگر ملتی بار دیگر همان اشتباهات را تکرار کند، خسرانی عظیم است.
دوست خبرنگار گویا شما متوجه نیستید نقدتان بسیار گنگ تر از مواضعی است که بابشان منصوب سپس نقد کرده اید یکبار مطلب خودتان رابخوانید تا متوجه انبوهی ازکنایه ها و اشاره های نامشخص در آن بشوید به بیان ساده تر روش شما نقض مبنایی انتقادتان است ومن فرض را براین میگذارم که شما نیز گرفتار همان ملاحظات هستید وحالا که چنین است چرا داستان رطب خوردن رابیاد نمی آورید ؟
عالی ترین مقاله ای در عمرم خواندم. این نامها نیستند که مطلب می افرینند این مطالب هستند که نامها را می آفرینند اولین کاری که بعد از خواندن مقاله داشتم رجوع به نام نویسنده یعنی کی اینقدر قشنگ و عالی و واقعی صحبت می کنه بدون هیچ غرضی آقای کاجیان بنده امروز شما را شناختم و بهترین تحسین را دارم ولی یک مطلب همان طور که بعد از چهل سال یکی از بهترین نوشته ها را دیدم واقعا نبودن یک لیدر مطلوب مشکل مردم است یا نخبگان آقایانی که بعنوان نخبه به خارج کوچ کردن خیلی احساس سربلندی می کنند؟ که ما را با امثال خاتمی ها تنها گذاشتند .متاسفانه نخبه ها مان نخبه نبودند که چنین روزگاری داریم باز هم احسنت به جناب کاجیان درود بر شرفت
چقدر متن درست و دقیقی است، و برای گروهی از طرفدارانش تلخ و سخت. خیلی موافق واقعیت نهفته در متن هستم گرچه آرزو میکردم چنین نبود وایشان در قامت یک رفرمیست حقیقی، صریح و صادقانه عمل می کرد.
برای قضاوت درست باید احساسات و علائق را مهار کرد و صلب و دقیق به ارزیابی حرکت در سیاست پرداخت. اخلاق و منش انسانی افرادی نظیر خاتمی برای توفیق اجتماعی سیاسی کفایت نمی کند همچنان که دیدیم ساده زیستی احمدی نژاد برای آرمانهای مردم کفایت نکرد.
اگر ایشان صداقت دارد حداقل توقع بدنه اصلاح خواهان انتشار متن نامه اخیرش است.
اقای خاتمی چندین سر و گردن از همه دولتمردان قبلی و فعلی بالاتر هستند.
اراجیف هات یک ذهن کاملا بیمار. خودزنی مطلق بخصوص در اونجا که میگه حقیقت دردناک این است که خاتمی در زمانهای اوج محبوییت هم در واقعیت آن قدرها محبوب نبود. بلکه درست یا غط تنها نمادی بود برای نمایش اعتراض عملی مردم به یک روند. همانطورکه همواره حمایتها از نامزدهای اصلاحات نمادی بود از اعتراض و نه محبوبیت این جریان. خوب مرد نامومن وقتی شخصی پیشرو یا افرادی اون رو پیشرو موضوعی میدونند میشه رهبر یک کنش یا واکنش که در جامعه شکل میگیره. فقط خواستی بگی من هستم. خاتمی در همه حال با هر نوع رفتار و گفتتار مثبت یا منفی محبوب ترین سیاستمدار تاریخ جمهوری اسلامی ایران است.
دولت خاتمی را به یاد دارم.بهترین دولت پس از انقلاب که واقعا صداقت در کارش بود و مردم تا حدودی زندگی میکردند نه این که فقط نفس بکشند.کسانی که در مورد خاتمی بد میگویند بدانند که خاتمی در قلب ملت جا دارد و با بدگویی های دروغین مردم انصاف خود را نادیده نمیگیرند.البته نقطه ضعف هایی هم داشت که باید مد نظر باشد.