صداوسیما به ضد خودش آبستن است!
نواب همتیان در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «صداوسیما به ضد خودش آبستن است!» نوشت:
مکافات این روزهای صداوسیما مختص امروز نیست. سالهاست که بر گردن صداوسیماست. جایی که میتواند آراء و نظرات متفاوت را زیر چتر خود سامان دهد، هر روز یکی را به بیرون از خود پرت میکند. یعنی بوروکراتیکترین حالت ممکن برای یک مجموعه؛ که حفظ ساختارش بر همهچیز اولویت دارد، حتی توهین به مخاطب و حتی از بین بردن ظرفیتهای خود.
صداوسیمای امروز به ضد خودش آبستن است. ستارهسازی میکند و سپس آنها را به بیرون پرتاب میکند. چرا؟ چون در آن ستاره احساس سیاره بودن میکند. احساس میکند روبرویش قد علم کرده. بیرون میاندازد تا مبادا آن ساختار مسلط و محافظهکار به خطر بیفتد. نتیجه؟ کلاب هاوس اجنبیها میشود سکه بازار گفتوگوی آزاد بین خودیها. این ترس تنها در کسانی است که ازقضا از مغز گفتمانی که آن ساختار برایش شکلگرفته هم مطلع نیستند. مثلاً چیزی به گوششان خورده که دین و خدا و پیغمبر خط قرمز است. لذا فارغ از مغز و جان این گفتمان، صرفاً نگهبان پوستهی آن شدهاند. اینان حالوروز سربازی رادارند که340 روز بعد از پایان جنگ فهمید جنگ تمامشده. نمیدانست جنگ تمامشده اما چون ساختار به او دیکته کرده بود که باید روی برجک بمانی تا 340 روز بعد از جنگ آنجا مانده بود.
اینانی که در صداوسیما از همهچیز میترسند و سریعاً فریاد «وا اسلاما» سر میدهند نمیدانند که بزرگان دینی و اسلامی ما یعنی بهشتی و مطهری ابایی از نشستن روبروی کسانی که هم محتوا و هم ساختار را زیر سؤال میبردند نداشتند. چرا؟ چون به دانش و غنای تفکر اسلام و انقلاب اطمینان داشتند و خود به آن مسلح. آن روزها که احدی جرئت بیان موضوعات خاص را نداشت شهید مطهری در کرسی درس خود به اخلاق جنسی میپرداخت. آن روز که احدی از عدالت و چگونگی آن اطلاعی نداشت، بهشتی کشور دستوپا زننده در تبعیض را لجن مینامید حتی اگر به اسم قرآن شکلگرفته باشد.
حال که بلوغ جامعه بسیار بیشتر و بهتر از عصر مطهری و بهشتی است صداوسیما گرفتار سرگرمیهای زرد شده و چندان میلی به محتویات اساسی و ساختارشکن ندارد. رشد فزایندهی سریالهای شبکه نمایش خانگی نتیجهی همین کجسلیقگی است. کجسلیقگی کسانی که نمیتوانند هزینهی ابتکار و نوآوری را بدهند تا مبادا ساختار به خطر بیفتد. این ترس توهم محض است. میگویید خیر؟ سری به کلاب هاوس بزنید میفهمید گفتوگو بهتری راهحل آرامسازی جامعه است. کاش میفهمیدید ساختار این کشور و این انقلاب در کوران انواع حوادث به خطر نیفتاد چه رسد به رودررو شدن دو نگاه و تفکر متضاد.
البته یادمان نرود که هر تولیدی خارج از صداوسیما لزوماً شقالقمر نیست؛ نمونهاش “مردم معمولی” رامبد جوان که یک مجموعهی منظمی از انواع بینظمی و شلختگی است. شلختگی داستان، شلختگی بازی و شلختگی هر چیزی که جلوی چشم شماست. بله هر چیزی که از صداوسیما گریخته لزوماً سیندرلای دور از داماد نیست. چهبسا برخی از سلبریتیها به همین بهانه خود را چنان سیندرلایی فرض کردهاند که جواب سلام کسی را هم نمیدهند. چرا؟ چون صداوسیما آنها را نخواسته. و از همین نخواستن برای خودشان دکان دستگاهی زدهاند که بیا و ببین!
اینها هم به ضد خود آبستناند. غافل از اینکه هنری در وجودشان نیست که خواهان داشته باشند. پس بحث ما دوگانه است. یکی نقد ما به عقیم بودن صداوسیما در ساماندهی به افکار متضاد. و یکی هم پافشاری بیچونوچرا بر آنچه تفکر انقلاب اسلامی برای آن شکلگرفته. حتی به قیمت قهر و آشتی چند سلبریتی. این دو هیچ منافاتی باهم ندارند.
امروز صداوسیما ازجمله زمانهایی است که عجیب به رجعت دو نفر نیاز مبرم دارد. شهیدان مطهری و بهشتی. بهراستی اگر مطهری بشنود در صداوسیمایی که او شانهبهشانهی مارکسیست و کمونیست به بحث مینشست نمیتوان حتی دربارهی بحثهای ساده و روزمره صحبت کرد چه حالی میشود؟ اگر بشنود که یک مجری به خاطر گفتن کلمه رقص، از رسانه حذف شده است چه واکنشی نشان میدهد؟ اگر بشنود که بحثهای او با مارکسیستها و همهی آنهایی که با او مخالف بودند از تریبون رسمی کشور خارج شده و متفکرین دینی در یک دکان دستگاه خارجی به اسم کلاب هاوس رودرروی دگراندیشان مینشینند چه حالی میشود؟
کلام را با یک سؤال پایان میدهم. این روزها به لطف ظهور پدیدهی جدید شبکههای اجتماعی یعنی کلاب هاوس برخی چیزها روشن شد. آیا صداوسیما نمیتوانست زودتر از کلاب هاوس اینهمه آرا و نظرات متضاد (آنها که در چارچوب قابلپذیرش هستند) را زیر چتر خود ساماندهی کند؟ تا کلاب هاوس نشود سکه بازار گفتگو؟
انتهای پیام