یادداشت عطاءالله مهاجرانی به بهانه درگذشت محمدرضا حکیمی

سیدعطاءالله مهاجرانى در یادداشتی تلگرامی با عنوان «مرد را دردى اگر باشد، خوش است…» نوشت:

محمدرضا حکیمى، روحى دردمند داشت. آتشى که نمیرد همیشه در سینه‌اش می‌تابید. آتش توحید و عدالت.

او سرچشمه این آتش را در کتاب مبین قرآن محید، یافته و با آن دم زده بود. از این رو باور داشت، کتاب مبین نیازى به کسب روشنایی از جایى دیگر، اگر فلسفه و عرفان هم باشد ندارد. در واقع تفسیر او از خلوص و یگانگى اسلام، موجب گرایش او به مکتب تفکیک بود.

گرایش به توحید و عدالت، در سه آئینه تجلى کرده بود. بر هر سه آینه شعاع توحید و نبوت محمدى تابیده بود. آینه ولایت علوى، آینه شهادت حسینى در عاشورا، آینه
عدالت مهدوى.

این اندیشه که با آزادى روح انسان، آزادى معطوف به معنویت، آراسته شده بود، در کارگاه ذهن آفریننده و زبان درخشنده حکیمى جلوه کرد. او به تمام معناى کلمه ادیبى اریب بود. کوچه پس کوچه‌هاى زبان و ادب پارسى و عربى را مى‌شناخت. به هر دو زبان شعر مى‌گفت.

نثر او از شعله جان او گرم بود. من همچنان مست آواى روزها و سرود جهش‌هاى اویم!

کتاب‌هاى او از روح آتش گرفته او زندگى مى‌گرفت، به تعبیر مولانا جلال الدین بلخى:
“خون همى جوشد منش از شعر رنگى مى دهم.”

او خود بیدارگر اقالیم قبله و مرز دار توحید و عدالت و آزادى بود.

سلوک او آینه سخن او بود. حکیم عارف عاشقى که زاهد بود، زهدش حقیقى بود، بر داشت کم براى بازده بسیار!

به تعبیر امیر بیان و سلطان کلمه امام على علیه السلام: تخففوا، تلحقوا

سبکبار و سبکبال باشید تا به مقصد برسید. او که در سال ۱۳۴۲ از مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى درجه اجتهاد و اجازه نقل حدیث داشت، هیچ گاه در زى روحانیت در نیامد. روزى گفت، این لباس پیامبر است. سنگین و سهمگین است. بعد شعر اقبال لاهورى را خواند:

چون به نام مصطفى خوانم درود
از خجالت آب مى گردد وجود
حق همى گوید که اى مغرور غیر
در درو سینه ات بت ها چو دیر
تا ندارى از محمد رنگ و بو
از درود خود میالا نام او!

وقتى اقبال شرم داشت که تان محمد مصطفى را بر زبان بیاورد، من از پوشیدن لباس او شرم مى کنم…

او به مقصد رسید و جان بى قرارش در ساحل الحاق بعز نورک الابهج آرام گرفت. با الحیات به زندگى دینى و معنوى معناى تازه آى بخشید. او که به ما بیدارگران اقالیم قبله و مرزداران توحید را معرفى کرد. خود بیدار گر و مرز دار و سرود خوان آزادى و عدالت و معنویت شد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. خوشبختانه جناب مهاجرانی و خانواده محترم در ساده زیستی و دوری از لذایذ دنیوی الحق سلف صالح علامه حکیمی هستند!

    ۲

پاسخ دادن به علی ر لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا