فائزه: شما هنوز از آقای هاشمی میترسید!
فواد صادقی: خودشان حکم دادند، خودشان بخشیدند
معصومه رشیدیان، انصاف نیوز: فائزه هاشمی رفسنجانی و فواد صادقی – از مشاوران آیت الله هاشمی – در گفتوگویی با انصاف نیوز در مورد ادعای طرح شده از سوی مجتبی ذوالنوری -نمایندهی اصولگرای مجلس- مبنی بر پیگیری آیت الله هاشمی برای محاکمهی افراد دخیل در غائلهی ۱۵ خرداد ۸۵ توضیحاتی دادند و مسایلی مشابه آن را تحلیل کردند.
فائزه هاشمی با تاکید بر اینکه این مورد خاص را درست بخاطر ندارد به دیگر مواردی پرداخته است که به گفتهی او آیت الله هاشمی در آن مقاطع هم از شکایت و پیگیری مجازات اهانتکنندگان سرباز زده است.
فواد صادقی نیز با توضیح اینکه افراد دخیل در ماجرای 15 خرداد 85 از دفتر مرحوم مصباح یزدی بودهاند، توضیح میدهد که این پرونده چگونه تشکیل و با چه روندی به رافت اسلامی ختم شده است.
پس از گذشت 15 سال از غائلهی 15 خرداد سال 1385 قم، مجتبی ذوالنوری در جلسه بررسی رای اعتماد سید اسماعیل خطیب، وزیر پیشنهادی اطلاعات، ادعاهایی درباره آنچه بعد از این اتفاق گذشته است مطرح کرد که پاسخ دفتر مرحوم آیت الله هاشمی و انتقاد برخی افراد را بدنبال داشت. ذوالنوری گفت: «زمانی که جلسه سخنرانی آقای هاشمی در 15 خرداد 85 به هم خورد، قوه قضائیه و شخص آقای هاشمی فشارهای سنگینی وارد کردند و وزارت اطلاعات فشار وارد کرد و بارها در جلسات از آقای خطیب شنیدیم که میگفت من به دنبال این هستم که هم فشارها جواب داده شود و هم به بچهها آسیبی وارد نشود. سؤال این است که چرا احکامی که علیه نیروهای دستگاه امنیتی صادر شده بود هیچکدام اجرائی نشد؟ چرا شلاق و حکمی که داده شده بود اجرائی نشد؟ علت این بود که هر موضوعی اقدام خود را میطلبد و دستگاه امنیتی نمیتواند جار بزند که من فلان کار را میکنم».
پس از نطق ذوالنوری در مجلس، مسعود شفیعی کیا -ار افراد بازداشتشدهی غائلهی 15 خرداد 85 و از نزدیکان جریان احمدی نژاد- در توییتر خود صحت این ادعا را زیر سوال برده و نوشت:
«جناب #ذوالنوری گاهی راست گفتن هم خوب است!
مجتبی ذوالنوری در موافقت با وزارت جناب خطیب گفت: «وقتی سخنرانی #هاشمی درسال ۸۵ در قم بهم خورد، او کاری کرد که برخی از افراد که آنجا دستگیر شده بودند، احکامشان اجرا نشد و این کار خطیب بود.»
بنده به عنوان یکی از زندانیان سؤال از جناب #اکبر_رفسنجانی در ۱۵خرداد سال۸۵ به ایشان میگویم: ۱_ آن ماجرا در شبستان امام بود، نه در مسجد اعظم.
۲_ هاشمی رفسنجانی که همان روزها مصاحبه کرد و گفت که من از زندان و زندانی خاطره خوشی ندارم، ولی هم زمان با سخن وی این گزارش نهاد امنیتی زیر نظر جناب خطیب مایل به رفسنجانی بود که مسئلهی سادهی سؤال طلبگی ما را امنیتی کرد و با آبروی ما بازی.
۳_ ما از جناب خطیب نه تنها فعالیتی برای رفع ظلم از خود ندیدیم، بلکه گزارشات زیرمجموعهی ایشان با امضای وی منجر به صدور احکام سنگین ۱سال زندان و دوسال تبعید و پنجاه ضربه شلاق و دو سال محرومیت از فعالیت حوزوی و فرهنگی شد، و در کیفرخواستی که دوست ایشان جناب عبداللهی (نماینده دادستان وقت و دادستان فعلی دادگاه ویژه تهران) بنابر گزارشات اداره جناب خطیب قرائت کرد، تقاضای اشد مجازات و خلع لباس هم بود که قاضی حکم نکرد.
۴_ حکم ما نخست به دلیل توسلات ما به زیارت عاشورا و دعای علقمه و به سبب پیگیری مرحوم شاهرودی موقت معلق شد. ولی در اردیبهشت سال ۹۲ بعد از دیدارم با آقای مشایی که رسانهای شد، اجرای احکام دادگاه ویژه قم مرا خواست و پس از شماتت بنده برای ارتباطم با آقای #احمدی_نژاد و آقای #مشایی از آمادگی برای اجرای آن گفت و سپس با اعلام آمادگیام برای زندان قرار وثیقه سند را به کفالت تبدیل کرد. و سرانجام این آقای مجتهدزاده دادستان معزول دادگاه ویژه قم که ملایمتر از سایر دادستانها بود.حکم بنده را معلق اعلام کرد. یعنی زمانی که جناب خطیب اصلا قم نبود و در حفاظت اط قوه قضاییه #آملیلاریجانی به امورات ایشان میپرداخت، پس به جناب خطیب ربطی نداشت.جناب ذوالنوری دوستانی که به امثال شما دست یاری برای ما دراز کردند، اگر گندهای نشنیده باشند اعتنایی هم نشدند، حال چگونه مدعی هستی که دغدغه آزادی ما را داشتی؟!
۶_ جناب ذوالنوری یادمان نرفته که در آستانه انتخابات سال۸۴ بسیج طلاب و تیپ امامصادق علیهالسلام را با دعوت
جناب رفسنجانی و فراخوان طلاب رزمنده میتینگ انتخاباتی ایشان کردی و اتفاقا جناب خطیب هم با شما در این مقوله هم نظر بوده است، پس ژست تقابل با رفسنجانی نگیر و…
والعاقبة للمتّقین»
دفتر آیت الله هاشمی نیز در یکم اردیبهشتماه در واکنش به سخنان ذوالنوری در اطلاعیهای نوشت: «ادعای یکی از نمایندگان مجلس مبنی بر اعمال فشار توسط آیتالله هاشمیرفسنجانی مبنیبر اجرای حکم عوامل توهین و برهمزدن مراسم سخنرانی وی در ۱۵ خرداد سال ۱۳۸۵ بیاساس است و آیتالله رفسنجانی هیچگونه دخالتی در فرایند قضائی رسیدگی به اقدامات غیرقانونی تعدادی از نیروهای افراطی در مراسم ۱۵ خرداد نداشتهاند. اظهارنظر درباره اینکه چه عواملی اقدام مذکور را سازماندهی و از اجرای حکم قطعی قضائی ممانعت به عمل آوردهاند، در صلاحیت مقامات قضائی است. جای تأسف دارد که با گذشت پنج سال از رحلت آیتالله هاشمیرفسنجانی، سیل تخریب و تهمت به ایشان همچنان تداوم دارد».
در 15 خرداد 85 چه گذشت؟
در میانههای سخنرانی هاشمی بود که یکی از حاضران با بیان اینکه میخواهد سؤالی بپرسد، نظم عمومی سالن را به هم زد و در ادامه اعتراضاتی به وجود آمد که با واکنش جمعی از حاضران روبهرو شد. درحالیکه هاشمی تلاش میکرد با آرامکردن مردم به سخنان خود ادامه دهد، ناگهان شخصی که به لباس روحانیت ملبس بود، با فریادش نظم مراسم را برهم زد که این امر با واکنش شدیدی روبهرو شد و درگیریهای پراکنده فیزیکی میان برخی از حاضران به وجود آورد. در این میان، عدهای با سردادن شعار «مرگ بر منافق» و «خامنهای زنده باد، هاشمی پاینده باد» و «هاشمی هاشمی حمایتت میکنیم» مخالفت خود را با این نوع حرکات ابراز کردند. هاشمی هم سخنان خود را نیمهکاره گذاشت و به سرعت حرم حضرت معصومه را ترک کرد و این در حالی بود که درگیریهای پراکنده و سردادن شعار تا مدتی پس از خروج هاشمی از حرم ادامه داشت. با آغاز درگیریها پخش این مراسم از شبکه استانی قطع شد و برخی از شهروندان قم خود را به حرم مطهر رساندند تا موضوع را جویا شوند که این باعث ازدحام جمعیت شد.
جعفری، معاون وقت امنیتی دادستان عمومی و انقلاب قم، در آن زمان درباره آنچه در مراسم گذشت، گفته بود: «بیشک برهمزدن یک مراسم رسمی و توهین به شخصیتهای سیاسی برخلاف قانون است و جرم محسوب میشود. پس از آنکه گزارش حوادث امروز از طریق نیروی انتظامی به ضابطین قضائی ارجاع شد، پرونده بررسی و با متخلفان برخورد خواهد شد. مطمئنا این مسئله اگر اخلال در نظم عمومی باشد، نیازمند برخورد قاطع است و اگر توهینی به مقامات کشوری روی داده باشد، با دقت و تأمل بررسی و با عاملان آن برخورد میشود».
در آن زمان گفته میشد که عوامل برهمزننده سخنرانی هاشمی نزدیک به یکی از مؤسسات آموزشی یکی از شخصیتهای مطرح بوده است که البته از سوی آن مؤسسه این موضوع تکذیب شد.
روزنامهی شرق/ دوم شهریور 1400
متن کامل گفتوگو با فائزه هاشمی و فواد صادقی در مورد 15 خرداد 85 و ادعاهای مجتبی ذوالنوری را در ادامه میخوانید:
فائزه هاشمی: آقای ذوالنور! از خدا نمیترسید؟
فائزه هاشمی رفسنجانی با تاکید براینکه «مورد خاصی که آقای ذوالنور به آن اشاره کرده است را خاطرم نیست که دقیقا جریان چه بود» به انصاف نیوز میگوید: از طرف خانواده در این مورد در بیانیه کاملا توضیح داده شده است؛ ولی من موارد دیگری را خاطرم هست که بابا هیچوقت به دنبال انتقام گرفتن و شکایت کردن، حتی در بدترین شرایط، نبود. علیرغم اینکه همیشه قدرتی داشت.
یک مثالی که خاطرم است موقع ترور ایشان بود در اوایل انقلاب، گروه فرقان این اقدام را برعهده میگیرد و دستگیر میشوند. یادم است همان موقع -اگر اشتباه نکنم و تا آنجا که در ذهنم است اعلام رسمی هم کرد- همان موقع گفت که من قصد شکایت ندارم؛ یعنی حتی در آن موضوع ترور هم بدنبال برخورد و انتقام و… نبود. البته در آن برهه هم مسئولین کار خود را کردند اما بابا نسبت به آنها اعلام بخشش کرد.
مورد دیگری که الان خاطرم است و میتوانم به آن اشاره کنم قضیهی آقای تاجیک بود. در شاهعبدالعظیم که به من حمله کرد فحشهای رکیکی هم نثار بابا کرد. اهانتهای بسیاری کرد. آنموقع هم ایشان اقدامی نکرد که نسبت به آقای تاجیک برخوردی صورت بگیرد یا دنبال شود. خود دادستانی بعنوان مدعیالعموم شاکی آقای تاجیک شد و بعدها حکم میدهند مدتی زندان و شلاق بخاطر اهانتهایی که به من داشت، و زندان و شلاق برای اهانتهایی که به بابا داشت؛ که چند روز به زندان رفت و بعد هم عفو خورد و بیرون آمد.
یعنی بازهم نه من و نه بابا هیچکدام دنبال نکردیم که این چرا در زندان نیست و چرا با او برخورد نشده است و… حتی برای خود شکایت هم بابا هیچ پیگیری نداشت؛ اصلا این روحیه را نداشت که اینگونه مسائل را دنبال کند. نه اهل کینه بودو نه اهل انتقام بود و نه روحیهی این را داشت که بخواهد با کسانی که با او برخورد کردن یا اهانت کردند یا خطری برایش ایجاد کردند، بخواهد موضوعشان را دنبال کند تا به مجازات برسند.
هاشمی دربارهی موضوع مورد ادعای ذوالنور نیز توضیح داد: مورد اخیری را هم که خانواده بیانیه دادند کاملا درست است. در ادامهی بیانیهی حرف درستی زده شده؛ اولا که دروغگویی آنقدر راحت شده است، کسانیکه بیشترین ادعای مسلمانی و انقلابی بودن را دارند، بیشترین دروغها وتهمتها و تخریبهای ناجوانمردانه را روا میدارند. خودشان را بسیار مسلمان میدانند و دیگران را نامسلمان و ناانقلابی. ضمن اینکه بابا 5 سال است که فوت شده است! ادامهی این حرفها و دروغها و شایعات و اینکه بعنوان نماینده یک نفر بیاید این حرفها را بزند، بنظر من خیلی مضحک و خندهدار است؛ یعنی هنوز که هنوز است شما از آقای هاشمی میترسید و میخواهید خرابش کنید؟! هدفی که از بیان این دروغها دارید چیست؟!
چون اینگونه که آقای ذوالنور ادعا کرد، اطلاعاتی دارد و از پشتپردهها خبر داشته است که دیگران نمیدانستند و ایشان میدانسته است. شما که اینقدر از پشت پردهها مطلع بودید، برای چه این دروغها را میگویید؟! حال این دنیا هیچ، اگر اعتقادی به آن دنیا دارید از خدا نمیترسید که بعدا باید چگونه پاسخ این مسائل را بدهید.
فائزه هاشمی دربارهی توییت شفیعیکیا مبنی بر حمایت ذوالنور از هاشمی در گذشته نیز گفت: بالاخره آدمها نان به نرخ روز خور هستند دیگر؛ من یادم نیست و اطلاعاتی در این زمینه ندارم که حمایتی کردهاند یا نه. اصلا آقای ذوالنور را بعد از همین سر و صداهایی که در این سالها کردهاند شناختم و پیش از آن شناختی نداشتم.
او همچنین در واکنش به اینکه «اگر آقای هاشمی چنین رویکردی نداشتهاند پس برخوردها در زمان ایشان با روزنامهنگاران و سیاسیون چه بوده است؟!» گفت: در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی هیچ روزنامهای بسته نمیشود. همان دوران روزنامهی کیهان از طرف جناح راست و روزنامهی سلام از طرف جناح چپ، بیشترین حملات را به بابا داشتند و تا آخرین لحظهای هم که بابا رئیس جمهور بود آن دو روزنامه کار خود را میکردند. نه در آن دوران بابا از روزنامهای شکایت کرده است، نه دنبال کرده است و نه اصلا در آن دوران روزنامهای بسته شده است.
در دوران آقای خاتمی بسته شدن روزنامهها آغاز شد، سلام در همان دوران بسته میشود، که بعد از آن هم حادثهی 18 تیر رخ میدهد؛ البته من نمیگویم که مقصر آقای خاتمی بوده است، قطعا مقصر آقای خاتمی نبوده است و اصلا دست ایشان هم نبوده؛ برای خراب کردن آقای خاتمی این کار را میکردند.
بنابراین این حرف ادعاست و واقعیت ندارد؛ همانطور که میتوانیم بگوییم آقای خاتمی نقشی در بسته شدن روزنامهها در دوران خود نداشته است، چطور نمیتوانیم بگوییم که اگر هم اتفاقی افتاده است آقای هاشمی نقشی نداشته است؟! بالاخره وزارت اطلاعات را همه میدانستند کجا و چگونه اداره میشود، اینگونه نبود که ایشان فعال مایشاء در این جایگاه باشد. اگر هم برخوردی بوده است -که ما در دوران ریاست جمهوری ایشان کمتر این برخوردها را داشتیم- اما باز هم چیزی نبوده است که دست ایشان باشد، وزارت اطلاعات همیشه از جای دیگری هدایت میشده است.
فائزه هاشمی در پاسخ به اینکه «آیا وزیر اطلاعات وقت -آقای فلاحیان- مورد تایید ایشان نبوده است؟» گفت: نمیگویم مورد تایید آقای هاشمی نبوده است اما بیشتر مورد تایید جای دیگری بوده تا آقای هاشمی. آنموقع تعداد وزرا کم بود که از جای دیگری انتخاب میشدند، مثل الان نبود که اکثرشان اینگونه باشند؛ یعنی یکی-دو تا وزیر بودند که روسای جمهور معمولا در انتخابشان نقشی نداشتند و سعی میکردند بدهند به افراد بالاتر که در اختیار آنها باشند و با سیاستهای آنها حرکت کنند.
فواد صادقی: نیروهای دفتر آقای مصباح بودند
فوادصادقی -ازمشاوران مرحوم هاشمی نیز درمورد ادعای ذوالنور مبنی بر پیگیری هاشمی برای بازداشت و محاکمهی عوامل 15 خرداد 85، به انصاف نیوز گفت: کسانیکه با سیستم رسمی جمهوری اسلامی آشنا هستند میدانند که وزارت اطلاعات عمدتا زیرمجموعه و تحت نظر رهبری عمل میکند؛ آنموقع هم آقای محسنی اژهای وزیر اطلاعات بودند؛ فکر میکنم همان سال انتخابات خبرگان قرار بود برگزار شود. جریان احمدی نژاد، جریان پایداری و طیف تندرو به دنبال این بودند که بقول خودشان کار نیمهتمام سال 84 را تمام کنند و مانع ورود آقای هاشمی به مجلس خبرگان شوند و نهایتا این برنامهی قم را طراحی کردند. رهبری خیلی ناراحت شدند و بلافاصله دستور برخورد دادند که وزارت اطلاعات و قوه قضاییه برخورد کنند. وزارت اطلاعات هم عوامل را شناسایی کرد که نیروهای دفتر آقای مصباح در قم بودند و دستگیر شدند. همین آقای شفیعیکیا جزو نیروهای آقای مصباح بود.
قوه قضاییه هم رسیدگی قانونیاش را انجام داد و حکم را صادر کرد اما زمان اجرای آن فکر میکنم دیگر به بعد از انتخابات افتاد. آقای هاشمی بنابر تجربهای که سال 84 داشتند، قصد شرکت در انتخابات خبرگان را نداشتند و به رهبری هم اعلام کردند که من در انتخابات خبرگان شرکت نمیکنم؛ رهبری به ایشان گفتند که «برای شما واجب است شرکت کنید». آقای هاشمی گفتند که «این حکم است؟» و رهبری هم گفتند «بله! واجب است». آقای هاشمی پذیرفتند و گفتند یکسری فضاها و تخلفاتی که در سال 84 وجود داشت نباید تکرار شود. تقریبا هم یک فضای نسبتا متعادلی در آن انتخابات خبرگان وجود داشت. آقای هاشمی در استان تهران نفر اول شدند و در کشور هم به لحاظ تعداد آرا نفر اول شدند.
بعد از انتخابات که قرار بود احکام زندانیان اجرا شود، فکر میکنم هم طیف آقایان مصباح و… از رهبری خواهش کردند که رافت اسلامی لحاظ شود و آقای احمدی نژاد و طیفهای دیگر هم فشار آوردند که در نهایت آن حکمها بنوعی اجرا نشد. آقای هاشمی در این زمینه نه در ابتدا شکایتی کردند و نه در هنگام اجرای حکم فشاری آوردند. چون ایشان موضوع را سازماندهی شده میدانستند و آن افرادی که در صحنه حضور داشتند را بعنوان یکسری پیاده نظام و مامور و افرادی که میخواهند به تکلیفی که برایشان تعیین شده عمل کنند میدانستند. اما اعلام کردند که شکایتی ندارند؛ خودشان تصمیم گرفتند که دستگیر کنند و خودشان هم تصمیم گرفتند آزاد کنند.
او درمورد رشته توییت شفیعیکیا –از چهرههای شاخص غائلهی 15 خرداد سال 85- مبنی بر حمایت ذوالنوری از هاشمی در برههای و همچنین اینکه خطیب -برخلاف صحبتهای ذوالنوری- نه تنها تلاشی برای رفع احکام سنگین نداشته بلکه گزارشات زیرمجموعهی او با امضای شخص خطیب منجر به صدور احکام سنگین شده است، گفت: اولا آقای ذوالنور سال 75-76 و در همان دورهها حامی آقای هاشمی بود و از سال 80 به بعد فکر میکنم دیگر وارد فضای امروزشان شدند.
ثانیا این صحبتهای آقای شفیعیکیا و امثالهم دو علت دارد، یکی اینکه نمیدانندب رخورد سخت و حکم سنگین چیست؛ آقایان در یک مراسم رسمی تشنج و خشونت ایجاد کردند و ضرب و شتم کردند، توهین کردند و یک برخورد دسته سومی با آنها شده است. اگر میدیدند با منتقدین آقای احمدی نژاد مثلا بخاطر یک یادداشت یا سخنرانی انتقادی و علمی چه برخوردی میشد، دیگر به احکام و برخوردهای با خودشان سنگین و سخت نمیگفتند. برخورد نرم میگفتند.
نکتهی دوم اینکه اصلا ساختار وزارت اطلاعات ساختاری نیست که مثلا آقای خطیب خودسر عمل کند یا آقای محسنی اژهای خودش خودسرانه دستور دهد. هرکسی که بیاید موضوع را شخصی کند نشان میدهد که یا نمیداند و یا خودش را به تجاهل میزند. براساس نظر نظام تصمیم براین بوده است که آن برخورد انجام شود و بعدش هم تصمیم بر این شده که رافت اسلامی در مورد اینها صورت گیرد و همان آدمها هردو عمل را انجام دادهاند. آقای محسنی اژهای و آقای خطیب هم برخورد اول را انجام دادهاند و هم رافت دوم را. نمیتوانیم بگوییم که این تصمیمات شخصی بوده است.
او درپاسخ به اینکه آیا پیگیری از سمت آقای هاشمی از دفتر آقای مصباح نشد، گفت: چون آقای هاشمی علتها را میدانست اصلا جای گلهگذاری نبود. آقایان میخواستند به هدفی برسند و در راستای آن هدف این کارها را انجام میدادند.
انتهای پیام
سلام.یعنی […] و بددهان تر از این آقای ذوالنور هم پیدامی شود؟ خدا را باور دارد؟ انشاا… روزی ذلت و حقارت دائمی اش را ببینم.