تبعات قدسیتانگاری در عصر نسبیتگرایی | ابوالفضل نجیب
ابوالفضل نجیب، روزنامهنگار در یادداشتی با عنوان «تبعات قدسیت انگاری در عصر نسبیت گرایی» که در اختیار انصاف نیوز قرار داد، نوشت:
لوث شدن و از معنا تهی کردن بسیاری واژگان ظلم مضاعفی بود که بر بسیاری ارزشهای مقدس در مفهوم دینی و در بسیاری موارد قابل اعتنا بر مفاهیم و ارزش عرفی روا داشته شد. حتی فراتر بر واژگانی سایه انداخت که در مناسبات و سنتهای معمول جامعه به درجاتی حائز معنی و اهمیت بودند.
اما به دلیل چوب حراج خوردن به پائینترین سطح معنایی و اعتبار تنزل و سقوط کردند. به این رویه ناصواب میتوان تحریف و جعل عناوین و مدارک و جایگاههای علمی و… را افزون کرد تا عمق و تبعات ناشی از بی ملاحظگی در استفاده از عناوین و واژگان و بدتر از آن تبدیل شدن به نان قرضی در جامعهای که چاپلوسی و تملق و ریاکاری و … در زمره پلکان ترقی محسوب میشود، دریافت.
نسل ما به خاطر دارد در رژیم گذشته راهیافتنگان به دانشکده پزشکی از همان لحظه اعلام موفقیت به دانشگاه دکتر خطاب میشدند. این عنوان به جهت اعتبار و تشخص و منزلت واقعی که عنوان دکتری با خود داشت، بر ذهنیت جامعه و اطرافیان دارای آن میزان اهمیت بود که یقین میداشتند فرد راهیافته هم صلاحیت علمی بالفعل برای ورود به چنان حوزه علمی و هم ظرفیت و پتانسیل شخصیتی و علمی کافی برای احراز چنان جایگاه و منزلتی دارا میباشد. با همین ذهنیت و اعتباری که توامان برای نظام آموزش عالی و صلاحیت فردی قائل بودند، بهطور ناخودآگاه قبول شدگان را دکتر خطاب میکردند. به همین منوال افرادی که به دانشکدههای فنی راه مییافتند مهندس خطاب میکردند.
آنچه اما امروز در ذهنیت جامعه تغییر و اتفاق افتاده حتی بحران صلاحیت و به رسمیت شناختن عناوین افرادی است که علیرغم کسب مدرک دانشگاهی و بهعلاوه سالها مدیریت و اشتغال با همان مدارک، اما در ذهنیت جامعه با تردید و ناباوری قضاوت میشوند. در نظر داشته باشیم وقتی عناوین این چنین که به مدد کسب دانش و علم و تجربه و سابقه کارآمدی در میان مردم با بحران صلاحیت روبرو باشد، تکلیف بسیاری عناوین و پسوندها و پستهای صاحبان قدرت که مشروعیت آنها به رفتار و عملکرد و در پیوند با زندگی و معیشت و آینده مردم بسته است، چه خواهد بود. این دوگانگی و پارادوکس را تسری و تعمیم دهیم به پدیدههایی که ردا و لباس قداست پوشانده میشود. آنچه در خصوص قدسی تلقی کردن نظام جمهوری اسلامی از جانب رئیس جمهور استماع شد، در خوشبینانهترین فرض میتواند ناظر بر سادهانگاری از مفهوم قدسیت و تقدس، و در بدبینانهترین فرض بر لوث کردن معنای مفاهیمی تعبیر کرد که بخشی از تبعات آن در مقدمه اشاره شد.
این تعبیر و تلقی هر چند به نوعی میتواند ناظر بر نگرانیهای ناشی از ناکارامدی و سوء مدیریت و فساد موجود و مورد تاکید رئیس جمهور باشد. اما آنچه میتوان حدس و گمان زد، تمسک به قدسی کردن نظام به مثابه راه حل برون رفت از بحران موجود به جای تصحیح رفتار و گفتار و رویکرد توامان عقلانی و عملگرایانه است. راه حلی بسا خطرناک و با تبعات غیر قابل پیش بینی درباره فرجام وضعیتی که در حال حاضر به زعم و تاکید بسیاری به پدیده دینگریزی و حتی دینستیزی تعبیر میشود.
خطرناک از این حیث که این رویکرد در نهایت و چنانچه واکنشهای میدانی و گفتاری مردم نشان میدهد در نهایت راه بر بی اعتبار کردن و از معنی تهی کردن تتمه باورهای مردم منجر خواهد شد. مسیری که میتواند علاوه بر قدسیت زدایی، به حرمت زدایی از بسیاری مفاهیم که حتی شایسته حرمتگزاری و شانیت هستند، منتهی شود. آن هم در زمانهای که اساسن قدسیتزدایی و تشکیکگرایی حتی به موضوعاتی که اعتبار و شان آنها در نزد مردم به منزله امر عقلانی و بدیهی پذیرفته شده، از سوی نسل جوان و پرسشگر به شدت در معرض چالش و تردید قرار گرفته است.
آنچه در باب ادعای رئیس جمهور از منظر عرف و شرع و عقبه تاریخی اسلام میباید به آن پرداخته شد. آنچه اما می توان به واکنشها افزون و افزود، از حیث تصور یا توهم این همانی مفهوم و مصادیق امر قدسی همچنان میتواند محل اعتنا و بحث باشد. از این زوایه که آنچه در گذشته در باب قدسیت نظام اشاره میشد، به تلویح و یا آشکارا بر تمایز و تفاوت جکومت اسلامی با مدیریت و نظم یا به عبارتی دولت اسلامی تاکید داشت. به این معنی که تلاش شد قدسیت نظام معطوف و قائم به قرار گرفتن ولی امر در راس حاکمیت و فارغ از آنچه دولتها در مقام کارگزار انجام میدهند، متمایز و منفک شود. استدلالی که شاید برای اولین بار آیتالله مصباح نظریهپرداز دوران پسا امام درباره قدسیت حکومت اسلامی در مقایسه با دولت عرفی برآمده از رای مردم مطرح نمود. و با مقایسه معصومیت و مشروعیت الهی حضرت علی یا همان ولی امر منصوب شده از جانب خداوند در مقایسه با کارگزارانی از جنس ابن عباس و بقیه که مرتکب خلاف و فساد و بدعت در امر مدیریت جامعه میشدند، مورد تاکید قرار گرفت. این تفسیر که اتفاقن به شدت مورد استقبال طیفهای وسیع اصولگرایان قرار گرفت، همان اندازه که در عرصه سیاسی به بازتر شدن دست منتقدان دولت عرفی، اما با شدت بیشتر به بستن دهان منتقدان سیاستگذاران کلان نظام منجر گردید.
آنچه اما امروز از حلقوم رئیس جمهوری بیان میشود ناظر بر معنایی است که بر این همانی حکومت اسلامی و با دولت و بالعکس تاکید میورزد. معنی این ادعا فارغ از تهی کردن استدلال آیتالله مصباح و حداقل از حیث کارکرد اجتماعی و سیاسی بر این معنی تاکید دارد که هر گونه نقد به گفتار و عملکرد دولت بهطور اجتنابناپذیر در پیوند با حاکمیت اسلامی تعریف خواهد شد. و از آنجا که دولت بخش جداناشده حکومت قدسی است، لاجرم هر گونه انتقاد به دولت معنایی جز خرده گیری به نظام مقدس نخواهد داشت.
فراموش نکنیم رویکرد تبلیغاتی مبتنی بر همین قدسیتگرایی در دوره احمدینژاد که مبلغ یارانهها را به پول پاک و پر برکت امام زمان تعبیر نمود. و حتی فراتر با تاکید بر جدا کردن آن از دسترنج عزت و شرافت مردم معتقد به همان امام زمان، علاوه بر توهین صریح به مردم چه تاثیری در ذهنیت مذهبی جامعه و تبعات هنجارشکنانه بعجا گذاشت. دولتی که در پایان هشت سال تسلط بر وسیعترین و کمنظیرترین درآمدهای نفتی در نهایت مدعیان پاکدستترین دولت جمهوری اسلامی را به جایی رساند که علاوه بر محکومیت شماری معاونان و مدیران راس و بدنه دولت منسوب به امام زمان به اتهام مفاسد اقتصادی و حتی انحرافات اعتقادی، همچنان بسیاری پروندههای آن دولت که معلوم نیست در پی چه ملاحظاتی مسکوت و مغفول ماندند، اما در حافظه جمعی همچنان به عنوان میراث دولتی از آن یاد می شود که بیش از هر چیز بر قدسیت و تافته جدابافتگی خود از دولتهای عرفی تاکید میورزید.
این بار نیز معنی ساده این همانند کردن نظام و دولت هر چند میتواند در تضاد با دعاوی آقای رئیسی در به رسمیت شناختن حق نقد از جانب منتقدین ارزیابی کرد، اما فارغ از این سویههای تبلیغاتی و سیاسی و از منظر ورود فقیهی که علیالقاعده میباید بر بار معنایی واژگان فارسی و عربی مسلط باشند، بسیار حائز اهمیت است.
کلام آخر؛ تلاش تلویحی آقای رئیسی بر یکپارچه کردن حاکمیت و دولت از طریق قدسی کردن نظام همچون دولت احمدینژاد تبعاتی خواهد داشت که در خوشبینانهترین حالت ناکارآمدی و مفسدههای احتمالی دولت ایشان به درست یا غلط یکسره به حساب مقدسات ریخته خواهد شد.
انتهای پیام