آیه تطهیر و مواجهه حضرت فاطمه با نابینا از نگاهی دیگر
دو بخش از کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» نوشتهی امیر ترکاشوند را به نقل از کانال تلگرامی این نویسندهی کتب دینی میخوانید:
مفاد تطهیر
(مدلول تطهیر نه به پنجتن اشاره دارد و نه سطح آن، چنان بالاست که فضیلتی برای همسران پیامبر به شمار آید)
«… همسران پیامبر از یکسو به آیین حقّ ایمان آوردند و با رسول خدا (که محور این آیین بود) ازدواج کردند، امّا از سوی دیگر به دلیل اینکه در آن جامعهی آلودهزده میزیستند بعضاً گرفتار وسوسه و دودلی بوده و پلیدیها و قبائحی را از سابق با خود داشتند که قرآن خواهان از بین بردن آن موارد یعنی زدودن رجس شد. صحّت این سخن به وسیلۀ جمله دومِ همین بند یعنی “و یطّهرکم تطهیراً” تأیید میشود زیرا تطهیر، از میان بُردن آلودگیها و وساوس شیطانی، و زدودن پلیدیها و قبائح است. گفتنی است همسران رسول، همه مانند خدیجهی “طاهره” نبودند برخی از ایشان با انگیزههای ساده و یا تحت شرایط خاصّ به همسری حضرت درآمدند و در نتیجه بعضی از آنها از استانداردهای لازم برای همسری وی برخوردار نبودند؛ و چون قرآن توجّه به واقعیّات داشت بنابراین دستورات و رهنمودهایی صادر کرد تا اینان را از حیث اخلاقی و انسانی رشد دهد و قدری با مقام همسری حضرت تطابق یابند. در این راستا میتوان به توضیحات و دستورات موجود در آیات ۲۸تا۳۴ سورۀ احزاب ،که آیه مورد بررسی نیز جزو آن است، مراجعه کرد.
بر این اساس ترجمۀ عبارت “إنّما یریدالله لیُذهب عنکم الرجس أهلالبیت و یُطهّرکم تطهیراً” چنین است: «[ای همسران پیامبر!] خدا میخواهد آلودگی [و اعمال زشت و تردیدهای شیطانی] را از شما خانوادۀ پیامبر بزداید و در نتیجه شما را چنانکه شایسته و بایسته است پاک نماید».
… گفتنی است شیعیان “تطهیر و رفع آلودگیِ” مذکور در بند پایانی آیه را متوجّه پنجتن (رسولالله(ص)، امامعلی، فاطمه، حسن و حسین) میدانند؛ این در حالی است که رفع رجس و سطح تطهیرِ مستفاد از آیه، در مراتبی معمولی قرار دارد که هرگز با عظمتِ “پاکی و دوری از آلودگیِ” مورد نظر شیعیان در خصوص پنجتن، در یک سطح نیست. چیزی که به این برداشت دامن میزند تغییر “صیغهها و ضمایرِ” مؤنّث در آغاز این آیه و آیات قبلی به ضمیر مذکّر “کُم” در بند پایانی آیه (انّما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهلالبیت و یطهرکم تطهیراً) است امّا میتوان گفت که ضمیر “کُم” نه به “لفظ” نساء در عبارت نساءالنبیّ (آیه٣٢) برمیگردد که لازم باشد مؤنّث (کنّ) بیاید، و نه به جمع پنجتن برگشت دارد که بر آن اساس مذکّر (کُم) آمده باشد بلکه این ضمیر به واژۀ “أهل” در عبارت أهلالبیت (خانواده پیامبر، که در این آیات به قرینۀ عبارت نساءالنبی به زنان حضرت محدود میشود) برمیگردد که لفظی مذکّر بوده و ناچار ارجاع به آن نیز میباید با ضمیر مذکّر (کُم و …) صورت گیرد. ضمیر “کُم” در این آیه دو بار به کار رفته: یک بار پیش از اهلالبیت (عنکم الرجس أهلالبیت: عود الضمیر علی المتأخر) و دیگری پس از اهلالبیت (اهلالبیت و یطهرکم: عود الضمیر علی المتقدم) که هر دو با توضیحی که آوردم به اهلبیت مصرّح در آیه برمیگردد. استفاده از ضمیر مذکّر برای ارجاع به اهلالبیت چیز تازهای نبوده و در دیگر آیات قرآن نیز به کار رفته است: «قالوا أتعجبین من أمرالله رحمتالله و برکاته علیکم أهلالبیت إنه حمید مجید» و «و حرّمنا علیه المراضع من قبل فقالت هل أدُلُّکم علی أهلبیت یکفُلُونه لکم و هم له ناصحون». پس تطهیر مورد بحث، نه به پنجتن اشاره دارد و نه سطح آن، چنان بالاست که فضیلتی برای همسران پیامبر به شمار آید! با اینحال اگر بخواهیم مطابق روایات وارده، عبارت (إنما یریدالله لیذهب عنکم الرجس أهلالبیت و یطهّرکم تطهیرا) را به پنجتن تفسیر کنیم در این صورت چارهای نیست جز اینکه آن را جملهای مستأنفه فرض کنیم که در این صورت، تطهیر و رفع رجسِ مستفاد ،به ویژه به قرینۀ تطهیراً، میتواند از نوع خاصّ و اعلی به حساب آید. بر این اساس ضمیر کُم به اعتبار روایات به پنجتنِ معهود برمیگردد».
(بریدهای از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، نوشته امیر ترکاشوند ص ۴۳۸ و ۴۴۰)
رو گرفتنِ فاطمه (س) از نابینا!!؟
«سه قول مختلف در مواجهه با نابینا:
الف- نابینایی (گویا ابناُمّمکتوم) از فاطمه اذن دخول خواست پس فاطمه خود را از او در پرده بُرد. پیامبر به فاطمه گفت: این فرد که نابینا است چرا خود را از او محجوب میکنی؟ فاطمه پاسخ داد: ای رسولخدا! اگر او مرا نمیبیند من که او را میبینم و [تازه] او بو را احساس میکند. رسولخدا گفت: گواهی میدهم که تو پارۀ تنِ من هستی (عن جعفربنمحمد أنه قال: استأذن أعمی علی فاطمة فحجبته. فقال لها النبی: لم تحجبینه و هو لایراک؟ قالت: یا رسولالله: إن لمیکن یرانی فإنی أراه و هو یشم الریح. فقال رسولالله: أشهد أنک بضعة منی)
ب- واکنش پرسشیِ پیامبر در روایت بالا را با واکنش صریح و دستوریِ وی در این روایات مقایسه کنید: اُمّسلمه گفت: من و میمونه نزد پیامبر بودیم که ابناُمّمکتوم وارد شد ،این جریان پس از این بود که مأمور به پردهنشینی شده بودیم، پس رسولخدا گفت: در حجاب شوید. ما گفتیم: ای رسولخدا او نابینا است و نمیتواند ما را ببیند. رسول گفت: آیا شما هم نابینایید و او را نمیبینید؟ (عن أمسلمة قالت: کنت عند رسولالله(ص) و عنده میمونة فأقبل ابنأممکتوم و ذلک بعد أن امر بالحجاب، فقال: احتجبا، فقلنا: یا رسولالله، ألیس أعمی لایبصرنا؟ قال: أفعمیاوان أنتما؟ ألستما تبصرانه؟)
برخی روایات همین واقعه را دقیقاً در مورد عائشه و حفصه، و در جای دیگر در مورد امسلمه و عایشه، نسبت به ابناممکتوم نقل کردهاند!: «عدة من أصحابنا، عن أحمدبن أبیعبدالله قال: استأذن ابنأممکتوم علی النبی(ص) و عنده عائشة و حفصة فقال لهما: قوما فادخلا البیت، فقالتا: إنه أعمی، فقال: إن لمیرکما فإنکما تریانه» و «فی حدیث أمسلمة قالت: کنت أنا و عائشة عند النبی(ص) فدخل ابنأممکتوم فقال النبی(ص): احتجبن، فقلن: إنه أعمی! فقال النبی(ص) أفعمیاوان أنتما».
ج- از این مقایسه عجیبتر، وجود روایات زیر است که پیامبر نه تنها در پرده رفتن از ابناُمّمکتومِ نابینا را لازم نمیداند بلکه حتّی درآوردن لباس! در برابر وی را بلااشکال و کاملاً روا میداند: « حدثنا قتیبةبنسعید حدثنا لیث عن عمرانبنأبیانس عن أبیسلمة أنه قال سألت فاطمة بنت قیس فأخبرتنی ان زوجها المخزومی طلقها فأبی انینفق علیها فجاءت إلی رسولالله(ص) فأخبرته فقال رسولالله(ص) لا نفقة لک فانتقلی فاذهبی إلی ابنأممکتوم فکونی عنده فإنه رجل أعمی تضعین ثیابک عنده» و «حدثنا مخلدبنخالد، ثنا عبدالرزاق، عن معمر، عن الزهری، عن عبیدالله، قال: أرسل مروان إلی فاطمة فسألها، فأخبرته أنها کانت عند أبیحفص، و کان النبی(ص) أمر علیبنأبیطالب -یعنی علی بعض الیمن- فخرج معه زوجها، فبعث إلیها بتطلیقة کانت بقیت لها، و أمر عیاشبنأبیربیعة والحارثبنهشام أنینفقا علیها، فقالا: والله ما لها نفقة إلا أنتکون حاملا، فأتت النبی فقال: “لا نفقة لک إلا أنتکونی حاملا” و استأذنته فی الانتقال، فأذن لها، فقالت: أین أنتقل یا رسولالله؟ قال: عند ابنأممکتوم و کان أعمی تضع ثیابها عنده و لایبصرها، فلمتزل هناک حتی مضت عدتها، فأنکحها النبی(ص) أسامة…».
انسان با خواندن این روایات سراسر جعلی به شگفت میآید که چگونه جاعلان از اعتبار پیامبر برای تأمین اهداف خودخواهانهشان بهره میبرند بطوریکه بالاخره معلوم نشد که جاعلان چه واکنشی برای پیامبر قائلاند:
آیا از محجوب شدنِ دخترش در برابر نابینا متعجّب گردید،
یا به همسرش دستور محجوب شدن در برابر نابینا داد،
و یا زنی سهطلاقه را دلالت کرد که عِدّهاش را با خیال راحت و با درآوردن لباس در کنار نابینا سپری کند!
از این داستانهای متفاوت و نقش ثابتِ ابناممکتومِ نابینا در آنها بگذریم.
روایت فاطمه (و نیز سایر روایات مربوط به منع زنان پیامبر از حضور در مقابل ابنامّمکتوم) با هدف اثبات پردهنشینی ،که عُمر بر آن مُصرّ! و پیامبر مخالفِ! آن بود، ساخته شده است. این روایت اوّلین بار در کتاب الجعفریات آمده، که کتابی اساساً جعلی است. حدیثسازان برای تأیید پردهنشینیِ فاطمه، حتّی تا جایی پیش رفتند که از جانب وی گفتند: نزدیکترین جای تقرّب زن به خداوند، حضورِ پیوستهاش در قعر خانه است: «قالت … أن أدنی ما تکون من ربها أنتلزم قعر بیتها». در ردّ پردهنشینی و احادیثش به تفصیل در بخش دوم و به ویژه فصل چهارم در بخش سوم سخن خواهم گفت».
(برگرفته از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند، ص ۲۶۹-۲۶۷)
انتهای پیام
سلام ، به تمامی دوستان توصیه می نمائیم این کتاب را حتما را دانلود کرده ، بخوانید . هیچ نقد و قضاوتی در باره اش نمی کنم اما خیلی اطلاعات تازه و دست اولی دارد که می تواند روند تاریخی موضوع حجاب را تا حدودی مشخص و بیان نماید .
استاد مصطفی حسینی طباطبایی را به نظرم می توان برجسته ترین عالم اسلامی در زمان حاضر دانست. در یک کلمه این کتاب را “مزخرفات” خواندند. البته بروید بخوانید، ولی با قرآن بسنجید نه با ادله مطهری و کدیور و مجتهد و سروش
در پاسخ به این پرسش توجه به نکات ذیل ضروری است:
الف) (اهل البیت) در تاریخ حیات پیامبر(صلی الله علیه وآله)، معنای خاصی داشته است و تنها به حضرت علی و زهرا و حسن و حسین(علیهم السلام) اطلاق می شده است. در کتاب های روایی شیعه و سنی آمده است که وقتی آیه (وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ)؛طه (20)، آیه 132. نازل شد، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) شش ماه هنگام نماز صبح، به خانه فاطمه می آمد و آنها را فرمان به نماز داده، سپس آیه تطهیر – (إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ…)؛احزاب (33)، آیه 33. – را می خواند تا همگان بدانند که (اهل پیامبر) چه کسانی اند.
ب) هیچ یک از همسران پیامبر، ادعا نکردند که من در زمره اهل بیت(علیهم السلام) هستم.
ج) آیه تطهیر، عصمت اهل بیت پیامبر را ثابت می کند و سیره عملی آنان، گواه عصمت ایشان نیز بود؛ امّا درباره همسران پیامبر، برخی از آنان در عمل ثابت کردند که از مقام عصمت برخوردار نیستند؛ مانند حرکت های عایشه در برابر حضرت علی(علیه السلام).
برای بسط این پاسخ، دقت در موارد ذیل شایسته است:
1. شافعی می گوید: از نظر معنی شناسی، زوجه را نمی توان اهل بیت شخص به حساب آورد؛ زیرا زوجیت، نوعی رابطه اعتباری است که با طلاق و مرگ، از بین می رود؛ ولی روابط نسبی، تکوینی و غیراختیاری است. ازاین رو، طلاق بردار نیست و نسبت آن پس از مرگ نیز محفوظ است.
2. ضمایری که در قبل و بعد از آیه تطهیر آمده، به صورت جمع مونث است که برای مجموعه زنان به کار می روند و مقصود از آن ضمایر، زنان پیامبر اکرم است؛ مانند: لستنّ، ان اتقیتنّ، فلا تخضعن، فی بیوتکنّ، واذکرن، بیوتکنّ؛ در حالی که ضمایری که در آیه تطهیر به کار رفته، به صورت جمع مذکر است که برای مجموعه ای که همه یا اکثریت آنان مرد هستند، به کار می رود؛ مانند (عنکم، و یطهرکم) و نمی تواند مقصود از آنها، جماعت و گروه زنان باشد. اگر مقصود جماعت زنان بود، می بایست تعبیر (عنکنّ، و یطهرکن) به کار می رفت. این تغییر ضمایر مؤنث به مذکر در آیه، دلیل بر این است که مخاطبین در آیه تطهیر، غیر از مجموعه همسران پیامبر می باشند.
3. دلیل بر این که اهل بیت شامل زنان نمی شود، پاسخ منفی پیامبر(صلی الله علیه وآله) به خواست همسر خویش، ام سلمه است؛ او وقتی از آن حضرت اذن دخول زیر کسا و همسانی با اهل بیت را نمود، پیامبر(ص) در پاسخ، ضمن خارج کردن او از اهل بیت، دو بار فرمود: (انک الی خیر؛(ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص 141؛ زمخشری، الکشاف، ج 1، ص 193.) تو زن خوبی هستی). این، نفی مؤدبانه و کریمانه موضوع است. از عایشه نیز این گونه نقل شده است:
(لقد رأیت علیا و فاطمه و حسنا و حسینا و جمع رسول اللَّه بثوب علیهم ثم قال: اللهم هولاء اهل بیتی و حامتی، فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا، قالت: فقلت یا رسول اللَّه انا من اهلک قال تنحی فانک الی خیر؛حسکانی، (شواهد التنزیل، ج 2، ص 61.) با چشم خود، علی و فاطمه و حسن و حسین را دیدم که پیامبر اکرم آنان را زیرپوششی جمع کرده بود و فرمود: خداوندا اینها خاندان و حامیان من هستند، پس رجس و پلیدی را از آنها ببر و آنان را از آلودگی ها پاکشان فرما. من (عایشه) عرض کردم: ای رسول خدا! آیا من هم از آنها (اهل بیت) هستم؟ پیامبر فرمود: دورشو؛ تو بر خیر و نیکی هستی [ اما جزء این جمع نمی باشی ]).
4. روایات متواتری در میان شیعه و سنی، نسبت به اختصاص اهل بیت به پنج تن(علیهم السلام)، وارد شده و پیامبر(صلی الله علیه وآله) در موارد متعددی تصریح کرده که اهل بیت(علیه السلام) چه کسانی هستند.(شواهد التنزیل، ج 2، ص 10 – 92.) یکی از آنها، این روایت است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) به مدت شش ماه( سنن الترمذی، ج 5، ص 31؛ اسدالغابه، ج 2، ص 20) یا نُه ماه (شبلنجی، نورالابصار، ص 227؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 207. )یا ده ماه (تفسیر الطبری، ج 5، ص 22؛ الدرالمنثور، ج 5، ص 199.) همه روزه، هنگامی که برای نماز صبح بیرون می آمد، در کنار خانه فاطمه(علیه السلام) می ایستاد و صدا می زد: (الصلوة یا اهل البیت، انما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ای اهل بیت! هنگام نماز است؛ همانا خداوند می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را پاک سازد).
5. با دقت در آیات دیگر قرآن، می توان به شناخت اهل بیت در قرآن پی برد. مفسران شیعه و سنی در تفسیر آیه مباهله، یعنی آیه (فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ)؛آل عمران (3)، آیه 61. اتفاق دارند که منظور از (ابنائنا)، حسن و حسین(علیهما السلام)، و مقصود از (نسائنا)، فاطمه زهرا(علیها السلام) و هدف از (انفسنا)، امیرمؤمنان(علیه السلام) است و دایره اهل بیت، در این افراد خاص و معین، تعریف می شود و هیچ سخنی از همسران نیست.(ر.ک: زمخشری، تفسیر کشاف، ج 1، ص 268؛ الشوکانی، فتح القدیر، ج 1، ص 316؛ مظفر، دلائل الصدق، ج 2، ص 386.)
6. اراده و خواست خدا در زدودن آلودگی و پاک قرار دادن اهل بیت، اراده ای تکوینی است و آیه، بر عصمت اهل بیت دلالت می کند. بعضی از عالمان اهل تسنن،بر وجود لغزش، در بعضی از زنان پیامبر، اذعان می کنند که این، هرگز با مقام عصمت آنان سازگار نیست؛ مانند مخالفت عملی عایشه با آیه (وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ)؛احزاب (33)، آیه 33. (در خانه های خود بمانید) و مساعدت در ایجاد فتنه جنگ جمل که قیام بر ضد امام وقت بود و سبب خون ریزی و کشته شدن حدود هفده هزار نفر گردید؛ امّا نسبت به چهارده معصوم، هیچ عالم، محدث و مورخی، حتی از اهل سنت – و حتی آنان که عصمت را قبول ندارند – اندک گناه و خطایی از آنان نقل ننموده اند.
7. اگر آیه فوق شامل زنان پیامبر هم می شد، قطعاً همسران پیامبر به آن تمسک می کردند؛ به ویژه در نزاع هایی که با دیگران پیدا می کردند؛ در حالی که در هیچ یک از منابع شیعه و سنی نیامده که زنان پیامبر به آیه تطهیر، برای اثبات عصمت و فضیلت خود، تمسک کنند. با توجه به این که عایشه همسر پیامبر اسلام به گواهی روایات فراوان در بازگو کردن فضایل خود و ریزه کاری های ارتباطش با پیامبر اکرم، چیزی را فروگذار نمی کرد، اگر این آیه شامل وی می شد، قطعاً آن را به عنوان فضیلتی برای خود بازگو می کرد و در نزاع هایی مثل جنگ جمل، برای اثبات درستی عمل خویش، به آن تمسک می جست.
8. حال شاید این سوال پیش بیاید که پس چرا در قرآن کریم آیه تطهیر در لا به لای آیات مربوط به وظایف همسران پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، بیان شده ؟ در جواب این پرسش به بیان علامه طباطبایی اشاره می کنیم که می نویسد:آیه تطهیر، به تنهایی نازل شده است و ما هیچ دلیلی نداریم که این آیه، در ضمن آیات مربوط به همسران پیامبر نازل شده باشد و حتی یک روایت در این زمینه وارد نشده است؛ حتی کسانی مانند (عکرمه) و (عروه) که این آیه را مخصوص همسران پیامبر دانسته اند، نمی گویند که آیه تطهیر، همراه با آیات مربوط به همسران پیامبر نازل شده است. بنابراین، آیه تطهیر به حسب نزول، جزء آیات مربوط به همسران پیامبر نیست؛ بلکه جداگانه نازل گردیده است؛ اما هنگام جمع آوری آیات یا به دستور پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و یا بعد از رحلت وی، در کنار آیات فوق قرار داده شده است. موقعیت آیه تطهیر در میان آیات مربوط به همسران پیامبر، مانند موقعیت آیه (الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا)؛مائده (5)، آیه 3. در میان آیه مربوط به خوردنی های حرام است.(المیزان، ج 16، ص 318.)
منظور از “بیت” در “اهل البیت” در آیه تطهیر سوره احزاب “خانه خدا کعبه” است.
آیه 33 از سوره 33 (چهار تا 3 – خانه چهارگوشه کعبه – در هر گوشه مکعب سه یال !!!!) .
خانه ای که در آن پیامبر پدر است و بانوان ایشان مادرند(اوایل سوره احزاب) …منظور پاک نمودن جامعه مومنین از ناپاکی است.هشدار به زنان پیامبر و رفتار مومنین با ایشان است.همچنانکه در آیه 53 فرموده است : “…ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن…”.آیات سوره احزاب را متصل و تا پایان بخوانیم.
پاکی و ناپاکی جوامع از پاکی و ناپاکی خانه و اطرافیان رهبران آن جوامع سرجشمه میگیرد.
مشابه با این مفهوم در سوره انفال آمده است.که در هر حال بیان کننده اراده به تطهیر قلوب مومنین دارد.در آیه 11 سوره انفال میفرماید…لیطهرکم به و یذهب عنکم رجز الشیطان و لیربط علی قلوبکم…و آیات 34و 35 که میفرمایند”…عن المسجد الحرام و ماکانوا اولیائه ان اولیائه الا المتقون…” و “…ما کان صلاتهم عند البیت الا مکاء و تصدیه …” . مومنین اولیاء و اهل کعبه هستند نه مشرکین و کافرین.
جالب است بدانیم که فقط در همین دو سوره “اولوا الارحام” و همراه با “فی کتاب الله” آمده است.در سوره انفال آیه 75 و در سوره احزاب آیه 6 . مومنین برادران و خواهران حقیقی هستند.
این اولوا الارحامی در کتاب خدا ثبت است.ارواح پاک و الهی مومنین قرابت حقیقی دارند.
در پاسخ به کاربری به نام رضا به استحضار می رساند که متاسفانه کلیه دلایل شما باطل است. به عنوان مثال در مورد دلیل 2 شما همانگونه که آقای ترکاشوند نیز اشاره نموده اند ضمیر “کم” به اهل بیت بر می گردد که صیغه مذکر است. در مورد دلیل 3 نیز بدیهی است که اولن راوی حدیث ام مومنان عایشه سلام الله می باشند که طبق اوصاف شما شیعیان غالی از ایشان، یعنی خودش ضد خودش شهادت داده است! و دوم اینکه در این حدیث،بدیهی است که منظور پیامبر عظیم این بوده که معلوم است که شما همسران، اهل بیت من هستید ولی من 5 تن ]ل عبا را نیز اضافه می کنم. برای باقی دلایل شما نیز جواب است که در این مقال نمی گنجد.(انصافی های عزیز، خواهشمند است انتشار دهید. ممنون)