الگوی توازن چینی در خاورمیانه
علیرضا خرمروز، کارشناس ارشد مطالعات خاورمیانه و شمال آفریقا در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «الگوی توازن چینی در خاورمیانه» نوشت:
سطح عالی قدرت در روابط بین الملل همواره محل نزاع و کشاکش قدرتهای بزرگ بوده است. این درگیریها برمبنای الگوهای رفتاری قدرتهای بزرگ منعطف هستند، لذا ترکیب رقابت قدرت فیمابین روسیه، چین و آمریکا، زمینههای شناسایی الگوی واحدی از رفتار را در ساحت بینالملل دشوار مینماید. در این میان، تنها قدرت بزرگی که بر اساس اصل دوری از تنش سیاستهای خود را پیش میبرد، چین است. چین با سیاستهای مدارا و کشف قدرت، زمینههای حضور و نفوذ در مناطق مختلف جهان و هجومی خاموش را علیه دیگر قدرتها پیگیری میکند.
این هجوم خاموش بر اساس الگوهای متفاوتی بروز و ظهور دارد. بهطور مثال، سیاست اولویت بخشی به همکاریهای اقتصادی برای نفوذ سیاسی و سیاستهای جاسوسی صنعتی برای افرایش نفوذ علمی و تکنولوژیک؛ از مثال هایی است که میتوان به وضوح آن را مشاهده نمود. اما یکی از سیاستهای هوشمندانهای که همواره در تاریخ چین شاهد مثالهای مختلفی دارد، مشغول نمودن رقبا یا بازیگران دیگر به هم با هدف افزایش نفوذ است. در واقع، چین این سیاست را در دوران جنگ سرد بین آمریکا و شوروی دنبال نمود و پس از آن به عنوان بازیگری که بیشترین بهره را در این حوزه برده است، شناخته شد.
اما سیاست اشتغال رقبا و دیگر بازیگران به یکدیگر، مسئلهای نیست که به شوروی و آمریکا ختم شود. بهرهبرداری از بازار پرسود خاورمیانه صرفا با دستیابی به فروش تسلیحات(روش آمریکایی) میسر نیست، بلکه نفوذ اقتصادی زمانی صورت میپذیرد که توازن رقابت بین بازیگران مختلف وجود داشته باشد. برای درک بهتر الگوی خاورمیانه می توان رقابت ایران و عربستان و نقش چین در آن را مورد تحلیل قرار داد.
حمایت سیاسی از ایران در کنار فروش تسلیحاتی مانند پهپاد به عربستان نمونه خوبی برای درک این الگو است. این روند همکاریهای منطقهای باعث بهوجود آمدن توازن در حمایت چین از دو طرف میشود و به معنای دیگر باعث تداوم اشتغال ایران و عربستان به یکدیگر است. تا زمانی که دو کشور در معمای امنیت، همدیگر را تهدید به حساب بیاورند، زمینههای نیاز به چین افزایش مییابد. لذا روند رفتاری چین در این زمینه بسیار هوشمندانه و در عین حال در راستای تداوم درگیریها است.
اما چالشهایی که ایران در منطقه با آنها روبرو است، صرفا از سوی چین نیست، بلکه بزرگترین این چالشها از سوی آمریکا است که به عنوان رقیب راهبردی ایران بهحساب میآید. همچنین تداوم سیاست ادامه تنش فقط از سوی چین صورت نمیپذیرد، بلکه روسیه نیز از این مداومت رقابت ایران و عربستان سود میبرد. زیرا رقابت این دو قدرت منطقهای باعث بهوجود آمدن اهرمی برای فشار بر دوطرف بهحساب میآید. در دوران مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا، در دولت روحانی، دیدار پوتین و ولیعهد عربستان به معنای استفاده از این اهرم فشار بود. در حقیقت، استفاده از ظرفیت رقابت ایران و عربستان در منطقه، الگوی خوبی است که سیاستهای قدرتهای بزرگ را در خاورمیانه به تصویر میکشد. آمریکا با استفاده از این ظرفیت به تقویت اسرائیل و فروش اسلحه به کشورهای عربی میپردازد. چین با حفظ موازنه تهدید میان طرفین درگیر در منطقه، سیاست وابستگی و میانجیگری خود را برای تامین منافع اقتصادی و انرژی تقویت میکند و روسیه از اهرم رقابتهای منطقهای برای فشار در مواقع لزوم استفاده مینماید.
این جنبه از الگوی سیاست چینی نشان میدهد که تداوم درگیریها و رقابتهای غیرضروری منطقهای تنها به نفع اقتصادی و راهبردی برای کشورهای سطح عالی قدرت در روابط بین الملل منجر میشود و باعث تقویت قدرت و جایگاه اصلیترین دشمن ایران یعنی رژیم صهیونیستی میشود. لذا بررسی الگوی توازن چینی در منطقه نشان میدهد که حتی در صلحآمیزترین حالت ارتباط و پشتیبانی قدرتهای بزرگ، نوعی از حفظ تهدید و جنگ نهفته است و کشورهای منطقهای باید به ازای هزینهای که برای قدرتهای بزرگ میکنند، فشارهای حفظ ناامنی را از سطح منطقه پاکسازی نمایند.
از بین بردن فضای تنش در منطقه و همچنین ایجاد بستر مناسب ارتباطی با همسایگان دارای هزینه خواهد بود و این مسئله از سوی قدرتهای بزرگ و اسرائیل به ایران تحمیل خواهد شد. لذا در قبال سیاستهای احتمالی صلحطلبانه منطقهای، ایران باید به حفاظت از منافع ملی در برابر خواست روسیه،چین و آمریکا بپردازد تا با تداخل و کنشگری در این حوزه به ادامه سیاستهای حفظ توازن تهدید خود مبادرت نکنند. صلح گسترده منطقهای مستلزم دوری از کنشگری مستقیم قدرتهای بزرگ در روابط فیمابین کشورها است. هرچند این گزاره ایدهآل بنظر میرسد، اما شروع رویکرد فوق میتواند زمینه مناسبی برای حفظ استقلال ملی و منطقهای ایران باشد.
انتهای پیام