خرید تور نوروزی

مقام زن را زیر سوال نبرید و در بیلبورد او را مانند کالا نشان ندهید

سیب داریم انار داریم عروس با وقار داریم! این متن یکی از متن هایی است که بر استرابوردها و بیلبوردهایی سطح شهر تهران نقش بسته اند؟ این

به گزارش برترین ها اپلیکیشن همسریابی همدم که مدت زیادی نیست از شروع فعالیتش می‌گذرد، اخیرا شروع به تبلیغ بیلبوردی در سطح شهر تهران کرده است. اما این تبلیغات به دلیل وجود جملاتی عجیب واکنش‌های زیادی را در شبکه‌های اجتماعی از سوی کاربران داشته است.
اپلیکیشن همسریابی همدم که مدت زیادی نیست از شروع فعالیتش می‌گذرد، اخیرا شروع به تبلیغ بیلبوردی در سطح شهر تهران کرده است. اما این تبلیغات به دلیل وجود جملاتی عجیب واکنش‌های زیادی را در شبکه‌های اجتماعی از سوی کاربران داشته است.

تبلیغات اپلیکیشن همسریابی همدم با شعارهایی چون «سیب داریم، انار داریم/عروس با وقار داریم» و «ما پارتی‌بازی کردیم/عروس رو راضی کردیم» روی بیلبردهای تبلیغاتی در سطح شهر دیده می‌شود.

گروهی از کاربران این تبلیغات را در جهت کالایی شدن زن ارزیابی کرده‌اند و گروهی دیگر هم همدم را با نمونه‌های خارجی چنین اپلیکیشن‌هایی مقایسه کرده‌اند. برخی دیگر هم می‌گویند مشکل اصلی برای ازدواج جوانان، مسائل اقتصادی است و این تبلیغات دردی از آن‌ها دوا نمی‌کند.

پژمان موسوی در این باره نوشت: پُرتابل‌های شهری، با شعارِ ارتجاعی، کلیشه‌ای و سراسر کالاییِ «سیب داریم، انار داریم، عروسِ باوقار داریم»، پلتفرم همدم را تبلیغ می‌کنند. فارغ از اینکه پولِ این تبلیغات را چه کسی می‌دهد و این‌که آیا سایرِ پلتفرم‌های داخلی هم از چنین رانتی بهره‌مند هستند یا خیر، خوب است با این پلتفرم آشنا شویم:

در این پلتفرم کاربران می‌توانند مشخصات اولیه از جنس مخالف که مدنظرشان است را مطالعه و بعد پیشنهاد خودشان را برای طرف مقابل ارسال کند. اگر طرف مقابل هم تاییدیه بدهد، وارد پنل معرف می‌شوند. معرف مشخصات مورد نیاز ۲ طرف را بررسی می‌کند و اگر تایید شد، با خانواده‌ها تماس می‌گیرند و آنها را به هم معرفی می‌کنند. تاکید در این پلتفرم روی خانواده‌ها است و تمام فرآیند با آگاهی خانواده‌ها جلو می‌رود…پی‌نوشت: اینم روزگارِ ماست…

زهرا مشتاق در این باره نوشت: تبلیغ وسیع سایت همدم با تشویق پیدا کردن زوج های مناسب برای ازدواج؛ دوستان سایت، باور کنید اگر جوانان یا افراد علاقه مند قدری پول و خانه و شغل داشته باشند، خودشان بلدند ازدواج کنند و نیاز به زحمت شما نیست.

کاربری با نام سهیل ملکی در این باره نوشت: قاب اول: فرض کن برایت خواستگار می آید . مادر داماد تو راه به اتاقی میبرد ، دقیق همه جای بدنت را وارسی ات میکند ، دندانهایت را می بیند تا مبادا دندان خرابی نداشته باشی ، موهایت را می جورد تا شپش نداشته باشی و اگر تمام این مراحل را رد کنی تازه برای پسرش وارد مراحل خواستگاری می شود و قص علی هذا…( ایران – دوره ی قاجار )

قاب دوم: مادربزرگ سالهاست که رفته و کم رنگ ترین خاطرات کودکی ام تعریف ازدواجش با پدر بزرگ بود ، کودکی سیزده ساله که پدر بزرگ را دقیق ودرست سر سفره ی عقد دیده بود.از عقدش چیزی نمی دانست چون کودک بود و فردا روز داشت با بچه ها در کوچه بازی میکرد با این تفاوت که از آن روز به بعد زنی بود در قالب کودکی( ایران – دوره ی پهلوی اول )

قاب سوم: نامه ای مینویسی برای شرکتی ، خیلی های دیگر هم نامه ای می نویسند برای همان شرکت ، شرکت نامه ها را با هم بُر میزند ، تفکیک جنسیتی میکند و در ازای گرفتن پولی ، نامه ی جنس مخالفی را که به صورت کاملا شانسی هست به تو می رساند تا شاید گمشده ی خود را یافته باشی. حال دختر یا آن پسر چه مشخصاتی دارد بخت توست و برای مورد جدید نامه ای جدید و پولی جدید ( ایران – دهه ی شصت )

قاب چهارم: شرکت پیشرفت کرده ، وسایل ارتباط جمعی و کد نویسی های پیشرفته به وجود آمده ، شرکت نرم افزاری تهیه میکند . فرد داخل برنامه می شود و اطلاعات خود را وارد میکند تا بل بتواند شریکی برای خود پیدا کند.شرکت موارد مورد علاقه ی تو را میپرسد ، قد ، وزن ، رنگ چشم ، مطلقه ، بیوه و…شرکت تشویق میکند که افراد مجرد که هیچ ، حتی متاهل ها هم میتوانند از خدمات من بهره مند شوند. تمام این قابها قسمتی از تاریخ اجتماعی این سرزمین بوده و هست و بعد از من و تو هم خواهد بود.درک درستی نداشتن از خود ، طرف مقابل و هدف نداشتن از تشکیل خانواده که مهم ترین اتفاق ممکن شاید در زندگی یک فرد عاقل و بالغ هست به باد مسخره گرفته می شود.مگر غیر از این نبود که آشنایی ، ارتباط و ازدواج آداب و رسوم ساده و محکم و در عین حال خاص خودش را داشت ؟

نتیجه ی این دست اتفاقات و تصمیمات دم دستی نهایت گردن زدن با تبر ، بریدن سر و گرداندن آن در شهر ، خیانت های موجه ! و غیر موجه و هزار کثافت جامعه ی امروز است که شاید همه مان به نوعی یا آن را دیده ایم ، یا آن را تجربه کرده ایم و یا در آن غوطه وریم. هر زمان که فهمیدیم ” زن ” کالا نیست ، آن زمان یک قدم بزرگ فرهنگی و حداقل در دنیای خودمان برداشتیم.که برای یک نرم افزار دم دستی و تفکر دم دستی تر نباید زن و مقام زن اسباب بازیچه و تبلیغات کثیف و دوزاری شود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا