خرید تور تابستان

ماجرای هشتگ مضحک «من و فارسی» چیست؟

بسیاری از کشورهای جهان مانند هند، فرانسه، چین و… از زبان های محلی متعددی برخوردار هستند و به آن‌ها افتخار می‌کنند. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. کردی، فارسی، پشتونی و.. از خانواده زبان های ایرانی هستند. زبان سمی هند یا « بهارات» هندی است در صورتی که 26 زبان مختلف مانند زبان بنگالی، گجراتی و.. دارد. اما حالا چرا زبان رسمی پارسی برای عده ای مشکل شده است؟ آیا بدون زبان میانجی رسمی می‌شود؟ زبان رسمی ایران از زمان های بسیار دور پارسی یا فارسی بوده و راهی برای ارتباط مردم. به عقیده شفیعی کدکنی فرهنگ ما به این زبان گره خورده و کشورهای دیگر می‌خواهند این پیوند را از بین ببرند.

به گزارش ایسنا، تازه نبود اما نبش قبر شدن دوباره تازه‌اش کرد؛ اختلاف نظرهایی درخصوص قیاس زبان فارسی با زبان‌های بومی و قومی که پیش‌تر نیز گاهی موجب شکل‌گیری بحث‌هایی می‌شد، در روزهای اخیر با به میان آمدن پای برخی رسانه‌های خارجی شکلی دیگر گرفته و موجب ترند شدن هشتگ‌هایی همچون «منوفارسی» شده است.

اگر اهل گردش روزانه در فضای مجازی باشید، حتما در روزهای اخیر چشم‌تان به هشتگ‌هایی همچون «منوفارسی»، «منوقندپارسی»، «قندپارسی» و… خورده است.

بررسی‌های خبرنگار ایسنا به واسطه ابزارهای تحت وب “trackmyhashtag” و “brandmentions” و “hashtagify” نشان می‌دهد که میزان ترند این هشتگ از عدد ۸ در یک ماه اخیر به ۴۴.۷ در یک هفته اخیر رسیده است.

همچنین، در یک هفته اخیر میزان لایک‌های این هشتگ به ۱۷۲.۱ هزار، میزان به اشتراک‌گذاری آن به ۵.۹ هزار و میزان مشارکت در آن به ۱۸۶هزار رسیده است.

بررسی‌ها نشان می‌دهد که بیشترین میزان هشتگ‌های مرتبط شناخته‌شده با «منوفارسی»: «قندپارسی»، «منوفارسی»، «ترکانصفوی»، «ایران»، «ایرانجعلی»، «عیران_جعلی» و… است. همچنین در ابرکلمات این هشتگ عباراتی چون «بدنبال حذف»، «اقوام ایرانی»، «حذف زبان»، «زبان تحصیلی» و… بیشتر دیده می‌شوند.

اما ماجرای این هشتگ‌ها چیست و پای «منوفارسی» چگونه به ترندهای فضای مجازی باز شد؟

به نظر می‌رسد ماجرا پس از انتشار یک توییت توسط یک رسانه خارجی شدت گرفت؛ صفحه العربیه فارسی در توییتر چند روز پیش لینک کارزاری توییتری با عنوان «رنج به دلیل زبان مادری با هشتگ #منوفارسی» را به اشتراک گذاشت و انگار خاکستر ماجرایی کهنه بار دیگر شعله‌ور شد.

از همین‌جا بود که واکنش‌ها آغاز شد و بحث‌ها شدت گرفت؛ عده‌ای در حمایت از زبان قومی خود می‌نوشتند و عده‌ای دیگر زبان فارسی را قندی می‌دانستند در کنار زبان قومی‌شان. چیزی نگذشت که پای بی‌بی‌سی فارسی هم به ماجرا باز شد.

میلاد عظیمی، نویسنده و منتقد ادبی در این بین درخصوص هشتگ «منوفارسی» نوشته است: «مدتی است که کارزار و هشتگی راه افتاده به اسم# منوفارسی و ذیل آن در مذمت ستم زبان فارسی و «رنج اقلیت‌های زبانی در ایران» می‌گویند و می‌نویسند. بی‌بی‌سی فارسی سلسله‌جنبان و آتش‌بیار این کارزار است. پیداست که در پی کدام هدف هستند و چه بیرقی را باد می‌زنند و مرا با آن کار نیست.

به نظرم اما از این هیاهوها نباید دل بد کرد. بلکه می‌توان از همین تهدیدها فرصت ساخت؛ فرصت تقویت انسجام و وحدت ملی. فرصت بسط وفاق ملی. اگر این کارزاری که ضد ایران و زبان فارسی به راه انداخته‌اند، نتیجه‌اش این باشد که دوستاران ایران و زبان فارسی هشیارتر شوند و بهانه به دست این و آن ندهند، مبارک است. می‌دانم که رندان درهرحال بهانه‌ای خواهند جست اما احتیاط و پرهیز از مواضع تهمت، شرط عقل و حزم است.

روزگار غریبی است. روزگار خیال‌اندیشی و کژبینی. روزگار سیطره سیاست بر همه‌چیز. باید با هزار دقت و وسواس گام زد. برای مثال می‌گویم. شوخی با لباس و زبان و لهجه اقوام، در فیلم و سریال، موجب برخی کژخوانی‌ها و سوءتفاهم‌ها می‌شود و دستمایه تفتین بدخواهان. این بهانه را کاملا باید از دست آنان گرفت. در این موضوع باید احتیاط و وسواس فراوان داشت.

نتیجه این کارزار و هشتگ برای ما باید این باشد که ایمان بیاوریم که تقویت زبان فارسی، به‌عنوان زبان رسمی و رابط بین‌الاقوامی، هیچ ملازمتی با تضعیف زبان‌ها و گویش‌های دیگر ندارد. که فرهنگ بومی و فولکلور و زبان مادری اقوام ایرانی سخت مغتنم و محترم است. سرمایه ملی است و حفظ و ترویج آن وظیفه ملی است.»

همچنین در این بین یک زبان‌شناس یادآوری کرد: «یادآوری این نکته که چندزبانگی از تک‌زبانگی رایج‌تره، احتمالا در طول تاریخ بشر هم همین‌طور بوده، و به مراتب هم سود بیشتری برای بشر داره. نیازی نیست فرض کنیم فقط یه زبان باید وجود داشته باشه و بعد دعوا کنیم کدوم»

یوسف سعادت، پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی نیز با مرور خاطره‌ای به «منوفارسی» پرداخت و نوشت: «یادم میاد کلاس دوم راهنمایی کلاسمون بیشتر از ۳۰ نفر دانش‌آموز داشت. سه‌چهار نفر گیلانی بودن، دوسه نفر فارسی‌زبان، دوسه نفر کردزبان و بقیه، یعنی اکثریت کلاس تات‌زبان و ترک‌زبان بودن. بخشی از ارتباط اجتماعی بچه‌ها شامل آزار و زورگویی می‌شد (الان می‌گن #بولی).

معلم‌هامون هم اغلب تات‌زبان و ترک‌زبان و شاید یکی دو نفر گیلانی یا از جاهای دیگه بودن. بخشی از ارتباطات آموزگار-دانش‌آموز هم شامل اذیت و توهین و تحقیر بود: معلم‌ها مستقیم و دانش‌آموزها مستقیم یا اغلب پشت‌سرِ معلم‌ها و در قالب اسم گذاشتن سر معلم‌ها یا جوک درست کردن.

ساعت‌های دوستی و خوشی و یادگیری و بازی هم بود و بیشتر هم همین‌ها بود ولی وقت آزار که می‌شد از همه امکانات بهره برده می‌شد: مسخره کردنِ چاقی، لاغری، سیاهی، سفیدی، بوری، زشتی یا حتی زیبایی، عینکی بودن، لهجه، قد و… تا کتک‌کاری و حتی آزار جنسی.

شنیده‌م که آزار توی مدرسه خیلی جاهای دنیا شایعه و جاهایی هم مدرسه‌ها برای کم کردنش برنامه‌هایی پیاده می‌کنن. به نظرم لازمه که در کنار برنامه‌های سراسری دولتی، فعالان مدنی و روشن‌فکران هم برای رویارویی با این دست مسائل به کارهایی از جمله راه‌اندازی کارزار دست بزنند ولی تجربه من مثلا در این مقطعی که بخشیش رو تصویر کردم این‌طور بود که دیگرآزاری و بی‌فرهنگی از طرف هر کدوم از این افراد و علیه هر کدوم و در هر شکل و به هر درجه‌ای می‌تونست صادر بشه. ساده‌انگاریه که ایراد بگیریم چرا مثلا رنگ یا لهجه همدیگه رو مسخره می‌کردن. نه! فرقی و رحمی در کار نبود.

مثل این می‌مونه که بگی چرا دانش‌آموزان ایران بعد از تحصیل نمی‌تونن به زبونای شرق چین حرف بزنن! خب تو برنامه آموزشیشون نبوده. دوازده سال سر ساعت رفتیم و ساعت‌ها پشت میز نشستیم، چند دقیقه درباره اخلاقیاتی از قبیل شیوه احترام به شخصیت همدیگه یا چیزای از این قبیل آموزش دیدیم؟!

خیلی خوبه به این مساله بپردازیم ولی باید همه مسأله رو ببینم تا بفهمیم اصلا مسأله چه شکلیه. برکشیدنِ یه بخش یعنی لهجه یا قومیت از این مسأله و پرداختن به اون فقط در بخشی از جامعه تصویر کاملا ناقصی به دست می‌ده. بدتر این‌که بخوایم به جای چاره‌جویی انتقامی از آینده جمعی بگیریم. طبیعیه که اگه از فرصت مدرسه استفاده نشه که نمی‌شه و نشده، همین دانش‌آموزان تربیت‌نشده بی‌فرهنگی‌ها و پلیدی‌هایی از قبیل انواع تحقیر دیگران رو با خودشون به بزرگ‌سالی می‌برند و همین بی‌فرهنگی در نسل‌های بعدی تکرار می‌شه.»

علیرضا حسن‌زاده، پژوهشگر و رییس پژوهشکده مردم‌شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری هم در واکنش به این ماجرا نوشت: «فارسی زبان همه اقوام ایرانی‌ست. اخیراً یکی از خبرگزاری‌های خارجی و بیگانه درصدد ایجاد تضاد میان زبان فارسی و زبان‌های اقوام ایرانی بر آمده‌است و با یک فراخوان خواسته تا خاطراتی را که یاد قند فارسی را تلخ می‌کند برای آن ارسال دارند. اما باید گفت که زبان فارسی زبانی نژادی نیست، بلکه زبانی میان‌قومی است که همه اقوام ایرانی از کرد و بلوچ و ترک و تالش و گیلک و مازنی و لر و ترکمن و عرب و بختیاری و غیره در بالندگی و بلوغ آن نقشی غیر قابل انکار داشته‌اند. نقشه پراکندگی قومی ادبیات فارسی با شاعرانی چون شهریار و صائب تبریزی و مولانا و نظامی گنجوی و حزین لاهیجی و سایه و باباطاهر همدانی و غیره شاهد این ادعا است. زبان فارسی آیینه فرهنگ اقوام ایرانی و وحدت و همبستگی انکارناپذیر آنان است، زبانی که در شعر شاعران بزرگی چون حافظ و مولانا به برابری همه انسان‌ها فراتر از رنگ و نژاد تاکید دارد. زبانی که شاعرانی چون گوته اولین بار ایده گفت‌وگوی شرق و غرب را از آن الهام گرفته‌اند.»

این در حالی است که در موج برخی قومیت‌گرایی‌ها سندهایی از روح مشترک زبان فارسی با دیگر زبان‌های قومی نیز منتشر شد. علی هژبری، کارشناس میراث فرهنگی در این میان بخشی از «مسالک و ممالک» را در واکنش به این ماجرا به اشتراک گذاشت: «مردمان گرمسیر ایشان را سه زبان است پارسی که با یکدیگر گویند و اگرچه در ناصیت‌ها تفاوتی باشد همه یکسان بود همه پارسی، زبان یکدیگر بدانند و لغت پوشیده نماند.

سده ۴ ه.ق اصطخری، ابواسحاق ابراهیم ۱۳۴۷، مسالک و ممالک، ایرج افشار، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم، ص ۱۲۰»

بررسی‌ها نشان می‌دهد که پای چند زبان به هشتگ «منوفارسی» در روزهای اخیر باز شده است؛ حدود ۸۷ درصد از مطالبی که با این هشتگ منتشر شدند به زبان فارسی، حدود ۱۰ درصد به زبان انگلیسی، حدود ۲ درصد به زبان ترکی آذربایجانی و کمتر از یک درصد به زبان ترکی بوده‌اند.

«منوفارسی» حتی مسئولان دولتی را نیز دست به کار کرد؛ یاسر احمدوند، معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پی این ماجرا در مطلبی با عنوان «فارسی عزیز؛ زبان همه ما» نوشت: «کارزاری در مجاز راه انداخته‌اند؛ منوفارسی، خیلی فکر کرده‌اند شاید از آستین خیانتکارشان چیزی دربیاورند که رودست نداشته باشد. شعبده کرده‌اند. با میراث مشترک صدها میلیون‌نفر درافتاده‌اند.

ابتذال، مخرج مشترک همه ایده‌های ضدایرانی‌شان بود اما این یکی روی همه را سفید کرد، مدت‌هاست می‌اندیشیدند چگونه با این فرهنگ ظلم‌ستیز و آزاده‌پرور باید درافتاد. به هر دستاورد مردم این سرزمین رنگ تردید و شبهه زدند. در اصالت هر بیت غرورآفرینی که هر ایرانی در هر جای جهان سرود تشکیک کردند. غرور ایرانی را هدف گرفتند تا اراده‌اش را که ذلیل‌شان کرده است خرد کنند.

والله خیر الماکرین.

حالا فکرشان را گرد کرده‌اند کجا را بزنیم که کارستان کنیم. رفته‌اند سراغ پیوند مشترک، رود جاری فرهنگ چندهزارساله و دیوار بلند نفوذناپذیر و استوار زبان فارسی. خیال خام. زبان فارسی زبان همه اقوام ایران است، عزت ماست، ترکان و کردها و لرها و بلوچ‌ها و عرب‌ها و ترکمن‌ها و هر قوم دیگری در این سرزمین افتخارش این است که چنین گنج ارزشمندی دارد. فارسی نه تنها جای هیچ زبانی را تنگ نکرده است که مانایی و پایایی این زبان و زبان‌های قومی وابسته به یکدیگر است.

شاهکارهای بی‌تکرار ادب فارسی را کسانی آفریده‌اند که زبان‌ قوم‌شان فارسی نبوده است. اصلا فارسی زبان هیچ قومی نیست. ابن بطوطه در سفرنامه‌اش زبان فارسی را از شمال آفریقا تا دریای چین زنده می‌داند.

شما حقیرتر از آنید که با چنین فرهنگ سترگی درافتید.

شاعران پارسی‌گو هنرشان را در جامعه زیبای این زبان، ماندگار و نام خود را در سایه بزرگی این زبان جاودانه کرده‌اند. زبان فارسی میراث مشترک همه اقوام ایران است و نگاه‌بان این نعمت بی‌بدیل همه ایرانیان هستند.»

اما «منوفارسی» برای برخی چهره‌های فرهنگی هم حاشیه‌ساز شد.

مجری رسانه ایران اینترنشنال اخیرا درخصوص محمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر، پژوهشگر و استاد دانشگاه تهران چنین توییتی نوشت: «آن ویدیو حیرت‌انگیز شفیعی کدکنی که دست به دست می‌شود سراسر توهین است.

چه کسی می‌خواهد من و تو ما نشویم؟

خانه‌اش ویران باد!»

ماجرا اما این بود که صفحه محمدرضا شفیعی کدکنی در طی آن‌چه در روزهای اخیر رخ داد، صحبت‌هایی را از این چهره فرهنگی – مربوط به یکی از کلاس‌های درسش در سال ۹۷ – منتشر کرد که بخشی از سخنانش را در ادامه می‌خوانیم: «در وقتی [انگلیسی‌ها] به زبان فارسی مسلّط شدند، گفتند: گور بابای زبان فارسی! شما زبان فارسی برایتان خوب نیست. می‌دانستند که زبان فارسی شاهنامه دارد، مثنوی دارد، سعدی دارد، حافظ دارد، نظامی دارد.

این نظر من نیست که بگویید من یک شوونیست فارس هستم. زبان فارسی در همه کرە زمین با رباعیات خیام و مثنوی جلال‌الدین و شاهنامه و سعدی و حافظ و… شناخته می‌شود، در همە دنیا. شکسپیر با آن نمی‌تواند کشتی بگیرد. پوشکین با آن نمی‌تواند کشتی بگیرد.

همین کار الان در آسیانه میانه دارد می‌شود [توسط روسیه]. سه نسل، چهار نسلِ دیگر بگذرد، بچه‌های قزاق و اُزبک و تاجیک، روس هستند.

ما نمی‌خواهیم هیچ زبان محلّی‌ای را خدای‌نکرده [بی‌اعتنایی کنیم] چون این زبان‌های محلّی پشتوانە فرهنگی ما هستند. ما اگر این زبان‌های محلّی را حفظ نکنیم، بخش اعظمی از فرهنگ مشترکمان را عملاً نمی‌فهمیم. ولی این زبان بین‌الاقوامی که قرن‌ها و قرن‌ها و قرن‌ها همە این اقوام درش مساهمت (همکاری و همیاری) دارند… هیچ قومی بر هیچ قوم دیگری تقدم ندارد در ساختن امواج این دریای بزرگ.»

میلاد عظیمی باز هم در پی واکنش‌های ایجادشده به حرف‌های شفیعی کدکنی در بخشی از مطلبش با عنوان «شفیعی‌کدکنی در هجوم کژخوانان» نوشت: «تجزیه‌طلبان دانسته‌اند که برآورده‌شدن آرزوهای‌شان منوط است به همراه کردن “مردم” با خود. می‌کوشند”مردم” را اغوا ‌کنند و بر امواج عواطف برافروخته‌شده سوار شوند. انصاف باید داد که در ماجرای سخنان شفیعی‌کدکنی در موضوع زبان فارسی و زبان‌های محلی، رسانه‌های مجازی را خوب به کار گرفتند و در این نبرد روانی ‌توفیقاتی داشتند و توانستند عده‌ای از “مردم” را جذب کنند. و این خطرناک است. بی “مردم”، ایرانی نخواهد بود که زبان ملی‌اش فارسی باشد یا نباشد. زبان فارسی ملک مشاع تک تک”مردم” ایران است. به قول شفیعی: «قرن‌ها و قرن‌هاست که همه این اقوام در شکل‌گیری زبان بین‌الاقوامی فارسی مساهمت دارند. هیچ قومی بر قومی دیگر در ساختن امواج این دریای بزرگ، تقدّم ندارد». نباید گذاشت تبلیغات، خاطر “مردم” را مشوش کند.
کانون تبلیغات آنان این بوده: «شفیعی گفته …م به زبان‌های محلی». این عبارت را هشتگ کردند و پراکندند و توانستند مخاطب را به هیجان بیاورند. گفتند شفیعی به قوم و زبان ما توهین کرده. سخنان شفیعی در دسترس است. در کلام او این عبارت کذایی هست اما او این سخن را از قول دیگری نقل کرده. بلاتشبیه مثل قرآن که در آن آیاتی هست که از قول مشرکان، پیامبر اسلام، مجنون خوانده شده. آیا می‌توان به استناد آن آیات گفت که خدا پیامبرش را مجنون می‌داند؟ در همین فایل صوتی، شفیعی در مقام نقل قول گفته: «گور بابای ادبیات فارسی و سعدی و حافظ!» آیا او خواسته به زبان فارسی و بزرگانش اهانت ‌کند؟ معلوم است که نه اما دوستان باید آتش خود را به قیمت ذبح اخلاق و حقیقت باد بزنند. باشد در این میانه چند نفر را صید کنند.
در پرتو این سخن تحریف‌شده، دروغ‌های بزرگ گفتند. گفتند شفیعی مثل هایدگر فاشیست است و قتل زبان‌های محلی را تئوریزه کرده. می‌گوید مردم نباید به زبان مادری خود سخن بگویند! «از لزوم ممانعت تدریس زبان‌های محلی در مدارس و دانشگاه‌ها سخن می‌گوید». نژادپرست است و دشمن اقوام غیر “فارس” با هزار دشنام دیگر.
شفیعی پنجاه سال معلم بوده و از همه جای ایران شاگرد داشته. این‌همه کتاب و مقاله و شعر نوشته است. یک اشاره کم‌رنگ در خوارداشت زبان و فرهنگ اقوام ایرانی ننوشته است. شاگردانش بگویند آیا هرگز شنیده‌اند که او به اقوام و زبان‌های بومی توهین ‌کند؟ اصلاً شفیعی دمیدن در کوره اختلاف مذهبی و قومی را خواست دولت‌های استعماری می‌داند. در همین فایل هم که گفته: «زبان‌های محلی، پشتوانه فرهنگ ما هستند. ما اگر زبان‌های محلی‌مان را حفظ نکنیم، عملاَ بخشی مهم از فرهنگ مشترک‌مان را نمی‌فهمیم». دیگر این جنجال‌ها برای چیست؟

شفیعی هواخواه زبان‌های محلی و فرهنگ‌های بومی و خواهان تحقیق علمی درباره آن‌هاست. این را نوشته و گفته است. البته اعتقاد دارد همه این تحقیق‌ها باید زیر خیمه ایران باشد و اجاق ایران را گرم کند؛ ایران رنگارنگ. ایران یکپارچه. ایرانی که برای «همه» ایرانیان است. به نظر او عده‌ای در پوشش دلسوزی برای زبان‌ها و فرهنگ اقوام، تیشه به ریشه زبان فارسی و فرهنگ ملی و مبانی ملیت ایرانی می‌زنند و آب به آسیاب بیگانگان می‌ریزند. زبان، بهانه ایشان برای تجزیه ایران است.»

در سال‌های اخیر متخصصان حوزه زبان و ادبیات فارسی عموما به زبان‌ها و گویش‌های بومی ایران بی‌اعتنا نبوده‌اند؛ فرهاد قربان‌زاده، زبان‌شناس و فرهنگ‌نویس که در طی این ماجرا به واسطه توییتی در واکنش به «منوفارسی» مورد واکنش‌هایی قرار گرفته، پیش‌تر در گفت‌وگو با ایسنا گفته بود: «به زبانوران و گویشوران پیشنهاد می‌کنم در خانه با فرزندان خود به زبان و گویش بومی‌شان صحبت کنند تا این میراث ارزشمند به فرزندانشان نیز منتقل شود. حفظ زبان‌ها و گویش‌ها و انتقال سینه‌به‌سینۀ آن از خانواده آغاز می‌شود و اگر ما ارزش زبان و گویشمان را ندانیم و آن را به فرزندانمان نیاموزیم، مسئولان نیز دلسوز این میراث معنوی نخواهند بود.»

یا لیلا عسگری، عضو هیئت علمی گروه زبان‌ها و گویش‌های ایرانی فرهنگستان زبان و ادب فارسی با بیان این‌که نام‌ها و مفاهیمی در زبان‌ها و گویش‌های ایرانی یافت می‌شود که در متون مکتوب، سخنی از آن‌ها نیست، گفته بود که زبان‌ها و گویش‌​های ایرانی همانند موزه گسترده‌ای هستند که به جای اشیاء مادی، آواهای زنده‌ای را در قالب نام و کلام به نمایش می‌گذارند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. اصلا متوجه شدی که چی گفتی ؟
    شیشه کثیف را با دستمال کثیف نمی توان پاک کرد
    حالا مدام دلیل و مدرک نادرست برای محق جلوه دادن تک زبانی ، آوردن هم مثمر ثمر نخواهد بود
    یه زمانی شاید در ایران زبان پهلوی وجود داشته ولی بعد از اسلام این زبان منقرض شده و زبان دری کنونی یه زبان وارداتی از شمال افغانستان و تاجیکستان است که در زمان سامانیان وارد فلات ایران شده و این زبان هیچ ارتباطی با زبان پهلوی باستانی ندارد

    4
    3

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا