مگر رضا امیدی چه تفاوتی دارد؟
رفاه اجتماعی در چالش میان نفع شخصی و خیر عمومی!
علیرضا وثوقی، دانشجوی سیاستگذاری اجتماعی دانشگاه تهران، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داد، به بهانهی کنار گذاشتن رضا امیدی از این دانشگاه، نوشت:
به دنبال انتشار عمومی خبر کنار گذاشته شدن جناب دکتر رضا امیدی از دانشگاه تهران، یادداشت پیش رو قصد داشته که بنا به تجربه مواجهه چند سال گذشته با دکتر امیدی از زاویه متفاوتی به صورت “مسئله” محور به این موضوع بپردازد.
در بخش ابتدایی با روایت کلاس درس، تطابق و امتداد رویکرد نظری وی در جنبههای شخصیتی برجسته شده است. سپس در ادامه با تمرکز بر پروژه علمی دکتر امیدی، به جنبه دیگری از تفاوت وی در نوع ارتباط با عرصه عمومی و همکاری با نهادهای تخصصی هم پرداخته شده تا در نهایت آن چه که در عنوان یادداشت بیان شده، روشن شود.
بنابراین لازم به ذکر است که گرچه به ابعادی جزئی از منش شخصی وی هم به ناگزیر اشاره خواهد شد منتها در این روایت سعی بر آن بوده که به دور از تعریف و یا تعارف معمول، به صورت خاص رضا امیدی به عنوان تیپ متفاوتی از انسانهای دانشگاهی “استاد-معلم” مورد توجه قرار گیرد تا ضمن اشاره به ابعاد غیر مستقیمی از “طرد”، وضعیتِ کنونیِ فضایِ آکادمیکِ علوم انسانی-اجتماعیِ ایرانی هم در سطح کلانتری مورد بررسی انتقادی قرار گیرد.
1. وقتی در ترم اول کارشناسی، درس “کلیات برنامه ریزی اجتماعی-اقتصادی” با دکتر امیدی ارائه شده بود، به مرور مشخص شد که این کلاس با سایر کلاسهای گروه و دانشکده تفاوتهایی دارد. رضا امیدی که به نظر در برخورد اول ظاهر معمولی داشت و به تازگی پس از دانشگاه علامه طباطبایی به عضویت دانشگاه تهران درآمده بود، با اشاره به “وظایف علم اجتماعی رهاییبخش” توجهها را به شکل متفاوتی از علوم اجتماعی مرسوم جلب کرد. از ابتدا بر اهمیت “تفکر انتقادی” به صورت جدی تاکید داشت و داوطلبانه پیشنهاداتی را بر پرداختن به این موضوع در کنار محتوای درسی مطرح ساخت که البته همچنان که میتوان توقع داشت، چندان مورد استقبال اکثریت نودانشجویان قرار نگرفت!
پس از پایان همان کلاس ترم نخست، دانشجویان جدی و علاقمند را برای گفتگو به دفتر کار خویش دعوت کرده و این بار هم داوطلبانه برای ارائه راهنمایی و مشورت با آنان اعلام آمادگی کرد و حتی در پایان کلاسها گاهی ضمن ارائه بازخوردی تفضیلی نسبت به نقاط ضعف و قوت اکثریت دانشجویان، منابع تکمیلی دیگری را هم پیشنهاد داده و از تمامی دانشجویان درخواست میکند که در صورت تمایل، انتقادات و پیشنهادات خود را بیان کنند؛ بنابراین، کار دکتر امیدی صرفا با اتمام کلاس پایان نمیپذیرد.
به تدریج این تفاوتها در طول ترمهای بعدی بیشتر هم شد؛ همواره طرح درس منظم و بروزی ارائه میکند و هر ترم به صورت مداوم آن را بهبود میبخشد، منابع مختلف درجه اول و مهم حوزه مورد بحث را معرفی میکند، در دوره آموزش مجازی برای هر جلسه پاورپوینتی هم جهت ارائه تهیه کرده و به تازگی هم به تناسب موضوع جلسه، فیلمِ مستندی را در کلاس پخش میکند. تکالیف کلاسی هم چه به صورت نگارش مقاله دانشجویی باشد و چه به صورت گزارش یا خلاصه نویسی، در ارتباط با موضوع مدنظر اما به شکلی مسئلهمند در پیوند با “تجربه زیسته” و محل سکونت دانشجویان تعریف میشود تا علاوه بر بهبود مهارت نگارشی و توانایی جستجوی منابع، موجب ایجاد دغدغه انضمامی و “پروبلم جامعهشناختی” شود که اخیرا هم میبایست به صورت شفاهی در کلاس ارائه شده و مورد بحث قرار گیرد.
روحیهای جدی و بیانی گویا داشته که تا حد ممکن بر رعایت ملاحظات روش شناختی و ظرافتهای نظری در گفتار و ایضا نوشتار توجه دارد، ابایی از گفتگو با رویکردهای نظری رقیب و یا مخالف نداشته و حتی اگر نگاهِ نظریِ قابلِ نقدی داشته باشد، قطعا باز هم کلاس وی قابل استفاده خواهد بود. در حالی که همچنان تنها به شیوه رسمی ایمیلی امکان برقراری ارتباط با وی وجود دارد منتها وقتی در معرض پرسشی قرار میگیرد که چندان اطلاعی از آن ندارد، به دور از موضعی بالا به پایین خود نیز همراه با دانشجو در پی فهم پاسخ بر میآید و اگر احیانا گفتگویی چالشی میان دانشجویان در کلاس صورت گیرد، ، اجازه ارائه دیدگاههای طرفین را به صورت مستقل و به تفصیل در جلسه جداگانهای میدهد.
علاوه بر این، بسیار سختگیر است؛ به تاخیر در حضور حتی در سامانه مجازی هم حساس بوده و به برگزاری کلاس تا پایان زمان مقرر که به صورت معمول در ساعات ابتدایی صبح بوده هم التزام دارد و در مقابل تقلب، ملاحظهای ندارد. در دوره آموزش مجازی، معمولا امتحان پایان ترم را به صورت گفتگوی تصویری برگزار کرده و فهم تحلیلی را در ارزیابی نهایی مدنظر دارد که به همین جهت، کسب نمرهای حتی متوسط نیاز به تلاش همه جانبه بسیاری دارد که کار را بر بخش قابل توجهی از دانشجویان دشوار میکند. البته اخیرا با توجه به نتایج موجود و بازخوردهای گوناگون از جانب دانشجویان که پر بیراه نبوده، ابهام این نحوه نمرهدهی هم تا حدی بهبود یافته است. در ضمن، همواره بنا را بر اعتماد به دانشجویان قرار داده و در صورت بروز مشکلی حتی شخصی برای آنان در طول کلاس یا امتحان، با حداکثر انعطاف و احترام همدلانه برخورد میکند.
با این حال، همین منش شخصیتی دکتر امیدی در کلاس درس که مورد اشاره قرار گرفت چنان با رویکرد نظری وی در حوزه رفاه اجتماعی و خیر عمومی، ممزوج و هماهنگ شده که حتی با وجود مشکلات حقوقی و مالی دانشگاهی در سالهای اخیر، همچنان با صبر و تحملی بسیار و بدون چشمداشت مادی و حتی پیگیری مسئله شخصی خویش در عرصه عمومی، کماکان از محرومیت اقشاری که چندان مورد توجه قرار نمیگیرند، در سطح رسانهای سخن میگوید؛
«از وقتی که با رضا امیدی آشنا شدم، موقعیت پادرهوایی داشت. ابتدا دانشگاه علامه و سپس دانشگاه تهران. آدم چقدر باید مقاوم باشد در طول این همه سال از هم فرو نریزد و مقاوم بایستد و باز به روبرو نگاه کند، لبخند بزند، کار کند، ترجمه کند، تالیف کند و بچههای دانشجو را همچنان امیدوار نگاه دارد»1
گذشته از بخش فرمی ابتدایی مربوط به جنبههای شخصیتی در کلاس درس، اما سوالی دیگری هم ممکن است که مطرح شود؛ مگر دکتر امیدی از چه سخن میگوید که به رغم چنین ویژگیهایی، از دانشگاه “طرد” میشود؟
2. رضا امیدی با توجهی خاص به رویکردهایی همچون جامعه شناسی انتقادی و اقتصاد سیاسی در کنار اقتصاد نهادگرا و “نظریه عدالت”، از ضرورت حمایت از فرودستان و دفاع از جامعه سخن گفته و سیاستهای بازارگرایانه را مورد نقد قرار میدهد که “خلق خدا به چه روزی افتادهاند از تدبیر ما”، رویکردهای مختلف حول دولت رفاه و نظریات برنامهریزی را تشریح میکند، برنامههای توسعه را در سطح تاریخی مورد ارزیابی قرار میدهد، اشکال مختلف نابرابری خصوصا در حوزه بهداشت و آموزش را مورد مطالعه قرار داده و طبقاتی شدنِ آموزشِ عالیِ دانشگاهی را در کلاس درس همان دانشگاههای برتر مورد انتقاد قرار میدهد، “دگردیسی مفاهیم عدالت خواهی” را در کنار گسترش روزافزون فقر در سطوح مختلف هشدار میدهد و به صورت کلی، پروژه علمی وی در حوزه سیاستگذاری اجتماعی در نسبت با حق همگانی و ایجاد فرصتهای برابر تعریف میگردد.
تناقضاتِ فلسفیِ پیرامونِ مسئلهی عدالت را مورد توجه قرار میدهد، ضرورتِ تاریخیِ پیدایشِ سازوکارهایِ تامین اجتماعی را تبارشناسی میکند، مسائل مهم جدیدی همچون محیط زیست و تحولات تکنولوژیک را مورد اشاره قرار میدهد، تاثیر تحریمهای بین المللی را بر همبستگی اجتماعی برجسته میسازد، فرصت بحران را خاطر نشان کرده و تجربیات رفاهی و توسعه سایر کشورها را دنبال میکند، زمینههایِ محرومیتِ مناطقِ مختلفِ کشور را بررسی میکند، از نقش ایدئولوژی و مذهب در رخدادها و روندهای اجتماعی سخن میگوید، پیامدهای نگاه امنیتی به امر اجتماعی را روشن میسازد، روند پرشتاب کالایی شدن را حتی در حوزه امنیت به چالش میکشد، فریب آماری گزارشهای اقتصادی را در کنار بی اعتباری مشهورات حاکم در سیاستگذاریها و واقعیت پنهان در پشت مفاهیم به ظاهر موجه را آشکار میسازد، خلاءهای نهفته در برنامهها و نحوه توزیع رانت در فرآیند تصمیمگیریها را مورد دقت قرار میدهد، مزایای ایده شفافیت در حکمرانی را نشان میدهد و…
بنابراین، دکتر امیدی با رویکرد تخصصی عمیق و دانش عمومی گسترده در حوزههای گوناگون به همراه مسئلهمندی توام با تجربه زیسته در مناطق محروم و حضور در میدان در کنار آشنایی با مهارتهای فنی و داده های کمی، بیش از آن که صرفا کارشناسِ برنامه ریزی-سیاستگذاری در سطحی تکنیکی باشد، شخصیتی متفاوت، خبره و تازه نفس در علوم اجتماعی ایران است که همواره با ارائه راهکارهای عینی مختلف که ناشی از صورتبندی دقیق مسائل و فهم مناسبات حاکم بر جامعه مدرن معاصر میباشد، موجب ارتقای علمی گروه توسعه و سیاستگذاری اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران شده است و ضمن تدریس، تالیف و ترجمه در عرصه آکادمیک و حضور جدی مداوم در عرصه عمومی و مدنی و رسانهای، با نهادهای تخصصی مربوطه همچون سازمان برنامه و بودجه، موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی، انجمن جامعه شناسی ایران و سایر مراکز پژوهشی، پیمایشی و سیاستگذاری هم همکاری داشته است.
با این وجود، در ارتباط با شخصیتها و نهادهای مختلف هم “فاصله انتقادی” خود را تا حد ممکن میان همکاری و استقلال حفظ کرده است؛ این تلاش در جهتِ بهبودِ وضعیتِ جامعهِ ایران به سهم و توان خویش، مانع آز آن نشده که بنا بر مصلحتهای “فرقه ایِ خودی” و منافع عافیت طلبانه مرسوم در میان اکثریت اعضای هیئت علمی دانشگاه از تعهد خویش در نقد بدون وابستگی و بی سر و صدا اما پژوهش محور و به دور از تقلیل گرایی، به تصمیمات لطمه زننده به منافع عمومی چشم پوشی کند که مهمتر از آن در نسبت شخصی، حفظ این رویکرد در مقابل فشارها قطعا آسان نبوده است. به همین جهت، پیدا شدن “توجیهی حقوقی یا اشکالی اداری” برای طرد چنین شخصیتهایی چندان کار دشواری نخواهد بود؛ همین موارد میتواند تحت منطقی ایدئولوژیک، خوراک مناسبی را “پس از” انتشار عمومی خبر طرد برای اقناع بخشی از فضای رسانهای فراهم سازد! بدون آن که دیگر نیازی به مشخص شدن زمینه اتفاق رخ داده و دیگر ابعاد احتمالی آن باشد.
البته به معنای دیگری، وی مدتهاست که به صورت “مداوم” از دانشگاه طرد میشود؛ وقتی اکثریت دانشجویان با وجود آن که مشارکت حتی تک به تک آنان به صورت خاص مورد انتظار وی است، چندان فعالیتی در طول کلاس ندارند و در مقابل تمامی این جنبههای ریز و درشت مورد اشاره کلاس درس، کوچکترین واکنشی جز تعارفات پایانی جلسه از خود نشان نمیدهند و به نوعی بود و نبود این کلاس برای آنان همچون کلاسهای دیگر چندان اهمیتی ندارد! انبوه دانشجویانی که از بدِ حادثهِ کنکور با انتخاب رشتهای که گویا با کمترین شناخت لازم و بدون دغدغه و مسئله خاصی بوده و از سرِ شانس سر از دانشگاه تهران درآوردهاند، قرار است با فراغت خاطر تمام به مطالعه فقر و محرومیت “دیگرانی” به عنوان سوژهای بیرونی و مستقل از خود بپردازند تا با فربه ساختن رزومه شخصی، صرفا مدرکی دریافت کنند و بس! در حالی که به نظر میرسد که این رابطه در خارج از فضای پررخوت دانشگاهی تا حدی متفاوت بوده و در جلسات عمومی وی در کنار پژوهشگران مشتاق این حوزه، حتی میتوان سراغ سایر اعضای هیئت علمی دانشگاهی را هم گرفت. در هر صورت اما بدیهی است که این روند فرسایشی روزافزون در کنار سایر عوامل تشدید کننده بیرونی، موجب بی رغبتی متقابل خواهد شد که خود همین مسئله، نشانگر بعد دیگری از “طرد” غیرمستقیم میباشد.
همه اینها در شرایطی است که شکلِ غالبِ تیپِ مرسومِ انسانِ دانشگاهیِ علوم انسانی-اجتماعیِ ایرانی، با دانشجو رابطه یک طرفه “بردهواری” داشته و در کلاس درس صرفا به روخوانیِ تکراریِ یک سریِ اجتماعیاتِ بدیهیِ کلی میپردازد و بیرون از فضای آکادمی هم در کنار سرگرمی به پروژه های کلان تحقیقاتی، در حال داد و ستد مسئولیتهای اجرایی میباشد. وجه نمادین این وضعیت هم در نسبت دانشکده علوم اجتماعی با “بیمارستان علی شریعتی”، آشکارا مشهود است؛ بی تفاوتی روزانه نسبت به نمونهای از محرومیت تهیدستان در کنار یکی از مراکز بهداشتی کشور و پرداختن به احتمالا “مسئله”های مهمتری در داخل آکادمی! در چنین موقعیتی که تمام تلاشهای این تیپ از اعضای هیئت علمی در جهت دست و پا کردن اعتبار و منزلتی برای خویش میباشد، در کمال تعجب از عدم صلاحیت علمی امثال دکتر امیدی هم به بهانه سادگی رزومه ایراد گرفته میشود!
بنابراین، ضروری به نظر میرسد که در وضعیتی که امروزه کالایی شدن تحت منطق بازار بر همه حوزههای انسانی-اجتماعی از تعهدِ اخلاقی گرفته تا تخصصِ علمی سایه انداخته و به راحتی به “مصرف” میرسد، از مفهوم “استادی” و “معلمی” در تمامی ابعاد گوناگون آموزشی و همچنین پرورشی آن اعاده حیثیت کرد که در این یادداشت هم سعی شد که با طرح مسئله در دو بخش، به صورت خاص به نمونهای از چنین شخصیتهایی پرداخته شود. به رغم تمام اشکالات قابل تصور که میتوان مطرح کرد، حضور امثال اندک شماری همچون جناب استاد رضا امیدی در دانشگاه مغتنم بوده و طرد آنان پیامی جزء “ناامیدی” نسبت به سرنوشت مشترک احتمالی، برای سایر دانشجویان و پژوهشگران با چنین منشی نخواهد داشت؛
«دانشگاه چقدر باید خوش شانس باشد که فردی چون رضا امیدی داشته باشد؛ به نابرابریهای اجتماعی فکر کند و دلبسته عدالت اجتماعی باشد. رضا امیدی چقدر باید بدشانس باشد، در دانشکده ای درس بدهد که نه تنها قدرش را نداند بلکه اخراجش را عادی جلوه بدهد.»2
۱ و ۲: https://www.instagram.com/abbasvarijkazemi
انتهای پیام